روش های مختلفی برای کسب درآمد اعم از کسب درآمد آنلاین یا فیزیکی و سنتی وجود دارد. یقینا بقای هر کسب و کاری به کسب درآمد مناسب و یا فروش محصول است . محصولی فروش نرود درآمدی نیست و وقتی درآمدی نباشد کسب و کاری دوام ندارد. گاهی برخی روش های افزایش فروش چنان ساده و دم دستی هستند که وقتی پیشنهاد می شوند موجب تعجب می شود مگر ممکن است این روش ساده اینقدر کسب درآمد پایدار و ساده به همراه داشته باشد؟ در اینجا قصد دارم تا چند روش ساده و دم دستی کسب درآمد با هدف افزایش فروش را که اتفاقا امتحان پس دادند معرفی کنم روش هایی که کاملا تجربی و موثر هستند.
کاهش فروش از گم کردن مشتریان هدف ناشی می شود؛ پس باید در جایی قرار بگیریم که آنان ما را به سادگی پیدا کنند، بنابراین نقش ارتباطات مؤثر و حرفه ای را در کاهش و افزایش فروش باید جدی گرفت. من به عنوان مدرس و مشاور بازاریابی و فروش، جلسات گوناگونی با صاحبان کسب وکار یا متقاضیان دوره های آموزشی تخصصی داشته و دارم.
حدود چهار سال قبل، یکی از شاگردانم در یکی از این دوره های بازاریابی که هم اکنون به یکی از دوستان خوب من تبدیل شده است، در انتهای کلاس جلو آمدند و گفتند استاد، شما لوگو دارید؟ پاسخ دادم خیر، چون من در این مرحله دنبال لوگوی خاصی نیستم و لوگوی من را یکی از دوستانم سالیان پیش طراحی کرده و به من هدیه داده است. دوباره پرسید شما کارت ویزیت دارید؟ جواب دادم کارت ویزیت هایم به تازگی تمام شده است.
ایشان کارت ویزیت هایی را طراحی و چاپ کرده و به من هدیه دادند و هر چه تلاش کردم که مبلغی را از من قبول کند، نپذیرفت.
از خاطره بالا چند سال گذشته است، اما من از آن روز به هر جایی که به عنوان یک مشاور بازاریابی و فروش یا تحلیلگر کسب وکار وارد شدم و احساس نیاز در حوزه گرافیک یا خدمات چاپ و طراحی در آنجا را مشاهده کردم، این دوست عزیز را به عنوان یک کاندیدای اصلی مدنظر دارم و معرفی می کنم.
توصیه کنندگان
توصیه کنندگان افرادی هستند که به مشتریان هدف ما دسترسی دارند. روشی که این دوست عزیز ما در مورد اینجانب به کار برد، استفاده مناسب و بجا از یک توصیه کننده بود. مشتریان هدف، آن بخش از مشتریانی هستند که ما می خواهیم محصولات خود را به آنان بفروشیم. تصور کنید شما یک رستوران دارید و می خواهید برای افزایش فروش خود برنامه ریزی کنید؛ چه کار می کنید؟ سراغ چه افرادی می روید؟
اگر من جای شما باشم، پیشنهاد می کنم که با رانندگان تاکسی در فرودگاه ها و نزدیکی ترمینال ها ارتباط بگیرید. به عنوان مثال خود من زمانی که وارد فرودگاه اهواز می شوم، سوار یکی از تاکسی های فرودگاه می شوم. یکی از سوالاتی که به احتمال زیاد از راننده خواهم پرسید، مکان خوب برای استراحت و خوردوخوراک است. حالا اگر آن رستوران توانسته باشد با رانندگان ارتباط مناسبی برقرار کرده باشد، به احتمال زیاد به من معرفی می شود.
مجموعه های آموزشی معتبر نظیر «گاج» یا «قلم چی» نیز به همین روش عمل کردند؛ کتاب های خود را به رایگان برای معلمان فرستادند و اگر یکی از شاگردان این معلمان برای کتاب مناسب از آنها سوالی کند، بدون شک کتب این مؤسسه ها به آنها معرفی خواهد شد. شرکت اورال بی هم به همین شیوه عمل می کند؛ شناسایی دندانپزشکان در بازه های زمانی خاص و ارائه محصولات و کاتالوگ رایگان به آنها.
پس ما باید بررسی کنیم چه افرادی به مشتریان هدف ما دسترسی دارند و آن افراد را شناسایی و با خدمات رایگان، جذب خود کنیم تا آنها ما را به دیگران معرفی کنند. به عنوان مثال خود من که مشاور بازاریابی هستم، می توانم با مشاوران مالی یا حسابدارها ارتباط بگیرم تا اگر آنها در مؤسساتی که کار می کنند احساس نیاز به مشاور بازاریابی داشتند، من را معرفی کنند.
تکنیک رزومه سازی
یک روز مشغول مطالعه یک مجله صنعتی بودم که یک آگهی توجه من را به خود جلب کرد؛ عکس نمادهای بانکی که در زیر آن، شرکت مذکور تبلیغ خود را درج کرده بود؛ جعبه های این بانک ها را تولید و به آنان تحویل دادیم.
یک سوال: اگر من به عنوان مدیر تدارکات یک شرکت دولتی یا حتی خصوصی باشم، آیا در اعتبار این شرکت تردیدی به خود راه می دهم؟
به احتمال زیاد خیر، چون این تولیدکننده با بانک های مطرح کشور کار کرده است.
دوستان عزیز، مشتریان برای خرید از ما نیاز به اعتماد دارند. از خود بپرسید رزومه ما چقدر قوی است؟ آیا افراد یا شرکت های صاحب نام را در رزومه خود دارید؟ اگر این شرکت ها را در رزومه خود ندارید، با آنان ارتباط بگیرید، پیشنهاد ویژه، بدون سود و حتی بعضا با کمی ضرر به آنها بدهید؛ مطمئن باشید نام و اعتبار آنها به مراتب سود بیشتری را به سمت شما سرازیر خواهد کرد.
مشابه این عملکرد را برخی آرایشگران یا دندانپزشکان در ارائه خدمات خود به چهره های مشهور انجام داده اند که در صفحات آنان در شبکه های اجتماعی دیده ایم.
دنیای کسب و کار و به طور کلی کسب درآمد اعم از سنتی و آنلاین همواره با حالات مختلف کارآفرینی مواجه بوده است و افراد با توجه به عملکردشان در کسب درآمد به گروههای مختلف تقسیم می شوند . در واقع اقتصاد و کسب و کار افراد با نوع رفتاری که در شیوه کار و کسب درآمد انجام می دهند تقسیم بندی می شوند یکی طراح و تولید کننده است و دیگری ممکن است یه تقلید کننده از کسب و کار باشد یکی آگاهانه تقلید کند و دیگری تقلیدی کورکورانه از ایده و کسب درآمدی داشته باشد. این نوع انتخاب و رنگ و شیوه کسب و کار یک گروه است که مشخص می کند در کدام دسته قرار می گیرد. شما هم با مطالعه این دسته ها می وانید تصمیم بگیرید که کسب و کار و شیوه کسب درآمدتان در کدام حالت اقتصادی و تجاری قرار می گیرد.
آیا می دانستید اقتصاد را از یک منظر می توان به سه دسته تقسیم کرد؟
۱) موج سازان: منظور شرکت هایی هستند که همواره نوآور بوده و استراتژی آنها این است که اگر قرار است موجی بیاید ما باید سازنده آن باشیم. بدیهی است که این شرکت ها از قدرت تحمل شکست بالایی برخوردارند و ضمن بهره مندی از نیروهای خلاق و مدیران جسور به صورت دایم در جست وجوی پاسخ به نیازهای بشر با ارائه محصولات جدید هستند. هرچند آمارها نشان می دهد قسمت اعظم محصولات نو تا به حال در دنیا شکست خورده اند، اما باز هم موج سازان به علت بهره مندی از محصولات موفق شان ریسک شکست را هم می پذیرند.
۲) موج سواران: اینها استراتژی چریکی دارند و با هوشیاری موج سازان را تعقیب می کنند و نمی گذارند فاصله شان با موج سازان زیاد شود. موج سواران تخصص بالایی در الگوبرداری آگاهانه دارند. لازم است برای تقلید کورکورانه و الگوبرداری آگاهانه تفکیک قایل شویم. اتفاقا این شیوه عمل برای بسیاری از شرکت های ایران توصیه می شود و ضمن حضور در بازار جهانی از ریسک موج ساز بودن هم می کاهد.
۳) اسیران موج: اینها شرکت هایی هستند که تحولات محیط را نمی بینند و همواره به صورت سنتی عمل می کنند. در حقیقت این موج تغییر و تحولات بازار است که برای این دسته تعیین تکلیف می کند و بدیهی است این بنگاه ها همچون زورقی بی اختیار در دست موج اسیر بوده و چه بسا موج آنها را به صخره بکوبد.
حتما هم از این دسته شرکت ها زیاد سراغ دارید که قبلا وجود داشته اند اما امروز اثری از آنها نیست. در دنیای رقابتی پرچالش عصر جدید یا باید موج ساز باشید یا موج سوار، در غیر این صورت اسیر موج می شوید. شرکت های موج ساز و موج سوار با بهره گیری از وجوه تمایز، نسبت به بازارسازی اقدام می کنند.
کسب درآمد و راه اندازی کسب و کار ساده و آسان است اگر به عنوان یک ایده پرداز به اطرافتان نگاه کنید و مانند کارافرین از آنها بهره ببرید.
یکی از راههای کسب درآمد و راه اندازی کسب و کار ، ایده طراحی است طراحی ایده می تواند در حوزه هنر، اینترنت ، محصولات تزئینی و... باشد مهم این است که شما طراحی مناسب و مشتری پسند داشته باشید . هنر طراحی کردن، موجب جذب مشتری و یا صاحبان حرفه و کار می رسد و این می تواند منبع کسب درآمد برای شما باشد. در اینجا قصد دارم تا فروش محصول در کسب و کار طراحی کفش اعم از کفش زنانه، مردانه، بچه گانه و یا کفش های رسمی و مجلسی و ورزشی و... باشد را شرح دهم. بازار کفش تحت تاثیر مد است و شما اگر بتوانید طراحی مناسب و به روز کفش انجام دهید به راحتی می توانید کسب درآمد ساده و راحت با سفارش بالا و درآمد عالی داشته باشید.
یک اصل مهم در تجارت و نیز صنعت مد وجود دارد که، نتیجه طراحی مناسب و موفقیتآمیز، تولید و فروش محصول است. برگشت هزینههای روند طراحی، ساخت و سود به دست آمده، بستگی به مقدار تقاضا و فروش محصول نهایی دارد. در حوزه طراحی کفش نیز اگر قصد راهاندازی کسبوکار خودتان را دارید، بهتر است در مورد روشهای بازاریابی اطلاعات مناسبی کسب کنید.
فروش محصول یکی از مهمترین قسمتها در روند هر کسبوکار است و میتوان گفت نتیجه تمام زحمات در این مرحله به بار مینشیند، پس ارزش آن را دارد که زمان مناسبی صرف یادگیری اصول مهم این مرحله شود. در ادامه نکاتی را در همین رابطه بخوانید.
با انجام تحقیق و بررسی تولیدکنندهای را بیابید که بتواند طرحهایتان را با همان کیفیتی که مد نظر دارید به تولید برساند. مطمئن شوید که ضمن رعایت کیفیت، ظاهر محصول نهایی همان طرحی باشد که تحویل دادهاید. بهتر است چند کارخانه را در نظر بگیرید و از آنها بخواهید نمونهای از طرحتان را بسازند، سپس با مقایسه نمونهها، بهترین گزینه را انتخاب کنید.
میتوانید محصول خود را به فروشگاههای کفش معرفی کنید تا قبل از تولید انبوه آن، اولین فروشندگان این محصول باشند. همچنین میتوانید تعدادی از آنها را با در نظر گرفتن تخفیفهای ویژه، صحبت کردن با مشتریان و بازاریابی مستقیم به فروش برسانید. به این ترتیب دیگران با کیفیت محصول و قدرت طراحیتان آشنا میشوند و نام شما را به عنوان یک فعال در حوزه طراحی کفش میشناسند.
جایی را بیابید که از نظر زیباییشناسی مناسب و همخوان با سبک طراحی شما باشد. سپس از آنها بخواهید که در صورت امکان محصول شما را نیز در فروشگاه خود قرار دهند و به مشتریانشان معرفی کنند. معمولا فروشندگان در ازای این کار درصدی از سود فروش را درخواست میکنند که میتوانید در این مورد مذاکره کرده و برای میزان مشخصی به توافق برسید.
در حال حاضر سرویسدهندگان زیادی برای این کار وجود دارند که با دریافت مبلغ مشخصی به صورت ماهانه یا سالانه فروشگاه آمادهای را در اختیارتان قرار میدهند. حتی میتوانید وبسایت شخصی خودتان را طراحی کرده و بسازید. برای قدم اول معمولا فروش آنلاین بسیار راحتتر از افتتاح یک فروشگاه واقعی است.
کسب درآمدساده با ایده های دم دستی
زمانی که صحبت از کسب درآمد و کسب و کار اعم از تجارت آنلاین و یا تجارت فیزیکی و سنتی می شود همه به فکر ایده های تجاری بزرگ و یا سرمایه های کلان می افتند در حالی که واقعیت کسب و کار آنلاین و سنتی اینها را نمی طلبد . مهم نیست شما برای پولدار شدن و یا راه اندازی کسب و کار پولساز حتما یک ایده پرداز شاخص و یا کارآفرین برتر باشید . با ساده ترین ایده ها و به قول معروف دم دستی ترین ایده ها می توان به راحتی به کسب درآمد پرداخت و یا به عنوان کارآفرین کسب و کار مناسبی را راه اندازی کرد. شعار معروفی است که بزرگترین کارآفرینان از دل دم دست ترین ایده ها به موفقیت و کسب درآمد بالا رسیدند. در اینجا قصد دارم تا سرگذشت یک کارآفرین موفق که با مشورت توانست از دم دست ترین ایده به ثروتی هنگفت برسد بپردازم.
تجربه شکست در راه آفرینش یک کسبوکار تازه، تجربهای اجتنابناپذیر است. برنامهریزیها، استراتژیها و آیندهنگریها ممکن است در ثانیهای وارونه شوند و مسیر هموار کسبوکار را به کابوسی تیرهوتار بدل کنند. همواره این امکان وجود دارد که پیشبینیها ناقص و نادرست از آب درآیند و کارآفرینان را به سراشیبی سوق دهند. مت ویلسون کارآفرین ۲۹ساله آمریکایی و بنیانگذار وبسایت «مدیرعاملهای زیر ۳۰ سال» است. او همچون بسیاری از کارآفرینان همنسل خودش، مسیر موفقیت را بهسادگی نپیموده و با آنکه در روزگار جوانی کسبوکاری خلاق و جهانی برای خود دستوپا کرده، چالشهای فراوانی را پشت سر گذاشته است. وبسایت او امروز منبعی غنی برای آگاهیبخشی به کارآفرینان جوان و فضایی برای به اشتراکگذاری تجربههای شکست و موفقیت است. ویلسون بر این باور است که الگوهای کارآفرینی امروز با گذشته تفاوت زیادی دارند. او دراینباره مینویسد: «در نگاه اول اینطور به نظر میرسد که کارآفرینان جوان امروز، منابع بیشتری برای استناد و چارهجویی دارند، تکنولوژی بیشتری در دسترس آنهاست و مسیر کسبوکار برایشان هموارتر است. اما ماجرا به اینجا ختم نمیشود.
کارآفرینان جوان امروز پا در دنیایی میگذارند که با قدیمیترهای میدان و حرفهایها سروکار دارند. کسانی که پیشتر بازارهای رقابتی را در دست گرفتهاند و تبدیل به برندهایی جاافتاده و جهانی شدهاند. بزرگترین مشکل تازهواردان میدان کارآفرینی، یافتن اعتبار است. سرمایهگذاران معمولا مایل به حرفهای جوانان جاهطلب و خلاق نیستند و ترجیح میدهند در چارچوبهای محافظهکارانه خودشان کسب درآمد کنند.»
ویلسون بعد از فارغالتحصیلی در دانشگاه به سراغ برگزاری کارگاههای کارآفرینی میرود و تصمیم میگیرد کمیته کارآفرینی را در نیویورک راهاندازی کند، اما با ورشکستگی بنگاه پدرش او تمام آنچه بهعنوان سرمایه کار در نظر گرفته بود را از دست میدهد. ویلسون که میدانست دیگر خبری از سرمایه اولیه راهاندازی کسبوکار رویاییاش نیست، خانه پدری را فروخت و همراه مادرش در آپارتمانی کوچک سکنا گزید. او برای گذران زندگی مجبور شد در شرکت تاسیسات شهری کار کند و شغلش حفر چاه در خیابانهای نیویورک بود. «روزی ۱۲ ساعت چاه میکندم و وقتی به خانه میآمدم، رویای استارتآپم را در ذهن میپروراندم. در همان روزها یکی از دوستان دانشگاهیام را دیدم. او که به توانمندیام باور داشت، اصرار کرد به جای بنگاه بزرگ کارآفرینی، یک شبکه اجتماعی کوچک کارآفرینی راهاندازی کنم.» مت با کمک جرد اُتول شبکهای اجتماعی با نام «مدیرعاملهای زیر ۳۰ سال» راهاندازی کرد. «از طریق صفحات شخصیمان در فیسبوک، آن را تبلیغ میکردیم و از تجربههای ریزودرشت شغلیمان در آن مینوشتیم. کمکم توانستیم مدلهایی برای توصیف انواع کسبوکار و شیوههای کسب درآمد و خدمات مشاورهای طراحی کنیم. بزرگترین مشکلمان این بود که هنوز اعتبار چندانی نداشتیم و کسی حاضر به سرمایهگذاری روی شبکه اجتماعی ما نبود؛ با این حال بعد از شش ماه ۷۵ هزار نفر عضو داشتیم و این باارزشترین دستاوردمان بود.»
او در مجله فوربز خطاب به کارآفرینان جوان میگوید: «من برای جوانانی که خودشان را از چارچوبهای کار روزمره بیرون میکشند و به دنبال آرزوهایشان میروند، احترام زیادی قائلم. کارآفرینی و مسیر عملی کردن ایدهها، الزاما خلق کاری عجیبوغریب نیست. گاهی بزرگترین کارآفرینیها از دل دمدستیترین ایدهها بیرون میآیند. تازهواردان به دنیای استارتآپ نباید از سختیها و نه شنیدنها سرخورده شوند. رسم بازار کسبوکار این است که قدیمیها به جوانان کمتر میدان میدهند، اما همین ناکامیهاست که به ایدهها قوت میدهد.
جوانان کارآفرین باید بدانند که اولین و آخرین کسانی نیستند که پا در این عرصه دشوار گذاشتهاند. رویاها قرار نیست یکشبه محقق شوند و گاهی سالها زمان میبرد تا مسیری یک قدم جلو برود، اما کارآفرینی تنها رسیدن به نتیجه نیست، بلکه روندی است که هر لحظهاش به انسان درس میدهد.»