آموزش کسب و کار، کسب درآمد اینترنتی، استخدام ، استخدامی، کنکور و موفقیت در کنکور و دانشگاه

آموزش کسب و کار,کسب درآمد,کسب درآمد از اینترنت , استخدام استخدامی کنکور موفقیت در کنکور و دانشگاه

آموزش کسب و کار، کسب درآمد اینترنتی، استخدام ، استخدامی، کنکور و موفقیت در کنکور و دانشگاه

آموزش کسب و کار,کسب درآمد,کسب درآمد از اینترنت , استخدام استخدامی کنکور موفقیت در کنکور و دانشگاه

ویژگی مدیران مثبت در کسب و کار

ویژگی مدیران مثبت در کسب و کار

هر کسب و کار و راه اندازی هر کسب درآمد اگر به صورت تیمی باشد حتما باید دارای یک مدیر و یا رهبر باشد . مدیر در واقع با هدایت نیروها به سوی هدف مشترک، کسب و کار ایده آل و پرسود می تواند ایجاد کند. لذا هر کس نمی تواند مدیر خلاق، رهبر ایده آل و سرپرستی موفق در کسب درآمد و یا راه اندازی یک کسب و کار مناسب باشد. به نظر اکثر کارشناسان یک مدیر خلاق، مثبت و کارآفرین باید ویزگی های خاص و ویژه باشد .  اگرچه هر کس با توجه به نوع نگاهش به کسب و کار خصوصیاتی را نام می برد ولی طبق تحقیقات انجام شده، مدیران خوب چنین ویژگی‌هایی دارند: مثبت، باهوش، الهام‌بخش، مهربان و مواردی از این دست. در ادامه قصد داریم به بررسی ۴ ویژگی مثبتی که داشتن آن‌ها برای همه مدیران خوب و خلاق ضروری است، بپردازیم.

۱. مشوق، مثبت و باهوش

بهترین مدیران همواره در پی به وجود آوردن محیطی امن برای کارمندان هستند؛ محیطی که افراد بتوانند به راحتی در آن ایده‌های خود را به اشتراک گذاشته و آن‌ها را عملی کنند. برایان گریزر، تهیه‌کننده و برنده جایزه اسکار، به جای رد کردن ایده‌هایی که از آن‌ها اطمینان ندارد، درباره‌شان سوال می‌کند.

«سوال کردن به افراد امکان می‌دهد قصه‌ای متفاوت از آن چیزی که انتظارش را دارید تعریف کنند. بهترین ویژگی سوال پرسیدن از نظر من این است که در این صورت، مردم مجبور می‌شوند کاملا سریع و لحظه‌ای تصمیم بگیرند.»

با اهمیت دادن به نظرات دیگران و گوش دادن به آن‌ها، وی موفق شده تیمی فوق‌العاده را گرد هم آورد که نتیجه آن ۵۲ نامزدی اسکار و ۹۴ نامزدی امی است. رد کردن سریع ایده‌های نامناسب و گذر کردن از آن‌ها بسیار وسوسه کننده است؛ اما مقاومت در برابر این احساس، باعث ایجاد تیمی بهتر، افزایش اعتماد و ارتباطات قوی‌تر خواهد شد.

۲. الهام‌بخش، با دیدگاه و قاطع

مدیران خلاق و بزرگ مسیر و ماموریتی الهام‌بخش برای تیم خود تعیین کرده و با اهداف چالش برانگیز، از آن پشتیبانی می‌کنند. همانطور که احتمالا می‌دانید، تلاش برای یافتن معانی عمیق‌تر در کار کاملا طبیعی است. یک تحقیق نشان داده است که ۳۴ درصد کارکنان، با هدف شرکتی که در آن کار می‌کنند ارتباط برقرار نمی‌کنند. با این حال، حس هدفمند بودن مهم‌ترین در فاکتور در احساس تعلق افراد به کمپانی شما است.

با ایجاد مسیری الهام‌بخش، یک رهبر می‌تواند منبع انرژی مثبت بی‌پایانی برای کارکنان ایجاد کند. به این نکته توجه کنید که یک ماموریت واقعی، هدف از انجام کاری را مشخص می‌کند نه روش آن را.

۳. مهربان و عادل

بهرین مدیران، با اعضای تیم خود عادلانه و با احترام رفتار می‌کنند و برای آن نه تنها به عنوان یک کارمند، بلکه به عنوان یک انسان ارزش قائل‌اند. افرادی که وظایف خلاقانه بر عهده دارند، زمان زیادی برای خوب فکر کردن نیاز خواهند داشت. طبق نظرسنجی‌ها، اکثر ایده‌های ناب در موقعیت‌هایی همانند دوش گرفتن، هنگام قدم زدن، در باشگاه یا هنگام خوابیدن به ذهن خطور می‌کنند.

بهترین رهبر‌ها به اعضای تیم خود اجازه می‌دهند برای فکر کردن درباره مسائل مختلف، از میز خود فاصله گرفته و روش کاری خود را خودشان تعیین کنند. چنین مدیرانی می‌دانند نکته اصلی، محل کار و چگونگی انجام کار نیست؛ بلکه انجام گرفتن آن با بالاترین کیفیت است.

۴. آرام و حمایت کننده

در نهایت، مدیران نمونه انتقادات لازم برای بهبود کار را در اختیار کارکنان قرار می‌دهند. این موضوع یکی از وظایف تمامی رهبر‌ها است، اما برخی از آن‌ها از عهده آن بر نمی‌آیند. طبق آمار منتشر شده، تنها ۲۱ درصد کارمندان از پیشنهادات دریافتی خود کاملا راضی بوده‌اند.

در یک تیم خلاق، فرآیند بحث و گفتگو به این علت اهمیت دارد که نمی‌توان برای هر چیزی یک جواب «درست»یا «غلط» تعیین کرد و اعضا باید با استفاده از نظرات، توانایی‌های خود را توسعه دهند.

سرویس Braintrust که محصول پیکسار است، یک نمونه کاربردی در این زمینه محسوب می‌شود. این ابزار مدیریت به سرعت راه خود را به بسیاری از شرکت‌های بزرگ جهان باز کرده است. اما چه چیزی آن را از دیگر رقبا متمایز می‌سازد؟

این سرویس بر اساس تجربیات مدیرانی ساخته شده که خود بار‌ها و بار‌ها این فرایند را از سر گذرانده‌اند. نکته دوم این است که اعضای این پلتفرم، قدرت پیشنهاد راه حل را ندارند. چنین روشی به این دلیل موثر است که تعادلی میان بیان نظرات صادقانه و سازنده، و احترام به کارمندان برقرار می‌شود؛ به طوریکه بتوانند نظرات را دریافت کرده، بدون اینکه نیاز به دفاع کردن از خود داشته باشند.

ایجاد محیطی آرام، امن و حامی برای رد و بدل کردن نظرات سازنده، باعث می‌شود اعضا بیشتر ریسک کرده، پیشنهادات را راحت‌تر پذیرفته و هر روز به توانایی‌های خود بیافزایند.

ترکیب این ویژگی‌ها با یکدیگر، شما را به رهبری ایده‌آل برای یک تیم خلاق تبدیل می‌کند. نظر شما چیست؟

مطلب مشابه مدیریت در کسب درآمد:

تفاوت مدیریت یا سرپرستی در کسب و کار

تفاوت مدیریت یا سرپرستی در کسب و کار

گاهی ما معنی واژه ها را با هم اشتباه می گیریم و تصور می کنیم که مثلا کسب درآمد و راه اندازی کسب و کار یکی است در حالی که در عمل این دو تفاوت اساسی با هم دارند و یا دیدگاه دیگر مدیریت صرف کسب و کار و یا روش سرپرستی کسب و کار هم اینگونه است . هر دو در موضوع کسب و کار است و اگرچه به نظر می رسد که این دو واژه مفهوم مشابه دارند ولی در کارکرد و عمل با هم تفاوت دارند . درک تفاوت این دو در کسب درآمد موجب افزایش آگاهی بخشی ما در برخورد با مسائل کسب و کار و نیز اتخاذ تصمیمات مهم در توسعه کسب درآمد می شود و در واقع نگاه هدایتگری و دیدگاه ما در باب تئوری ذهبری در کسب و کار را متمایز می کند.

به نظر شما«مدیر» یک مجموعه با «رهبر» آن چه وجه تمایزهایی دارد؟ آیا موافق تمایز این دو هستید و یا شما نیز می‌پندارید که یکسان‌اند؟ از آن جا که در زبان محاوره و به صورت رایج به سرپرست یک کسب و کار، اصطلاح «مدیر» اطلاق می‌شود، این موضوع سبب شده تا دوگانگی عملی موجود میان مدیر و رهبر مجموعه کمرنگ‌تر شود و نتوان این دو را به خوبی از یکدیگر تفکیک کرد. از این رو به بررسی مهم‌ترین تفاوت‌های این دو نقش اساسی در کسب و کارهای امروزی خواهیم پرداخت.

+ پارادوکس

ماهیت رهبری در مقابل مدیریت اگر چه برای خیلی ها قابل تشخیص است، موضوعی بس پیچیده نیز هست چرا که بسیاری از افراد هر دو این ها هستند. مدیر غالبا فردی است که وظیفه کنترل سیستم، منابع و استاندارد‌ها را بر عهده دارد. اطمینان از کارکرد درست و دقیق هر کدام از افراد مجموعه، هدایت تیم و سرپرستی آن‌ها از دیگر رویکردهای یک مدیر است.

اما تئوری رهبری منطق دیگری دارد. روش مدیریتی مستبدانه و به اصطلاح «مدیریت صرف»، روشی نیست که بتواند قلب و ذهن اعضا تیم کاری را به سوی خود جلب کرده و صمیمت ایجاد کند و این رویکرد پیش از آن که در دراز مدت اثرات سازندگی داشته باشد، موجب تخریب می‌شود. از این رو تئوری «رهبری» برای هدایت با انگیزه تیم و دست‌یابی به پیشرفت‌های جدید، کاربردی‌تر به نظر می‌رسد.

+ مدیریت صرف

به طور معمول تمرکز مدیریت بیشتر روی کار ها و فعالیت هایی است که نیازمند بررسی و انجام شدن هستند و این نیازمندی با استفاده از منابع موجود از جمله نیروی انسانی، زمان، بودجه و امکانات رفع می‌شوند. مدیر به طور کلی در عملیات زیر خلاصه خواهد شد:

  1. برنامه‌ریزی؛ برنامه‌ریزی منابع و کارها برای دست‌یابی به اهداف
  2. بودجه‌بندی؛ مدیریت بودجه کسب و کار و تقسیم بندی آن برای پروژه‌های مختلف
  3. سازمان‌دهی؛ پشتیبانی دقیق از عملکردها و منابع
  4. کنترل؛ کنترل استاندارد های لازم برای دست یابی به اهداف
  5. همکاری؛ همکاری و کار گروهی با افراد تیم در راستای تحقق اهداف
  6. استفاده از منابع؛ اطمینان از استفاده درست منابع برای اهداف درست
  7. مدیریت زمان؛ اطمینان از انجام کار ها در جهارچوب زمانی مقرر شده
  8. تصمیم گیری؛ توانایی اتخاذ تصمیم های درست در زمان درست
  9. حل مسئله؛ توانایی به حداقل رساندن مشکلات و حل اصولی آن ها

+ رهبری مجموعه

تئوری رهبری همان طور که پیش تر نیز گفته شد، در ارتباط با دست یابی به اهداف بکر و منحصر به فرد موازی با حفظ انگیزه و شادابی تیم خواهد بود به گونه ای که تمرکز هر کدام از اعضا بر دست یابی به حداکثر قابلیت های خود معطوف می شود. حمایت، پشتیبانی و تقویت روحی تیم از پایه های اساسی این تئوری هستند. رهبر مجموعه نیز به طور کلی در عملیات زیر خلاصه می شود:

  1. روشن بینی؛ توانایی تمرکز بر اهداف بلند مدت و آینده نگری
  2. انگیزه بخشی؛ لزوم انگیزه بخشی به کارکنان برای شکستن نرم کاری و دست یابی به موفقیت های بزرگ تر
  3. تشویق؛ تشویق اعضا لایق و توانا، نه تنها برای سایر افراد نیز آموزنده است، بلکه به نوعی انگیزه را نیز تقویت می کند
  4. اطمینان بخشی؛ استفاده از مهارت های رهبری در راستای حفظ اعضا در مسیر صحیح دست یابی به اهداف
  5. کار گروهی؛ ارزش نهادن به تلاش و کار تیمی
  6. ساخت روابط؛ روابط میان اعضا و رهبر مجموعه از ابتدا به درستی بنا می شود و صمیمت سازنده و تعادلی از ارکان اصلی این رابطه است
  7. گوش سپردن؛ قابلیت گوش سپردن به نیاز ها و دغدغه های هر کدام از اعضا و درک دقیق اطلاعات دریافتی
  8. مشاوره؛ مشورت با اعضا تیم و جمع آوری ایده های برتر
  9. سرپرستی؛ تشویق و فراهم آوردن فرصت برای هر کدام از اعضا در راستای رشد و پیشرفت استعداد هایشان
  10. آموزش؛ یاد دهی بهترین رویکرد ها و روش های دست یابی به اهداف مجموعه

اگر تنها «مدیر» باشید، فرصت های بالقوه زیادی برای پیشرفت و ارتقا سطح کسب و کارتان را از دست می دهید. اما قطعا برای آن که رهبری خوب برای مجموعه کاریتان نیز باشید، لازم است پیش از آن، مهارت های مدیریتی و قابلیت های مهم یک مدیر را بیاموزید و سپس به تقویت نگرش خود طبق مواردی که اشاره شد بپردازید. در حقیقت باید گفت که نیاز به مخلوطی از هر دو این ها خواهید داشت. باید قادر به استفاده از ویژگی های مثبت و مفید هر دو دسته باشید. مدیر صرف بودن هیچ گاه به کارتان نخواهد آمد.

اشتباهات کسب و کار در شبکه‌های اجتماعی

اشتباهات کسب و کار در شبکه‌های اجتماعی

شبکه های اجتماعی یکی از بهترین مکان های راه اندازی کسب و کار و به دنبال آن افزایش کسب درآمد آنلاین است. اگرچه مدت زیادی از ورود شبکه های اجتماعی نمی گذرد ولی رشد آنها چشمگیر و قابل توجه بوده است . این مکان محل مناسبی برای کسب درآمد های کوچک و بزرگ است منتهی در اینجا قصد دارم تا مجموعه استباهات کسب و کارهای کوچک در شبکه های اجتماعی نظیر فیسبوک، توییتر، گوگل پلاس ، پیام رسان تلگرام، اینستاگرام و... را بشمارم. این شبکه های اگرچه محاسن زیادی دارند اما با ا این حال، «آداب» یا «ابتذالاتی» مشاهده می شود که کم و بیش در شبکه‌های اجتماعی وجود دارند و متأسفانه هنوز هم در پنجره‌ی مجازی دیده‌ می‌شوند. دلایل متفاوتی موجب این اتفاق می‌شوند، ولی احتمالا بخش انگشت‌شماری از این مسائل و نگرش‌ها شامل حال گروه کسب و کارهای کوچک نیز می‌شوند.

مثال‌هایی از این دست عبارت‌اند از: (الف) میل به تصحیحات سریع یا نتایج کوتاه‌مدت، و (ب) دیدگاه سنتی تثبیت بازاریابی با پخش پیام‌هایتبلیغاتی. وقت یا کمبود وقت هم بدون شک عامل موثری در این امر است.

در این‌جا به پنج اشتباه کلیدی اشاره شده‌است که کسب و کارهای کوچک در شبکه‌های اجتماعی انجام می‌دهند، و نکاتی نیز برای غلبه بر آن‌ها مطرح شده‌است.

۱. راهبردی فکر نکردن

(مسئله: رفتن به پلت‌فرم‌های جدید بدون تفکر کافی و قبلی –«همه روی فیس‌بوک هستند، پس ما هم باید باشیم»)

برای خودتان چند هدف نهایی بگذارید، اهدافی برای به ثمر نشاندن فعالیت‌های‌تان.

همیشه از خود بپرسید «چرا ما داریم این کار را انجام می‌دهیم؟» (این پرسش به شما کمک می‌کند خطاهای اجرایی ساده یا تاکتیکی مرتکب نشوید.)

۲. فکر نکردن به مخاطبان شبکه

(مسئله: بسیاری از کسب و کارهای کوچک درباره‌ی محصولات و خدمات‌شان غلو می‌کنند – درحالی‌که شبکه‌ی اجتماعی برای مشتری‌هاست)

وقتی راهبرد یا برنامه‌ای محتوایی نداشته‌باشید، موقعیت‌تان سبب می‌شود بیش از حد درباره‌ی خودتان حرف بزنید. این کار را نکنید!

به کسانی فکر کنید که می‌کوشید در شبکه‌های اجتماعی جذب‌شان کنید و محتوای مناسبی بسازید که پاسخگوی نیازهای آن‌ها باشد. فکر و ذکر شما باید درباره‌ی آنان باشد، مشتریان‌تان، نه خودتان.

۳. به قدر کافی فعال نبودن

(مسئله: انگیزه‌ی کافی به دست نیامده ‌است زیرا شبکه‌ی اجتماعی در اولویت نیست)

ممکن است فکر کنید که یک‌ بار توئیت کردن در روز تلاش خوبی است، ولی اگر می‌خواهید در این مسیر شروع به پیشرفت کنید اگر روزی ۱۵ تا ۲۰ توئیت ندارید باید دست کم پنج تا داشته ‌باشید در حین راه باید به ارزش خودتان بیفزایید، در بحث با دیگران مشارکت کنید‌، و به مرور زمان نتایج کارتان را خواهید دید.

اگر می‌خواهید بلاگ‌نویسی کنید، یک نوشته در ماه کافی نیست- در حقیقت، این کار پیام نادرستی را می‌رساند: «چی؟ یعنی هیچی واسه گفتن ندارید؟»- باید هدف این باشد که در شبکه‌های کمتری حضور داشته‌باشید ولی به درستی در آن‌ها مشارکت کنید، هدفمند و منظم باشید.

۴. احترام نگذاشتن به تفاوت‌های ظریف هر پلت‌فرم.

(مسئله: ارسال بیش از حد نوشته‌هایی با محتوای یکسان از طریق کانال‌های متعدد که از ابزارهای خودکار بهره می‌گیرند، بدون در نظر گرفتن مخاطبان هر پلت‌فرم)

باز هم از شبکه‌های کمتری بهره ‌بگیرید- بدانید هر پلت‌فرم چگونه کار می‌کند، چگونه افراد از آن استفاده می‌کنند و با هم در تعامل هستند؛ برای نمونه، توئیتر پدیده‌ای است که واقعا متفاوت از فیس‌بوک است – تفاوت‌ها را بدانید و رویکرد خود را به درستی طرح‌ریزی کنید.

۵. از شبکه‌ی اجتماعی برای انسانی کردن سازمان آن‌ها استفاده ‌نکنید.

(مسئله: کسب و کارها مایلند در پشت لوگوهایشان مخفی شوند، ولی هرچه باشد افراد با افراد وارد کسب و کار می‌شوند نه با لوگوها!)

افراد را مشتاق کسب و کارتان نگه‌دارید، به ارسال عکس از اتفاقاتی که در دفترتان می‌افتد، کفایت کنید، مثل نشان دادن کارمندان‌تان، یا نشان دادن افرادتان در تصویر بنر توئیترتان. سعی کنید چند تغییر در کارهای شبکه‌های اجتماعی‌تان ایجاد کنید، در بلند مدت ارزشش را خواهد داشت.

مطالب مشابه بازاریابی و کسب درآمد از شبکه اجتماعی:

بازاریابی اینترنتی: کسب درآمد با بازاریابی حضوری

بازاریابی اینترنتی : کسب درآمد با ایمیل مارکتینگ

بازاریابی اینترنتی: کسب درآمد از سایت پزشکی

بازاریابی اینترنتی: تاثیر سئو در کسب درآمد از اینترنت

آموزش کسب درآمد و بازاریابی اینترنتی برای رستوران

آموزش بازاریابی اینترنتی : کسب درآمد با بازاریابی چریکی

آموزش بازاریابی اینترنتی : بازاریابی دهان به دهان در کسب آمد از اینترنت

آموزش بازاریابی اینترنتی : ابزار بازاریابی و کسب درآمد از اینترنت

آموزش بازاریابی اینترنتی: ویژگی سایت کسب درآمد

آموزش بازاریابی و کسب و کار اینترنتی، شروع درآمد از کجا؟

ارتباط هزینه تبلیغات و کسب درآمد از اینترنت

دابسمش فرصتی برای کسب درآمد و بازاریابی

شیوه های جدید بازاریابی و کسب درآمد اینترنتی

کسب درآمد و بازاریابی با استیکر تلگرام

قواعد جلسه های کسب درآمد

قواعد جلسه های کسب درآمد

یکی از راههای کسب تجربه و افزایش درآمد برگزاری جلسات مختلف کسب و کار و یا ایده های کسب درآمد است. طبیعی است که جلسات کسب درآمد مانند جلسه های هر کار و حرفه ای برای تبادل نظر و  شناخت راههای نوین کسب و کار مهم است و خود این جلسات اگر با برنامه همراه باشد حتما با موفقیت همراه بوده و در کسب درآمد موجب گشایش در درآمدزایی و رفع برخی از مشکلات و تنگناهای مالی و مرتفع شدن رکود فروش و کسب درآمد مالی می شود. در این نوشتار هفت قاعده پیشنهاد می‌شود که لازم است در جلسات کاری اعم از کسب درآمد و یا هر چیز دیگر رعایت شود.

چند وقت پیش، در یک جلسه با یک مشتری بالقوه، خودم و دیگران متعجب شدیم. مدت زمان کوتاهی بعد از این‌که یکی از مدیران اجرایی نمایندگی تبلیغاتی شرکت ما، شروع به صحبت کرد و در مسیر مناسبی در ارائه‌ی مفاد تبلیغاتی خود بود، از جای خودم بلند شدم، به سمت صندلی وی رفتم و صفحه‌ی لپ تاپ وی را بستم.

در حالی که متوجه‌ی خروج انرژی از فضای جلسه بودم، توضیح دادم که اگرچه ۲۰ مورد کاوی مناسب از مشتریان در اختیار دارم که مایل‌ام ارائه کنم، ولی مایل‌ام حرکت سریع‌تری به سوی جلو داشته باشم. روش بهتر برای اثبات این امر، به غیر از تغییر رویکرد در جلسات معرفی چیست؟ با این توضیح، در واقع دستور جلسه را در سطل آشغال پرت کرده‌بودم. در حالی که برنامه‌ای نداشتم که این گرد‌هم‌آیی را خراب‌کنم، از آنچه بعداً اتفاق افتاد خوشحال بودم: ما مکالمه‌ی مناسبی درباره‌ی اهداف و چالش‌های مشتری بالقوه‌ی خود و تخصص‌های خود داشتیم. آنچه به عنوان یک ارائه‌ی رایانه‌ای شروع شده بود، تبدیل به مباحثه‌ی رو در روی تعاملی شد. آن مشتری بالقوه، اکنون یکی از مشتریان اصلی شرکت ما است.

مطمئناً گروه من از این حرکت من شگفت‌زده شد و من بعداً از آن‌ها عذرخواهی کردم. اما وقتی بحث از جلسات می‌شود، مایل‌ام جلسات کوتاه، تعاملی، و مولد باشند.

در زیر، هفت قاعده پیشنهاد می‌شود که لازم است در جلسات کسب و کار رعایت شود:

۱ .سر وقت شروع کنید.

اگر باید پنج نفر در یک اتاق کنفرانس در ساعت ۱۰ صبح گرد هم ‌آیند، نباید ۵ دقیقه برای یک فرد مزاحم منتظر بمانید. درب اتاق را ببندید و جلسه را شروع کنید. منتظر ماندن برای افرادی که تاخیر دارند، تنها قدرت آن‌ها را تقویت می‌کند. اگر این کار را انجام دهید، احتمال تکرار رفتار افرادی که دیر می‌رسند، و باعث ناراحتی سایرین می‌شوند، کاهش می‌یابد.

۲.اهداف خود را بیان کنید.

به آنچه در ابتدای جلسه تصمیم می‌گیرید یا می‌خواهید به آن دست یابید، توجه کنید. اگر دستور جلسه‌ای وجود دارد، آن را کوتاه کنید تا اهداف در قالب دستور جلسه‌ی طولانی و بیش از حد مفصل، تعریف نشود.

۳.تعداد افراد را محدود کنید.

تلاش کنید تا جلسات را به پنج تا هفت نفر در صورت امکان محدود کنید. وقتی گروه بزرگ‌تر می‌شود، تعدادی از شرکت‌کنندگان، تبدیل به تماشاگر می‌شوند.

۴.جلسات را کوتاه کنید.

اغلب، میزان زمانی که برنامه‌ریزی می‌کنید تا یک اقدام را عملی کنید، مدت زمانی است که در واقع برای اجرای آن عمل ضرورت دارد. به نظر می‌رسد که یک ساعت به شکل پیش فرض، برای عملی کردن یک اقدام مناسب باشد.  ۱۵ تا ۳۰ دقیقه نیز می‌تواند به عنوان وقت اضافی در نظر گرفته شود.

۵.از تمام شرکت‌کنندگان بخواهید به اهداف جلسات کمک کنند.

در شرکت ما، اگر در جلسات صحبت نکنید، مجدداً به جلسات دعوت نخواهید شد. تعامل و به اشتراک‌گذاری ایده‌ها ضرورت دارند.

۶.قواعد جدیدی برای ارائه با نکته پرداز ایجاد کنید.

وقتی به ارائه‌ی بصری نیاز باشد، چند رهنمود در این‌باره وجود دارد. از تصاویر بیشتر از کلمات استفاده کنید (قاعده‌ای در شبکه مجازی توئیتر وجود دارد که اجازه ورود بیش از ۱۴۰ کلمه را به کاربر نمی‌دهد، مایل‌ام از این قاعده الهام بگیرم). در نهایت، خلاصه‌ای از تصمیمات داریم و اکنون نوبت گام بعدی است).

۷.جلسه را به بیرون از اتاق کنفرانس منتقل کنید.

وقتی یک گروه کوچک گرد ‌هم‌ می‌آیند، تمایل داریم تا جلسه را به بیرون از اتاق کنفرانس انتقال دهیم. گاهی قدم می‌زنیم یا جایی در بیرون برای نشستن پیدا می‌کنیم. از نظر من، اتاق کنفرانس، حتی اتاقی که بسیار شیک باشد، افراد را در فضای کلاس درس قرار می‌دهد.

رویکرد متحرک برای جلسات، ایده‌ها را جاری می‌سازد. وقتی در جایی گیر کرده‌باشیم یا بی حرکت‌باشیم، آماده‌ی تغییر موضوع، رها کردن دستور جلسه یا حتی خاتمه‌ی جلسه خواهیم بود.