باید گفت اپل در هر دو جهان بازاریابی و فناوری از طریق نوآوری در تبلیغات انقلابی به پا کردهاست. برند تجاری اپل با استفاده از نوآوری در تبلیغات موفقیت زیادی به دست آورده که موفقیت آنها براساس استانداردهای بازاریابی است. ما فکر میکنیم ارائه محصولات با تصاویر ساده کارساز است، اما اینگونه نیست.
این موفقیت تحت تاثیر خود استیو جابز و آژانس TBWA است که اپل به آن رسیده است. در طول سال ها با کمپینها برای تحمیل تصویر خود استفاده کردهاست که بتواند قدرتمند شود. ایده اصلی متحول کردن تکنولوژی، بخشی که به نظر پیچیده و غیر قابل دسترس است باید ساده به نظر برسد. این خیلی دیدنی است که با نام تجاری بتواند در راه متحد کردن یک انجمن درباره محصولات و تصویر خود در دنیا توانایی داشتهباشد.
در نتیجه انتخاب نام تجاری برای شرکت یک پدیده نادر است. در این مقاله متوجه خواهیم شد که اپل چگونه توانستهاست یک ارتش از طرفداران پرشور را برای انتخاب نام تجاری ایجاد کند.همچنین برخی از این اصول را در کتاب دکتر رابرت سیالدینی به نام «روانشناسی اقناع» پیدا کردهایم.
۱-ایجاد حس کمبود
جسارت به دست آوردن ثروت یکی از مواردی است که به عنوان تکنیکی برای بازاریابان به خوبی شناخته شدهاست. اپل این حس را در کاربران خود به وجود میآورد که همه به زودی از این محصولات خسته میشوند و برای خرید محصول جدید اپل عجله میکنند. این احساس اورژانسی مصرف کننده را به سمت تصمیم برای تغییر محصول هل میدهد.
به عنوان مثال در طول فروش، ما باور به انجام یک معامله خوب داریم زیرا فکر میکنیم در یک دوره زمانی کاهش قیمت داشتهاست. با این حال، ما برای مواردی که تا الان پول خرج نکردهایم هزینه می کنیم به خاطر این موضوع که ما اعتقاد داریم یک محصول خوب را خریداری کردهایم.دلیل این روش این است که ما برنامهریزی شدهایم که فکر کنیم انجام یک معامله در این مدت به سود ما خواهد بود و در هیچ زمان دیگری ما نمیتوانیم چنین معاملهای انجام دهیم.
به عنوان مثال باید بدانیم که برند سهام اپل در روز های محدودی به فروش می رسد. به عنوان یک داستان، روزی به فروشگاه اپل فلوریدا رفتم؛ جایی که یکی از بزرگ ترین فروشگاه های اپل بود و می خواستم یک آیفون جدید بخرم اما فروشنده با مهربانی به من توضیح داد که ما امروز دیگر نمی توانیم خریدوفروش کنیم زیرا که در روز فقط اجازه فروش ۸۰۰ دستگاه آیفون را داریم و شما باید فردا به ما مراجعه کنید یعنی علاوه بر آنکه به ما آیفون نفروخت ما را مجبور کرد که فردا دوباره به آنجا بریم و دستگاه آیفون بخریم و این یک احساس کمبود را در مردم ایجاد می کند.
۲- تعهد و ثبات
در تمایلات مان اگر بخواهیم افراد منطقی و پایدار به نظر برسیم، تعهد و ثبات در این عرصه دو ارزش خیلی عمیق هستند. مردم در اشتباه هستند وقتی که فکر میکنند تغیر در ذهنشان یک نوع بیثباتی است. افرادی که تصمیمهای خوب میگیرند اغلب به عنوان انسانهای قابل اعتماد و هوشمند شناخته میشوند. با استفاده از اصل ثبات و تعهد در نام تجاری اپل سیساست های این شرکت آشکار میشود.
همه جزییات؛ از طراحی محصول، بستهبندی، تبلیغات از طریق تجربه و غیره، همه و همه برای چیزهایی است که تعهد را در نزد این شرکت نشان میدهد. برند در نظر گرفته شده برای این شرکت کمال و برتری آن را نشان میدهد. طرفداران متعهدترین افراد به نام تجاری این شرکت هستند و اپل به طور کامل آنها را وارد سیستم تفکر خود کردهاست.
ارزش منتقل شده توسط اپل آنقدر قوی است که افرادی که از محصولات اپل استفاده میکنند خود را عضو این شرکت میدانند زیرا این به دلیل ارزش نام تجاری آن است که در سیستم اعتقادی خود ریشه دارد. همیشه طوری است که محصولات غیر اپل انگار دارای یک نقص شناختی هستند.
۳-سخاوتمند نشان دادن
اپل با استفاده از این استراتژی که برخی محصولات خود را رایگان در اختیار همه قرار میدهد این تصور را به وجود میآورد که این شرکت یک شرکت سخاوتمند است. در واقع این برند با استفاده از این روشهای کمی و ارائه چیزهای کوچک به کاربران خود این فکر را القا میکند که سخاوتمند است و آنها همیشه همراه اپل خواهند ماند. معمولا این شرکت برخی زمان ها بعضی از برنامههای کاربردی خود را رایگان اعلام میکند.
۴-برانگیختن احساسات
ارتباط عاطفی با مشتریان کلید موفقیت بازاریابی در جهان امروزی است. اگر نخستین تبلیغات آی پدها را در سال ۲۰۱۰ به خاطر بیاورید، در این تبلیغات مردم با آرامش خاصی در اتاق نشیمن خود نشسته بودند و با ابزارهای جدید خود کار می کردند. آنها خوشحال و راحت بودند. در این تبلیغات اپل از ابعاد صفحه نمایش یا قدرت پردازش صحبت نمی کرد، فقط نشان می داد که مردم از آی پدهای خود لذت می برند.
حس دوست داشتن، تاثیر نفوذی و کلیدی روی ارتباط اقناعی دارد. این حس چنان قوی و قدرتمند است که اپل به عنوان یکی از ابزارهای اصلی ارتباط از آن استفاده می کند. همه محصولات اپل از نوعی قدرت جاذبه برخوردارند که مشتریان را به خود جذب میکند. محصولات اپل این توانایی را دارند که کاربران و مصرف کنندگان خود را اقناع و به این واسطه در میان آنها اعتبار کسب کنند.
این نام تجاری موفق تمام نقاط ارتباطی را که با مصرفکنندگان و کاربران دارد، در نهایت زیبایی به یک تجربه کامل تبدیل میکند. اپل از همان لحظه گشودن بسته محصولات خود، چه گوشی موبایل و چه مک بوک با ابزار و لوازمهای جانبی مختلف و چیدمان خاصی که دارد، در مصرف کننده احساس شور و شعف و هیجان به وجود می آورد.
۵-اثبات اجتماعی
اثبات اجتماعی در زمینه بازاریابی و فروش یک اصل مهم است. ما موجوداتی اجتماعی هستیم و همین دلیل مهم بودن موضوع اثبات اجتماعی را میرساند. اگر بخواهیم کمی عمیقتر این موضوع را تحلیل کنیم باید بگوییم که امروزه مردم اغلب به هنگام خریدهای بزرگ و کوچک دچار «اضطراب خرید» میشوند که یک پدیده طبیعی است .
برای اینکه این اضطراب به هنگام خرید از بین برود باید خریدار ببیند که افراد بسیاری این خرید را انجام دادهاند تا مطمئن شود که کار اشتباهی انجام نمیدهد و با اعتماد به نفس خرید خود را انجام دهد. رسانههای اجتماعی یکی از ابزارهای پرقدرت برای برندها و نامهای تجاری در راستای کسب اعتماد است.
اپل نیز از این استراتژی در جهت افزایش فروش خود استفاده میکند و مشتریان خود را در رسانههای اجتماعی برای تعامل و حرف زدن درباره محصولات خود تشویق می کند. اپل کاربران خود را ترغیب میکند تا تجربه های هیجانانگیز خود را از استفاده محصولات با دیگران به اشتراک بگذارند تا آنها هم نسبت به محصولات اپل حس اعتماد و اطمینان پیدا کنند.
کمپین تبلیغاتی اپل با شعار متفاوت فکر کنید نیز در جهت همین استراتژی فعالیت میکند. به این ترتیب که این کمپین این حس را در مخاطبان برمیانگیزد که کاربران محصولات اپل فرقهای متفاوت از اجتماع هستند و از نظر هوش و ظاهر و پرستیژ اجتماعی در گروه خاصی قرار میگیرند.
۶-مقتدر بودن
کمپانی اپل برای نشان دادن اقتدار و اعتبار خود یا حداقل برای القای حس قدرت به کاربران به استراتژی های متنوعی روی آورده که بارز ترین آنها جنیوس بار است. درواقع اپل با اضافه کردن ویژگیهای خاصی به محصولاتش باعث میشود مشتریانش او را از بقیه جدا کنند.
اپل با استفاده از جنیوس بار که یک ایستگاه پشتیبانی فنی در اپل استور است، این تصور را به مخاطبان القا میکند که هدایت و تعمیر محصولات اپل هوش و نبوغ خاصی را می طلبد. درواقع اپل با راهاندازی چنین سیستمی یک قدرت و پشتیبانی نیرومند را پشتوانه کاربران خود کردهاست که پیچیدگی تعمیر این محصولات را فقط به دست خودش امکانپذیر میکند.
کسب درآمد . کسب درآمد اپل .استراتژی اپل . برند اپل . تکنیک اپل . تمایز اپل . شیوه کسب و کار . کمپانی اپل . مدل تبلیغات اپل
تامین سرمایه عمومی (گروهی) یکی از موثرترین روش ها برای دریافت سرمایه مورد نیاز در پروژههای استارت آپ و راه اندازی کسب و کار جدید می باشد. سایت های محبوبت تامین سرمایه عمومی همچون کیک استارتر kickstarter و ایندیگوگو به کارآفرینان کمک نموده تا سرمایه مورد نیاز را از طریق اعطای مبالغ مالی به کسب و کارهای در دست تاسیس گردآوری نمایند.
بر اساس گزارشات کیک استارتر با تامین مالی گروهی از جانب ۱۱۲ میلیون نفر به راه اندازی ۱۱۷ هزار کسب و کار نوپا کمک نموده است. این پلتفرمها ماهیانه پذیرای هزاران درخواست از جانب کمپین راه اندازی کسب و کار نوپا بوده ، هر کمپین برای تامین مالی از جانب کاربران رقابت نموده ، لذا چگونه میتوان کمپین را در جایگاهی برتر قرار داده تا در رقابت با سایر کمپین ها به موفقیت رسیده؟
قدرت محتوی ویدئویی
بر اساس آمار موجود در وب سایت کیک استارتر ، ۳۳ % کمپین ها با موفقیت مورد تامین مالی قرار داشته و در عین حال فاقد تبلیغات مبتنی بر محتوی ویدئویی بوده ، با این وجود در صورتی که ویدئوی تبلیغاتی به کمپین اضافه شود درصد موفقیت به ۶۶ % رسیده ، لذا نرخ موفقیت در سطح قابل قبول ۵۰ % قرار گرفته.
آمار ایندیگوگو راجع به استفاده از محتوی ویدئویی نیز بیانگر نتایجی مشابه بوده ، کمپینهایی که حاوی ویدئوهای توصیفی (تبلیغی) بوده از نظر مبالغ مالی گردآوری شده در سطح عمومی ۱۱۴ % بالاتر از کمپینهای فاقد ویدئوهای تبلیغاتی قرار گرفتهاند. این دادهها فاقد هر گونه غافلگیری و تعجب بوده چرا که منافع محتوی ویدئویی در حیطههای بازاریابی و ترفیع بخوبی اثبات شده و برخی از مزایای کمی قابل اشاره عبارتند از :
یک کمپین تامین سرمایه گروهی لزوما تلاشی برای جلب سرمایهگذاران بالقوه و جلب رضایت آن ها برای دریافت سرمایههای گران بهای آنان در کسب و کار مد نظر در مقایسه با رقبا بوده ، پیامهای ویدئویی از اثربخشی بالایی برخوردار بوده چرا که از صدا و تصویر برای انتقال محتوی به شیوهای مناسب و ارتباط احساسی با مخاطب در بازه زمانی محدود استفاده مینمایند.
با این وجود تمامی ویدئوها از اثربخشی لازم برخوردار نبوده ، جلب توجه مخاطب ضروری بوده تا وی کل ویدئو را تماشا نموده ، یک پیام ویدئویی ضمن جذابیت بصری پیام تجاری را به بهترین نحو منتقل نموده ، تبلیغات ویدئویی از ارزش کافی برخوردار بوده تا ضمن تایید در کمپین های جذب سرمایه گروهی از پتانسیل گسترش ویروسی برخوردار باشند. ویدئوهای جذب سرمایه گروهی منجر به تحریک مخاطب برای واکنش به درخواست های مطرح شده از جانب شما گردیده که همان سرمایه گذاری در پروژه تجاری در دست احداث می باشد.
در ادامه ۵ روش هوشمندانه برای خلق ویدئوی تبلیغاتی برای جلب سرمایه گذاری گروهی مطرح گردیده که تماشای آن توسط مخاطبان (سرمایه گذاران) را تضمین نموده :
۱- تعیین استراتژی برند و جایگاه محصول
در شروع کار باید از ایده اولیه راجع به ادراکات سرمایهگذاران از محصولات یا خدمات شرکت برخوردار باشید. سرمایهگذاران خواهان اطلاع از مسائل زیر بوده :
پاسخ به این سوالات تعیین کننده برند تجاری و برنامهریزی صورت گرفته برای تعیین جایگاه آن در بازار بوده ، برندینگ و استراتژی جاگیری ایدههای لازم در ارتباط با جهت گیری شرکت را در اختیار مخاطبان (سرمایه گذاران) قرار میدهد. سرمایهگذاران بدون استراتژی تعریف برند شرکت نوپای شما را به مثابه کشتی بدون GPS تلقی نموده که به شکل کورکورانه در دریای آزاد سرگردان بوده و در معرض تهدید برخورد با تودههای یخی در نواحی تاریک قرار گرفته.
۲- روایت گری از برنامههای تجاری
روایتگری ابزاری قدرتمند برای انتقال پیام بوده ، روایت گری با برخی مزایای خاص همراه بوده اما ماهیت بنیادی آن هرگز قابل انکار نیست : تمامی افراد از یک روایت مناسب قدردانی نموده و به تحسین آن میپردازند.
گام نخست تعیین هدف کسب و کار است، به چه علت این ایده تجاری را پیگیری مینمایید؟ آیا تجارب پیشین شما را به اجرای عملیاتی ایده فعلی ترغیب نموده است؟ آیا توصیه ای عمیق و معنادار منجر به الهام بخشی به شما به منظور ادامه مسیر در این حوزه گردیده است؟
گام دوم مفهوم سازی بوده ، محتوی موجود را چگونه به مخاطب ارائه می نمایید؟ یک روایت (خط سیر داستانی) مطلوب منجر به جلب نظر مخاطب شده و ذهن وی را عمیقا درگیر پیام مخفی موجود در ویدئو نموده ، در صورتی که از هیئت تحریریه و هنری برخوردار هستید، می توان در ابتدا پلانهای مختلف کلیپ ویدئویی را روی کاغذ پیادهسازی نموده و سپس سیر داستان را از طریق ویدئو اجرا نمایید.
۳- ضرب آهنگ ویدئو را تنظیم نمایید
ضرب آهنگ ویدئو عملاً حالت یا سطح احساسی است که در پی استخراج آن از مخاطب هسنید. آیا محتوی به شیوهای سرگرمکننده یا جدی و رسمی بیان میشود؟ آیا بدنبال پاسخی دلگرم کننده بوده یا غلبه و الهام بخشی را در اولویت قرار دادهاید؟ ضرب آهنگ ویدئو به نوع محصول یا خدمت پیشنهادی بستگی داشته و عموما واکنش دلخواه را بدنبال داشته ، در عین حال حفظ صداقت و صمیمیت ضروری میباشد. افزودن تولید کننده محتوی به تیم خلاقیت شرکت یکی از گزینههای قابل پیگیری بوده ، وی به تولید پیشنویس برخی سناریوهای فرضی پرداخته، این سناریوهای فرضی را با دوستان، خانواده و همکاران خود به اشتراک گذاشته تا مطلوبترین گزینه از دید آنها را شناسایی نمایید (با بیشترین بازخورد مثبت)
۴- تاثیرگذاری در ۳۰ ثانیه نخست
بر اساس تحقیقی که در سال ۲۰۱۵ بوسیله مایکروسافت انجام گرفته است، زمان توجه افراد به موضوعات پیش رو ۸ ثانیه بوده که یک ثانیه کمتر از ماهی قرمز می باشد. این بدان معناست که انتقال پیام در ۳۰ ثانیه نخست ویدئوی تبلیغاتی ضروری است. همچنین آمار قبلی را نیز در نظر داشته باشید ، نرخ موفقیت ویدئوهای ۳۰ ثانیه ای ۸۸٫۳ % است.
در حالت ایدهآل گزاره ارزشی طی ۱۰ ثانیه اول کلیپ تبلیغاتی منتقل شده و در این زمان به این سوال پاسخ میدهید : به چه دلیلی مخاطب به موسس در تحقق اهداف تجاری خویش کمک مینماید؟ این مساله مهم ترین دلیل تمرکز روی گزاره پیشنهادی برندینگ قبل از هر کار دیگری بوده ، گزاره برندینگ حاوی تمامی اطلاعات مورد نیاز مخاطب نسبت به کسب و کار پیش رو بوده ، در صورتی که مخاطب قادر به تایید ارزشمندی ویدئو برای ادامه مشاهده آن نبوده بی شک مخاطبان کلیپ تبلیغاتی را از دست میدهید. برای موثر بودن ویدئو زمان آن را کمتر از ۲ دقیقه در نظر گرفته ، در ۳۰ ثانیه نخست پیام را به شکل واضح و رسا بیان نموده و در ۹۰ ثانیه پایانی سرمایهگذار را کنترل کرده و وی را در کمال آرامش با سازوکار شرکت آشنا نمایید.
۵- خودتان باشید
این مقوله یگانه توصیه ی مهم و اساسی بوده که پلتفرم های جذب سرمایه گروهی، سرمایهگذاران مخاطره آمیز و سرمایهگذاران آینده نگر به شما بیان نموده ، هنگامی که آن ها روی کسب و کاری سرمایهگذاری نموده کمتر بر ایده تمرکز نموده و تاکید اصلی خویش را روی شخصیت تجاری آن قرار میدهند. تا اینجای کار به وفور راجع به ارزش تعریف هدف کسب و کار بحث نمودهایم، از میان عوامل ۵ گانه (۵ W) هدف متناظر با چرایی راهاندازی کسب و کار میباشد.
در صورتی که هدف با دقت تمام بیان گردد ، مخاطبان با پاسخ یکی از مهمترین سوالات پیش روی خود آشنا شده ، مهمترین نکته ای که به حساسیت هیجانی مرتبط می باشد سوال زیر بوده : شما چه کسی هستید؟ در پایان مخاطبان خواهان آشنایی با شما ، شخصیت شما و انگیزههای شما برای تبدیل این ایده به کالایی تجاری می باشند.ایده بازاریابی هدفمند نخستین بار بوسیله روانشناس برنده جایزه نوبل دنیل کاهنمن مطرح گردیده که مصرف کنندگان را عمدتا متمرکز بر ماهیت شرکت و نه محصولات آن تلقی نموده است.
فارغ از اینکه فیلم برداری از کلیپ تبلیغاتی به وسیله تیم حرفه ای یا گوشی تلفن همراه و با کمک دوستان انجام گرفته ، در هیچ حالتی نباید از مهمترین عنصر ویدئویی غافل شویم که آن همان ماهیت شرکت و خط مشی آن است. یک ویدئوی تبلیغاتی برای کمپین گردآوری سرمایهگذاری گروهی صرفا به آمار و ارقام تولیدی محدود نشده ، تولید ویدئویی موثر و کارآمد لزوما نیازمند تجهیزات گران قیمت نبوده ، دریافت پشتیبانی سرمایهگذاران گروهی نتیجه اجرای یک کمپین بازاریابی و ترفیع موفقیتآمیز بوده ، محتوی در کانون تمامی کمپینهای بازاریابی قرار داشته.
حتی وجود بسترهای ویدئویی مختلف نقش محتوی را همچنان در اولویت قرار داده ، در صورتی که خواهان جلب توجه جدی از جانب سرمایهگذاران آینده نگر یا اهدا کنندگان کمک مالی هستید ،باید زمان و منابع بیشتری را صرف تنظیم دقیق پیام تهیه شده نمایید، در صورت موفقیت مبالغ اهدایی به شدت افزایش یافته و همین مساله شانس تاسیس کسب و کار نوپا را افزایش میدهد.
کسب درآمد . تامین سرمایه کسب و کار . تولید محتوا . تولید ویدیو . راهاندازی کسب و کار . کسب و کار نو پا . کلیپ تبلیغاتی . کمپین بازاریابی . ویدیو تبلیغاتی
انگیزه کارآفرینان موفق در کسب درآمد بالا
این موسسان، روش حفظ انگیزه در سختی ها را با شما در میان میگذارند. هیچ راه منحصر به فردی برای کسب انگیزه وجود ندارد. در واقع این کاملا شخصی است و از چیزی که برای شما اهمیت دارد و به شما نیرو میدهد نشأت میگیرد. اما فارغ از اینکه آن را در کجا پیدا میکنید، انگیزه اغلب بخش لاینفک چیزی است که در سختی ها به شما نیرو میدهد تا به کار خود ادامه دهید.
ما از ۱۰ کارآفرین خواستیم که چیزها، کارها و افرادی که الهام بخش آنها برای فعالیت و تلاش در جهت ایجاد تحول هستند را با ما در میان بگذارند.
آنچه در ادامه می آید اظهارات آنها است.
نام: Harper Reed
شرکت: Modest (پی پال فعلی)
انگیزه: آزادکردن دسترسی ها و فرصت دادن به مردم. یکی از دلایل اصلی که هنگامیکه شرکتمان را به پی پال فروختیم آنقدر هیجان زده شده بودم این است که پی پال مدتها است چنین کاری را انجام می داد: فراهم کردن دسترسی به چیزهایی که فقط شرکتهای بزرگی که منابع و ثروت در اختیار داشتند قادر به دستیابی به آنها بودند. شنیدن اینکه مدیرعامل ما درباره همین چیزها صحبت می کند الهام بخش است، چرا که اعتقاد دارد این بخش بزرگی از پی پال است.
نام: Chieh Huang
شرکت: Boxed
انگیزه: کارکنان مان در مراکز کار که کارهای دشواری را بر عهده دارند. حیات کاری من در Boxed نیز از همانجا آغاز شد؛ من هم به عنوان مدیرعامل در ابتدا به بسته بندی می پرداختم. افراد زیادی هستند که برای اتخاذ تصمیمهای درست در جهت پیشرفت شرکت روی ما حساب میکنند تا بتوانند نانی بر سر سفرههای خود ببرند، و همین به من انگیزه میدهد.
نام: David Perkins
شرکت: High West Distillery
انگیزه: حضور در کنار افراد باانگیزه و مشتاق. شور و شوق آنها همیشه واگیردار است و به من برای حرکت انرژی میدهند. به علاوه، آنها از قشرهای مختلفی هستند و تنها به هنرمندان یا موسیقیدانان مشهور محدود نمیشوند.
به خاطر دارم در دوره دانشگاه در تابستان به عنوان کارگر در یک انبار کار میکردم. این کسالت بارترین کاری بود که می توان تصور کرد. اما یکی از کارکنان مسن تر آنجا که بسیار باهوش بود را واقعا دوست داشتم و همیشه در زمان ناهار گفتگوهای فوق العادهای با هم داشتیم. او راننده لیفتراک بود و همیشه در زمان کار لبخند بر لب داشت. او به من می گفت که تا می توانم تلاش کنم و تحت هر شرایطی در کاری که انجام میدهم بهترین باشم. هنگامی که در انبار بود، شور و شوق از او میبارید. این باعث میشد که همه احساس خوبی داشته باشند. هر وقت که با کسی در مورد کار صحبت میکنم، به او فکر میکنم.
نام: Heidi Zak
شرکت: ThirdLove
انگیزه: تصور میکنم چیزی که بیشتر از همه الهام بخش من است، مشتریانمان هستند. من زمان خاصی را برای خواندن چتهای مشتریان اختصاص میدهم؛ البته که دیدن نظرات مثبت فوقالعاده است، اما از چیزهایی که میتوانیم برای بهبود آنها تلاش کنیم هم بهره فراوانی عاید ما میشود. من آن گفتگوها را میخوانم و برای تغییر و بهتر کردن شرایط و توسعه محصولات بر اساس آن بازخوردها انگیزه بدست میآورم. این همه روزه الهام بخش من است.
نام: Jennie Ripps
شرکت: Owl’s Brew
انگیزه: این واقعیت که هر روز یک روز تازه است به من انگیزه میدهد. من واقعا معتقدم که در هر روز فرصتی نهفته است، علی الخصوص هنگامی که برای توسعه کسب و کار خود فعالیت میکنید. واقعا نمی توان اتفاقات پیش رو را پیشبینی کرد و من همیشه سرشار از هیجان و اشتیاق از خواب بر میخیزم.
نام: David Bladow
شرکت: BloomThat
سفر تحول آفرین: الهام بخش من در حقیقت الن ماسک (Elon Musk) است. به عقیده من او باعث میشود که مردم فکر خود را پرورش دهند و به دنبال شاهکارهای متفاوتی باشند که برای بشر سودمند است. انگیزه دادن به مردم برای فکر کردن به ایدههای متهورانه ارزشمند است. هدف من این نیست که مردم را به مریخ ببرم، اما به طور کلی کار ارزشمندی است.
اما پدربزرگ من اهل داکوتای شمالی بود، هشت کلاس سواد داشت و سوار بر یک واگن باری به کالیفرنیا آمد تا خودش را به موفقیت برساند. او چند فروشگاه فروش لوازم منزل راهاندازی کرد و در اوج کار خود، ۱۰ فروشگاه داشت. او کسی بود که از صفر شروع کرد. شجاعت او همیشه برای من الهام بخش بوده است.
نام: Jeff Chapin
شرکت: Casper
انگیزه: شهروندان خوب الهام بخش من هستند، منظورم افرادی است که به جامعه خود کمک میکنند. جامعه برای عملکرد مناسب به شدت به شهروندان خوب خود متکی است، اما زیاد راجع به این موضوع صحبت نمیشود. آنها در سراسر کشور حضور دارند و رخنه هایی که دولت از سر و سامان دادن به آنها عاجز است را پر می کنند. افرادی که خود را وقف کمک به حفظ جامعه خود میکنند به شدت من را تحت تاثیر قرار میدهند.
نام: Gavin Armstrong
شرکت: Lucky Iron Fish
انگیزه: ایجاد تحول و توانمندسازی مردم. من واقعا به قدرت یک –یک فرد و یک عملی که می تواند چنان اثر فزاینده ای داشته باشد که تحول بیافریند– اعتقاد دارم.
نام: Oliver Kharraz
شرکت: Zocdoc
انگیزه: این حقیقت که تغییر امکانپذیر است. هنگامی که به گذشته نگاه می کنیم و میبینیم که علیرغم مشکلات چه دستاوردهایی داشته ایم؛ این واقعا فوق العاده است. این واقعیت که اجداد ما توانستند از چنگال دیکتاتوریِ مستحکمی که چندهزار سال یک قاره را تحت سیطره خود داشت آزاد شوند و کشوری را بر مبنای نظارت و موازنه و درک طبیعت انسانی برپا کنند خارق العاده است. این معیار و مقیاس بالایی را برای آیندگان بنا نهاد که هر مشکلی در مقایسه با آن قابل حل به نظر میرسد.
نام: Tim Chen
شرکت: Nerdwallet
انگیزه: من واقعا از امکان تغییر و اینکه چطور میتوان فرصتی برای تغییر و تحول به دست آورد انگیزه کسب میکنم. من اعتقاد دارم که این تغییر با ترکیب این موارد آغاز می شود: اثبات اینکه چیزی امکانپذیر است، اظهار و آشکار کردن آن برای افراد متناسب و پس از آن برداشتن مشعل و ادامه دادن. روش درست برای تحقق چنین شرایطی، آماده سازی زمینه برای بالفعل شدن پتانسیلها و توانمند کردن مردم در این راستا است.
کسب درآمد . استارتآپ . افراد موفق . انگیزه . انگیزه در کسب و کار . انگیزه کارآفرینی . حفظ انگیزه . کارآفرینان موفق . موسسان کسب و کار های موفق
همان طور که سطور بالا اشاره شد، هر زمان از بازاریابی و مارکتینگ حرف میزنیم، وجود استراتژی و پلن بیش از هر چیزی خودنمایی میکند. انگار که کل پروسه بازاریابی، همان استراتژی و پس از آن برنامهریزیاش است! داشتم این جمله را با خودم میگفتم که به این نتیجه رسیدم پیش از ادامه بحثهایمان در رابطه با بازاریابی اینترنتی، ابتدا به سراغ یک موضوع مهم در مرحله استراتژی بروم.
مدل آیدا (AIDA) چیست؟
ما در بازاریابی مدلهای مختلفی داریم که گاهی اوقات حین صحبت با مشتریان یا دوستان به آنها ارجاع میدهیم. یکی از این مدلها، مدل AIDA است. AIDA در واقع یک قیف (Funnel) است که به ما کمک میکند تا ببینیم مشتری در چه مرحلهای از فرایند فروش قرار دارد و یا مراحل خرید کاربر را راحتتر توصیف کنیم.
قیف AIDA:
۱- Awareness: اگر یک فروشگاه اینترنتی که میوه میفروشد را فرض کنیم، کاربرانی که از طریق موتورهای جستوجو، یا تبلیغات و یا هرچیز دیگری فقط وارد سایت شدهاند یا دیدهاند که میشود میوه را هم بهصورت آنلاین خرید، در این مرحله قرار میگیرند.
در واقع مرحله Awareness، مرحلهایست که کاربران و مشتریان آینده شما با شما آشنا میشوند. اصلا میفهمند که شما وجود دارید. این اطلاعرسانی میتواند از طریق یک پست وبلاگ صورت بگیرد، یک بیلبورد، یک بنر در یک سایت خبری و هرچیزی که باعث شود کاربر شما را بشناسد. First Impression و اولین ارتباط شما با مشتری آیندهتان در این مرحله رقم میخورد.
۲- Interest: پس از مرحله اول یعنی Awareness و اطلاعیافتن، به مرحلهای میرسیم که کاربر احساس بهتری به نسبت محصول شما پیدا کرده است. در مرحله اول، کاربر فقط شما را شناخت و هیچ حسی به شما ندارد؛ اما در این مرحله او حس خوبی به نسبت شما پیدا کرده است و احتمال این که وارد بقیه مراحل قیف شود بیشتر است.
ممکن است اگر ۱۰۰۰ کاربر با محصول شما در مرحله قبلی آشنا شده باشند، تنها ۱۰۰ نفر آنها وارد مرحله بعدی شوند. دقت کنید که هرچه به سطوح پایین آیدا نزدیک میشویم، تعداد مشتریان کمتر میشود.
۳- Decision/Desire: حالا که کاربر با محصول و شرکت شما آشنا شد و به آنها علاقه نشان داد، وارد مرحله تصمیمگیری میشود. اینجا جاییست که باید به یاری کاربر شتافت! برای او محتوایی در نظر گرفت که او را مجاب به خرید از شما (انجام کار خواسته شده در مرحله اکشن) کند.
در این مرحله کاربر میداند که به محصول شما نیاز/علاقه دارد؛ اما هنوز نتوانسته تصمیم نهایی را بگیرد. اینجاست که باید تواناییهای خود را بیش از هر جای دیگر به کار بگیرید و نگذارید مشتریای که با کلی زحمت به سمت Action قیف کشاندهاید، از دست برود.
۴- Action: اینجا جاییست که تمامی زحمات شما در مراحل مختلف مارکتینگ و بازاریابیتان به نتیجه مینشیند و کاربر خرید نهایی (یا عملی که باید انجام میداد) را انجام میدهد.
چگونه از آن در بازاریابی اینترنتی استفاده کنیم؟
مدل قیف آیدا میتواند یکی از رفرنسها و مراجع شما در تمامی تصمیمگیریهای استراتژیکتان باشد. در واقع اگر کار بازاریابی و تولید محتوا میکنید، باید برای هر چهار مرحله محتوا تولید کنید. در هر مرحله با استفاده از منابع محتوایی مختلف (Asset) به یاری مشتری بشتابید و راه رسیدن به Action را به او نشان دهید. (البته کاربر خودش به سمت Action حرکت نمیکند، باید او را جذب کنید.)
۱- Awareness: وبلاگ شما میتواند طبقه اول قیفتان باشد. تا حد ممکن بالای قیف را پر کنید. مشتریان مرحله به مرحله فیلتر میشوند و آنهایی که واقعا مشتری کسب و کار شما هستند به مرحله Actionn میرسند.
میتوانید از تبلیغات بنری برای ایجاد آشنایی و Awareness استفاده کنید. یا کمپینهایی را آغاز کنید که نامتان را به گوش افرادی که تابهحال از وجود شما خبر نداشتهاند، برسد.
۲- Interest: سعی کنید با آمادهسازی محتواهایی که قشر علاقمند به محصول/سرویستان را هدف گرفته است، مشتریان را از این مرحله به سمت action عبور دهید. در واقع این مرحله، مرحلهایست که شما باید برروید.
۳- Desire/Decision: نظرات مشتریان را جمع کردهاید یا نمونه موفق کارتان را مستند کردهاید؟ اینجا محتواهای اینچنینی به دردتان میخورند! دلشوره کاربر را از بین ببرید. به او اطمینان بدهید که شما بهترین گزینه هستید و او را تشویق کنید که به سراغ Actionn برود.
۴- ACTION: تا میتوانید این مرحله را سادهسازی کنید. تا میتوانید به کاربر اجازه دهید با پر کردن تنها چند فیلد محصول شما را تهیه کند یا با شما تماس بگیرد. او هم شما را میشناسد؛ هم به محصول شما علاقه نشان داده است و هم مطمئن شده که گزینه مناسبی هستید. او را هرگز با فرمهای طولانی و بیربط ناامید نکنید.
امیدوارم این نوشته هرچند کوتاه بتواند به شما کمک کند تا بتوانید قیف را برای کسبوکار خودتان ترسیم کنید. بدانید که مشتری شما در حال حاضر در چه مرحلهای است و چگونه میخواهد در قیف حرکت کند.
کسب درآمد . کسب درآمد از اینترنت .افزایش فروش اینترنتی . بازاریابی . بازاریابی اینترنتی . خرید اینترنتی . فرآیند فروش . کاربر . کسب و کار . مدل ایدا . مشتری