بازاریابی سنتی تبدیل به بازاریابی دیجیتالی شد و صاحبنظران تیزبین، خیلی سریع دریافتند که این منظر فراخ و گسترده با هزار و یک تیپ مشتری نیاز به ارتشی دیجیتالی دارد. ارتشی که باید در قالب کمپین بازاریابی دیجیتالی ساماندهی شود.
در همین ابتدا به این داستان جالب توجه کنید: دو گروه کاملا داوطلبانه راهی خانههای یکی از مناطق خاص شهر شدند تا کمکهای مردمی برای کودکان کار جمعآوری کنند!
تمام رفتارهای این گروه مشابه هم بود. در یک روز و یک ساعت گامهای مشابهی برداشتند، لباسهای یکسانی پوشیدند و برای شناخت تفاوت ظرافت روح انسان و تاثیر همین ظرافت در کلام خودشان روی ذهن مردم، راهی شدند.
در این دو گروه تنها یک تفاوت دیده میشد: پایان کلام! در شیوه پایان کلام این دو گروه تفاوتی کاملا جزئی و ظاهرا قابل چشم پوشی، دیده میشد!
اولین گروه درخواست خود را به این شکل مطرح کرده بود: مایل به کمک کردن به نفع کودکان کار هستید؟ گروه دوم که توانسته بود کمکهای بیشتری جمعآوری کند با این جمله درخواست کمک کرده بود: مایل به کمک کردن به نفع کودکان کار هر چند اندک هستید؟
این تفاوت جزئی اما قابل توجه در شکلدهی به اذهان بخشی از ماهیت گمشده کمپین بازاریابی دیجیتالی، یعنی محتوا است که هنوز خیلیها با آن غریبه هستند.
تا چندی پیش علم بازاریابی کاملا محدود و وابسته به حجم زیادی از اطلاعات و دادههای خسته کننده و جاگیر بود. اما از وقتی که کامپیوتر و موبایلی شدن، افسار ذهن انسان را به دست گرفت، بازاریابی هم هویت جدیدی یافت.
کمپانیها با سختی زیادی ریسک این نوع بازاریابی را قبول میکنند اما در اغلب موارد دیری نمیپاید که چرخ پیشرفتشان در اجرای هر آنچه برای بازاریابی لازم است، پنچر میشود!
در مطلب امروز کوشیدهایم چالشها و دشواریهای این فرآیند را شناسایی کنیم تا بتوانید کمپین بازاریابی دیجیتالی خود را در ۵۵ قدم ساده بسازید.
شروع کمپین بازاریابی دیجیتالی
بازاریاب ابتدا در پناه تیپ شخصیتی و اهداف خود و سپس شناخت کانالهای بازاریابی است که میتواند ارتباط خوبی با مشتریان برقرار کند. تمام این مراحل در این ۵ گام خلاصه شدهاند:
اهداف بازاریابی را مشخص کنید
بازاریابی دیجیتالی اگر توسط یک مدیر خوب و کاربلند مدیریت شود، میتواند در کوتاهمدت نتایج خوبی به دنبال داشته باشد. البته پیش از هر چیز باید اهداف سازنده کمپین بازاریابی دیجیتالی کاملا مشخص و روشن باشد.
همین اهداف هستند که در طول بازاریابی، چراغ راهنمای شما برای شناخت خوب از بد هستند. در تعیین این اهداف باید از بلندپروازی پرهیز کنید. هر کاری که با اهداف رویایی آغاز شود تقریبا در دنیا واقعی دور از دسترس میشود.
همانطور که میدانید مفهوم بازاریابی دیجیتالی خیلی خیلی گستردهتر از بازاریابی سنتی است. در بازاریابی دیجیتالی شما به هر چیزی متوسل میشوید تا برندتان را به دنیا بشناسانید.
حال بازاریابی اپلیکیشن موبایل باشد، کدهای دستوری یا آفلاین باشد یا این که مجبور شوید بابازاریابی در شبکههای اجتماعی خود را معرفی کنید.
اهداف باید کاملا منطقی و شدنی باشند. منبع اهدافتان نیز باید مشخص شود. منبع به شما خواهد گفت آیا دستیابی به این چشمانداز در آینده میسر میشود یا نه.
برای یک طرح عملی نقشه بریزید
کمپین بازاریابی دیجیتالی سرمایه گذاری حیاتی و مهمی برای یک کمپانی به شمار میرود. بنابراین قدم برداشتن در این راه بدون برنامه امکانپذیر نیست.
طراحی یک نقشه باید کامل و بدون وقفه انجام شود؛ طوری که هیچ خلا یا شکافی در آینده احساس نشود. در این راه از موافقان و مخالفان خود کمک بخواهید.
هرگز نباید از چارچوب تعیین شده مطابق با اهدافی که در مرحله قبل مشخص شدهاند، منحرف شوید. همه چیز را بیقید و شرط انجام دهید و برای این که مطابق با نقشه پیش روید بهانه نیاورید!
بازاریابی محتوای اپلیکیشن را که قبلا بدان اشاره کردهایم، به یاد دارید؟ محتوا نه در اپلیکیشن یا شبکه اجتماعی بلکه در جز به جز کمپین بازاریابی اجتماعی حرف اول و آخر را میزند.
این محتوا باید کاملا سنجیده و توسط نقاشی زبردست روی بوم بازار تخلیه شود. محتوا باید کوتاه، قابلفهم و کاربرپسند باشد.
اگر قرار است محتوا به سبک از هر دری سخنی باشد، نویسنده باید درک خوبی از هر مفهوم داشته باشد. چون تا خودش متوجه نشود حتی با بازی کلمات هم نمیتواند کاربر را گول بزند.
اگر خودتان نمیتوانید نویسنده خوبی باشید فردی را استخدام کنید که در این کار تخصص پیدا کرده است.
محتوا فقط متن نیست؛ تصاویر واضح، باکیفیت و با رزولوشن خوب هم جزئی از همان محتوایی هستند که باید به خوبی تحت کنترل شما باشند.
مردم بیش از هر چیز نسبت به محتوای بصری واکنش نشان میدهند و این برداشت از تصاویر است که تفاوت شخصیتی انسانها را نشان میدهد.
طراح انیمیشن و گرافیست را طبق خواستههایتان به خوبی توجیه کنید. اگر برای تولید محتوا یکپارچه و یکدست نیاز به پرداخت هزینه باشد از این کار ترسی نداشته باشید. کار خوب زحمت دارد و هزینه زحمات را هم باید پرداخت.
پیگیر پیشرفت خود باشید
همزمان با قدم به جلو در کمپین بازاریابی دیجیتالی گاهی به پُشت سر نگاه کنید. در هر دوره باید عملکرد خود را نسبت به قبل و با توجه به نتایجی که به دست آمده است بررسی نمایید.
شما برای بازاریابی سرمایه گذاری میکنید؛ گاهی خیلی بیشتر از بودجهای که برای آن در نظر گرفته بودید. اگر همه چیز مطابق با پیش بینیهای صورت گرفته پیش نرفته است باید به دنبال رفع مشکلات باشید.
این نگاه به گذشته است که انسان را برای آینده آماده میکند. دنبالهرو حکایت خود باشید اما بدانید گاهی نیاز است برای این که باقی داستان جذابتر شود؛ برخی از نقاط مهم داستان را مجددا مرور کرد.
بهترین کانال بازاریابی را شناسایی کنید
امروزه کانال و مجاری ارتباطی زیادی وجود دارد که به وسیله آنها میتوان آگاهی کافی را به مردم منتقل نمود. اما قطعا همه این روشها برای کمپین بازاریابی دیجیتالی شما جوابگو نیستند.
به عنوان مثال صرفا چون تبلیغات موبایلی کاربرمحور برای رقیب شما کارآمد بوده است شما هم نباید آن را دنبال کنید. مثلا شاید بهتر باشد از تبلیغات آنلاین فیسبوک استفاده کنید.
بزرگ ترین اشتباهی که اغلب کسب وکارها خصوصا استارتاپها مرتکب میشوند سرمایه گذاری عمده و همزمان روی تک تک این کانالها برای ساخت کمپین بازاریابی دیجیتالی میباشد.
زمانی را صرف شناخت بهترین پلتفرم کنید و بعد از شناسایی آن بیوقفه بازاریابی نمایید. وقتی که میزان تقاضا برای حضور شما افزایش یافت، آنگاه به فکر سایر پلتفرمها و توسعه کار باشید.
به یاد داشته باشید که ساخت کمپین بازاریابی دیجیتالی خصوصا در ابتدا میتواند ناامید کننده باشد. به هر حال این علم پتانسل کافی و بالقوه را برای تولید سودی باورنکردنی دارد؛ به شرط آن که به خوبی مدیریت گردد.
کسب درآمد. افزایش درآمد. digital marketing . بازاریابی دیجیتال. بازاریابی سنتی. ساخت کمپین. کسب و کار. کمپین. کمپین بازاریابی
مطالب مشابه کمپین تبلیغاتی و بازاریابی آنلاین:
اهمیت کمپین تبلیغاتی در کسب و کار اینترنتی
اهداف کمپین تبلیغاتی برای کسب درآمد
اهمیت کمپین تبلیغاتی در کسب درآمد اینترنتی
معرفی تیپ های شخصیتی مشتریان جهت کسب درآمد
در کسب و کار برای فروش و کسب درآمد هر کسی با انواع مختلفی از مشتری و خریدار مواجه است که هر کدام سلیقه، نگاه و خواسته متفاوت از دیگری دارد . این تنوع سلیقه به تیپ شخصیتی مشتری بستگی دارد ممکن است یکی ایده ای را جذاب و عالی بداند و دیگری آن را بد و یا نسبت به آن مشکوک باشد این نوع سلیقه کار فروشندگان را سخت کرده و موجب می شود تا برای کسب درآمد و جذب همه مشتریان با تیپ های شخصیتی ممتفاوت برنامه و راهکار مناسبی را در نظر بگیرند و اگر این نگاه را نداشته باشند چه بسا که کارشان با مشکل مواجه شود. این تفاوت تیپ شخصیتی مشتریان در همه جا و هر زمینه ای وجود دارد فرضا برخی فقط میخواهند کلیت موضوع را بدانند درحالی که دیگران ترجیح میدهند از کل جزییات باخبر باشند. برخی با توجه به درک خودشان تصمیم میگیرند و بقیه به گزارشها و آمارها نیاز دارند. راز فروش بیشتر شناختن شخصیت مشتریان احتمالی و منطبق کردن گفتگوها با سبک فکر مخصوص آنها است. در اینجا قصد داریم شیوه فروش به ۵ تیپ شخصیتی مشتریان را معرفی کنیم:
پنج عامل شخصیتی بر نحوهی تصمیمگیری مشتریهای شما اثر میگذارد. اگر بتوانید بفهمید که خریدار بالقوه با این معیارها در چه جایگاهی قرار دارد، میتوانید روش خود را با شخصیت مشتری تطبیق دهید و احتمال انجام فروش را بیشتر کنید:
اول، برخی افراد جذب ایدههای جدید میشوند؛ اینها خریداران «متمایل» هستند. مزایای یک محصول یا خدمت، این مشتریها را جذب میکنند چون در آن ایدههای جالبی مییابند. مشتریهای دیگر در برابر چیزهای بدیع مقاومت نشان میدهند؛ اینها خریداران «دور» هستند، آنها بیشتر جلب این میشوند که بدانند پیشنهاد شما چگونه میتواند مسائل آنها را حل کند. برای تشخیص اینکه مشتری شما در کدام گروه قرار میگیرد، از او بپرسید که کدام ویژگی محصول برایش از همه مهمتر است. برای انجام فروش در این تمایز، هم مزایا محصول را بر شمارید هم مشکلاتی که هر مزیت میتواند برطرف کند
دوم، مشتریها در دو دستهی بزرگ تصمیمگیری قرار میگیرند: «خریداران خرگوشی» به سرعت میخواهند به هدفهایشان برسند، این خرگوشها خریدارانی عملگرا هستند، افرادی که به سرعت مشتاق رسیدن به مقاصد خود هستند. «خریداران لاکپشتی» آهنگ حرکت آرام و پیوستهای را ترجیح میدهند. این خریداران منفعل بسیار مواظب و متفکر هستند، قبل از هر عمل کاملا تجزیه و تحلیل میکنند. فهمیدن اینکه مشتری احتمالی شما یک لاکپشت است یا خرگوش به شما اجازه میدهد که از روش درستی استفاده کنید.
سوم، برخی تصمیمگیرندگان«خریداران درونی» هستند، که با شهود و تجربیات شخصی خود برانگیخته میشوند. با خریداران درونی، در یک سطح احساسی ارتباط برقرار کنید و آنها را ترغیب کنید که به خواستههایشان گوش دهند. دیگران «خریداران خارجی» هستند؛ این افراد به دلایل ملموس واکنش نشان میدهند، مانند توصیهنامههای خریداران راضی، تحقیقات و نتایج دستاوردها. دادههای لازم را برای این نوع تصمیمگیرندگان آماده کنید.
چهارم، برخی مردم، خریداران «رویهای» یا «حسابدار» هستند- آنها عاشق روتینها، فرایندها و زمانبندیها هستند. دیگران خریداران «گزینهها» یا «هنرمند» هستند- ترجیح میدهند ذهن خود را پرواز دهند و تخیلی باشند. مشخص کردن اینکه مشتری شما کدام یک از اینها است به شما در انتخاب عبارتهای درست کمک خواهد کرد. به عنوان مثال، وقتی که با یک مشتری از نوع «رویهای» پیشنهادی را مطرح میکنید بر روی روشها و قدمهای لازم تاکید کنید و رویکردی سیستماتیک داشته باشید. اما وقتی با افراد دستهی دیگر صحبت میکنید از کلماتی مانند، «روشهای جایگزین، انتخاب، انعطافپذیری» استفاده کنید. در حالی که در این وادی کار میکنید، به دیدگاه خودتان نیز توجه کنید. به طور کلی فروشندگان رویهای کسانی هستند که از روشهای فروش استاندارد استفاده میکنند و دستهی دیگر افرادی هستند که از سیستماتیک بودن پرهیز میکنند.
پنجم، مشتریهای بالقوه یا «کلی نگر و از دید بالا» هستند و به تصویر کلی توجه دارند، یا اینکه «جز نگر» هستند و به جزئیات توجه میکنند. از مشتریها بپرسید که آیا مشخصات اساسی محصول یا خدمت را میخواهند یا تمام جزئیات مربوطه را نیز میخواهند و ارائهی خود را بر طبق آن درست کنید.
متقاعد کردن مردم برای اینکه از شما بخرند نیازمند یک استراتژی سه قسمتی است:
۱.با زبان خریدار تطبیق پیدا کنید
برخی از مردم «بصری» هستند و اساساً بر آنچه که میبینند تکیه میکنند؛
برخی دیگر «شنیداری» هستند و اطلاعات را با گوش دادن جذب میکنند؛ یا برخی
«جنبشی» هستند و با خواندن و لمس کردن اطلاعات را پردازش میکنند.
۲. با «الگوی قطعیت» آنها تطبیق پیدا کنید
وقتی که فهمیدید که مشتریان اطلاعات را چگونه پردازش میکنند، بفهمید که
آنها چه میکنند تا با تصمیمی خود را راحت حس کنند. الگوی قطعیت فرایندی
است که در طی آن خریداران برای ادامهی مسیر احساس امنیت میکنند. برخی
افراد اطلاعات را به سرعت قبول میکنند و عمل میکنند. دیگران باید حرفهای
شما را بارها و بارها بشنوند تا بتوانند آمادهی انتخاب شوند.
۳. با معیارهای انتخاب آنها، خود را وقف دهید
معیار مشخصی که خریدار میخواهد تحقق یابد تا بتواند انتخاب خود را انجام
دهد، را کشف کنید. سؤالاتی بپرسید و به دقت به جوابها گوش دهید. گفتگو را
به سمتی سوق دهید که به دغدغهها و موقعیت مشتری احتمالی اشاره کند.
سریعترین راه برای فروش، پرسیدن سؤالاتی است که مشکلاتی که محصول یا خدمت شما میتواند برای مشتری برطرف کند را شناسایی کند یا مزایای آن را نشان دهد. وقتی سؤالات شما هدفمند باشد و واکنش احساسیای را برانگیزد، شما و خریدار به عنوان یک تیم خواهید بود، که با هم به دنبال راهحل مناسب برای مشکل خریدار هستید.
بهترین سؤالات دنیا هم بی ثمر خواهد بود اگر واقعاً به پاسخهای مشتری گوش نکنید. خوب گوش دادن باعث میشوند مردم فکر کنند که آنها را به درستی درک میکنید و به آنها اهمیت میدهید و پیوندی ایجاد میکند. راز درست گوش دادن، کنجکاو بودن است. اصول اولیهی گوش دادن درست شامل برقراری تماس بصری، بازتاب کردن حرکات بدن طرف مقابل و استفاده از عباراتی مانند «خب، بعدش چی شد»، «چه جالب»، «ادامه بدهید» است. در پایان گفتههایش با جملهای نشان دهید که گوش دادهاید و هر جا لازم بود سؤالاتی برای روشن شدن بیشتر مطلب بپرسید. به احساسات و هیجانات گوینده گوش دهید.
در هنگام فروش، آیا متوجه میشوید که مخاطبان مکررا از بهانههای یکسانی برای رد کردن محصول یا خدمات شما استفاده میکنند؟ مهمترین مسئلهها را شناسایی کنید. با همکاران و اعضای تیم فروش خود بر روی آنها فکر کنید و مناسبترین واکنشها را مشخص کنید، این واکنشها را با شخصیت و حالت خود تطبیق کنید. هرگز در برابر مخالفتها واکنش تدافعی نشان ندهید و یا اینکه دوباره صرفا مزایای محصول را برشمارید. در عوض، بر احساسهایی که در پشت مخالفت قرار دارند تاکید کنید. نسبت به چیزی که مشتری میخواهد بگوید کنجکاو و علاقهمند باشید. از واکنشهای مناسبی که قبلا آماده کردهاید استفاده کنید.
فروشندگان حرفهای نسبت به زبانی که به کار میبرند حساس هستند. برخی کلمات به اثر پیام شما شدت میدهند، درحالیکه بقیه از اثر آن میکاهند. در حین یک تماس فروش، سؤالاتی بپرسید که هیجانات مثبتی مانند «شوق و ذوق، همدلی، امید و سورپرایز» در مشتری بالقوه ایجاد کند. از احساسات منفی مانند «ترس، استرس، آزردگی و تحریک و تنفر» دور بمانید. آموختن اینکه چه بگویید و از چه چیزهایی پرهیز کنید، برای تاثیر گذاری بر مشتریهای بالقوه ضروری است. این هفت استراتژی به شما کمک خواهد کرد:
۱.کوچک کنندهها
از بکار بردن کلماتی مانند، «فقط»، «دقیقا»، «صرفاً» یا کلمات دیگر که
تأثیر عبارت شما را کم میکنند، بپرهیزید. به عنوان مثال: «من فقط میخواهم
در مورد … » قدرت لازم را ندارد. در عوض گفتگو را با یک عبارت دقیق و
قدرتمند شروع کنید: «این اطلاعات مهمی است، مشتریهای ما از خدمات ما
استفاده میکنند تا این سه مشکل کلیدی، که احتمالاً شما هماکنون با آنها
روبرو هستید را برطرف کنند».
۲. ولی …
یک جمله با این کلمه تمام گفتههای قبلی را بیاثر میکند.
۳. شاید، احتمالاً
این کلمات نشانگر ضعف هستند. به عنوان مثال، «شاید بتوانم به شما تخفیف
دهم». مطمئن نبودن شما را القا میکند. به جای آن، توضیح دهید که چگونه
میتوانید با هم مذاکره کنید. مثلاً، «اگر شما با ما یک قرارداد سه ساله
ببندید من قیمت را برای شما کاهش خواهم داد» بسیار خوب است.
۴. پیشفرضها
کلمهی «اگر» فرض را بر آن میگذارد که نتیجه غیرقطعی خواهد بود، «وقتی»
یک باور راسخ را نشان میدهد. «اگر شما مشتری ما شوید» بسیار ضعیفتر
جملهی «وقتی شما مشتری ما شوید» است. عبارت دوم قطعی بودن رسیدن به نتیجه
را القا میکند.
۵. استفاده از حسن تعبیر
مردم از کلمات طفرهای استفاده میکنند تا از واقعیت دور بمانند. اما، از
آنجایی که حسنتعبیرها مبهم هستند، میتوانند باعث سوءتعبیرهای جدی
شوند و فروش را خراب کنند، مگر بتوانید از آنها به نفع خود استفاده کنید.
به عنوان مثال به خریداران نشان دهید که به رویکردی جدید نیاز دارند،
میتوانید بپرسید: «منظور شما این است که از شرکتی که هماکنون از آن خرید
میکنید، از هر لحاظ راضی هستید؟» این جمله این معنی را القا میکند که
رقیب شما به جای اینکه با مشتری، تعاملی توأم با احترام داشته باشد- همان
کاری که شما برای مشتری انجام خواهید داد- محصول را به آنها «فروخته است».
۶. چرا؟
پرسیدن این سؤال هوش و درک مشتری احتمالی را به چالش میکشد. پرسیدن این
سؤال که «چرا علاقهمند نیستید که بتوانید زمان مشترییابی تیم فروشتان را
۴۰درصد کاهش دهید؟» میتواند حالتی تهاجمی داشته باشد. در عوض با احترام و
با «چگونه» سؤال کنید.
۷. خواندن ذهن
هرگز فرض نکنید که میدانید در درون ذهن خریدارتان چه میگذرد.
اما پیش از این موارد، اولین جایی که باید تاثیر مثبت بگذارید، بر روی خودتان است. نحوهی مدیریت هفت نقطهی پرفشار مشترک، مستقیما بر توانایی فروش شما تاثیر خواهد گذاشت.
۱.جواب رد
۹۰ درصد از تعاملات فروش به نوعی شامل انواع جوابهای رد میشوند. آماده
شدن برای مدیریت جوابهای رد برای موفقیت فروش شما حیاتی است. اینگونه فکر
کنید: یا جواب مثبت میگیرید، یا جواب رد میگیرید و به سراغ مشتری بعدی
میروید تا از او جواب بگیرید.
۲. انعطافپذیری
افراد انعطاف پدیر همواره مثبت و آرام میمانند و در مسیر درست میمانند.
۳. هدفها
مقصودهای مشخص و طرحهایی با جزیات برای دستیافتن به آنها، داشته باشید.
اهداف شما باید: خاص، قابل اندازهگیری، قابل دستیابی، واقعبینانه و
دارای سررسید باشند. آیندهای را مجسم کنید که به آن اهداف رسیده باشید.
۴. اولویتها
برای استفاده بهینه و موثر از زمان خود اولویتهای خاصی قرار دهید.
اولویتها اجازه میدهند که بر روی مهمترین کار متمرکز شوید. مهمترین کار
شما فروش است.
۵. تعادل
برای اینکه در کار خود بهترین عملکرد را داشته باشید، برای استراحت وقت بگذارید و نفسی تازه کنید.
۶. طرز فکر
همواره مثبت باشید و از هر کسی که به نوعی باعث بهبود زندگی شما میشود قدردان باشید.
۷. گفتگوی درون
فکر هایی که در سر می پرورانید تاثیر عظیمی بر احساسی که از خود دارید
میگذارند. یاد بگیرید که این گفتگوها را مدیریت کنید. افکار منفی را با
واقعیتها مقایسه کنید.
کسب درآمد . فروش به مشتری . بازاریابی. تیپ شخصیتی.راز فروش بیشتر.فروش, کسب و کار. مشتری
هر سازمان فعالیتهای خود را در قالب فرآیندهایی به صورت مرحله به مرحله و با بروندادهای مشخص انجام میدهد که قابل دستهبندی هستند. یکی از معیارهای دستهبندی فرآیندهای کسبوکار بلوغ فرآیند (Process Maturity) است. بلوغ یک فرآیند کسبوکار شاخصی است برای تشخیص میزان تکامل یک فرآیند و توانایی آن برای بهبود مستمر از طریق سنجههای کیفی و بازخورد.
بنابراین، برای اینکه یک فرآیند بالغ باشد، باید از جهات زیر کامل باشد:
• میزان سودمندی
• خودکار بودن
• قابلیت اتکا از نظر اطلاعات
• بهبود مستمر
بلوغ یک فرآیند یا فعالیت را میتوان در پنج سطح دستهبندی کرد که از سطح ۱ (نابالغترین) تا سطح ۵ (بالغترین) متغیر است. فرآیندها در سطوح بالاتر ویژگیهای سطوح پایینتر را نیز دارند. پایینترین سطح با عدد صفر تعریف میشود و بیانگر این است که هیچ فرآیندی بهازای آن فعالیت وجود ندارد.
سطوح بلوغ یک فرایند عبارتند از:
سطح صفر – فعالیتهای وابسته به شخص:
در برخی موارد، فعالیتهای درحال انجام، مستند نشدهاند. به دیگر سخن، فعالیتها نه به صورت اجمالی و نه به صورت مفصل، ثبت نشدهاند. این گونه فعالیتها کاملا وابسته به شخص هستند و توالی، زمانبندی و نتیجه آنها ممکن است در تکرارهای مختلف یکسان نباشد. این فعالیتها نیازمند نظارت جدی هستند و تضمینی وجود ندارد که به نتایج مطلوب برسند یا زمانبندی آنها رعایت شود. در این فرآیندها ارتباط میان کارکردها ضعیف و اثربخشی فرآیند بهکلی وابسته به فرد است. اگر مالک این فعالیت تغییر کند، ممکن است دانش انجام آن به مالک بعدی منتقل نشود.
سطح یک – سطح آغارین (فرآیند مستندشده):
در این سطح از بلوغ، سندی وجود دارد که بهوسیله سرپرست یا مسوول اصلی فرآیند استاندارد بازنگری شده و مورد موافقت قرار گرفته است، اما در اینکه فعالیت دقیقا مطابق با سند انجام شود تردید وجود دارد. این امر به علت ایجاد تغییر عمیق در فرآیند رخ میدهد.
سطح دو – سطح تکراری (اشاعه ناقص)
منظور از اشاعه، آگاه کردن افراد و ذینفعان مختلف از شیوه انجام فرآیند است. در سطح دو، فعالیتی که مستند شده در حال اشاعه است. اما اشاعه آن منسجم نیست. یعنی در برخی جاها اشاعه یافته و در برخی دیگر از جاهایی که باید یا در میان همه افرادی که باید، اشاعه نیافته است یا اینکه همه فعالیتهای تعریفشده در فرآیند به انجام نمیرسند. در این حالت، فرآیند طراحیشده نمیتواند همه متغیرهای مطلوب را در نظر بگیرد و نتایج فرآیند نیز با تغییر مالک فرآیند ممکن است متغیر باشند.
سطح سه – تعریفشده (اشاعه کامل):
در این سطح، عدم انسجام میان فرآیند مستندشده و فرآیند اشاعه داده شده وجود ندارد. فرآیند مستندشده و اشاعه داده شده با همه مکانها، افراد، مالکان و همه فعالیتهایی که باید انجام گیرند تطابق دارد. این فرآیند همچنین پیوند ناگسستنی را میان کارکردها و سایر فرآیندها (در هرجا که نیاز است تراکنشی وجود داشته باشد) نشان میدهد. این به آن معنا است که فرآیند انسجام بیشتری از نظر اقدامات و ارتباطات قویتر میان کارکردها دارد.
سطح چهار – مدیریتشده (اندازهگیریشده و خودکارشده):
فرآیند اهدافی همچون رعایت زمانبندیها، رضایت مشتریان، هزینه و… را تحقق بخشیده است. همچنین، فرآیند با اهداف خود سنجیده میشود و از طریق سیستمهایی همچون برنامهریزی منابع سازمانی (ERP) یا مدیریت ارتباط با مشتریان (CRM) یا هر نرمافزار مشتریمدار دیگر قابل اجرا است.
سطح پنج – بهینهشده (در حال بهبود مستمر):
در این سطح، اقدامات بیانشده در سطوح پیشین انجام شده و اهداف فرآیند در حال تحلیل هستند تا موفقیت و بهبود آنها اندازهگیری شود. زمانبندیها، اهداف هزینهای و سطح رضایت به صورت منظم در حال تحقق هستند و اهداف با فنون مدیریت کیفیت فراگیر مانند شش سیگما، کایزن و… در حال دقیق شدن هستند. سیستم توانمندساز نیز در حال بهبود است و خطاها با سیاستهای مقتضی در حال کاهش هستند. جدول یک نیازمندیهای دستیابی به سطوح مختلف بلوغ را نشان میدهد.
بهبود بلوغ فرآیندهای کسبوکار
از زمان آغاز شکلگیری یک سازمان تا رشد آن، بلوغ فرآیندهای آن آغاز میشود. اما این اتفاق برای همه سازمانها نمیافتد. برخی از سازمانها ممکن است همچنان رشد چندانی از نظر بلوغ فرآیندها نداشته باشند. در برخی موارد نیز بلوغ فرآیندها به علت عدم پایش یا عدم بازنگری مستندات کاهش مییابد.
برای بهبود فرآیندهای کسبوکار میتوان از روششناسی DMAIC (مخفف Define، Measure، Analyze، Improve و Control) در ۶ سیگما (تعریف، اندازهگیری، تحلیل، بهبود و کنترل) استفاده کرد:
مهم
است که کاربردپذیری سطوح بلوغ در سازمان را بسنجید. طراحی پرسشنامهای
برای نگاشت سطوح بلوغ هر فرآیند کسبوکار و کاربست این پرسشنامه برای هر
فرآیند میتواند میزان بلوغ آن را معین کند. این پرسشنامه میتواند مشابه
جدول دو باشد.
اندازهگیری:
یک تیم میانبخشی باید برای بهرهبرداری از این پرسشنامه و ارزیابی
فرآیندها شکل گیرد. همه فعالیتها و فرآیندهای انجام شده بهوسیله یک
سازمان باید براساس این پرسشنامه بهوسیله تیم میانبخشی ارزیابی شوند. دقت
کنید که اگر یک فرآیند دارای ویژگیهای بیانشده برای یکی از سطوح است،
اما برخی از شرایط سطوح پایینتر را ندارد، باید در سطح پایینتر دستهبندی
شود. (بهعنوان نمونه، اگر فرآیندی خودکار شده (سطح ۴) ولی کاملا اشاعه
داده نشده است، در سطح ۲ دسته بندی میشود.)
تحلیل:
اندازه گیری فرآیندها سطح کنونی کلی فرآیندها و شکافها را نشان میدهد.
برای دریافتن چگونگی برطرف کردن شکافها و ارتقای سطح بلوغ فرآیندهای خاص
باید تحلیلهایی به عمل آید و اقداماتی صورت گیرد تا سطح کلی فرآیندها
ارتقا یابد.
بهبود: مرحله
بهبود مهمترین مرحله در این روششناسی است. برنامه اقداماتی که طراحی شده
است باید به مقام عمل درآید. این کار شامل تعریف یا بازطراحی فرآیندها،
شناسایی مالکان فرآیند و… است.
کنترل:
اگر فرآیندها در مقاطع زمانی تعریف شده مورد پایش قرار نگیرند، سطح بلوغ
فرآیندها ممکن است تنزل یابد. بنابراین، یک برنامه کنترل باید طراحی شود و
بر اساس آنها، بررسیهای بعدی برای ارزیابی سطح بلوغ فرآیندها به عمل آید
و فرآیندها بر اساس آنها بهبود یابند. با انجام این اقدامات میتوان بلوغ
فرآیندهای کسب وکار را مورد پایش قرار داد و آنها را بهبود بخشید. در این
راستا، بسیاری از فنون باید به کار روند که در کتب مربوط به بازمهندسی
فرآیندهای کسب وکار، مدیریت کیفیت فراگیر و مدیریت فرآیندهای کسب و کار
شرح داده شدهاند. فنونی که در سازمانهای موفق تجربه شده و کارآمدی آنها
در عمل اثبات شده است.
کسب درآمد. بلوغ کسب و کار.فرآیند کسب و کار.کسب و کار
شیوه جذب کاربر جهت کسب درآمد
هر کسب و کاری نیاز به مشتری و خریدار دارد درباره سایت و اپلیکیشن هم بازدید و جذب کاربر یا ممبر بسیار مهم و حیاتی است . جذب کاربر یعنی افزایش بازدید و اقبال زیاد کاربران مساوی با رونق کسب و کار و افزایش کسب درآمد می باشد مثل زنجیره ای جذب کاربر و کسب درآمد به هم متصل هستند. کاربر از هر جایی بازدید نمی کند و یا عضو و همکاری نمی کند مگر اینکه با شیوه های خاص آنها را جذب کنیم . در اینجا قدم های مختلف و متنوع جذب کاربر خواهد آمد.
ده قدم برای یافتن فرمول موفق کسب کاربر
اگر بهتازگی اپلیکیشن جدیدی را به بازار معرفی کرده باشید، در بعضی مواقع
ممکن است تجربهی زیادی در توسعهی یک استراتژی UA (کسب کاربر) نداشته
باشید. این دقیقا همان مسالهای است که در Peak Labs اتفاق افتاد. این
گروه، اپلیکیشن cognitive brain training (آموزش شناختی مغز (یک نوع بازی
فکری) را در سال ۲۰۱۴ وارد بازار کرد و به همین دلیل آدام توروسکی (Adam
Turowski) را استخدام کردند تا استراتژی شرکت را پایهگذاری کند. از زمانی
که این اپلیکیشن وارد بازار شد، رشد قابلتوجهی را تجربه کرد و دو بار هم
بهعنوان بهترین اپلیکیشن فروشگاه معرفی شد. در آخرین گردهمایی London
Growth Summit, آدام در مورد ۱۰ مرحله صحبت کرد که هنگام توسعهی فرمول
موفق UA در شرکت Peak از آنها استفاده کرده بود.
۱ـ تمامی کانالها را امتحان کنید
در ابتدا هیچکس نمیداند کدام کانال تبلیغاتی برای اپلیکیشن یا بازی موردنظر بهترین و مناسبترین است. بعضی با کانالهای اجتماعی و بعضی با بازاریابی به روش پرداخت در ازای جستجو، هماهنگی بیشتری دارند. آدام پیشنهاد میکند بیشترین کانالهایی را که میتوانید امتحان و از بودجهی کمی که دارید استفاده کنید، تا ببینید کدام کانال بیشترین دانلود را با کمترین هزینه برای شما امکانپذیر میسازد. فراموش نکنید که بهطور منظم این کانالها را مورد پایش و نظارت قرار دهید، تا بودجهی زیادی را صرف روشهای بیفایده نکنید. بعدازآنکه چند کانال را امتحان کردید، میتوانید معیاری برای عملکرد آنها تعیین کنید. با این کار متوجه میشوید که در مسیر خود در چه جایگاهی قرار دارید.
۲ـ LTV و CAC را فراموش نکنید
دومین مرحله، سازماندهی دادههایی است که در مرحلهی اول به دست آوردهاید تا بتوانید CAC (هزینهی کسب مشتری) و LTV (یا ارزش طول عمر کاربر) را تحلیل کنید. بعد از ارزیابی تکتک کانالها، بهتر میتوانید تعیین کنید که کدام کانالها در ازای بودجهی بازاریابی شما، بازدهی بهتری دارند و کدامیک ارزشمندترین کاربران را جذب میکنند. اگر محاسبات شما نشان میدهند که نمیتوانید کاربران را به شکل سودآوری جذب کنید، باید دست از هزینه کردن بردارید و در استراتژی کلی خود بازنگری کنید، بخشهای گوناگون قیف بازاریابی اپلیکیشن خود را بررسی کنید و ببینید کدامیک نیاز به بهبود دارند. همواره باید مبتنی بر داده عمل کنید، و این کار را باید در تمام طول چرخهی عمر اپلیکیشنتان مرتبا تکرار و بازنگری کنید.
۳ـ باید همهچیز را تست کنید
بعدازآنکه دادهها را به دست آورده و معین کردید که کدام کانالها عملکرد بهتری برای شما دارند، لازم است ابزارهای گوناگون بازاریابی را در بهترین کانالهایی که انتخاب کردهاید آزمایش کنید تا متوجه شوید موثرترین نسخههای گرافیک، پیامرسانی و محصول برای هر یک از گروههای هدف و مخاطبان شما کدام اند. لازم است این فرآیند در برنامهی هفتگی شما قرار بگیرد، چراکه بر اساس معیارهای هفتهی گذشته، گاهی باید تست خود را تغییر داده یا آزمایشهای قبلی را بهینه سازید. متغیرهای دیگری که باید آنها را تجزیهوتحلیل کنید عبارتاند از کشور، پلتفرم، جنسیت، سن، و خلاقیت. تمامی این متغیرها بر عملکرد بازاریابی برای اپلیکیشن شما تاثیر دارند.
۴ـ از شرکتهای متخصص نترسید
آدام توصیه میکند که از کمک یک شرکت متخصص در کسب مشتری استفاده کنید. شرکت Peak میخواست موارد بسیار زیادی را در سریعترین زمان ممکن آزمایش کند. به همین دلیل از یک تیم بزرگتر کمک گرفت. بدین ترتیب ایدههای بیشتری شکل گرفت و آنها توانستند فرمول فوقالعاده کسبوکار خود را بهسرعت پیدا کنند.
۵ـ ببینید موفقیت شما درگرو چه تغییراتی است
زمانی که شرکت Peak فرآیند خلاقیت را با دفعات بیشتری تکرار کرد، ورق برگشت و همهچیز تغییر کرد. آدام از امکانات بازیهای مختلف اپلیکیشن شرکت استفاده کرد تا متوجه شود مشتریان مختلف چه واکنشی به آن نشان میدهند. او میگوید: ممکن است شما یک بنر موفق داشته باشید، ولی بااینحال، باید همواره به دنبال بنرهای جدید هم باشید، چراکه باید بدانید بنر موفق بعدی شما چیست.
۶ـ به کانالهایی که کنار گذاشته بودید برگردید
بعدازآنکه بهترین فرمول را برای خلاقیت و پیامرسانی پیدا کردید، باید به مرحلهی اول برگردید و در میان کانالهای تبلیغاتی، بهترین را از نظر خلاقیت پیدا کنید. بعدازآنکه مشخص کردید در بهترین کانال منتخب شما، کدام روش کارآیی بیشتری دارد، میتوانید کانالهایی را که قبلا کنار گذاشته بودید با استفاده از فرمول موفقیتآمیز جدید خود بررسی کنید تا به مخاطبان دیگری دست پیدا کنید. در حال حاضر Peak روی این مرحله تمرکز دارد.
۷ـ محصول را فراموش نکنید
همچنان روی توسعهی محصول خود کار کنید تا بیشترین فرصت ممکن را برای دستیابی به مخاطبان و بازارهای مختلف فراهم کنید. چند ماه پیش، شرکت Peak با افزودن زبانهای جدید به اپلیکیشن خود، توانست بازار مخاطبان خود را متنوعتر کند. اگرچه عملکرد این اپلیکیشنها در فصل تابستان در برخی بازارها چشمگیر نبود، اما معرفی آن در کشور کره در ماه جولای، امکان دسترسی شرکت به بازار جدید و بزرگی را فراهم کرد که نرخ رشد بسیار خوبی هم داشت. همیشه باید به فکر فرصت بعدی رشد خود باشید.
۸ـ نبرد بیپایان برای افزایش نرخ تبدیل را آغاز کنید
همواره باید روشهای مختلف را برای افزایش نرخ تبدیل و LTV آزمایش کنید. آدام در این گفتگو توضیح داد که شرکت Peak در حال حاضر تستهای A/B متعددی را روی ابزارهای گوناگون بازاریابی انجام میدهد و توانسته است به تفاوتهای قابلتوجهی بین محصول رایگان و محصول غیررایگان دست پیدا کند و این آگاهی باعث شده نرخ تبدیل این شرکت تا ۵۰ درصد افزایش پیدا کند. او از بازاریابها میخواهد تا آنجا که میتوانند در آزمایشهایی که در مورد نرخ تبدیل و LTV انجام میدهند خلاقیت داشته باشند چراکه این دو، مهمترین عواملی هستند که موفقیت و رشد اپلیکیشنها را رقم میزنند.
۹ـ تمرکز داشته باشید
بهعنوان بازاریاب، هرروز با ایمیلهای متعددی از طرف آژانسهای تخصصی و شبکههای مختلف مواجه میشوید که میخواهند با شما همکاری کنند. امکان ندارد بتوانید با همه همکاری کنید و عملکرد متمرکزی داشته باشید. بنابراین آدام پیشنهاد میکند تعداد شرکایتان را به حداقل برسانید، مخصوصا اگر تیم کوچکی دارید. در غیر این صورت نمیتوانید هیچ کاری را درست انجام دهید.
۱۰ـ شبکهسازی کنید
در نهایت، رویدادهای بسیاری وجود دارند که افراد شرکتکننده در آنها این فرآیند را قبلا طی کردهاند. از این فرصتها استفاده کنید. باید با این افراد گفتگو کنید تا ببینید چه ابزارهایی را میپسندند و چه تجربهای از موفقیتشان دارند، ضمن اینکه باید از اشتباهات آنها هم درس بگیرید. این بهترین راه برای آموزش روشهای موفق در صنعت موردنظر شما است.
جذب ممبر. کسب درآمد. بازاریابی. جذب کاربر. شبکه سازی. کانال. کانال تبلیغی.کانال تلگرام. کسب کاربر.کسب و کار
مطالب مشابه جذب کاربر و ممبر :
بررسی رفتار کاربر برای کسب درآمد
راههای تبدیل کاربر به مشتری جهت کسب درآمد
راههای افزایش ممبر در کانال تلگرام