قانون نبرد زندگی و کسب درآمد
زندگی در جریان دارد چه ما بخواهیم و چه نخواهیم به جلو می رود. ما در این زندگی رو به جلو می توانیم در جا بزنیم و هیچ نوع کسب و کار و آمدی را تجربه نکنیم و یا مانند یک انسان موفق در نبرد با زندگی با تمام قوت و نیرو وارد شویم و کسب درآمد خوبی برای خودم به هم بزنیم. این بستگی به خواسته و تلاش ما دارد . کسب درآمد همیشه هست منتهی ما بخواهیم یا نخواهیم مهم است. بایدها و نبایدهای کسب درآمد دائم وجود دارد اینکه ما وارد قاعده این بازی بشویم یا نشویم مهم است. در اینجا قصد دارم شیوه جنگیدن و نبرد در زندگی را بگویم این دیگر بستگی به خود ما دارد که با پشتکار و تلاش در کسب و کار و زندگیمان موفق شویم و یا شکست را بپذیریم.
ناپلئون، هنر جنگ را هنری ساده می داند و می گوید که “جنگ، هنری ساده و همه چیزش مشخص است. هیچ چیز در آن مبهم نیست و همه چیزش مبتنی بر عقل است؛ ایدئولوژی در آن راهی ندارد.”
تعریف ایدئولوژی در اینجا، مجموعه ای از “بایدها و نبایدها” است. هر کدام از ما هم ایدئولوژی های کوچک و بزرگ و شخصی و عمومی خاص خودمان را هم داریم. البته من، در اینجا بیشتر توجه ام، به ایدئولوژی های شخصی است.
هر کدام از ما، بایدها و نبایدهای خاص خودمان را داریم که البته، خیلی هم علاقه داریم که دنیا، بر مدار همان ها بچرخد. وقتی هم که این اتفاق می افتد، خوشحال شده و وقتی هم که نمی افتد، غم برمان می دارد. اما برای پیروزی در نبرد و جنگی به نام زندگی، دیگر با این بایدها و نبایدها و احساسات و … سر و کار نداریم؛ هر چه هست، تصمیم ساده و شفاف و منطقی است. درست مثل ریاضی می ماند که وقتی این عدد را با آن عدد جمع می بندیم، حاصل مشخصی خواهد داشت و حاصلش، دو تا عدد نخواهد بود. جمع یک و چهار، می شود پنج؛ نمی شود یکی از عددهای پنج یا شش.
برای پیروزی در نبرد زندگی، باید درست شبیه به فرماندهان به آن نگریست؛ چرا که ما مدام در حال نبرد و جنگ با چالش ها و مشکلات و موانع و نیروهای منفی و ویرانگر هستیم. برای پیروزی بر این نیروهای ویرانگر نیز، باید درست مثل ریاضیات عمل کنیم. حال ما خوب باشد یا بد، نتیجه جمع دو و سه، می شود پنج. چه ما دوست داشته باشیم یا نداشته باشیم، چهار تقسیم بر دو، می شود دو. قرار نیست وقتی که عصبانی بودیم، چهار به علاوه سه، بشود یازده.
دنیا، قوانین خاص و محکم و قطعی خودش را دارد. برای بازی کردن، باید اول این قواعد را یاد بگیریم و بعد از آن، بیاموزیم که این قواعد، همیشه طبق فرمول خاص خودشان عمل می کنند و کاری به حال خوب یا بد ما ندارند. هنر جنگ، در خونسردی است؛ یعنی در هر حالی، آرام و منطقی فکر کردن. بعضی وقت ها، انسان خشمگین می شود، یا غمگین، یا دوست دارد که جهان بر مداری دیگر بچرخد، اما این ها، هیچ دخالتی نمی توانند در نتیجه و چگونگی قوانین قطعی جهان داشته باشد. هیچ احساساتی، نمی تواند بذر نپاشیده بر زمینی مساعد را، سبز کند؛ چون که طی یک فرایند منطقی، اول باید بذری وجود داشته باشد، بعد زمینی، بعد مراقبتی، بعد زمان بگذرد تا سرانجام، حاصل را مشاهده کنیم.
خونسرد باید بود، تا بتوان بالاتر از احساسات و هیجانات و عوامل غیرمنطقی ایستاد و تصمیم گرفت. تصمیم گرفتن هم کاری مثل ریاضیات است؛ کاملا عقلی و منطقی. با این توضیحات، می توان نتیجه گرفت که زندگی، یک اتفاق ساده است؛ چرا که می توانیم در آن، با اصولی ساده پیروز شویم، اما طی یک فرایند پیچیده، هیچ گاه به درک چنین نکته ای نمی رسیم. چه تاسف برانگیز! چیزی را نباید مبهم باقی گذاشته، چرا که پیروزی در این نبرد، اصول مشخصی دارد؛ اصولی ساده و شفاف. شما چه فکر می کنید؟
مسئولیت پذیری در کسب آمد و تجارت
اگر چنانچه وارد تجارت الکترونیک و یا هر کسب و کاری شدیم باید اصول و وقوانین آن را دقیق رعایت کنیم و به اصطلاح مسئولیت پذیر باشیم . معروف است که می گویند یا کاری را انجام نده و یا برای انجام دادنش از جان و دل مایه بگذار. واقعا هم اینگونه هست اگر کاری به ما محول شد و یا کسب و کاری را خودمان شروع کردیم باید به جد و با تمام توان آن را به سرانجام رساند مسئولیت پذیری رکن اساسی برای پیشرفت و ترقی در کسب درآمد است . وارد کسب و کاری نشویم و اگر تصمیمی برای کسب و کار گرفتیم و قصد درآمد زایی داریم باید با احساس مسئولیت وارد شده تا کار به پایان و سر منزل مقصود برسد . مسئولیت پذیری یکی از عوامل موفقیت در کسب و کار و مسئولیت نپذیرفتن اساس شکست و ناکامی در کسب درآمد است
کاری
ندارم که دون خوان چیست، کارش درست است یا درست نیست. حرف خوب، حرف خوب
است؛ حرف بد، حرف بد؛ گوینده حرف خوب هر کس که می خواهد باشد، و گوینده حرف
بد نیز.
این دون خوان، که از
شخصیت های سیر و سلوکی سرخپوستی بوده و پیروان زیادی هم داشته و دارد، در
توصیه هایی که به کاستاندا می کند، جایی که کاستاندا رفتاری دال بر مسئولیت
ناپذیری و سپس گفتارهایی دال بر سلب مسئولیت از خودش می زند، و حتی تصمیم
می گیرد قهر کند و دون خوان را ترک گوید، با او از اهمیت مسئولیت پذیری می
گوید.
عدم مسئولیت پذیری؟
خیلی از ضربه ها را از همین جا می خوریم؛ این که مسئولیت هایی را که بر
عهده می گیریم، پشت گوش می اندازیم. خیلی از شکست های مالی، کاری، عاطفی و …
به خاطر همین عدم مسئولیت پذیری اتفاق می افتد.
دون خوان درباره مسئولیت پذیری و اهمیت آن، معتقد است که:
– «وقتی انسان تصمیم می گیرد کاری را انجام دهد، باید با تمام وجود آن را
بپذیرد و انجام دهد و مسئولیت کامل آن را بپذیرد. او باید بداند که چرا آن
کار را انجام می دهد و آنگاه باید آنچه را برای انجام آن لازم است، بدون
کوچکترین تردید و پشیمانی بپذیرد.»
– «یا هوس دیگری را نپذیر، یا اگر پذیرفتی، بدان که هوس تو هم شده.»
– «مسئولیت عملی را پذیرفتن، یعنی آماده بودن برای مردن در راه آن تصمیم.»
– «چنانچه شخص دیگری تصمیم دیگری برای ما گرفت و ما پذیرفتیم، در واقع آن
تصمیم خودمان محسوب می شود. ملاک مسئول بودن انسان، پذیرش وی نسبت به تصمیم
است و پذیرش دروغین، معنایی ندارد.»
این
روزها خیلی ها خودشان را قربانی دیگران و تصمیم هایی که دیگران در هر لباس
و عنوان و قامتی که گرفته اند، می دانند. پس این وسط ما چه کاره ایم؟ می
توانیم بنشینیم و هوس های دیگران را اجرایی نکنیم. مگر قرار است چه بشود؟
اگر با این شدت و رویکرد، تصمیم گیری کرده و مسئولیت تصمیم های خودمان را
بپذیریم، بلاشک می توانیم آسمان و زمین را تکان بدهیم. اما اگر خودمان را و
مرکز کنترل خودمان را، در اختیار دیگران بدانیم، آن وقت است که همه چیز به
هم می ریزد.
از این پس،
– تصمیمی نگیریم و اگر گرفتیم، بدانیم که تصمیم ما هم هست.
– اگر مسئولیت کار و عمل و خانواده و جایی را بر عهده گرفتیم، یا این
مسئولیت را همان ابتدا زمین بگذاریم، یا آماده باشیم تا در راه آن تصمیم
بمیریم.
– باور کنیم که ما استقلال فراوانی داریم و کسی حق ندارد استقلال ما را خدشه دار سازد.
راهکار شکست تنبلی در کسب و کار
یکی از مشکلات مهم در کسب درآمد و تجارت و عدم موفقیت افراد ، تنبلی مزمن و دائمی افراد است موضوعی که موجب فرصت سوزی شده و تلاش و کارآفرینی برای کیب درآمد را نابود می کند. افرادی را می شناسم که دارای ایده های بزرگ و جالب در کسب درآمد از اینترنت هستند و زمانی که به آنها می گویند چرا وارد دنیای تجارت الکترونیک و کسب درآمد نمی شوید می گویند حسش نیست ، رمقی برای کار و درآمدزایی ندارم . حال و حوصله کار ندارم . علت این تنبلی مفرط ما در کسب و کار و تجارت چیست ؟شاید ما اینگونه پرورش یافتیم که همیشه لقمه آماده در دهان ما بگذارند و یا همه چیز برایمان فراهم شود و... اصل اول موفقیت در کار و کسب درآمد رها کردن تنبلی و تن پروری و دل دادن به کار و فعالیت است در اینجا قصد دارم تا راهکارهایی برای غلبه بر تنبلی و ایجاد انگیزه در کسب و کار و رونق تجارت ارائه دهم .
این راهکارها متعلق به کتابی از برایان تریسی است در باب غلبه بر تنبلی، ویژگی که ممکن است در لایه های پیدا و پنهان هر کدام از ما وجود داشته باشد.
– یک متر یک متر سخت است اما یک سانت یک سانت مثل آب خوردن است.
– یکی از بهترین راه های غلبه بر تنبلی، این است که به جای تمرکز بر تصویر کلی و عظیم کار، روی یک جزء کوچک آن تمرکز کنید.
– با سیستم بشکه به بشکه برایان تریسی جلو برو می توانی صحرای بزرگی چون
صحرای آفریقا را عبور کنی، فقط تمرکز کن روی بشکه جلویی که می بینی. این
جمله، یک شرحی دارد. برایان اشاره می کند که صحرای بزرگ آفریقا را، صرفا با
روش بشکه به بشکه ای که فرانسوی ها هر چند کیلومتر چند کیلومتر گذاشته
بودند تا کسی راه را گم نکند، پیموده است. هر بار هم، فقط باید یک بشکه را
می دیده است، همین. به همین راحتی، از بزرگترین صحرایی که سال گذشته اش،
صدها نفر در آن ناپدید شده بودند را طی کند.
خوشبین سه ویژگی دارد که با تمرین می تواند آنها را تبدیل به عادت کند:
– اول این که در هر شرایط و موقعیتی به دنبال نکات مثبت است.
آنها صرف نظر از این که چه مشکلی پیش می آید، به دنبال چیزهای مثبت و سودمند هستند و تعجب هم ندارد که همیشه آن را پیدا می کنند
– دوم این که در هر شکست و مشکلی همیشه دنبال گرفتن درس باارزشی هستند.
آنها معتقدند که مشکلات ما را متوقف نمی کنند، بلکه به ما آموزش می دهند.
آنها معتقدند که در هر مشکلی، درس با ارزشی هست که اگر یاد بگیریم پیشرفت
ما را سریع تر می کند.
– سوم این که افراد خوشبین برای هر مشکلی، دنبال راه حل هستند.
وقتی مشکلی پیش می آید، به جای ناله و شکایت و مقصر دانستن دیگران به
دنبال راه حل می گردند و از خودشان سئوالاتی از این قبیل می پرسند: راه حل
چیست؟ الان چه کاری می توانیم بکنیم؟ قدم بعدی چیست؟
– بخشی از تنبلی، به خاطر این است که کار مورد نظر بزرگ است و شما می ترسید.
– از روش های بریدن کالباس استفاده کنید. یعنی تکه تکه ببرید تا بتوانید
بخورد؛ کار بزرگ را تکه تکه کنید تا بدون ترس، انجامش بدهید.
– تکنیک سوراخ کردن پنیر سوئیسی هم هست. یعنی هر سری، یک قسمت از پنیر را سوراخ کنید؛ مثلا پنج یا ده دقیقه کار کنید بعد تمام.
– من دوستان زیادی دارم که فقط با اراده کردن یا نوشتن یک پاراگراف در روز نویسندگان موفقی شده اند.
نکات اساسی کارآفرینی و کسب درآمد
شاید این سوال پیش بیاید که آیا هر کسی می تواند یک کارآفرین موفق و یک ایده دهنده در زمینه کسب درآمد اینترنتی و تجارت آنلاین باشد. آیا همه انسانها توانایی خلاقیت و ایجاد اشتغال و رونق دادن به کسب و کار و تجارت را دارند؟ اگر چه نمی توان پاسخ دقیقی داد ولی به طور عام می توان گفت که هر انسانی دارای ویژگی های خاصی است که او را از بقیه متمایز می کند این ویژگی و شناخت آن می تواند او را به کارآفرینی موفق در جامعه و بازار کسب و کار و تجارت مبدل کند. اگر شما استعداد کار در اینترنت و کسب درآمد آنلاین را دارید یقینا می توانید با نگاه به درون خود و پرورش این استعداد در کارتان موفق باشید مهم این است که نکات مهم کارآفرینی درون خودتان را در بازار کسب و کار شناخته و آن از تصور به واقعیت تبدیل کنید.
شما
به عنوان یک کارآفرین لازم نیست متخصص فیزیک نظری باشید تا ویژگی های
مشترکی با آلبرت اینشتین داشته باشید. اینشتین به معیار هوشمندی تبدیل شده
است و این در حالی است که افراد معدودی در جهان توانسته اند اندیشه ها و
نظریه های او را درک کنند. وی در طول عمر خود از طریق سخنان و رفتارش راه
موفقیت را به همه نشان داد. کارآفرین ها بیش از آنکه فکر می کنند با آلبرت
اینشتین وجه مشترک دارند. بسیاری از ویژگی های شخصیتی که باعث شد اینشتین
شخصیت منتخب قرن مجله تایم شود زمینه ساز کارآفرینی بسیاری از افراد می
شود. آیا شما یک اینشتین کوچک در درون خود می بینید؟ در مقاله حاضر به ۱۰
ویژگی مشترک بین او و کارآفرین ها اشاره می شود. اینها ویژگی هایی هستند که
در تمام کارآفرین های موفق مشاهده می شود.
۱) تصور:
اینشتین
معتقد بود تصور مهم تر از دانش است. هر روز میلیون ها نفر از اینترنت
استفاده می کنند و در آن به جست وجوی اطلاعات مورد نیاز خود می پردازند اما
لری پیج و سرگئی برین بودند که تصور کردند حتماً راه بهتری برای جست وجو
در این شبکه وجود دارد و آنها بر مبنای همین تصور، اقدام کردند و سایت گوگل
تاسیس شد. این دو نفر آنقدر دانش فنی داشتند که بدون کارآفرینی هم بتوانند
در هر شرکت نرم افزاری مشغول به کار شوند اما با ظهور این تصور در ذهنشان
تحولی بزرگ در دنیای اینترنت به وجود آوردند.
۲) همواره پرسیدن:
اینشتین
می گفت: موضوع مهم این است که پرسیدن را متوقف نکنید. یکی از مهم ترین
سوالاتی که هر کارآفرین می تواند از خود بپرسد این است که چطور می توانم
کار را بهتر انجام دهم؟ چه خدماتی ارائه می کنید؟ به تولید کالا اشتغال
دارید؟تنها راه جذب مشتری های جدید و حفظ مشتری های پیشین، بهبود خدمات و
کالاهایی است که در اختیار مشتری قرار می دهید. این فرآیند را در تمام
محصولات شرکت های موفق مشاهده می کنیم. کارآفرین هایی که در این حوزه فعال
هستند کمترین تاثیر را از رکودهای اقتصادی متحمل می شوند. اگر اینشتین از
پرسیدن اجتناب می کرد ما امروزه به جای داشتن نظریه کامل نسبیت افکار
پراکنده او را در این زمینه در اختیار داشتیم.
۳) مسائل قدیمی، شیوه های جدید تفکر:
اینشتین می گوید: «نمی توانیم پاسخ پرسش ها را با همان نظام فکری که با آن پرسش ها را مطرح کردیم حل کنیم.»
در دهه های ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰ ناشران کتاب همواره از یک روش وقت گیر برای انتشار
استفاده می کردند تا آنکه یکی از آنها تصمیم گرفت از روش دیگری استفاده
کند تا سرعت انتشار بالا رود. اکنون که ۶۰ سال از آن زمان می گذرد هر دو
روش هنوز هم مورد استفاده قرار می گیرد. کارآفرین ها هرگز نمی توانند با
همان فرضیاتی که مشکل را مطرح کرده اند به حل آن بپردازند. هر روز مشکلات
جدیدی مطرح می شود و موانعی به وجود می آید. اگر کارآفرین ها توان حل
مشکلات با مفروضات جدید را نداشته باشند در همان مراحل اولیه از حرکت بازمی
مانند.
۴) درک شهودی:
اینشتین
معتقد بود تنها امر ارزشمند درک شهودی است. اینشتین در حوزه فیزیک نظری
تحقیق می کرد و برای پیشرفت در تحقیقات خود مجبور بود به درک شهودی خود
تکیه کند. کارآفرین ها نیز هر روز باید همین کار را انجام دهند. پیش بینی
آینده و شرایط آن تا اندازه ای با توجه به شاخص های موجود میسر است اما هیچ
کس نمی داند آیا محصول یا فرمتی جدید مورد توجه مصرف کنندگان قرار خواهد
گرفت یا نه. در اینجاست که درک شهودی به کمک کارآفرین ها می آید. تحقیقات
نشان می دهد بسیاری از بزرگ ترین موفقیت های سده بیستم، حاصل اقداماتی بود
که کارآفرین ها بر مبنای درک شهودی خود انجام دادند.
۵) رویکرد مثبت:
اینشتین
در جایی گفته است: «ضعف رویکرد به ضعف شخصیت منجر می شود.» در اوایل سده
بیستم کارت های تبریک برای کریسمس بین افراد ردوبدل می شد. در سال ۱۹۱۵
انبار کارت های تبریک یکی از موفق ترین کارآفرین های آمریکا دچار آتش سوزی
شد و تمام کارت های او در این حادثه سوخت. این در حالی بود که او ۱۷ هزار
دلار بدهی داشت اما او و شرکایش امید و نگاه مثبت خود را از دست ندادند و
این حادثه را راهی برای کشف توانایی های نهفته خود تلقی کردند. آنها با
وامی که از بانک گرفتند و تلاشی شبانه روزی دستگاه های لازم برای چاپ و
بسته بندی دو نوع جدید کارت را تهیه کردند. تلاش های آنها به نتیجه رسید و
برای کریسمس به اندازه کافی کارت وارد بازار کردند. اکنون که حدود یک سده
از آن زمان می گذرد این گروه به نمونه ای از تاثیر تفکر مثبت و تلاش بر
موفقیت در شرایط سخت تبدیل شده اند.
۶) خواب بعدازظهر:
گفته
می شود اینشتین در اغلب بعدازظهرها برای استراحت دادن به مغز خود می
خوابید.بسیاری از کارآفرین های موفق نظیر شرکت گوگل و نایک نیز شرایطی را
فراهم کرده اند که کارکنان می توانند بعدازظهرها مدتی بخوابند و با انرژی
کامل به ادامه فعالیت بپردازند حتی شرکت مترونپس تجهیزات چرت بعدازظهر را
تولید کرده و در اختیار تعدادی از شرکت های معتقد به سودمندی استراحت
کارکنان در محیط کار قرار داده است. تحقیقات نشان می دهد میزان استفاده از
این روش در بسیاری از کشورهای اروپایی روبه افزایش است.
۷) اولویت بندی:
اینشتین
هرگز انرژی و وقت خود را صرف امور کم اهمیت نظیر چانه زدن بر سر قیمت کالا
یا گشت زدن برای انتخاب لباس نمی کرد. او به دقت می دانست اولویت زندگی اش
چیست و تقریباً تمام وقت خود را صرف رسیدگی به آن می کرد. درسی که
کارآفرین ها از این روش زندگی می گیرند، اولویت قائل شدن برای کارهاست.
کارآفرین های موفق می دانند بسیاری از کارها را می توان به افراد باصلاحیت
سپرد و همین کار را می کنند زیرا در غیر این صورت توان انجام کارهای اصلی
را از دست می دهند. تحقیقاتی که درباره روند انجام امور مدیریتی در شرکت
های موفق انجام شده به وضوح این روش تفویض امور را توسط کارآفرین ها نشان
می دهد البته لازمه موفقیت این روش، انتخاب درست نیروی کار و تفویض امور
مناسب هر فرد به اوست.
۸) تمایل به انجام کارهای جدید و احیاناً شکست خوردن:
کسی
که هرگز اشتباهی مرتکب نشده، هرگز کار جدیدی انجام نداده است. نفس
کارآفرینی، انجام و امتحان کارها و ایده های جدید است. کارآفرین ها نیز
مانند اینشتین همواره به تجربه های جدید می پردازند زیرا اگر چنین نکنند
کارهایشان تقلیدی خواهد بود و موفقیتی در به دست آوردن سهمی در بازار، کسب
نخواهند کرد. شرکت های تولیدی و خدماتی همواره در پی تجربیات جدید هستند و
هر روز به نورآوری می اندیشند. مبنای کار آلبرت اینشتین نیز همین بود. اگر
او چنین روشی برای مطالعات علمی خود نداشت بسیاری از نظریه هایی که اکنون
در علم فیزیک وجود دارد،وجود نداشت. محققان معتقدند نوآوری مبنای کارآفرینی
موفق است و کارآفرین های موفق با دقت در بازار آنچه را که ضروری است وجود
داشته باشد اما ندارد، می یابند و به ارائه آن به مصرف کنندگان می پردازند.
۹) حفظ توازن:
اینشتین
معتقد بود: «اگر«الف»معادل موفقیت در زندگی است،«الف»مساوی«ب»،«ج»
و«د»است:«ب»یعنی کار،«ج»یعنی تفریح و«د»یعنی سکوت.» دقت کنید که اینشتین
میزان مشخص و قطعی برای «ب»،«ج»و«د»معرفی نمی کند. مسلماً این اتفاقی نیست
زیرا او می دانست مولفه های موفقیت چه چیزهایی هستند و می دانست که این
فرمول با گذشت زمان تغییراتی پیدا خواهد کرد. از طرف دیگر نمی توان برای
تمام انسان ها فرمولی یکسان معرفی کرد.
کارآفرین های موفق نیز هر یک به شیوه مناسب خود بین مولفه های یاد شده
توازن برقرار کرده اند. اینشتین روی تفریح تاکید خاص داشت زیرا کار کردن و
سکوت مواردی هستند که هر کس انجام می دهد. کارآفرین هایی که در زمینه های
مختلف توازن زندگی خود را حفظ نمی کنند در کار خود نیز موفق نخواهند بود.
تحقیقات مختلف این ادعا را ثابت کرده است.
۱۰) تسلط بر تکنولوژی:
اینشتین
به سبب تلاش های پیگیر خود در هر دانشگاهی به کار مشغول می شد به جایگاه
های رفیع دست پیدا می کرد معتقد بود یک قدم جلوتر بودن از دیگران اهمیت فوق
العاده ای دارد. معنای این روش زندگی برای کارآفرین های امروزی تخصص در
بهره گیری از پیشرفته ترین تکنولوژی در جهت موفقیت کسب و کار است. تردیدی
وجود ندارد که در پایان سده حاضر تنها یاد آن دسته از کارآفرین ها در ذهن
ها باقی خواهد ماندکه حداکثر استفاده را از تکنولوژی کرده اند. اینترنت
بعدی چه ویژگی هایی خواهد داشت؟ ۲۵ سال بعد ارتباطات چه پیشرفت هایی کرده
است؟ اطلاعات چگونه منتقل می شود و ابزارهای آن چه خواهد بود؟ کسانی که به
این پرسش ها پاسخ می دهند موفق ترین و مشهورترین کارآفرین های سده حاضر
خواهند بود.
شاید دیگر هرگز
در جهان، فردی با نبوغ و ویژگی هایی شخصیتی آلبرت اینشتین به دنیا نیاید.
شما نیز در نقش کارآفرین تلاش کردن را مبنای فعالیت خود قرار دهید اما
انتظار نداشته باشید در این حوزه به جایگاهی که اینشتین در علم فیزیک داشت
برسید. مطلق گرایی نقطه ضعف هر فعالیت به ویژه کارآفرینی است.
مطالب مشابه کارآفرین: