آیا بهتازگی استارتآپ خود را راهاندازی کردهاید؟ در این مقاله توضیح خواهیم داد که چطور اولین کاربران خود را جذب و حفظ کنید.
استارتآپهای زیادی در نیجریه، کنیا، غنا و همچنین مشتریانی که برای مشاوره به SME Growth Hub مراجعه میکنند، بهویژه استارتآپهای فعال درزمینهی تکنولوژی، این سؤال همیشگی را مطرح میکنند: «چطور اولین مشتریان استارتآپ خود را کسب کنیم؟»
هدف از نوشتن این مقاله آن است که بتوانیم به استارتآپها در نیجریه و دیگر نقاط جهان کمک کنیم تا ساختار ذهنی و استراتژی لازم برای کسب اولین مشتریان و تحکیم روابط خود با آنها را ایجاد کنند. این مقاله، رویکردی که پنج استارتآپ موفق در پیش گرفتند را توضیح میدهد. این پنج شرکت عبارتاند از: کنگا (Konga)، جومیا (Jumia)، اوبر (Uber) که بهتازگی دامنهی فعالیتش را به نیجریه و غنا هم گسترش داده است، ایر بیان بی(Airbnb) که در نیجریه هم فعالیت میکند و جابرمن (Jobberman). احتمالاً با کنگا (Konga)، جومیا (Jumia)، اوبر (Uber) و جابرمن (Jobberman) آشنایی دارید.
امّا با ایر بیان بی(Airbnb) چهطور؟ بهطور خلاصه، ایر بیان بی، بازاری برای اجتماعات آنلاین است که بین افرادی که قصد اجاره منزل خود را دارند، با کسانی که به دنبال محلی برای اقامت میگردند، ارتباط برقرار میکند. کاربران ایر بیان بی عبارتاند از صاحبخانهها و گردشگران. صاحبخانهها قسمتی از منزل خود را که از آن استفاده نمیکنند، برای اجاره قیمتگذاری کرده و گردشگران هم بهجای رفتن به هتل، متناسب با توان پرداخت خود، یکی از این خانهها را برای دوران اقامتشان رزرو میکنند.
حالا با در نظر گرفتن چهار نکته اساسی میبینید که چطور بعضی از این استارتآپها موفق شدند تعداد مشتریان خود را از یک به هزاران و میلیونها کاربر برسانند ولی دیگران در این راه درجا زدند.
خود را بهجای مشتریانتان بگذارید
کاربرانتان را درک و با آنها همدردی کنید. سعی کنید مثل کاربران و مشتریان بالقوهی خود فکر کنید. استیون کاوی (Steven Covey) در کتاب خود با نام «هفت عادت افراد تاثیرگذار» میگوید: «اول دیگران را درک کنید بعد بخواهید که دیگران هم شما را درک کنند.» این مفهوم را من در کلاسهای طراحی و تفکر به این صورت بیان میکنم: «اول به مشکل فکر کنید نه به راهحل.»
برای مؤسسان «ایر بیان بی» از همان ابتدا روشن بود بهجای اینکه اول به دنبال متقاضیان اقامت کمهزینه باشند، باید به دنبال کسانی بگردند که بخواهند جایی را اجاره بدهند. برایان چسکی (Brian Chesky) و جو گبیا (Joe Gebbia)، دو تن از بنیانگذاران «ایر بیان بی»، از وضعیت خود بهعنوان یک استارتآپ و مقاومت مردم در برابر پدیدههای جدید، همچنین از اهمیت رقبا مطلع بودند و احتمال هرگونه اتفاق ناخوشایندی را میدادند؛ درنتیجه از ابتدا خودشان را بهجای مشتریان گذاشتند و مثل آنها فکر کردند. آنها سعی کردند ببینند اگر «ایر بیان بی» وجود نداشته باشد، مشتریها برای یافتن محل اقامت به کجا مراجعه میکنند؟
آنها جواب این سوال را خیلی زود پیدا کردند: سایت Craigslist. این کارآفرینان متوجه شدند با نمایش جذابیتهای آپارتمانها میتوانند کاری بهمراتب تأثیرگذارتر از سایتهایی که آگهیهای طبقهبندیشده ارائه میکنند انجام دهند؛ اما در قدم اول باید مشتریان این وبسایت را به سمت خود جلب میکردند. چسکی و گبیا برای این کار، ابتدا نرمافزاری طراحی کردند و با هک وبسایت Craigslist به اطلاعات تماس صاحبان آپارتمانها دسترسی پیدا کردند. سپس برای تمام آنها فایلی تبلیغاتی حاوی پیشنهاد ثبت مشخصاتشان در ایر بیان بی فرستادند. این کار بهخوبی نتیجه داد. بدون اتلاف هیچ سرمایهای، شانس صاحبخانهها برای پیدا کردن مشتری دو برابر شد و ایر بیان بی هم به یک فهرست غنی از اقامتگاههای مناسب برای کسب و حفظ کاربر دستیافت.
در مورد «جابرمن» باید بگویم آنها بازار بالقوهی خود را بهخوبی میشناختند. بیشتر جمعیت این بازار را جوانان گوشی به دستی تشکیل میدادند که علیرغم نیاز به کار، کمتر در روزنامهها به دنبال شغل میگشتند. «جابرمن» شروع به جمعآوری فرصتهای شغلی عرضهشده در مطبوعات و ارائهی رایگان آنها بهصورت آنلاین کرد تا پیش از افزایش مقیاس کسبوکارش، این مجموعه اولیه از مشتریان را جذب کند.
سعی کنید برای مشتریانتان یک تجربه جذاب ایجاد کنید
اخیراً برای مقایسه نرخ دفع کاربر سایتهای «جومیا» و «کنگا» به similarweb.com مراجعه کرده و فهمیدم «جومیا» نهتنها از نظر رتبهبندی پایینتر از «کنگا» قرار گرفته است، بلکه نرخ دفع کاربر آن هم از «کنگا» بالاتر است و در این مورد باید از کلیف آیونی (Clive Ayonye) و دیگر اعضای تیم طراحی «کنگا» تشکر کرد. برای روشنتر شدن موضوع باید بگویم که بالاتر بودن نرخ دفع کاربر اصلاً مؤلفهی خوبی نیست. این ضریب درصد بازدیدکنندگانی را نشان میدهد که پس از ورود به یک سایت، بدون دیدن هیچ صفحه دیگری از آن خارج میشوند. وقتی نرخ دفع کاربر در وبسایت شما روبه افزایش باشد، بدین معناست که صفحهی اصلی آن کسالتآور است و کاربر را جذب نمیکند.
از دانشجویان یکی از کلاسهایم پرسیدم که چه ویژگیهایی را در «کنگا» یا «جومیا» بیشتر میپسندند و ترجیح میدهند در کدامیک از این وبسایتها وقت بیشتری صرف کنند؟ نتیجه این بود که ۹۰% از آنها به خاطر رابطهای مجازی خوب و تجربهای که «کنگا» برای کاربرانش به وجود میآورد، ترجیح میدادند که زمان بیشتری در این وبسایت بمانند.
مؤسسان «ایر بیان بی»، در زمان راهاندازی استارتآپ خود کاری بینظیر انجام دادند که هرگز مقیاسپذیر نخواهد بود؛ آنها چند عکاس حرفهای استخدام کردند تا از خانههایی که قرار بود برای اجاره در فهرست وبسایت قرار بگیرند، عکسهای زیبا و مشتریپسند بیندازند. این ترفند مؤثر عمل کرد. این وبسایت نسبت به رقبایش جذابیت خیلی بیشتری پیداکرده و درعینحال استاندارد بالای عکسها، صاحبخانههای دیگری را هم که قصد داشتند منزل خود را در فهرست این وبسایت قرار دهند بر آن داشت تا برای اینکه از قافله عقب نمانند، عکسهایی هرچه زیباتر برای آنها ارسال کنند.
«اوبر» هم سیاستی مشابه در پیش گرفت. مؤسسان شرکت بهجای Uber Pool یا Uber X که در آن رانندهها از خودروی خودشان استفاده میکنند، ترجیح داد تا اتومبیلهای سیاهرنگ و همشکل خود را در اختیار رانندههای حرفهای قرار دهد تا بهاینترتیب مشتریها تقریباً هر بار که از خدمات این شرکت استفاده میکنند، تجربهای بینظیر داشته باشند. درنتیجه شرکت میتوانست مطمئن باشد که این تجربه دهانبهدهان خواهد گشت.
جسارت داشته باشید و از موقعیتها حداکثر استفاده را ببرید
«اوبر» و «ایر بیان بی» در نحوهی گسترش کارشان هم هوش بسیار بالایی از
خود نشان دادند و برای به حداکثر رساندن موفقیتشان، در زمان درست، شهرهای
مناسبی را برای گسترش فعالیت انتخاب کردند.
ازآنجاکه رقبای عمدهی «اوبر» شرکتهای تاکسیرانی بودند، این استارتآپ دست به تحقیقاتی زد تا ببیند در کدام شهرها نسبت بین عرضه و تقاضا برای تاکسی همخوانی کمتری دارد. بهترین زمان برای ارائهی خدمات، وقتهایی بود که این عدم تناسب به بیشترین حد خود میرسید؛ مثلاً آخر هفتهها که مردم اغلب تا آخر وقت در میهمانیها هستند و دیرتر به منزل میروند. همچنین این شرکت، در کنسرتهای بزرگ یا مسابقات ورزشی پر تماشاچی که تعداد خیلی زیادی از شهروندان همزمان برای برگشت به تاکسی نیاز دارند، اقدام به تبلیغات وسیعی کرد. در این زمانها احتمال اینکه افراد، خدمات یک شرکت نهچندان شناختهشده یعنی «اوبر» را امتحان کنند، خیلی بیش از وقتهای عادی بود.
«ایر بیان بی» هم برای گسترش خدماتش در شهرهای جدید، سیاستی مشابه در پیش گرفت. این شرکت خدماتش را در شهر دنور (Denver)، در سال ۲۰۰۸ همزمان با برگزاری کنوانسیون ملی دموکراتها راهاندازی کرد؛ یعنی دقیقاً همان زمانی که تعداد مسافران زیاد و توانایی جوابگویی هتلها کم میشود. در شهرهای دیگر هم هرگاه که کنوانسیون یا رویداد بزرگ دیگری در شرف اتفاق بود، ایر بیان بی سریعاً شروع به خدماترسانی میکرد.
استفاده بهینه از موقعیتهایی که تقاضا برای یک محصول یا خدمت زیاد و عرضه کم باشد، به استارتآپ شما کمک میکند تا بهترین مشتریان ممکن را به دست آورد. بهترین مشتریان، پیشگامانی هستند که وقتی در حال بهبود خدمات و جبران کمبودهای موجود هستید، بیش از مشتریان دیگر کاستیهای شما را نادیده خواهند گرفت.
کسب درآمد . کسب و کار . کسب درآمد آنلاین . user acquisition . استارتآپ . بالابردن تعداد مشتری . جذب کاربر . جذب مشتری جدید . کسب کاربر . کسب و کار
مطالب مشابه استارت آپ:
کسب درآمد موبایلی برای استارتآپها
با رشد انفجاری اینترنت، فرصتهای بهدستآمده برای کسب و کارهای جدید تقریباً نامحدود است.این رشد موجب خلق مکانی مرکزی شده است که میتوان با استفاده از آن به مشتریان بالقوه خود گفت که چه کسی هستید و چگونه میتوانید به زندگیشان کمک کنید.
هرچند که این یک موقعیت استثنائی است، ولی همیشه رقبایی وجود خواهند داشت که در پی انجام کار شما هستند و سعی دارند آن افرادی را که شما قصد جذب کردنشان را دارید، جذب کنند.
برای متمایز بودن همیشه احتیاج به کارآفرینی بوده است. در این مورد مطالب زیادی نوشته شدهاست. اگر این مشکل برای کسب و کارها تا الان حل شده بود، من این مقاله را نمینوشتم. راه سادهای وجود دارد که بسیاری از کارآفرینان از آن استفاده میکنند. این راه آن است که وقتی یک کسب و کار موفق یا کارآفرین موفق را میبینید، سعی در تقلید از آن میکنید. تقلید از کس دیگر (حتی اگر موفق باشد) به رشد در کسب و کار یا موفقیت در زندگی نمیانجامد. در اینجا چهار راه ساده برای متمایز بودن در دنیای شلوغ کارآفرینی امروزه آوردهام که در آن خبری از تقلید یا دیگر استراتژی هایی که در بلندمدت سودی به حالتان ندارد، نیست.
۱- برای وفا کردن به سخن خود زحمت بکشید.
اگر بدانید چه تعداد کسب و کار و کارآفرین وجود دارد که به قولهایی که دادهاند عمل نمیکنند، شگفتزده میشوید. متمایز شدن شما ساده است اگر به تبلیغات خود عمل کنید و حرفهایی که میزنید را جدّی بگیرید. بیش از آن چیزی که کسب و کارتان تبلیغ کرده ارائه دهید، حتی اگر هزینهی بیشتری در بر داشته باشد.
عمل کردن به حرف خود، پایهی یک کسب و کار قوی است و ظرفیت آن را دارد که در برابر آزمونهای زمان ایستادگی کند. با انجام کاری که باید در کسب و کار امروز یک عرف معمول باشد ولی نیست، از رقبایتان جلو بزنید. اگر توان ارائه ندارید، قول ندهید. نسبت به خدماتی که میتوانید فراهم کنید و زمان مورد نیازش واقعگرا باشید.
۲- ایدههای دیگران را به نام خود نکنید…اصالت داشته باشید.
قصد تقلید از موفقیت طبیعی است. برخی از موفقترین کارآفرینان به کسی که حالا هستند تبدیل شدند زیرا موفقیت را الگو قرار دادند! نه این که آن را تقلید نکنند. مردم از کسی که میشناسند، دوست دارند و مورد اعتمادشان هست خرید میکنند. اگر شخص اصلیای که پشت کسب و کار است را نشناسند هیچوقت به چنین ذهنیتی دست نخواهند یافت.
وقتی اصالت داشته باشید، از هر کس دیگری که سعی دارد مانند دیگران باشد متمایز خواهید بود. اگر ایدهای برای شخص دیگری است، این امر را تصدیق کنید. استراتژی را بگیرید و آن را خاصِ خود و کسب و کارتان کنید. اگر حقیقت را بگوئید مردم بیشتر بهتان احترام میگذارند. متاسفانه، امروزه چنین امری در کارآفرینی نادر است.
۳- تمرکز خود را با شنیدن در مورد «روش ها و ابزارهایی که باید استفاده شوند» از دست ندهید.
رشد جمعیت با خود نوع جدیدی از دسترسی به مردم، دانش و استراتژی ها را فراهم کرده است. میتوانید هر روزه یک نفر را ببینید که درمورد آخرین استراتژی ها، نرم افزارها و یا سخت افزارهایی که حتما باید در کسب و کارها استفاده شود، صحبت میکند و پست میگذارد. همیشه شبکه اجتماعی و چه و چهی جدیدی برای پیوستن وجود دارد. قبل از اینکه خودتان نیز بفهمید وقت تان را صرف کاری کردهاید که به رسیدن به اهدافتان کمکی نمیکند.
یکی از معیارهای موفقیت، توانایی شما در گلچین کردن است. همیشه یک وسیله یا شبکه اجتماعی یا استراتژی جدید وجود خواهد داشت، اما این بدین معنا نیست که برای کسب و کار شما یا جایی که تمرکزتان باید باشد، مناسب است. هرچیزی مکان و زمان خود را دارد و عمیقاً مهم است که هیچگاه تعادل خود را از دست ندهید. بر روی چیزی که به گامهای بعدیتان کمک میکند تمرکز کنید. تمرکزتان روی یک چیز باشد. تمرکزتان روی چیزی باشد که بیش از همه به مشتریانتان کمک میکند.
۴- وقتی قبول میکنید که به یک مشتری در حل مشکلش کمک کنید، ثابتقدم باشید.
در آخرِ کار و در نهایت، کمک گرفتن کسی به خاطر حل مشکش، دلیل اصلی همکاری او با شماست. اگر کسب و کارتان نوعی مشکل را حل نکند، مدت زیادی در بازار باقی نخواهید ماند. هزاران چیز مختلف برای تمرکز وجود دارند و باید در کسب و کار انجام شوند. وقتی تمرکزتان بر روی نیازهای مشتری باشد متمایز خواهید بود. گوش کنید و ببینید که بزرگترین مشکل مشتری هایتان چیست و چه چیزی مسبب آن میشود و سپس برای کمک به آنها استراتژی تعیین کنید.
کسب و کار نباید الزاماً پیچیده باشد. رقیبتان لازم نیست کسب و کاری را که باید برای شما باشد را در دست بگیرد. به کسی که هستید و رویایتان برای کسب و کار خود وفادار باشید. تمرکزتان را روی مشتری بگذارید و به چیزی که تبلیغ میکنید احترام بگذارید. کسب و کاری خواهید ساخت که رشد متوالی را تجربه خواهد کرد.
کسب درآمد . کسب درآمد از اینترنت. افزایش درآمد. اینترنت . تمایز در کسب و کار . کارآفرینی . کسب و کار جدید . متمایز بودن
همان طور که گفته شد، یک رقیب بزرگ کسب و کار میتواند برای کار و کاسبی شما خیلی خوب باشد. اگر قرن حاضر به نوبهی خودش خردهفروشهای بزرگی آورده است، بررسیها نشان میدهند که کسب و کارهای کوچک هم میتوانند انتقام خودشان را از بزرگترهای بازار کاسبی بگیرند. این موضوع خلع سلاح کردن رقیب بزرگ کسب و کار در هر صنف و فعالیتی را اخیرا برخی پژوهشهای پروفسورهای دانشگاههای جورجتون و هاروارد بررسی کرده است.
در یک مجموعه بررسیها، پژوهشگران تأثیر رقیب بزرگ را بر اشتیاق مشتریان به فروشگاههای کوچکتر مشاهده کردند. یافتههای آنان حاکی از این بود که کارآفرینانی که قواعد بازی را بلد هستند و درست بازی میکنند قادرند کاملا خلاف تواناییشان رفتار کنند و برای دستیابی به موقعیت موفق، خودشان را یک توسریخورده (underdog) مستحق پشتیبانی نشان دهند.
من با یکی از این پژوهشگران، نیرا پاهاریا، پروفسور دانشکدهی کسب و کار دانشگاه جورجتون، دربارهی تأثیر، توسریخوری و این که چهطور کارآفرینان میتوانند بیشترین بهره را از آن ببرند، صحبت کردم.
آنچه ما یافتیم این است که قطعا خوب است که تأکید کنید یکی از رقیبانتان بسیار قدرتمندتر از شما است. مردم دوست دارند که از یک توسریخورده حمایت کنند. وقتی شما خودتان را در چنین موقعیتی قرار دهید، به مشتریان حق انتخاب میدهید که از یک چارچوب صرفا اقتصادی بیرون بیایند و به سوی یک پرسش اساسی بروند. این که مشتریان میخواهند از چه کسی حمایت کنند و چرا، به تصمیم آنها برای خرید افزوده میشود.
وقتی استارباکس را کنار یک کافیشاپ مستقل میبینید این که از کجا خرید کنید معنایی بیشتر از «قهوه میخواهم»دارد. این یعنی «آیا من میخواهم از یک کسب و کار کوچک حمایت کنم و انسانیت به خرج دهم؟»
من فکر میکنم مردم به قلدری و گردنکلفتی حساساند و احساس میکنند در حقشان قلدری شده است، و این به احساسشان دربارهی شرکتها هم برمیگردد. و یک شرکت بزرگ به راحتی قلدر و گردنکلفت به نظر میرسد.
همیشه باید مراقب باشید، برای این که نمیخواهید مشتریانتان احساس کنند دارید با آنها بازی میکنید. نتیجهی این احساس همیشه معکوس است.
راههایی برای آن وجود دارد. کتابفروشی که ما بررسی کردیم، از مسیر و بازاریابی مختص به خودش بیرون آمد تا تأکید کند که آمازون را در مقابلاش دارد. آنها ویدئوهای کوچک زیادی ساختند و سعی کردند خودشان را بیشتر از یک موسسهی فرهنگی نشان دهند.
آیا با تأکید بر رقیب بزرگترتان اینطور به نظر نمیرسد که دارید اعتراف میکنید نمیتوانید در قیمت یا پسند مشتریان با او رقابت کنید؟
من فکر میکنم که بیشتر مردم درک میکنند با وجود انواع فروشگاهها، که میتوانید دقیقا همان چیزی را که میخواهید به صورت برخط هم بخرید، یک شرکت کوچکتر احتملا به سوی رقابت قیمتی نمیرود.
این کمی سختتر است. اما باید سعی کنید با روایت این داستان، بر موقعیت رقابتیتان تأکید بگذارید. شما همیشه میخواهید داستانی از توسریخوریتان بگویید. توسریخوری اساس این داستان است. شما باید بیشترین بهره را از کمترین چیزها بگیرید و تسلیم نشوید. روایت توسریخوری برای مردم بسیار قانعکننده است. دربارهی همهی واقعیتهایی که تلویزیون نشان میدهد فکر کنید. تقریبا نوعی از این روایت توسریخوری را در آمریکن آیدل میبینید، چون مردم دوستش دارند.
هیچ بحثی نیست که باید محصول خوب و قیمت مناسب داشته باشید. موضوع این است که اگر توسریخورده باشید راه بدون هزینهای برای سودآوری از مشتریان دارید، پس چرا انجاماش ندهید؟
کسب درآمد . افزایش درآمد . آموزش کسب درآمد. خرده فروشی . رقابت . رقیب کسب و کار . کسب و کار . مشتری
بعدازآنکه فرصت ارزشمندی پیدا کردید، گام بعدی در اغلب موارد ایجاد یک ارزش پیشنهادی متقاعدکننده است.
بهعنوان یک سرمایهگذار خطرپذیر که تعداد زیادی از کارآفرینان به او
مراجعه میکنند، همواره با افراد نوآور در کسبوکارهای مورد نظرشان مشارکت
داشتهام و به آنها در بررسی ارزش پیشنهادی کسب و کار همکاری کردهام؛ اما بسیاری از کارآفرینان به این دلیل دچار شکست میشوند که یک ارزش پیشنهادی موثر ارایه نمیکنند.
اگر قصد دارید سفر خود را از «ایده» به سمت یک «شرکت موفق» آغاز کنید، ارزش پیشنهادی چشمگیر جزو ضروریات این سفر است.
در مفهوم ساده، ارزش پیشنهادی عبارت است از گزارهای که توضیح میدهد چه مزیتی را برای چه کسی و از طریق کدام روش منحصربهفرد ارایه میکنید. ارزش پیشنهادی،
خریدار هدف شما را به همراه مشکلی که میتوانید برطرف کنید نشان میدهد و
وجه تمایز شما را با دیگران مشخص میکند. زمانی که برای ایجاد یک ارزش
پیشنهادی مجابکننده اقدام میکنید، چهار گام زیر را در نظر داشته
باشید: تعریف، ارزیابی، اندازه گیری و ساختن
تعریف مساله کمک میکند تا ارزیابی کنیم آیا مساله ارزش حل کردن دارد یا خیر
یکی از همکاران من به نام چارلز کترینگ (Charles Kettering) که او نیز سرمایهگذار است میگوید خوب بیان کردن مشکل، نیمی از حل آن است و بسیاری از کارآفرینان مرتکب اشتباه شده و مستقیما به سراغ راهحل میروند بدون آنکه ابتدا درک کنند مشکلشان چیست.
بخش مهمی از تعریف ارزش پیشنهادی، همان چیزی است که من آن را ۴UU نام
گذاری کردهام. اگر پاسخ شما به بیشتر پرسشهای زیر «بله» باشد، در مسیر
درستی به سمت ارایه ارزش پیشنهادی متقاعدکننده قرار گرفتهاید. در غیر این
صورت، به فکر ارزیابی مجدد و اصلاح کسبوکار جدید خود باشید.
کیفیت مساله را مشخص کنید: آیا مساله انتخاب شده سیاه و سفید است؟
آیا مساله سیاه (BLAC) است (مخفف Blatant, Latent, Aspirational, Critical
به معنی آشکار، ضمنی، آرمانی، بحرانی) و به فضایی سفید (WHITE) در بازار
اشاره میکند و به شما اجازه میدهد روی فرصت بکری سرمایهگذاری کنید؟
در بازارهای فناوری B2B،
باید در موقعیتی باشید که مشکلات آشکار و بحرانی را هدف قرار دهید، چراکه
این مشکلات در مقایسه با مشکلات ضمنی و آرمانی، جدیتر میباشند. مشکلات
آشکار و بحرانی، بر سر راه کسبوکار قرار میگیرند. این مشکلات، حرفه افراد
و خوشنامی آنها را در معرض خطر قرار میدهند. مشکلات ضمنی، مشکلاتی هستند
که بیان نشدهاند و این بدین معناست که این مشکلات اغلب به تبلیغاتی
پرهزینهای نیاز دارند. مشکلات آرمانی اختیاری هستند و فروش محصول برای حل
آنها در یک استارتآپ B2B بسیار دشوار است.
لازم به ذکر است که بسیاری از محصولات موفق B2CC بر اساس آشکارسازی
نیازهای آرمانی ضمنی موفق شدهاند. فیسبوک مثال بسیار خوبی در این زمینه
است. وقتی درباره این موضوع در کلاسها صحبت میکنم، دربارهی نیازهای
مصرفکنندگان از طریق چارچوبهایی مانند هرم نیازهای مازلو صحبت میکنیم و
به این فکر میکنیم که چه عاملی باعث موفقیت فیسبوک شده است و به این
نتیجه میرسیم که دلیل موفقیت فیسبوک، پاسخ به نیازهای اجتماعی بدیهی ما بوده است.
مثال دیگر، شرکت Evernote و
ارزش پیشنهادی آن است. هدف شرکت این است که «به مردم جهانن کمک کند تا
همهچیز را به خاطر بسپارند، با یکدیگر به شکلی اثربخش ارتباط برقرار کنند و
کارها راا انجام دهند.» کلکسیون بینظیر اپلیکیشنهای شرکت Evernote، از
ذخیره افکار و عقاید تا ثبت تجربیات و کار اثربخش با دیگران، نظم و بهره
وری را برای کاربرانش تسهیل کرده است.
منحصر به فرد بودن و قدرت متقاعد کنندگی محصول جدید خود را ارزیابی کنید
بعد از مشخص کردن مشکلی که قرار است حل کنید و سنجیدن میزان بحرانی بودن
آن، از خود سوال کنید که محصول شما از چه نظر منحصربهفرد یا مجابکننده
است؟
یک رویکرد مفید این است
که از دیدگاه ۳DD به محصول جدید خود نگاه کنید: آیا محصول شما ترکیب
منحصربهفردی از نوآوری ناپیوسته (Discontinuous innovation)، فناوری دفاع
پذیر (Defensible technology) و مدل کسبوکار برهم زننده (Disruptive
business model) است؟ و چه عاملی محصول شما را (نه تنها برای شما و
همکارانتان، بلکه برای مشتریان مشکل پسند شما) مجابکننده میکند؟
– نوآوری ناپیوسته (Discontinuous innovation): مزایای تحول برانگیزی در مقایسه با محصولات موجود دارد چراکه از دیدگاه متفاوتی به مساله نگاه میکند.
– فناوری دفاع پذیر (Defensible technology): مالکیت فکری ایجاد میکند و میتوان آن را حفظ کرد تا مانعی برای ورود رقبا و مزیت رقابتی غیرعادلانه ایجاد شود.
– مدل کسبوکار برهم زننده (Disruptive business model): ارزش و مزایای هزینهای به همراه دارد که به تسریع رشد کسبوکار کمک میکند.
صرفا داشتن کالا یا خدمتی که سریع تر، ارزانتر و بهتر است، برای متقاعد
کنندگی کافی نیست، بلکه باید آن را بر اساس ۳D ارزیابی کرد تا بتوان
پتانسیل موفقیت را ایجاد نمود.
– با استفاده از نسبت گنج به رنج، مقبولیت بالقوه توسط مشتری را اندازه گیری کنید.
بیشتر کارآفرینان به اندازهای روی ویژگیهای محصول خود متمرکز میشوند که
فراموش میکنند بررسی کنند که آیا یادگیری نحوه استفاده از محصول برای
مشتریان ساده است یا آسان؛ بنابراین نسبت گنج به رنج، گنجی را که به
مشتریان عرضه میکنید به نسبت رنج و هزینهای که مشتریان باید تقبل کنند
اندازه گیری میکند. من بهعنوان یک سرمایهگذار، همواره به دنبال
نوآوریهای برهم زننده از نوعی خاص هستم: یعنی فناوریهایی که مزایایی
دارند که قاعده بازی را بر هم میزنند، اما کمترین تغییر را در محیطها و
فرایندهای موجود ایجاد میکنند.
– ارزش پیشنهادی را ایجاد کنید
بعدازآنکه مراحل تعریف، ارزیابی و اندازه گیری را پشت سر گذاشتید، میتوانید وارد مرحله ایجاد ارزش پیشنهادی شوید. من برای این مرحله چارچوب زیر را توصیه میکنم. ارزش پیشنهادی شما درنهایت لازم است به شکل زیر طراحی شود:
برای (این دسته از مشتریان هدف مثل ……) که از (گزینههای موجود
……..) رضایت ندارندد محصول ما (محصول جدیدی با این مشخصات…….) است که
(قابلیتهای کلیدی برای حل مساله مثل …….) را داراست بر خلاف (دیگر محصولات
موجود در بازار مانند …….)
چهار مرحله به پایان رسید، اما عامل دیگری هم هست که از تمامی این مراحل مهمتر است و آن شما هستید.
فراموش نکنید که شما محور اصلی ارزش پیشنهادی کسبوکارتان هستید. شما چه
مشکلاتی را با مهارتی بینظیر و منحصربهفرد درک میکنید؟ شما چه
راهحلهایی را به شکلی بینظیر و منحصرر به فرد ارایه میدهید؟ شما چه نوع
مدل کسبوکار بر هم زنندهای را میتوانید طراحی کنید؟ با خودتان بهعنوان
یک رهبر فکری صادق باشید تا موفق شوید.
کسب درآمد . افزایش درآمد . ارزش پیشنهادی . ایده کسب درآمد . تمایز .مدل کسب و کار . منحصر به فرد بودن محصول . نوآوری