آموزش کسب و کار، کسب درآمد اینترنتی، استخدام ، استخدامی، کنکور و موفقیت در کنکور و دانشگاه

آموزش کسب و کار,کسب درآمد,کسب درآمد از اینترنت , استخدام استخدامی کنکور موفقیت در کنکور و دانشگاه

آموزش کسب و کار، کسب درآمد اینترنتی، استخدام ، استخدامی، کنکور و موفقیت در کنکور و دانشگاه

آموزش کسب و کار,کسب درآمد,کسب درآمد از اینترنت , استخدام استخدامی کنکور موفقیت در کنکور و دانشگاه

ویژگی افراد موفق

ویژگی افراد موفق

هر آنچه که ارزش تلاش برای به دست آوردن را داشته باشد نیازمند پذیرفتن ریسک هایی است و نباید اجازه دهید شکست های پیشین تان، بر شما غلبه کرده و اعتماد و عقیده یتان در کسب موفقیت های آتی را خدشه دار نمایند....

ترویس بردبری نویسنده کتاب احساسات هوشمند نسخه دوم می‌گوید:

در بدل شدن شما به یک فرد موفق عوامل بسیاری دخیل هستند و برای مثال می توان به نوع نگرش تان در مورد مسائل مختلف، طرز برخورد شما با سایر افرد، تواناییتان در رهبری و گوش دادن به دیگران، میزان مسئولیت پذیریتان و هزاران عامل دیگر اشاره کرد.

اصول موفقیت در کنکور دانشگاه

وی در ادامه می افزاید نباید فراموش کرد در کنار همه ی این عوامل یک مورد وجود دارد که معمولاً افراد کمتر به آن توجه می نمایند و آن چیزی نیست جز کنترل احساسات و حفظ سکوت در شرایطی که آنها را تحت فشار قرار داده است. ترویس به داده های آماری شرکتش که بر مبنای آزمایش بر روی میلیون ها نفر به دست آمده اند استناد نموده و می گوید کسانی که احساسات خود را به صورت هوشمند در طول وضعیت های بحرانی مدیریت می نمایند معمولاً موفق ترند.

وی فهرستی از اخلاقیات و رفتارهایی را ارائه نموده است که معمولاً افراد موفق آنها را به شکلی کامل دارا هستند و در ادامه ی مطلب قصد داریم نگاهی داشته باشیم به موارد برگزیده ی این فهرست.

۱- افراد موفق در گذشته زندگی نمی کنند

افراد موفق و کسانی که توانایی مدیریت احساسات خود را دارا هستند به خوبی می دانند، یکی از راه های اصلی رسیدن به موفقیت مواجه شدن با شکست است. این مواجهه در صورتیکه فرد سعی نماید دائماً در حال یادآوری گذشته و عوامل شکستش باشد، تقریباً غیر ممکن است.

ترویس بردبری می نویسد هر آنچه که ارزش تلاش برای به دست آوردن را داشته باشد نیازمند پذیرفتن ریسک هایی است و نباید اجازه دهید شکست های پیشین تان، بر شما غلبه کرده و اعتماد و عقیده یتان در کسب موفقیت های آتی را خدشه دار نمایند.

زندگی در گذشته سبب ماندگاری در یک نقطه و عدم امکان در حرکت رو به جلو می شود.

مهارت های موفقیت در کنکور

۲– افراد موفق از فکر کردن به صورت مسئله پرهیز نموده و بر روی راه حل ها تمرکز می کنند

بردبری می گوید وضعیت احساسی شما بر مبنای اینکه بر روی چه چیزی تمرکز و توجه دارید تعریف می گردد. وقتی شما بر مشکلات پیش روی خود متمرکز می شوید خیلی سریع دچار احساسات منفی و استرس خواهید گشت، که هر دوی آنها از جمله عوامل کاهش کارایی محسوب می شوند.

در مقابل وقتی بر روی اعمالی که سبب بهبود شخصیت و عملکردتان می شوند تمرکز می نمایید در شما احساسات مثبت رخ داده و اعتماد به نفس بیشتری کسب می کنید که چنین وضعیتی در مجموع سبب بالا رفتن راندمان کاری شما خواهد گردید.

افراد موفق بر روی راه حل ها تمرکز کرده و به ندرت مدت زمان زیادی را صرف فکر کردن به صورت مسئله می نمایند

افراد موفق بر روی راه حل ها تمرکز کرده و به ندرت مدت زمان زیادی را صرف فکر کردن به صورت مسئله می نمایند. این افراد از برخی احساسات مانند عصبانیت نیز پرهیز می نمایند زیرا چنین حسی سبب قرار گرفتن ذهن در وضعیت تدافعی می گردد.

وقتی یک عامل خاص شما را به صورت قریب الوقوع تهدید می نماید، داشتن روحیه ی تدافعی یک الزام محسوب می شود. ولی تهدیدی که از آن زمان بسیاری می گذرد و مدت طولانی است که با شما همراه شده را نمی توان با چنین روحیه ای مدیریت کرد، زیرا این روحیه سبب ایجاد استرس دائمی خواهد شد و حتی در بلند مدت می تواند بر سلامت تان اثر بگذارد.

استرس و روحیات منفی یکی از عوامل اصلی عدم موفقیت هستند و لذا یک فرد موفق همواره سعی می کند از عصبانیت، حسادت و مواردی از این دست پرهیز نماید.

۳– افراد موفق از داشتن تکفر کمال گرایی پرهیز می کنند

افرادی که توانسته اند به موفقیت های بزرگ دست یابند همواره از این تفکر که کار را باید به بهترین و کامل ترین شکل ممکن ارائه دهند پرهیز می نمایند، زیرا کاملاً آگاه هستند که چنین امری شدنی نیست. همه ی ما بر مبنای ذات انسانی مان جایز الخطا هستیم، اگر شما بدل به فردی کمال گرا گردید و بخواهید همیشه امور را به بهترین شکل ممکن و بدون هیچ نقصی به سرانجام برسانید در اصل بدل به فردی خواهید شد که بیشتر وقت خود را در عذاب خواهند گذراند و همواره نگران شکست خوردن خواهد بود.

افراد موفق به جای تمرکز بر چنین مسائلی سعی می نمایند مثبت اندیشی بوده و همواره از آنچه که انجام می دهند لذت ببرند.

۴– افراد موفق از معاشرت با شخصیت های منفی نگر خود داری می نمایند

همواره باید متوجه مرز بین همدردی کردن و بلعیده شدن توسط روحیات منفی سایرین بود

کسانی که روحیات منفی دارند و دائماً در حال اعتراض و گله گذاری نسبت به شرایط خود هستند از دیدگاه افراد موفق همچون سم محسب می شوند. چنین شخصیت هایی تلاش می نمایند سایرین را نیز با خود همراه کرده و بخشی از کمپین اعتراضی خود نمایند تا احساس بهتری به دست بیاورند.

بر مبنای ذات انسانی ملزم هستیم به شکایات دیگران در مورد زندگی و شرایطشان گوش دهیم و با آنها احساس همدردی نماییم ولی همواره باید متوجه مرز بین همدردی کردن و بلعیده شدن توسط روحیات منفی سایرین بود.

ترویس می گوید در معاشرت با چنین افرادی بهتر است حواس خودمان را بر روی مسائل مهم تری متمرکز کنیم و فاصله مان با مسائل آنها را حفظ نماییم. برای مثال یک فرد سیگاری را در نظر بگیرید، شاید شما قدری با او معاشرت نمایید ولی وقتی وی دائما اصرار به کشیدن سیگار داشته باشد مسلماً معاشرت طولانی مدت با چنین فردی به صلاح شما نخواهد بود مگر اینکه بخواهید به یک سیگاری دست دوم بدل گردید.

۵– افراد موفق به دیگران همواره بله نمی گویند

تحقیقات نشان می دهند هر چه نه گفتن به دیگران برای شما سخت تر باشد احتمالاً با چالش هایی بیشتری که می توانند سبب ایجاد استرس و افسردگی در شما گردند مواجه خواهید شد، البته نباید فراموش کرد نه گفتن برای اکثر افراد دشوار است ولی این کلمه دارای قدرت بسیاری بوده و نباید از به کار گرفتن آن در جای مناسب هراس داشت.

وقتی شرایطی به میان می آید که نه گفتن به آن یک الزام باشد افراد موفق از پاسخ دادن به آن فرار نمی کنند بلکه جواب منفیشان را با صراحت هر چه تمام تر و با دلایل موجه بیان می نمایند.

  افراد موفق . تلاش . راه کارها . موفقیت

منبع : سایت پول یابی

شناخت نیاز مصرف‌کننده جهت کسب درآمد بیشتر

شناخت نیاز مصرف‌کننده جهت کسب درآمد بیشتر

  حتما شنیده اید که برخی سایتهای بزرگ مثل گوگل، یاهو ، فیسبوک و... کلیک های کاربران و میزان علایق آنها را شناسایی می کنند و این اطلاعات ذیقیمت را خود برای کسب و کارشان استفاده می کنند و یا به دیگران برای کسب درآمد بیشتر می فروشند . دلیل این کار بسیار ساده است این غول های بزرگ از میزان علایق ورودیهای خود ، زمینه علایق و نیاز و خواسته هایشان را به دست می آورند و بر اساس این علایق تبلیغات خود را نمایش می دهند و یا محصول و خدماتشان را ارائه می دهند . یعنی شناخت کامل و درست از مشتری دارند و این شناخت موجب رونق کسب و کارشان می شود این در واقع یک نوع بازاریابی و فرصت برای جذب مشتری و مصرف کننده خدمات هست.

در کسب درآمد و افزایش فروش هم، بهترین استراتژی‌های مصرف‌کننده با علم به این موضوع آغاز می‌شوند که افراد کجا و چرا محصول شما را می‌خرند.مفهوم یک مصرف‌کننده، بنا به جنسیت، سن، نژاد و موقعیت جغرافیایی که بتواند در ایجاد فروض دقیق و معقولانه در مورد رفتار خرید استفاده شود، دیگر منسوخ شده است. شاید قابل‌پیش‌بینی‌ترین ویژگی‌های مصرف‌کنندگان امروز تغییرپذیری آنها باشد؛ آنها بسته به جایی که خرید می‌کنند و موقعیتی که برای آن خرید می‌کنند، برندهای متفاوتی را برخواهند گزید.

 

این ویژگی بیانگر یک توسعه منطقی از محیط خرده‌فروشی در دنیای امروز است: اکنون شاهد آن هستیم که هر هفته بسیاری از طبقه‌بندی‌های کالاهای بسته‌بندی شده مصرفی (CPG) شامل صدها برند و آغاز محصولات «گوشه»۱ جدید می‌شود. افراد می‌توانند در سوپرمارکت‌ها، خواربارفروشی‌های کوچک که معمولا در جای سهل‌الوصول قرار دارد و اغلب اوقات باز است و طیف وسیعی از سایت‌های تجارت الکترونیک خرید کنند، اما امروزه روش‌های به مراتب بیشتری برای بازاریان وجود دارد تا با خریداران وارد تعامل شوند، از جمله این روش‌ها می‌تواند به اپلیکیشن‌های موبایل و رسانه‌های اجتماعی اشاره کرد.با فرض این پیچیدگی‌ها، یافتن مصرف‌کنندگان بسیار حیاتی‌تر از همیشه است. تحقق این امر به دیدگاه به مراتب جامع‌تری از چگونگی ایجاد یک انتخاب نیاز دارد؛ دیدگاهی که مرتبط با جمعیت‌ خاص یا یک نیاز تعریف‌شده نیست.

شرکت‌ها باید علم به اینکه چه کسانی، چه زمانی، کجا و چرا خرید می‌کنند را با درک مزایای هیجانی و عملکردی محصولاتشان ترکیب کنند. وقتی این ارتباطات را ایجاد می‌کنید، دیدگاهی در مورد موقعیت‌های خاص یا «پنجره‌های تقاضا» به‌دست می‌آورید؛ دیدگاهی که بیانگر آن است کدام مصرف‌کننده می‌خواهد یا نیاز دارد که یک خرید انجام دهد. این پنجره‌ها بر مبنای عوامل متفاوت در دفعات مختلف باز و بسته می‌شوند. فرض کنید فردی در یک مغازه خواربارفروشی به دنبال محتویات ساندویچ برای ناهار فرزندش است؛

ممکن است او یکی از برندهای گوشت ساندویچی (مثلا سوسیس و کالباس) را انتخاب کند؛ اما فرد دیگر به فکر آماده کردن یک اسنک سریع و سالم در خانه باشد.پنجره‌های تقاضا، با ارتباط دادن مستقیم‌تر برند، مصرف‌کننده، کانال و موقعیت، فرصت‌هایی برای هدف‌گذاری بهتر و تعهد در امتداد مسیر خرید ایجاد می‌کنند. (نمودار).این مفهوم بین رهبران کالاهای بسته‌بندی‌شده مصرفی (CPG) محبوبیت یافته است؛ اما به همان‌اندازه به صنایع مختلف نیز مربوط است: تقریبا هر شرکتی نیاز به درک روشی دارد که مردم از طریق آن محصولات را ارزیابی می‌کنند و تصمیم‌ می‌گیرند که کدام محصول را خریداری کنند. در عین حال این مفهوم تنها زمانی ارزش خواهد داشت که روش اجرای استراتژی شرکت‌ها را تغییر دهد. آنها نیاز به شناسایی پنجره‌هایی خواهند داشت که برای برندهای آنها امیدبخش‌تر است و سپس باید در چگونگی بازاریابی و فروش محصولات فعلی به علاوه توسعه محصولات جدید خود تغییراتی ایجاد کنند. شرکت‌هایی که این موضوع را به درستی درک می‌کنند به‌طور چشمگیری مسیر تعامل با مصرف‌کنندگان خود را بهبود خواهند بخشید.

گذشته پیش‌درآمد اکنون است

بیایید نگاهی به یک طبقه بزرگ از خرده‌فروشی بیندازیم تا چگونگی کارکرد پنجره‌های تقاضا در بازارهای شلوغ را بهتر درک کنیم: طبقه‌ای که می‌خواهیم به آن اشاره کنیم پوشک بچه است. برخی مصرف‌کنندگان یک برند پوشک که از مواد طبیعی ساخته شده و قیمت بالاتری دارد را برای نوزاد تازه‌ متولد شده خود می‌خرند و سپس زمانی که کودک آنها شروع به چهار دست و پا راه رفتن می‌کند، بردوام آن تمرکز می‌کنند.مجرای خرده‌فروشی و بخصوص طیفی از گزینه‌های موجود در یک موقعیت مفروض نیز بر تصمیمات خریداران تاثیر می‌گذارد. به‌عنوان مثال ممکن است مصرف‌کنندگان پوشک بچه همیشه به صورت عمده از فروشگاه‌های بزرگ یا به صورت آنلاین خرید کنند، اما با علم به اینکه قیمت هر پوشک بالاست، زمانی که در شرایط اضطراری قرار می‌گیرند، به صورت تکی از فروشگاه‌های کوچک خرید خواهند کرد.

شرکت‌ها با نگاه به اطلاعات خرید گذشته مصرف‌کنندگان، در مورد علائق آنها اطلاعات کسب می‌کنند. این داده‌ها و توانایی استخراج آن برای ایجاد دیدگاه‌های مفید، شرکت‌ها را قادر می‌سازد تا پنجره‌های تقاضا برای محصولات‌شان را بشناسند.تنها یک دهه گذشته، شرکت‌ها عمدتا به پژوهش‌ها روی مصرف‌کنندگان توجه می‌کنند.

امروزه، آنها هنوز به نتایج مطالعات نگاه می‌کنند، اما می‌توانند این اطلاعات را با داده‌های تفصیلی در مورد رفتار آنلاین مصرف‌کنندگان (تاریخچه جست‌وجوهای اینترنتی، خریدها، بازدید‌ها آنلاین و فعالیت رسانه‌های اجتماعی) به علاوه معیارهایی که رفتار آنها را در فروشگاه‌های فیزیکی دنبال می‌کنند، ترکیب کنند.خبر خوب این است که تکنولوژی موردنیاز برای شناسایی پنجره‌های تقاضا چندان پیچیده نیست. قطعا شما نیاز به توانمندی‌های تجزیه و تحلیل دارید، اما می‌توانید این توانمندی‌ها را با به‌کار بردن تکنیک‌های بازاریابی کمی ثابت در روش‌های نوآورانه خلق کنید؛ روش‌های نوآورانه‌ای که از طیف وسیعی از منابع اطلاعاتی
استفاده می‌کنند.

 

چالش اجرا

برای اجرای یک استراتژی بر مبنای پنجره‌های تقاضا، با سه مرحله زیر شروع کنید:

۱٫ پنجره‌های ایده‌آل خود را شناسایی کنید.

هر نوع محصول مفروضی لیست بلندی از پنجره‌های تقاضای بالقوه دارد؛ اما تنها تعداد خاصی از آنها انتخاب درستی برای شرکت شما هستند. این فرآیند با درک واضحی از توانمندی‌های شرکت شما شروع می‌شوند. نکات خاصی وجود دارد که برند شما برای آن شناخته شده است و شرکت شما به بهترین شکل آنها را انجام می‌دهد؛ این نکات می‌تواند توسعه محصول جدید، بسته‌بندی نوآورانه یا هر چیز دیگری باشد. پنجره‌های تقاضای معین به‌طور طبیعی تناسب بهتری با این نقاط خواهند داشت. در این مرحله، باید اطمینان یابید که اندازه بازار یک پنجره تقاضای خاص برای هدف‌گذاری آن برای محصولات جدید یا توسعه محصولات جدید کافی باشد.تجزیه‌و‌تحلیل‌ها می‌توانند از طریق شبیه‌سازی‌های بازار، مدل‌سازی سناریو و دیگر ابزارهای مشابه در سنجش سود بالقوه ناشی از گزینه‌های متفاوت به شما کمک کنند.

۲٫ نگرش‌های فروش و بازاریابی خود را تطبیق دهید.

درک دقیقی از پنجره‌های تقاضا به شما اجازه می‌دهد تا مشتریان را از روشی جذب کنید که شرکتی که از نگرش‌های تفکیکی قدیمی استفاده می‌کند، قادر به آن نخواهد بود. کانال درست و استراتژی‌های بازاریابی می‌توانند به شما کمک کنند تا مشتریان را در مکان و زمان درست جذب کنید و در نتیجه ارتباطات درست و فروش‌های بالاتری به‌دست آورید. به مثال زیر توجه کنید: یک شرکت اخیرا نوع جدیدی از قیچی را توسعه داده است که از طریق کمپین‌های جداگانه با هدف دستیابی به افراد ماهر، دانش‌آموزان و کارمندان اداره، بازاریابی و فروخته می‌شود. این شرکت کانال و استراتژی‌های بازاریابی خود از جمله تصمیماتی در مورد اینکه در کدام فروشگاه‌ها فروخته شود، ارتقای محصول، سهمیه‌ها، بسته‌بندی، و تبلیغات دیجیتال را تطبیق داده است. هدف این شرکت از این فعالیت‌ها، خدمت به مشتریان متفاوت و در موقعیت‌های مختلف بوده است.

به‌عنوان مثال، این شرکت بازدیدهای کاربران را تفکیک می‌کند تا اطمینان یابد که مشتریان دانش‌آموز تنها بازدیدهای کاربران دانش‌آموز را می‌بینند. نتیجه این کار، افزایش فوق‌العاده در فروش در مقایسه با ابتدای تولید محصول بود.وقتی شما از پنجره‌های تقاضا برای شکل دادن به استراتژی فروش و بازاریابی خود استفاده می‌کنید، به‌کارگیری تجزیه و تحلیل‌ها شما را قادر می‌سازد تا نتایج ابتکارات خاص را بسیار دقیق‌تر مورد سنجش قرار دهید.

۳٫ برای ایجاد محصولات و خدمات جدید نوآوری کنید.

علاوه‌بر بهبود استراتژی‌های بازاریابی برای محصولات فعلی، پنجره‌های تقاضا می‌توانند به شرکت‌ها در توسعه محصولات جدید نیز کمک کنند. آنها قادر هستند تا محصولاتی با خصوصیات موردنیاز مشتریان خلق کنند.به‌عنوان مثال، اگر یک تولیدکننده پوشک بچه با توانمندی‌های قوی در تولید پایدار۲یک پنجره تقاضا برای والدین جدیدی که به دنبال کاهش اثر آنها بر محیط‌زیست هستند پیدا کند، این شرکت می‌تواند تلاش‌های نوآوری خود را بر حداقل‌سازی مواد به‌کار رفته و ارائه بسته‌بندی‌های قابل‌بازیابی یا تجزیه‌پذیر متمرکز کند.

در اینجا تجزیه و تحلیل‌ها، تلاش‌های شما را هدایت خواهد کرد. در یک سطح خرد، تجزیه و تحلیل‌ها می‌توانند به شما کمک کنند تا به‌طور دقیق‌تر فرصت‌های نوآوری را برای برندتان در فصل مشترک مشتری، کانال و موقعیتی که برای کسب‌و‌کار شما مناسب است، هدف‌گذاری کنید. شما قادر خواهید بود به‌درستی پیش‌بینی کنید که چه محصولی را توسعه دهید و کدام یک از مشتریان احتمال بیشتری دارد تا آن را خریداری کنند. در سطح کلان، می‌توانید از تجزیه و تحلیل‌ها برای پیگیری بهتر بازدهی بر سرمایه‌گذاری نوآوری از طریق معیارهایی مانند time-to-market (طول زمان صرف شده از ایده یک محصول تا روانه شدن آن به بازار)و بهره‌وری تحقیق و توسعه (R&D) استفاده کنید.

 

پنجره‌های فرصت

برای مشاهده اینکه چگونه شرکت‌ها می‌توانند با استفاده از پنجره‌های تقاضا برای ارتباط با مشتریان و ایجاد رشد سازماندهی شوند، به یک شرکت تولید گوشت‌های ساندویچی توجه کنید که توانمندی‌های قوی در بسته‌بندی محصول دارد. این شرکت والدینی را که به دنبال خرید محصولات سالم برای ناهار فرزندان خود هستند را به‌عنوان یک پنجره تقاضای به شدت بالقوه شناسایی می‌کند.هدف‌گذاری این گروه از مشتریان نیاز به یک نگرش متفاوت دارد؛ نگرشی متفاوت از آنچه شرکت در صورت لحاظ طیف جمعیتی ساده (به‌عنوان مثال «خوراکی موردعلاقه کودکان در یک سن معین چیست؟» یا «ترجیحات گوشت ساندویچی در هر منطقه چیست؟» استفاده می‌کرد.

با فرض وجود تخصص، این شرکت می‌توانست بر توسعه بسته‌بندی‌های ناهار مورد علاقه کودکان تمرکز کند. این شرکت فروشگاه‌های خواربارفروشی سنتی را مورد هدباط با مشتری

ف قرار می‌دهد که در آن بسیاری از خانواده‌ها خرید‌های عمده هفتگی خود را انجام می‌دهند و نمایشگرهایی را داخل فروشگاه قرار می‌دهد که این حقیقت را برجسته می‌سازند که محصول موردنظر برای قرار گرفتن در یک ظرف غذا به اندازه کافی کوچک است، به راحتی باز می‌شود، به‌طور مناسب تقسیم شده و سالم است. این شرکت می‌تواند این فعالیت‌ها را در آغاز سال تحصیلی یا آخر هفته که والدین برای هفته آینده مدارس کودکان خود خرید می‌کنند انجام دهد.

این شرکت می‌تواند برای افزایش جذب مشتریان، یک کمپین در رسانه‌های اجتماعی ایجاد کند و از والدین بخواهد تا از ظرف ناهار خالی کودکان خود بعد از بازگشت از مدرسه عکس بگیرند و به این ترتیب نشان دهند که محصول مربوطه تا چه حد پرطرفدار است.

در یک حوزه شلوغ، پنجره‌های تقاضا شرکت‌ها را قادر می‌سازد تا مشتریانی را بیابند که خواستار برندهای آنها هستند. آنها می‌توانند به شرکت‌ها کمک کنند تا منبع پایدارتری از مزیت رقابتی را توسعه دهند که رشد و سودآوری را به ارمغان می‌آورند.

برای رهبران شرکت، این پیام واضح است: مصرف‌کنندگانی که خواه به صورت آنلاین یا از قفسه یک فروشگاه به محصولات شما نگاه می‌کنند افرادی هستند که ترجیحات آنها به اینکه چه کسانی هستند، کجا هستند و در لحظه چه می‌خواهند، بستگی دارد. هرچه بیشتر در مورد این موارد تامل کنید، برند شما جذاب‌تر خواهد شد.

منبع سایت پول یابی

http://poolyabi.ir/

 

پی‌نوشت:

۱٫ niche products به کالا یا خدماتی گفته می‌شود که دارای ویژگی‌هایی است که برای یک زیرگروه خاص بازار درخواست می‌شود.

۲٫ (sustainable manufacturing) به ایجاد محصولاتی گفته می‌شود که اثرات محیط‌زیستی اندکی داشته باشند و انرژی و منابع طبیعی را حفظ کنند.

کسب درآمد . کسب و کار .ارتباط با مشتری . استراتژی خرده فروشی . بازاریابی خدمات . بازاریابی محصول . پنجره ایده‌آل . پنجره فرصت . جذب مشتری . فروش محصول . مصرف کننده . نیچ

منبع : سایت پول یابی

آموزش کسب درآمد, کنکور و استخدام



افزایش هوش مالی جهت کسب و کار

 افزایش هوش مالی جهت کسب و کار

بسیاری از افراد هستند که برای کسب درآمد و یا راه اندازی کسب و کار دارای استرس هستند و دلیل اصلی این ترس هم نداشتن دانش مالی یا مهارت مالی در کسب درآمد است . هوش مالی داشتن اگرچه فرصت رشد و امکان ترقی را فراهم می کند ولی نداشتن آن را نباید موجب در جا زدن و پسرفت تلقی کرد همه می توانند در مسائل مالی با کمی دقت و مطالعه امور مالی خود را انجام داده و توانایی ارائه آن در کسب و کار خود را داشته باشند. شیوه های متعددی برای افزایش هوش مالی جهت  راه اندازی کسب و کار و افزایش کسب درآمد وجود دارد که در عین سادگی و کاربردی بودن بسیار راهگشا برای هر فردی خواهد بود.

اگر فردی هستید که چندان از اعداد و ارقام خوشتان نمی‌آید، مسائل مالی برای شما اضطراب‌آور خواهد بود. مهم نیست در کجای چارت سازمانی قرار دارید، در هر صورت ضوابطی مانند EBITDA (درآمد قبل از بهره، مالیات و استهلاک) و ارزش فعلی خالص بسیار مهم هستند. اما چگونه می‌توانید دانش مالی خود را بالا ببرید؟ چگونه تصمیم‌ می‌گیرید که کدام مفاهیم برای درک کسب‌و‌کار شما بیشترین اهمیت را دارند؟ و چه کسی در بهترین موقعیت برای ارائه مشاوره به شماست؟

کارشناسان چه می‌گویند؟

طبق نظر ریچارد روباک، استاد دانشگاه هاروارد و یکی از نویسندگان «راهنمایی برای خرید یک کسب‌و‌کار کوچک»، حتی اگر نیازی به دانش زیاد در مورد مسائل مالی برای انجام امور روزانه خود ندارید، اما با آگاهی بیشتر در مورد این موضوع، در شرایط بهتری قرار خواهید گرفت. او می‌گوید « اگر بتوانید به زبان پول سخن بگویید، موفق‌تر خواهید بود.» در واقع اگر می‌خواهید یک محصول یا استراتژی را بفروشید، باید بتوانید نشان دهید که این کار هم عملی است و هم سود بالایی دارد. او می‌گوید «تصمیم‌گیرندگان می‌خواهند یک مدل ساده ببینند که درآمدها، هزینه‌ها، مخارج بالاسری و جریان نقدی را نشان می‌دهد.» او می‌افزاید «آنها باید بدانند که چرا این ایده مهم است.»جو نایت شریک و مشاور ارشد در Business Literacy Institute و یکی از نویسندگان «هوش مالی» می‌گوید که فقدان درک مالی «مانع موفقیت شغلی» است. اگر نمی‌توانید در بحثی درمورد عملکرد شرکت مشارکت کنید، احتمال موفقیت شما پایین خواهد آمد. او می‌گوید «شما نمی‌توانید در پروژه‌های در حال اجرا شرکت کنید، مگر اینکه مسائل مالی را درک کنید.» در این مقاله چند استراتژی برای بهبود هوش مالی شما ارائه شده است.

 

بر ترس‌ها غلبه کنید

به گفته روباک تنها به این دلیل که از اعداد و ارقام می‌هراسید، از مسائل مالی فرار نکنید. قرار نیست آپولو هوا کنید. به این شیوه به آن فکر کنید که «مسائل مالی روشی برای حساب و کتاب کسب‌و‌کارها است.» او می‌گوید «درست مثل شمارش توپ‌ها و ضربه‌ها در بازی بیس‌بال، شما در کسب‌و‌کار پیشرفت از طریق عملکرد مالی را اندازه‌گیری می‌کنید. بنابراین اصلا مساله پیچیده‌ای نیست.» نایت می‌گوید «این کار در کنار دانش ریاضی، آسان‌تر از آن چیزی است که فکرش را می‌کنید. امور مالی و حسابداری بسیار ساده هستند. این کار اغلب یک جمع و تفریق و گاهی ضرب و تقسیم ساده است.»

 

زبان خاص آن را بیاموزید

نایت می‌گوید «مسائل مالی زبان خاص خود را دارد. خوشبختانه، روش‌های بسیاری برای یادگیری این اصطلاحات وجود دارد.» او می‌افزاید «تنها باید ابتکار عمل را در دست بگیرید.» او می‌افزاید «اگر شرکت شما مسائل مالی را در داخل شرکت آموزش می‌دهد، از آن استفاده کنید. اگر این چنین نیست، ثبت‌نام در یک کلاس آنلاین یا دانشگاه را مدنظر داشته باشید. البته، کتاب‌ها و منابع بی‌شماری برای راهنمایی شما در مورد این موضوع وجود دارد. مهم‌ترین مفاهیمی که باید بر آن تسلط یابید عبارت است از «چگونه سودآوری، EBITDA، درآمد عملیاتی (درآمد حاصل از عملیات اصلی جاری بنگاه اقتصادی)، درآمد و هزینه‌های عملیاتی را اندازه‌گیری کنیم». یک کتاب یا مرجع مالی سرمایه‌گذاری خوبی است؛ اما گوگل نیز بسیار مفید خواهد بود.

 

ترازنامه را بررسی کنید

به گفته نایت باید خودتان را در صورت درآمد سازمان‌تان غرق کنید. او می‌گوید «به ترازنامه شرکت توجه نشان دهید، سپس برای درک آن تمام جنبه‌های آن را در نظر بگیرید.» به گفته روباک بهترین راه یادگیری «بازنوشتن این اعداد» هم به صورت الکترونیکی و هم روی کاغذ و سپس «گروه‌بندی آنها به طبقات مختلف است؛ طوری که بتوانید میزان خرج‌کرد شرکت‌تان و محل حصول درآمد آن را ببینید.» اعداد را به درصدها تبدیل کنید؛ به این ترتیب بسیار آسان‌تر تفکیک درآمدها و هزینه‌ها برای شما ممکن خواهد بود.

 

بر معیارهای کلیدی تمرکز کنید

افزایش مهارت‌های مالی شما، نیاز به تعیین معیارهایی دارد که به وسیله آن شرکت شما موفقیت را اندازه‌گیری می‌کند. به گفته نایت هدف شما توسعه درک عمیقی از «ارتباط دقیق بین سود و زیان» و چگونگی تاثیر آن بر عملکرد سازمان شما طی زمان است. این معیار اغلب به شکل یک نسبت بیان شده است. او می‌گوید «چهار نسبت رایج در هر شرکتی وجود دارد: سودآوری، نسبت بدهی به دارایی خالص، نقدینگی و کارآیی عملیاتی. هر سازمانی «دو یا سه نسبت» در خلال این گروه‌ها دارد که معیارهای اولیه عملکرد آن به علاوه «نسبت‌های خاص هر صنعت» در نظر گرفته می‌شوند.» توجه دقیق‌تر به ترازنامه و گزارش‌های سه ماهه شرکت‌، در درک این معیارها مفید است. به گفته او «محاسبه آنها دشوار نیست. تنها اندکی تلاش و کوشش می‌طلبد.»

 

با اعداد بازی کنید

به گفته روباک وقتی درک درستی از ترازنامه شرکت‌تان و آنچه رشد شرکت‌تان را میسر می‌سازد، داشته باشید، با استفاده از مجموعه سوالاتی که با «چه می‌شد اگر؟» شروع می‌شوند، بازی با اعداد را امتحان کنید. به عنوان مثال، چه می‌شد اگر قیمت‌ها پایین‌تر بود؟ چه می‌شد اگر درآمد‌ها بالاتر بود؟ چه می‌شد اگر هزینه‌ها پایین‌تر یا بالا‌تر می‌رفت؟«شما تصمیمات خاص کسب‌و‌کار را مدیریت نمی‌کنید، بلکه تلاش می‌کنید چگونگی کارکرد مدل‌ها و فروضی که ایجاد می‌کنند را درک و درونی سازید.»به این ترتیب زمانی که نیاز به فهرست‌بندی پیامد‌های یک تصمیم خاص دارید (مثلا آیا یک محصول خاص را شروع کنید یا در کارخانه را ببندید) ابزار موردنظر را دارا هستید.

یک مشاور مالی بیابید

به گفته نایت، ارتباط با یک «مدیر ارشد مالی یا عملیاتی» که بتواند به شما «آموزش دهد» و «به تک تک سوالات شما پاسخ دهد» راه دیگری برای بهتر شدن در امور مالی است. او می‌افزاید «این روش بسیار طبیعی برای یادگیری است.» روباک نیز با این موضوع موافق است. او می‌گوید «مشاوران همیشه برای کسی که با اعداد و ارقام ارتباط خوبی ندارد، مفید هستند.»این فرد می‌تواند هم به توضیح مفاهیم کمک کند و هم به عنوان یک راهنما برای هر نوع تصمیمات مالی عمل کند. پیشنهاد روباک این است که از همکاران خود بخواهید تا «طرح‌ها و مدل‌های خود را در صورت نیاز تکرار کنند.» او می‌گوید «این امر تمرکز شما را بیشتر می‌کند.»«می‌بینید که همکارتان فروض خاصی را اخذ می‌کند، در صورتی که شما فروض دیگری را درنظر می‌گیرید. یکی از این فروض درست است و دیگری غلط؛ اما این تفاوت‌ها به شما کمک می‌کند تا آنچه منطقی است را دریابید.»

 

موضوع را شخصی کنید

نایت می‌گوید اگر هنوز انگیزه لازم را ندارید مهارت‌های مالی خود را به یک مساله حیاتی تبدیل کنید. هر بار که پولی پرداخت می‌کنید، سازمان شما سود کمتری به‌دست می‌آورد بنابراین باید به این موضوع فکر کنید که برای کمک به سودآوری شرکت چه می‌توانید بکنید.او می‌گوید «هدف گسترش این درک است که چگونه فعالیت‌های روزانه شما به کارفرمایتان کمک می‌کند تا درآمد به‌دست آورده یا هزینه‌ها را کاهش دهد.» روباک می‌گوید «این کار می‌تواند یک تمرین مفید باشد؛ اما به آن اجازه ندهید انرژی شما را تحلیل برد.» «نقش خودتان را با همکاری سایرین ترکیب کنید و تمرکز خود را بر مشکلاتی بگذارید که می‌توانید آنها را کنترل کنید و نه آنهایی که قادر به کنترل‌شان نیستید.»

 

اصولی که باید به‌خاطر بسپارید

بایدها:

• در یک کلاس دانشگاهی یا آنلاین ثبت‌نام کنید تا مفاهیم اساسی و اولیه مالی را بیاموزید.

• گزارش‌های سه‌ماهه سازمان‌تان را مرور کنید؛ این کار به شما کمک می‌کند نکات خاصی را که سودآور هستند درک کنید.

• با استفاده از مجموعه‌ای از سوالات «چه می‌شد اگر؟» اعداد و ارقام ترازنامه سازمان‌تان را امتحان کنید.

نبایدها:

• بترسید؛ معادله کسب‌و‌کار نسبتا آسان است.

• به تنهایی کار کنید؛ مدیر مالی را پیدا کنید که بتواند به سوالات شما پاسخ دهد و به عنوان یک راهنما به شما کمک کند.

• از اثر مهارت‌های مالی در شغل‌تان چشم‌پوشی کنید؛ اگر می‌خواهید پیشرفت کنید، نیاز به فراست مالی دارید.

موردکاوی ۱: مشارکت با یک همکار در امور مالی

لری دانیوان، مدیر ارشد اجرایی در Ceridian، به شدت معتقد است «همه رهبران سازمانی باید بتوانند با یک روش گسترده و پیچیده در مورد اعداد و ارقام صحبت کنند.»اما لری می‌پذیرد که او همیشه نتوانسته است این کار را انجام دهد. در اوایل شروع حرفه‌اش، او به عنوان یک مدیر محصول در یک شرکت نرم‌افزار کار می‌کرد. به عنوان یک دانشجوی MBA در دانشکده مدیریت کلاگ، او دوره‌های مالی اولیه را گذراند و مهارت‌های او تناسب بسیار خوبی با شغلش داشتند. وی به یاد می‌آورد که «من هزینه‌ها را مدیریت و فعالیت‌های عمومی کسب‌و‌کار را که مرتبط با محصولات است حمایت می‌کردم.»اما زمانی که برای «ادغام و تملک» در شرکت ترفیع یافت، احساس کرد که این موقعیت برای او بسیار دشوار است. او می‌گوید «ناگهان باید چیزهایی مانند EBITDA و چگونگی تعیین ارزش شرکت را می‌دانستم.» «کار سختی بود. به یاد دارم که با خودم می‌گفتم چگونه می‌توانم در این جلسه شبیه یک احمق به نظر نیایم؟»او به کمک نیاز داشت. خوشبختانه، لری رابطه خوبی با «ریک» همتایش در بخش مالی داشت. شغل ریک ساخت مدل‌های مالی بود که بتواند تصمیمات استراتژیک در مورد فعالیت ادغام و تملک (M&A) بالقوه را اطلاع دهد. ریک همیشه آماده بود تا چگونگی کار مدل‌ها را به تفصیل شرح و به سوالات پاسخ دهد. لری به یاد می‌آورد «او بسیار صبور و زیرک بود.»

لری می‌گوید: «باید به او می‌گفتم «متغیرهایی که بیشترین حساسیت را دارند به من نشان بده» و آنگاه فروض متفاوت را آزمون خواهم کرد.» «هنوز نمی‌دانستم که چگونه محاسبه اصولی را برای ایجاد این مدل انجام دهم؛ اما درک خوبی از فروض به‌کار رفته در آن داشتم.»به گفته لری، کمک و حمایت ریک در افزایش دانش مالی او فوق‌العاده باارزش بوده است. «یک مشارکت فوق‌العاده با یک همکار مالی شما را به موفقیت خواهد رساند.»

موردکاوی ۲: معیارهایی را که شرکت شما برای اندازه‌گیری موفقیت استفاده می‌کند، بیاموزید

جیمز پیپر، مدیر ارشد حسابداری در TransUnion، (یک مرکز اعتبارسنجی بزرگ) می‌گوید «درک اولیه مسائل مالی برای کارمندان بسیار مهم است؛ به این ترتیب می‌توانند چگونگی عملکرد مالی شرکت‌شان را درک کنند.» او می‌گوید «نکته مهم در مورد حسابداری و مالی همگانی بودن آن است؛ بنابراین وقتی شما اساس آن را بدانید، می‌توانید پیش بروید.»

ضمنا، جیمز به خوبی می‌داند که هر شرکت عملکرد خود را به بهترین روشی که خودش داراست بازبینی می‌کند. جیمز بیشتر دوران شغلی خود را در شرکت‌های سهامی عام گذراند، اما زمانی که او به شیکاگو (که TransUnion در سال ۲۰۱۴ در آنجا بنا شد) رسید، یک گروه سرمایه‌گذاری خصوصی آن را خرید. او به یاد می‌آورد «بنابراین باید می‌آموختم که کدام معیارهای مالی مهم هستند؛ چرا مهمند و چگونه TransUnion موفقیت را اندازه‌گیری می‌کند.»او توضیح می‌دهد که «خوشبختانه من در موقعیتی که هستم به هر عدد و رقمی دسترسی دارم؛ بنابراین خود را برای کار با نرم‌افزار اکسل آماده و تلاش کردم تا این صورت حساب را دوباره تهیه کنم. زمانی را صرف معتبر ساختن این اعداد کردم تا از منطقی بودن آنها اطمینان یابم.»

او همچنین به دنبال راهنمایی از یک فرد آشنا به مسائل مالی بود؛ کسی که همزمان یک همتا در بخش حسابداری به شمار می‌رفت. او می‌گوید «او برای مدتی در شرکت حضور داشت و به من کمک کرد تا جزئیات این محاسبات را درک کنم.» در سال ۲۰۱۵، TransUnion به سهامی‌عام تبدیل شد و جیمز باید به شرکت کمک می‌کرد تا این گذار مالی را مدیریت کند. او برای افزایش مهارت‌ها و دانشش، به دقت به ترازنامه‌های نزدیک‌ترین همتایان شرکت (۲۵ شرکت) نگاه کرد تا دریابد که چگونه آنها درآمدهای خود را سازماندهی می‌کنند و چه چیزی را به عنوان معیارهای مالی اصلی خود به‌کار می‌برند.»

جیمز اغلب جلسات آموزش مالی درون سازمانی را برای شرکتش رهبری می‌کند. او می‌گوید این کار همکاران او را تشویق می‌کند تا متوجه شوند که در کدام قسمت امور مالی TransUnion متناسب هستند. «به عنوان بخشی از مبنای هزینه، تلاش می‌کنم تا سازمانم را تا حد ممکن کارآ سازم.»

کسب درآمد . کسب و کار . امور مالی کسب و کار . ترازنامه شرکت . دانش مالی . مشاور مالی . مهارت مالی . هوش مالی

کاربرد مدل آیدا (AIDA) در بازاریابی اینترنتی

 کاربرد مدل آیدا (AIDA) در بازاریابی اینترنتی

  فرایند کسب درآمد اعم از فروش یا بازاریابی اینترنتی یک فرایند سیستماتیک و مطبق با مدل خاص بازاریابی است . هر نوع کسب درآمدی از مدل خاصی تبعیت می کند که بیانگر استراتژی ان کسب و کار هم می باشد. لذا در کسب و کار اینترنتی باید به مقوله های : افزایش فروش ، بازاریابی اینترنتی ، شیوه عرصه و فروش اینترنتی، جذب مشتری و.. توجه شود تا کسب و کار با موفقیت همراه باشد. هملن طور که گفته شد مدل کسب و کار شما مشخص کننده نوع بازاریابی و کسب و کار شما در اینترنت هست . مدل های مختلفی برای بازاریابی و مارکتینگ وجود دارد ولی در اینجا قصد دارم مدل کسب درآمد و بازاریابی اینترنتی آیدا AIDA را شرح دهم که هر کدام از حروفش بیانگر یبک مرحله خاص از بازاریابی اینترنتی را شرح دهم.

همان طور که سطور بالا اشاره شد، هر زمان از بازاریابی و مارکتینگ حرف می‌زنیم، وجود استراتژی و پلن بیش از هر چیزی خودنمایی می‌کند. انگار که کل پروسه بازاریابی، همان استراتژی و پس از آن برنامه‌ریزی‌اش است! داشتم این جمله را با خودم می‌گفتم که به این نتیجه رسیدم پیش از ادامه بحث‌هایمان در رابطه با بازاریابی اینترنتی، ابتدا به سراغ یک موضوع مهم در مرحله استراتژی بروم.

aida-sales-funnel

مدل آیدا (AIDA) چیست؟

ما در بازاریابی مدل‌های مختلفی داریم که گاهی اوقات حین صحبت‌ با مشتریان یا دوستان به آن‌ها ارجاع می‌دهیم. یکی از این مدل‌ها، مدل AIDA است. AIDA در واقع یک قیف (Funnel) است که به ما کمک می‌کند تا ببینیم مشتری در چه مرحله‌ای از فرایند فروش قرار دارد و یا مراحل خرید کاربر را راحت‌تر توصیف کنیم.

 قیف AIDA:

۱- Awareness: اگر یک فروشگاه اینترنتی که میوه می‌فروشد را فرض کنیم،‌ کاربرانی که از طریق موتورهای جست‌وجو، یا تبلیغات و یا هرچیز دیگری فقط وارد سایت شده‌اند یا دیده‌اند که می‌شود میوه را هم به‌صورت آنلاین خرید،‌ در این مرحله قرار می‌گیرند.

در واقع مرحله Awareness، مرحله‌ایست که کاربران و مشتریان آینده شما با شما آشنا می‌شوند. اصلا می‌فهمند که شما وجود دارید. این اطلاع‌رسانی می‌تواند از طریق یک پست وبلاگ صورت بگیرد، یک بیل‌بورد، یک بنر در یک سایت خبری و هرچیزی که باعث شود کاربر شما را بشناسد. First Impression و اولین ارتباط شما با مشتری آینده‌تان در این مرحله رقم می‌خورد.

۲- Interest: پس از مرحله اول یعنی Awareness و اطلاع‌یافتن، به مرحله‌ای می‌رسیم که کاربر احساس بهتری به نسبت محصول شما پیدا کرده است. در مرحله اول، کاربر فقط شما را شناخت و هیچ حسی به شما ندارد؛ اما در این مرحله او حس خوبی به نسبت شما پیدا کرده است و احتمال این که وارد بقیه مراحل قیف شود بیشتر است.

ممکن است اگر ۱۰۰۰ کاربر با محصول شما در مرحله قبلی آشنا شده باشند، تنها ۱۰۰ نفر آنها وارد مرحله بعدی شوند. دقت کنید که هرچه به سطوح پایین آیدا نزدیک می‌شویم، تعداد مشتریان کمتر می‌شود.

۳- Decision/Desire: حالا که کاربر با محصول و شرکت شما آشنا شد و به آنها علاقه نشان داد، وارد مرحله تصمیم‌گیری می‌شود. اینجا جاییست که باید به یاری کاربر شتافت! برای او محتوایی در نظر گرفت که او را مجاب به خرید از شما (انجام کار خواسته شده در مرحله اکشن) کند.

در این مرحله کاربر می‌داند که به محصول شما نیاز/علاقه دارد؛ اما هنوز نتوانسته تصمیم نهایی را بگیرد. اینجاست که باید توانایی‌های خود را بیش از هر جای دیگر به کار بگیرید و نگذارید مشتری‌ای که با کلی زحمت به سمت Action قیف کشانده‌اید، از دست برود.

۴- Action: اینجا جاییست که تمامی زحمات شما در مراحل مختلف مارکتینگ و بازاریابی‌تان به نتیجه می‌نشیند و کاربر خرید نهایی (یا عملی که باید انجام می‌داد) را انجام می‌دهد.

چگونه از آن در بازاریابی اینترنتی استفاده کنیم؟

مدل قیف آیدا می‌تواند یکی از رفرنس‌ها و مراجع شما در تمامی تصمیم‌گیری‌های استراتژیک‌تان باشد. در واقع اگر کار بازاریابی و تولید محتوا می‌کنید، باید برای هر چهار مرحله محتوا تولید کنید. در هر مرحله با استفاده از منابع محتوایی مختلف (Asset) به یاری مشتری بشتابید و راه رسیدن به Action را به او نشان دهید. (البته کاربر خودش به سمت Action حرکت نمی‌کند، باید او را جذب کنید.)

۱- Awareness: وبلاگ شما می‌تواند طبقه اول قیف‌تان باشد. تا حد ممکن بالای قیف را پر کنید. مشتریان مرحله به مرحله فیلتر می‌شوند و آن‌هایی که واقعا مشتری کسب‌ و کار شما هستند به مرحله Actionn می‌رسند.

می‌توانید از تبلیغات بنری برای ایجاد آشنایی و Awareness استفاده کنید. یا کمپین‌هایی را آغاز کنید که نام‌تان را به گوش افرادی که تا‌به‌حال از وجود شما خبر نداشته‌اند، برسد.

۲- Interest: سعی کنید با آماده‌سازی محتواهایی که قشر علاقمند به محصول/سرویس‌تان را هدف گرفته است، مشتریان را از این مرحله به سمت action عبور دهید. در واقع این مرحله، مرحله‌ایست که شما باید برروید.

۳- Desire/Decision: نظرات مشتریان را جمع کرده‌اید یا نمونه موفق کارتان را مستند کرده‌اید؟ اینجا محتواهای این‌چنینی به دردتان می‌خورند! دل‌شوره کاربر را از بین ببرید. به او اطمینان بدهید که شما بهترین گزینه هستید و او را تشویق کنید که به سراغ Actionn برود.

۴- ACTION: تا می‌توانید این مرحله را ساده‌سازی کنید. تا می‌توانید به کاربر اجازه دهید با پر کردن تنها چند فیلد محصول شما را تهیه کند یا با شما تماس بگیرد. او هم شما را می‌شناسد؛ هم به محصول شما علاقه نشان داده است و هم مطمئن شده که گزینه مناسبی هستید. او را هرگز با فرم‌های طولانی و بی‌ربط ناامید نکنید.

امیدوارم این نوشته هرچند کوتاه بتواند به شما کمک کند تا بتوانید قیف را برای کسب‌وکار خودتان ترسیم کنید. بدانید که مشتری شما در حال حاضر در چه مرحله‌ای است و چگونه می‌خواهد در قیف حرکت کند.

کسب درآمد . کسب درآمد از اینترنت .افزایش فروش اینترنتی . بازاریابی . بازاریابی اینترنتی . خرید اینترنتی . فرآیند فروش . کاربر . کسب و کار . مدل ایدا . مشتری