نکات اساسی کارآفرینی و کسب درآمد
شاید این سوال پیش بیاید که آیا هر کسی می تواند یک کارآفرین موفق و یک ایده دهنده در زمینه کسب درآمد اینترنتی و تجارت آنلاین باشد. آیا همه انسانها توانایی خلاقیت و ایجاد اشتغال و رونق دادن به کسب و کار و تجارت را دارند؟ اگر چه نمی توان پاسخ دقیقی داد ولی به طور عام می توان گفت که هر انسانی دارای ویژگی های خاصی است که او را از بقیه متمایز می کند این ویژگی و شناخت آن می تواند او را به کارآفرینی موفق در جامعه و بازار کسب و کار و تجارت مبدل کند. اگر شما استعداد کار در اینترنت و کسب درآمد آنلاین را دارید یقینا می توانید با نگاه به درون خود و پرورش این استعداد در کارتان موفق باشید مهم این است که نکات مهم کارآفرینی درون خودتان را در بازار کسب و کار شناخته و آن از تصور به واقعیت تبدیل کنید.
شما
به عنوان یک کارآفرین لازم نیست متخصص فیزیک نظری باشید تا ویژگی های
مشترکی با آلبرت اینشتین داشته باشید. اینشتین به معیار هوشمندی تبدیل شده
است و این در حالی است که افراد معدودی در جهان توانسته اند اندیشه ها و
نظریه های او را درک کنند. وی در طول عمر خود از طریق سخنان و رفتارش راه
موفقیت را به همه نشان داد. کارآفرین ها بیش از آنکه فکر می کنند با آلبرت
اینشتین وجه مشترک دارند. بسیاری از ویژگی های شخصیتی که باعث شد اینشتین
شخصیت منتخب قرن مجله تایم شود زمینه ساز کارآفرینی بسیاری از افراد می
شود. آیا شما یک اینشتین کوچک در درون خود می بینید؟ در مقاله حاضر به ۱۰
ویژگی مشترک بین او و کارآفرین ها اشاره می شود. اینها ویژگی هایی هستند که
در تمام کارآفرین های موفق مشاهده می شود.
۱) تصور:
اینشتین
معتقد بود تصور مهم تر از دانش است. هر روز میلیون ها نفر از اینترنت
استفاده می کنند و در آن به جست وجوی اطلاعات مورد نیاز خود می پردازند اما
لری پیج و سرگئی برین بودند که تصور کردند حتماً راه بهتری برای جست وجو
در این شبکه وجود دارد و آنها بر مبنای همین تصور، اقدام کردند و سایت گوگل
تاسیس شد. این دو نفر آنقدر دانش فنی داشتند که بدون کارآفرینی هم بتوانند
در هر شرکت نرم افزاری مشغول به کار شوند اما با ظهور این تصور در ذهنشان
تحولی بزرگ در دنیای اینترنت به وجود آوردند.
۲) همواره پرسیدن:
اینشتین
می گفت: موضوع مهم این است که پرسیدن را متوقف نکنید. یکی از مهم ترین
سوالاتی که هر کارآفرین می تواند از خود بپرسد این است که چطور می توانم
کار را بهتر انجام دهم؟ چه خدماتی ارائه می کنید؟ به تولید کالا اشتغال
دارید؟تنها راه جذب مشتری های جدید و حفظ مشتری های پیشین، بهبود خدمات و
کالاهایی است که در اختیار مشتری قرار می دهید. این فرآیند را در تمام
محصولات شرکت های موفق مشاهده می کنیم. کارآفرین هایی که در این حوزه فعال
هستند کمترین تاثیر را از رکودهای اقتصادی متحمل می شوند. اگر اینشتین از
پرسیدن اجتناب می کرد ما امروزه به جای داشتن نظریه کامل نسبیت افکار
پراکنده او را در این زمینه در اختیار داشتیم.
۳) مسائل قدیمی، شیوه های جدید تفکر:
اینشتین می گوید: «نمی توانیم پاسخ پرسش ها را با همان نظام فکری که با آن پرسش ها را مطرح کردیم حل کنیم.»
در دهه های ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰ ناشران کتاب همواره از یک روش وقت گیر برای انتشار
استفاده می کردند تا آنکه یکی از آنها تصمیم گرفت از روش دیگری استفاده
کند تا سرعت انتشار بالا رود. اکنون که ۶۰ سال از آن زمان می گذرد هر دو
روش هنوز هم مورد استفاده قرار می گیرد. کارآفرین ها هرگز نمی توانند با
همان فرضیاتی که مشکل را مطرح کرده اند به حل آن بپردازند. هر روز مشکلات
جدیدی مطرح می شود و موانعی به وجود می آید. اگر کارآفرین ها توان حل
مشکلات با مفروضات جدید را نداشته باشند در همان مراحل اولیه از حرکت بازمی
مانند.
۴) درک شهودی:
اینشتین
معتقد بود تنها امر ارزشمند درک شهودی است. اینشتین در حوزه فیزیک نظری
تحقیق می کرد و برای پیشرفت در تحقیقات خود مجبور بود به درک شهودی خود
تکیه کند. کارآفرین ها نیز هر روز باید همین کار را انجام دهند. پیش بینی
آینده و شرایط آن تا اندازه ای با توجه به شاخص های موجود میسر است اما هیچ
کس نمی داند آیا محصول یا فرمتی جدید مورد توجه مصرف کنندگان قرار خواهد
گرفت یا نه. در اینجاست که درک شهودی به کمک کارآفرین ها می آید. تحقیقات
نشان می دهد بسیاری از بزرگ ترین موفقیت های سده بیستم، حاصل اقداماتی بود
که کارآفرین ها بر مبنای درک شهودی خود انجام دادند.
۵) رویکرد مثبت:
اینشتین
در جایی گفته است: «ضعف رویکرد به ضعف شخصیت منجر می شود.» در اوایل سده
بیستم کارت های تبریک برای کریسمس بین افراد ردوبدل می شد. در سال ۱۹۱۵
انبار کارت های تبریک یکی از موفق ترین کارآفرین های آمریکا دچار آتش سوزی
شد و تمام کارت های او در این حادثه سوخت. این در حالی بود که او ۱۷ هزار
دلار بدهی داشت اما او و شرکایش امید و نگاه مثبت خود را از دست ندادند و
این حادثه را راهی برای کشف توانایی های نهفته خود تلقی کردند. آنها با
وامی که از بانک گرفتند و تلاشی شبانه روزی دستگاه های لازم برای چاپ و
بسته بندی دو نوع جدید کارت را تهیه کردند. تلاش های آنها به نتیجه رسید و
برای کریسمس به اندازه کافی کارت وارد بازار کردند. اکنون که حدود یک سده
از آن زمان می گذرد این گروه به نمونه ای از تاثیر تفکر مثبت و تلاش بر
موفقیت در شرایط سخت تبدیل شده اند.
۶) خواب بعدازظهر:
گفته
می شود اینشتین در اغلب بعدازظهرها برای استراحت دادن به مغز خود می
خوابید.بسیاری از کارآفرین های موفق نظیر شرکت گوگل و نایک نیز شرایطی را
فراهم کرده اند که کارکنان می توانند بعدازظهرها مدتی بخوابند و با انرژی
کامل به ادامه فعالیت بپردازند حتی شرکت مترونپس تجهیزات چرت بعدازظهر را
تولید کرده و در اختیار تعدادی از شرکت های معتقد به سودمندی استراحت
کارکنان در محیط کار قرار داده است. تحقیقات نشان می دهد میزان استفاده از
این روش در بسیاری از کشورهای اروپایی روبه افزایش است.
۷) اولویت بندی:
اینشتین
هرگز انرژی و وقت خود را صرف امور کم اهمیت نظیر چانه زدن بر سر قیمت کالا
یا گشت زدن برای انتخاب لباس نمی کرد. او به دقت می دانست اولویت زندگی اش
چیست و تقریباً تمام وقت خود را صرف رسیدگی به آن می کرد. درسی که
کارآفرین ها از این روش زندگی می گیرند، اولویت قائل شدن برای کارهاست.
کارآفرین های موفق می دانند بسیاری از کارها را می توان به افراد باصلاحیت
سپرد و همین کار را می کنند زیرا در غیر این صورت توان انجام کارهای اصلی
را از دست می دهند. تحقیقاتی که درباره روند انجام امور مدیریتی در شرکت
های موفق انجام شده به وضوح این روش تفویض امور را توسط کارآفرین ها نشان
می دهد البته لازمه موفقیت این روش، انتخاب درست نیروی کار و تفویض امور
مناسب هر فرد به اوست.
۸) تمایل به انجام کارهای جدید و احیاناً شکست خوردن:
کسی
که هرگز اشتباهی مرتکب نشده، هرگز کار جدیدی انجام نداده است. نفس
کارآفرینی، انجام و امتحان کارها و ایده های جدید است. کارآفرین ها نیز
مانند اینشتین همواره به تجربه های جدید می پردازند زیرا اگر چنین نکنند
کارهایشان تقلیدی خواهد بود و موفقیتی در به دست آوردن سهمی در بازار، کسب
نخواهند کرد. شرکت های تولیدی و خدماتی همواره در پی تجربیات جدید هستند و
هر روز به نورآوری می اندیشند. مبنای کار آلبرت اینشتین نیز همین بود. اگر
او چنین روشی برای مطالعات علمی خود نداشت بسیاری از نظریه هایی که اکنون
در علم فیزیک وجود دارد،وجود نداشت. محققان معتقدند نوآوری مبنای کارآفرینی
موفق است و کارآفرین های موفق با دقت در بازار آنچه را که ضروری است وجود
داشته باشد اما ندارد، می یابند و به ارائه آن به مصرف کنندگان می پردازند.
۹) حفظ توازن:
اینشتین
معتقد بود: «اگر«الف»معادل موفقیت در زندگی است،«الف»مساوی«ب»،«ج»
و«د»است:«ب»یعنی کار،«ج»یعنی تفریح و«د»یعنی سکوت.» دقت کنید که اینشتین
میزان مشخص و قطعی برای «ب»،«ج»و«د»معرفی نمی کند. مسلماً این اتفاقی نیست
زیرا او می دانست مولفه های موفقیت چه چیزهایی هستند و می دانست که این
فرمول با گذشت زمان تغییراتی پیدا خواهد کرد. از طرف دیگر نمی توان برای
تمام انسان ها فرمولی یکسان معرفی کرد.
کارآفرین های موفق نیز هر یک به شیوه مناسب خود بین مولفه های یاد شده
توازن برقرار کرده اند. اینشتین روی تفریح تاکید خاص داشت زیرا کار کردن و
سکوت مواردی هستند که هر کس انجام می دهد. کارآفرین هایی که در زمینه های
مختلف توازن زندگی خود را حفظ نمی کنند در کار خود نیز موفق نخواهند بود.
تحقیقات مختلف این ادعا را ثابت کرده است.
۱۰) تسلط بر تکنولوژی:
اینشتین
به سبب تلاش های پیگیر خود در هر دانشگاهی به کار مشغول می شد به جایگاه
های رفیع دست پیدا می کرد معتقد بود یک قدم جلوتر بودن از دیگران اهمیت فوق
العاده ای دارد. معنای این روش زندگی برای کارآفرین های امروزی تخصص در
بهره گیری از پیشرفته ترین تکنولوژی در جهت موفقیت کسب و کار است. تردیدی
وجود ندارد که در پایان سده حاضر تنها یاد آن دسته از کارآفرین ها در ذهن
ها باقی خواهد ماندکه حداکثر استفاده را از تکنولوژی کرده اند. اینترنت
بعدی چه ویژگی هایی خواهد داشت؟ ۲۵ سال بعد ارتباطات چه پیشرفت هایی کرده
است؟ اطلاعات چگونه منتقل می شود و ابزارهای آن چه خواهد بود؟ کسانی که به
این پرسش ها پاسخ می دهند موفق ترین و مشهورترین کارآفرین های سده حاضر
خواهند بود.
شاید دیگر هرگز
در جهان، فردی با نبوغ و ویژگی هایی شخصیتی آلبرت اینشتین به دنیا نیاید.
شما نیز در نقش کارآفرین تلاش کردن را مبنای فعالیت خود قرار دهید اما
انتظار نداشته باشید در این حوزه به جایگاهی که اینشتین در علم فیزیک داشت
برسید. مطلق گرایی نقطه ضعف هر فعالیت به ویژه کارآفرینی است.
مطالب مشابه کارآفرین:
علت شکست کارآفرین در کسب و کار
نکات فراوانی است که در کسب و کار و افزایش درآمد اعم از اینترنتی و یا تجارت بیرونی باید رعایت شود تا منجر به موفقیت شود. یک کارآفرین که وارد بازار اشتغال و کسب و کار می شود باید مجموعه قوانین حاکم بر بازار اعم از تجارت الکترونیک و واقعی را بداند و بر اساس شرایط مکانی و زمانی با درایت عمل کند. بدون اندیشه و تفکر و همچنین بدون برنامه و مدیریت مالی امکان موفقیت ضعیف است و کسب درآمد نه تنها افزایش نیافته که نتیجه معکوس دارد . انعطاف پذیری بالا، درک شرایط حاکم بر بازار ، متغییر بودن شرایط بازار کسب درآمد و تجارت، ناامید نشدن و نپذیرش شکست ، داشتن هدف و چشم انداز مناسب و درازمدت در کسب و کار و... از دلایل موفقیت و کامیابی یک کارآفرین در کسب و کار و تجارت است .
درباره کارآفرینی و موفقیت بسیار صحبت میشود و همه درباره راز و رمزهای موفقیت میگویند. البته درباره شکست کمتر کسی صحبت میکند؛ طبیعی هم هست. همه دوست دارند از موفقیتهایشان بگویند و مردم هم دوست دارند درباره موفقیتها بشنوند. کمتر کسی اسن که حاضر باشد درباره شکستهایش صحبت کند. با این حال چند ده برابر کارآفرینیهای موفق مواردی داریم که منجر به شکست شده است. اتفاقا دانستن این که چگونه ممکن است شکست بخوریم راه خوبی برای موفق شدن است. آن چه که در این یادداشت نوشتم آموزههای شخصی من در این سالهاست و لزوما علمی نیست و فرد دیگری ممکن است نظر دیگری داشته باشد.
۱.
کارآفرین یادش میرود که شرایط تغییر میکند
در ایران پیچیدگی خاصی در زمینه شناخت محیط وجود دارد. تغییر در ایران همزمان هست و نیست. برخی در ایران به چاه نفت متصل شدهاند و توپ هم آنها را تکان نمیدهد. اما برخی هستند که چاه نفت ندارند و تغییر شرایط به راحتی آنها را زمینگیر میکند. شرکتهای تولیدی فراوانی را میشود نام برد که در اثر وارد شدن یک محصول خارجی و جدید و البته کارا و ارزان کاملا از بین رفتهاند. در ایران تغییر شرایط یا هیچ تاثیری بر کسب و کارها ندارد یا به شدت تاثیر میگذارد. همان گونه که تغییر شرایط ممکن است کسب و کار را بالا ببرد به آسانی هم پایین میکشد. با این حال بیشتر کارآفرینها یادشان میرود که شرایط تغییر میکند و خودشان را باید با آن وفق دهند. متاسفانه کارآفرینها هم دچار خطا میشوند و موفقیتهای دیگران را به حساب پول و پارتی میگذارند و شکستهای خودشان را به حساب زیرآبزنی!
۲.
کارآفرین یادش میرود که پول پیش شرط کارآفرینی نیست
احتمالا شما هم مانند من اطراف خود کسانی را میشناسید که منتظرند همه شرایط جور شود و آن وقت یک کار بزرگ بکنند. تا به حال دیده نشده که همه شرایط جور شود و به همین دلیل آنهایی که منتظرند هنوز به انتظار نشستهاند تا همه شرایط جور شود. این مشکل در ایران دو چندان است. یک روز بیل نیست. یک روز قیف نیست. یک روز قیر نیست. یک روز تعطیل است. در ایران عواملی که دست به دست هم میدهند تا جلوی کار و فعالیت را بگیرند از شماره بیرون است. پول یکی از عواملی است که برخی تصور میکنند اول باید پول را جور و بعد کار را شروع کنند. درست است که بدون پول نمیشود کار را شروع کرد، اما من نزدیک به ۷ ماه بدون داشتن کوچکترین سرمایهای کارم را جلو بردم. طبیعتا در این ۷ ماه به کسانی که برای من کار میکردند هم پولی پرداخت نکردم. گاهی وقتها رابطه و ارتباط قوی مهمتر از پول است. دوستانی هم داشتم که بدون این که ظرفیت انجام کاری که میخواستم داشته باشند را از من پولهای بالایی طلب میکردند که خب من هم خیلی زود آنها را از کسب و کارمان کنار گذاشتم.
۳.
کارآفرینی که در حال زندگی نمیکند یک کارآفرین مرده است
این یکی از سختترین کارهای دنیاست. در ایران گذشته نقش مهمی دارد. انقدر مهم است که اصغر فرهادی هم فیلمی در نقد این روحیه در فرانسه ساخته است! در مقابل گذشته اما برخی مانند من شدیدا به آینده توجه دارند. گذشته پولی است که خرج شده و آینده چکی است که هنوز نقد نشده. ما فقط حال را داریم. در دانشگاه دوست نازنینی داشتم که دعا میکرد امتحانها تمام شود و بعد هوا هم خوب شود و جیبش نیز پر پول گردد و یک عروسی پر و پیمان بیفتد! طبیعی است که این اتفاق آن زمان هرگز نیفتاد. شاید یکی دو بار بیفتد اما این لذتها پایدار نیست. لذت پایدار شادی است و شادی فقط در زمان حال اتفاق میافتد. کارآفرینی که بیش از حد در گذشته است یا آینده یادش میرود که پایش را روی زمین بگذارد.
۴.
پذیرش شکست و همیشه بازنده بودن
این بدترین اتفاقی است که ممکن است برای یک کارآفرین بیفتد. چیز عجیبی هم نیست. قوی ترین انسانها هم در زمانهایی کم میآورند و آماده شکست میشوند. اما بدترین اتفاقی که ممکن است که برای یک کارآفرین بیفتد این است که از نظر ذهنی خودش را بازنده بداند. دیگر کار تمام است.
۵.
انعطافپذیری پایین
کارآفرینی از خلاقیت میآید. کارآفرینها همیشه یک خلاقیت را به نوآوری تبدیل میکنند و نوآوری را به کسب و کاری پایدار. بنابراین همه کارآفرینها روزی از انعطافپذیری بالایی برخوردار بودند. خدا نکند روزی بیاید که یک کارآفرین اسیر ساختههایش شود. روزی که یک کارآفرین تصور کند دستاوردهایش همیشگی است باید خودش را برای ترک صحنه آماده کند.
۶.
کمک نگرفتن از دیگران
کارآفرینها تمایل بالایی به این دارند که همه کارها را خودشان انجام دهند و ا این آفتی است که حتی ممکن است کارآفرینهایی با تعداد بسیاری زیادی کارگر و کارمند را هم گرفتار خودش کند. روحیه خودم همه کارها را انجام میدهم به شدت خطرناک است. کارآفرین معمولا در هر کاری خوب است و این در هر کاری خوب بودن باعث میشود نتواند به کمک دیگران بهترین باشد. هیچ کارآفرینی به تنهایی موفق نیست.
۷.
یادنگرفتن
اگر کارآفرین مدت زمان طولانی چیزی یاد نگیرد و تصور کند به مرحلهای رسیده که دیگران باید از او یاد بگیرند این به معنای مرگ کسب و کارش است. یاد گرفتن لزوما به معنای دانشگاه رفتن نیست که تقریبا دانشگاه چیزی به انسان یاد نمیدهد. کارآفرین هر روز باید چیزی در مورد دنیا بیاموزد و همیشه برای تجربههای نو آماده باشد. به راحتی ممکن است کارآفرین در این تله خطرناک بیفتد و خودش را بینیاز از یادگرفتن بداند.
۸.
بزرگنمایی چالشها
نق زدن طبیعی است. همه دوست دارند نق بزنند. اما کارآفرین نق نمیزند. کارآفرین عمل میکند و اگر روزی برسد که کارآفرین در برابر انبوه چالشها خودش را ضعیف ببیند یا آنها را بزرگ ببیند حتما شکست میخورد. کارآفرینی مانند بندبازی روی بندی است که روغنمالی شده. بندبازی که ترس به دلش راه بدهد میافتد. درست است؟
۹.
گنگ بودن اهداف
این مهم نیست که اهداف برای خود کارآفرین چقدر روشن است. مهم این است که اهداف برای کسانی که برای او کار میکنند چقدر روشن است. اگر کسانی که دور یک کارآفرین جمع شدهاند او را فردی غیرمعمولی بدانند با خواستههایی عجیب و غریب دچار مشکل میشوند. کارآفرین کسی است که دقیقا میداند چه چیزی میخواهد. او کاری که انجام میدهند را به روشنی میبیند و علاوه بر این به خوبی به همه همراهانش هم منتقل میکند که دقیقا از آنها چه میخواهد.
۱۰.
تیم غیرحرفهای
من بزرگترین آسیبها را در طول کارم از کسانی خوردم که غیرحرفهای بودند و خودشا را پشت کلمات پنهان میکردند. افراد زیادی دور و برم بودند که خوب حرف میزدند. اما خوب کار نمیکردند. آنها با خودشان دعوا داشتند و نمیدانستند که چه میخواهند. روز و شب این افراد بسیار متغیر است و شما میشود کانون توجه آنها. افراد غیرحرفهای بیشتر از این که به خود کار فکر کنند به حاشیهها و روابط فکر میکنند. افراد غیرحرفهای که ادعای حرفهای بودن دارند بزرگترین آسیب برای یک فعالیت کارآفرینانه در زمانی است که کسب و کار هنوز نوپاست. افراد غیرحرفهای با خودشان انبوهی از مسائل را میآورند و با رفتنشان هم انبوهی از مسائل را باقی میگذارند. بنابراین کارآفرینها برای این که دوام داشته باشند باید سیستم جذب منابع انسانی فوقالعاده حرفهای داشته باشند و پیوسته نیروهای خلاق و جوان و پرانرژی را شناسایی کنند. کسانی که در سیستمهای دولتی کار کردهاند اگر وارد کسب وکارهای نوآورانه شوند، مشکلات فراوانی را در فعالیتهای کارآفرین ایجاد میکنند.
۱۱.
مدیریت مالی ضعیف
بیشتر کارآفرینها مدیران مالی ضعیفی هستند. فعالیتهای کارآفرینانه فعالیتهای به شدت خلاقانه است و مدیران مالی قوی به شدت از خلاقیت فراری و دور! البته شاید برای مدیران مالی عزیز این حرف ناراحتکننده باشد اما این یک واقعیت است و مدیر مالی که کارش را خوب بلد باشد این را قبول میکند و بحثی نمیکند! با این حال وقتی کارآفرینی بحثهای مالی و مالیاتی و حقوقی و قانونی را دست کم بگیرد ممکن است هم دچار مشکلات عجیب و غریب شود و هم این که فرصت رشد را از خودش میگیرد. دو دو تا چهار تا کردن و جمع کردن حسابها و رسیدگی به ترازنامه و صورت سود و زیان و دهها فعالیت دیگر حسابداری ممکن است وقت زیادی بگیرند. و مهمتر از همه این که اصلا جذاب نیست اما هنوز چارهای نیست. بیشتر جوانانی که وارد دنیای کارآفرینی میشوند تصاویری از اتاقها و سالنهای شیک و رنگی در ذهن دارند، در حالی که بیشترین حجم فعالیتهای کارآفرینهای موفق سر و کله زدن با عددهای اعصاب خورد کن است!
۱۲.
نداشتن چشمانداز
این داستان را دوست دارم. شخصی از کنار جمعی رد میشد. از اولی پرسید چه کار میکنی. گفت مگر نمیبینی. دارم آجر روی آجر میگذارم. از دومی پرسید تو چکار میکنی. گفت دارم مسجدی میسازم که مردم در آن خدا را عبادت کنند. این داستان یک دنیا حرف دارد و هر کسی میتواند یک برداشت از آن داشته باشد. برداشت من این است که این که چه کاری میکنیم مهم نیست. مهم این است که به کارمان چگونه نگاه میکنیم. ما میتوانیم آجر روی آجر بگذاریم اما بدانیم که این آجر روی آجر گذاشتن ما به چه معناست. همین!
۱۳.
ترس از شکست
ترس از شکست از خود شکست بدتر است. برخی از کمپانیهای بزرگ دنیا برای شکستن ترس مدیران ارشدشان آنها را میفرستند بانجی جامپینگ. شکست یک اتفاق طبیعی و معمولی است اما ترس از شکست مانند خوره روح را میخورد. ترس از شکست مانند این است که کسی کار بدی کرده و میداند کسی جای دیگر مدرکی از او دارد و همیشه به او باج میدهد. ترس از شکست باج دادن به شکست است. باید گذاشت اتفاق بیفتد. تا زمین نخوریم بلند شدن را یاد نمی گیریم.
۱۴.
عدم تمرکز
ما همیشه زمانی کار دیگران را میبینیم که یا دارند روی فرش قرمز راه میروند و یا زمانی که پشت تریبون آمدهاند و همه با خوشحالی و هیجان برای آنها دست میزنند. ما هرگز اعصاب خوردیهای آنها را ندیدهایم و مهمتر از همه تمرکزی که آنها بر کارشان داشتهاند را ندیدهام. کارآفرین ها زمانی که همه مشغول فعالیتهای مختلف هستند و خبرهای جورواجور را دنبال میکنند و وقتشان را پای برنامههای بیارزش تلویزیونی هدر میدهند، روی کارشان تمرکز کردهاند و به شدت به کاری که میکنند و بهتر شدن آن فکر میکنند. عدم تمرکز بدترین دردی است که به سراغ یک کارآفرین میآید و در کسب و کارهای بزرگ زمانی اتفاق میافتد که یک کسب و کار ماموریت و فلسفه وجودیاش را فراموش میکند و پول درآوردن بیشتر از هر راه ممکن هدف میشود.
۱۵.
دانش و مهارت کم
شما ممکن است چیز زیادی درباره کارهایی که در مجموعه شما انجام میشود ندانید اما هرگز نمیتوانید چیزی ندانید. دانش و مهارت کم و البته عدم تلاش برای توسعه آن به مرور کارآفرینها را به اعماق میبرد و او هر روز دور و دورتر میشود. رضا قطبی رییس تلویزیون ایران در قبل از انقلاب بود. او یکی از معدود مدیران موفق ایرانی بوده که ما خیلی کم او را میشناسیم. میگویند بارها پیش میآمده که خودش میآمده پشت میز تدوین و تدوین میکرده. آگیلوی یکی از بزرگترین تبلیغاتچیهای دنیاست. در کتاب معروفش میگوید هر چند وقت یک بار خودم همه کارهای یک پروژه را دست میگرفتم تا نشان دهم که هنوز هم سرپا ایستادهام. کار عار نیست!
۱۶.
انجام یک باره همه کارها
اگر بنز از روز اول میخواست این چیزهایی که الان میسازد را بسازد هنوز به پای ایران خودرو هم نرسیده بود. یادتان بیاید محصولات اپل در چند سال پیش را. هیچ کاری هیچ وقت کامل نیست و فقط باید به این فکر کرد که بهترین کار را در بهترین زمان ممکن انجام داد. کسانی که میخواهند به سرعت بهترینها و قویترینها را ارائه کنند باد آنها را خواهد برد.
۱۷.
گرفتن پروژههای متعدد و بیارتباط به هم
بیشتر کارآفرینها مشکلی در گرفتن پروژه ندارند. آنهایی که نمیتوانند پروژه بگیرند را بگذاریم کنار. در ایران همیشه کار هست. آفتی که کارآفرینهای خوب هم ممکن است دچار آن شوند این است که تصور میکنند هر کاری که به آنها پیشنهاد میشود را در ابتدای کارشان نباید رد کنند. در حالی که هرگز نباید افسار کسب و کار را دست مشتری داد. این ما هستیم که میدانیم میخواهیم چه کار کنیم.
۱۸.
کارآفرینی همزمان
هیچ کارآفرینی را ندیدهام که همزمان دو کارآفرینی موفق داشته باشد. هرگز نمیتوان همزمان با یک تیر دو نشان را زد! این غلط است. یک نفر هرگز نمیتواند از دو نردبان همزمان بالا برود.
۱۹.
رویاپردازی نکردن
کارآفرینی ریشه در رویاپردازی دارد و زمانی که یک کارآفرین از منابع رویاپردازی دور میشود و دیگر نمیتواند رویاپردازی کند مرگش فرارسیده است. کارآفرین باید قدر منابع رویاپردازیاش را بداند و همیشه به آنها متصل باشد.
۲۰.
فرهنگ سازمانی
آخرین
چیز و البته نه کماهمیتتر از باقی موارد. فرهنگ سازمانی عجیتترین پدیده
سازمانهاست. فرهنگ همه چیز سازمانهاست و هرگز نمیتوان با انگشت آن را
نشان داد. فرهنگ زمانی که مورد توجه جدی قرار نگیرد به نقطه آسیب تبدیل
میشود. حالا این که فرهنگ کجاست و چگونه میتوان با انگشت نشانش داد
داستان مفصلی دارد که انشاالله در متنهای بعدی دربارهاش مینویسم.
مطالب مشابه کارآفرین:
“تی.
هارواکر” جزو نویسنده های مشهور حوزه موفقیت و کارآفرینی است. شهرتش به
اندازه رابرت کیوساکی و وارن بافت نیست اما در ردههای چهارم و پنجم این
دست نویسندگان قرار دارد و از شهرت خوبی برخوردار است. کتاب “رازهای ذهن
میلیونر” که به تازگی توسط “بنفشه آشنا قاسمی” برای انتشارات نقش و نگار
ترجمه شده با یک شعار بزرگ میخواهد ذهنیت شما را نسبت به ثروتمند شدن عوض
کند: “ثروتمند بیندیشید تا ثروتمند شوید”
نویسندههایی مانند”تی .
هارواکر” که خودشان زندگی مالی سختی را گذرانده اند و بعد از مدتی تلاش به
ثروت رسیدهاند برای صحبت در خصوص ثروتمند شدن جزو بهترین گزینه ها هستند.
آنها اتفاقاتی که از سر گذراندهاند را در ظرف تجربه ریخته و با مخاطبان
شان در میان میگذارند.
“رازهای ذهن میلیونر” درباره زندگی هارواکر
است، کسی که وقتی همراه خانواده اش به آمریکای شمالی رسید کمتر از ۵۰ دلار
پول نقد داشتند و طی مدت زمان کوتاهی اتفاقاتی در زندگی اش افتاد و
تصمیماتی گرفت که نتیجه اش ثروتمند شدن او بود.
این کتاب نزدیک به دو
سال است که بازارهای جهانی کتاب را قرق کرده و البته این مسئله یک دلیل هم
بیشتر ندارد؛ او درباره تفاوت اغنیا و ثروتمندان صحبت میکند و اینکه یک
فرد فقیر چطور میتواند در طرز فکر و نگرشش به زندگی، تغییر ایجاد کند و
پولدار شود. او بیش از هر چیز درباره رسیدن به ذهنی صحبت میکند که دغدغه
میلیونر شدن دارد.
“همسایه میلیونر” نوشته توماس جی استنلی وارد بازار کتاب شد
عادتهای همسایه پولدار
انتشارات مهارتهای زندگی به تازگی کتابی با ترجمه “سمیرا دامغانی” روانه
بازار کرده است که ۲۶۰ صفحه دارد و در آن “هفت راز شگفت انگیز زندگی
ثروتمندان” منتشر شده است.
“توماس جی استنلی” در کتابی که به رشته تحریر در آورده ، درباره عادتهایی نوشته که میلیونرها در زندگی شان آنها را رعایت میکنند.
او در این کتاب ، به صرفهجو بودن ثروتمندان اشاره میکند، او با یک مثال
جذاب این صرفه جویی را مشخص میکند :”از هر شش کت و شلوار گران قیمتی که در
آمریکا فروخته می شود یکی از آنها را یک ثروتمند میخرد و بقیه را افراد
با سطح درآمد بالا، همچنین از هر ۸ ساعت گرانقیمت که در آمریکا فروخته می
شود یکی را افراد ثروتمند می خرند و بقیه را افراد با درآمد بالا” و همین
مسئله نشان میدهد میلیونرها صرفه جویی را به خوبی آموختهاند.
این
کتاب به شما یاد میدهد که ثروت با درآمد فرق دارد. ثروت آن چیزی است که
اندوخته فرد به حساب می آید و درآمد مقدار پولی است که فرد آنرا خرج
میکند. اگر شما درآمد بالایی دارید و تمام آنرا خرج میکنید، قطعا نباید
خودتان را آدم ثروتمندی به حساب بیاورید.
کتابی که پیشنهاد خواندنش را
به شما میدهیم حاصل تحقیق ۲۰ ساله ای است که دکتر “توماس جی استنلی” در
خصوص زندگی میلیونرها و طرز فکر آنها داشته است. سبک زندگی در خارج از کشور
با ایران بسیار متفاوت است اما در این کتاب، نکات مشترکی وجود دارد که با
رعایت آنها می توان گامی در جهت موفقیت برداشت.
همسایه میلیونری که
“توماس جی استنلی” در این کتاب به شرح زندگی اش میپردازد خصوصیات جالبی
دارد. سطح زندگی او پایین تر از امکانات مالی است که دارد، پولش را در
کارهای سرمایه گذاری میکند که قطعا او را به ثروت میرساند، به استقلال
مالی بیشتر از مقام اجتماعی فکر میکند، این گونه آدم ها، معمولا
خانوادهای نداشته اند که آنها را از نظر مالی تنبل بار بیاورد و آنها هم
با همین روش فرزندانشان را بزرگ کردهاند و در نهایت، آنها برای آینده
خودشان شغل درستی را انتخاب کردهاند.
اگر میخواهید در یک دوره فشرده موقعیت و جایگاه خودتان را در دنیا بیابید، این کتاب را از دست ندهید
فرصت های طلایی بسازید
کتاب ” ای کاش وقتی ۲۰ ساله بودم می دانستم” همانطور که از اسمش پیداست،
درباره تجربیاتی است که یک فرد مسن آنها را در کتابش به اشتراک گذاشته تا
جوانترها وقتی به سن و سال او رسیدند افسوس نخورند که چرا یک نفر، زودتر
با آنها درباره اش صحبت نکرده است.
تجربیات نویسنده این کتاب حیرت
انگیز است. او با آدمهایی به گفت و گو نشسته و تجربیات شان را در کتابش
آورده که هر کدام الگوهای نادرست زندگیشان را عوض کرده اند و ظرف مدت کمی
توانستهاند از موقعیتهای پیش پا افتادهای که داشتند برای خودشان
فرصتهای طلایی بسازند، فرصتهایی که حتی خوابش را هم نمیدیده اند. این
کتاب را خانم پروفسور سیلیگ نوشته و انتشارات هامون آنرا با ترجمه محمدرضا
آل یاسین وارد بازار کرده است.
مشکلات کارآفرینی و کسب درآمد
هر کارآفرینی علاوه بر ایجاد اشتغال و کمک به تولید ملی ، به دنبال رونق کسب و کار و افزایش درآمد است تا هم از کار خود منفعت برده و آن را توسعه دهد. ولی کارآفرینی خالی از مشکل و دردسر نیست. حال اگر این کارآفرین جوان باشد ممکن است به دلیل کم تجربگی دچار مشکلات بیشتر شود با این حال نباید ناامید شد یک کارآفرین دارای توان و اراده کافی برای ادامه راه داشته باشد . در اینجا قصد دارم تا بایدها و نبایدهای کارآفرینی و مشکلاتی که ممکن است یک فرد در مسیر کسب درآمد و یا توسعه کسب و کار خود با آن مواجه شود را بیان کنم و اینکه قبل از ورود به بازار کسب درآمد چه ابزار و تمهیداتی را لحاظ کند تا شکست نخورده و امیدوار به آیند کسب و کار خود باشد.
پیش
از آن که با ایجاد یک شغل جدید خود را به مخاطره بیاندازید، وقت خود را
برای لذت بردن از آنچه تاکنون انجام دادهاید، صرف کنید و بدانید آنچه که
انجام میدهید به طور کامل به موفقیت منتج نمیشود و چیزی که در این بین
مهم است تجربیاتی است که بدست خواهید آورد.
نگاه بهتری به افراد جوانی
که روزانه با آنها ارتباط دارید، بیاندازید؛ و تلاشهایی که برای متمایز
ساختن خود از آنها انجام میدهید و نتایجی را که از این تلاشها بدست
میآورید، در نظر بگیرید و بدانید که تنها با سعی و تلاش است که شما از
افراد همسان موفقتر شدهاید.
شما به عنوان یک کارآفرین جوان، با موانع
شخصی و شغلی زیادی روبرو خواهید شد که برای رسیدن به موفقیت باید آنها را
متحمل شوید. بعضی از این فاکتورها، موانع واقعی هستند، مثل اینکه چگونه و
از چه طریقی برای شغل خود پشتوانهی مالی تهیه کنید و اینکه چگونه
خانواده، مدرسه و شغل خود را به طور همزمان مدیریت کنید. بقیه فاکتورهایی
که در موردشان بحث میکنیم، چیزی جز موانعی که خودمان برای خود ایجاد
میکنیم، نیستند. مثلاً نگرانی در مورد سن و سطح تجربیاتمان در برخورد با
مشتری. اینها چیزی جز یک سری بازیهای فکری که سبب عقب افتادن موفقیت
میشوند، نمیباشند. به عنوان یک کارآفرین جوان شما باید بر این موانع غلبه
کنید، تا به موفقیت دست یابید.
در اولین تلاش برای ایجاد یک شغل موفق،
بدون شک شما به دفعات با مشکل روبرو خواهید شد. برای جلوگیری از ایجاد حس
شکست در این شرایط غیرقابل اجتناب، نگاهی به اطراف خود بیاندازید. افراد
زیادی را خواهید یافت که مشغول کارهایی هستند که از آنها لذت نمیبرند.
انجام این گونه شغلها هیچ هدفی بجز تأمین هزینههای جاری زندگی را برای
آنها تأمین نخواهد کرد.
همچنین افراد مسنتری را خواهید یافت که به
شغلهای بیجنب و جوش مشغول هستند. آنها هیچ کنترلی بر موفقیت آیندهی خود
ندارند. صبح از خواب بلند میشوند، سرکار خود میروند، برمیگردند،
میخوابند و دوباره صبح روز بعد را به همین ترتیب شروع میکنند. در حالیکه
شما همواره و در طول زندگی خود درگیر کسب تجربیات شغلی پویا هستید. سن شما
نباید آسیبی به مسیر موفقیت شما برساند. بلکه باید به عنوان یک مزیت شما را
به سوی اهدافتان سوق دهد.
برای یک کارآفرین جوان کاملاً طبیعی است که
در ارتباط با افراد مسنتر، احساس ناامنی نماید. ولی باید بدانید که نه
تنها این طرز تفکر شما را به جایی نخواهد رساند، بلکه مشتریان را نیز به
سوی رقبایتان سوق خواهد داد. در ابتدا درخواست عقد قرارداد با افراد مسنتر
برایم مشکل بود. من شغلی در ارتباط با راهحلهایی در وب ایجاد کردم و فکر
میکردم “چرا مردم حاضر میشوند برای خلاقیت من پول پرداخت کنند” با این
که میدانستم طرحهای من بالاتر وبهتر از طرح رقبایم بود. هر چند دفاع از
کار خود در برابر مشتریان و منتقدین یک عکسالعمل کاملاً طبیعی است ولی
باید توجه داشته باشید که در دفاع از موقعیت خود؛ منجر به دعوا با مشتری
نشوید. پرورش دادن حس ناامنی در خود، موجب خواهد شد که این نگرانی در فکر
افرادی که با آنها سر و کار دارید نیز رشد کند. آنها همواره نگران این
موضوع خواهند بود که آیا خدمات شما برای آنها سودمند خواهد بود یا نه. اگر
این شیوهی تفکر در شما ادامه یابد، باعث خواهد شد که به جای اینکه
توجهتان را روی بهبود کارهایتان متمرکز کنید، خود را به خاطر هر گونه
خطایی سرزنش نمائید که این یک اشکال کشنده محسوب میشود. جوانان باید
سرمایههای شغلی تلقی شوند و نه محکومان به اشتغال.
جوانی شما باعث
میشود که بتوانید کارهای متفاوت و ریسکهای زیادی انجام دهید که افراد
مسنتر در مقام مساوی با شما نمیتوانند انجام دهند. شما بر خلاف رقیب
خود، جوان و مجرد هستید، شانسهای زیادی دارید و لزومی ندارد که نگران سیر
کردن شکم فرزندان خود باشید.
جوانی شما، ضامن انرژی و قوای فکری
شماست. به عنوان یک شخص جوان کارها را از ابتدا شروع کنید و نگذارید تا
پایههای شغلی که ایجاد میکنید، سست بنا شود. و اگر در این جریان نیاز به
حقوق پیوسته دارید، در کنار توسعه دادن شغل جدید، شغل قبلیتان را که تنها
منبع تأمین سرمایهی اولیهتان بوده، رها نکنید.
تا اگر شغل جدیدتان
عملکرد مناسبی نداشت، دوباره فعالیتهای خود را در زمینهی شغلی قبلیتان
افزایش دهید و درآینده دوباره با دقت و آگاهی بیشتری به توسعه و تکامل طرح
شغلیتان بپردازید.
راه عاقلانه این است که قبل از شروع شغل جدید و به
مخاطره انداختن خود، موفقیت شغل خود را ارزیابی کنید. یافتن پشتوانهی مالی
اولیه برای شغل جدید دشوار است. لذا شاید کار نیمه وقت، تنها راهی است که
شما را در رسیدن به اهدافتان موفق میسازد. من موقع شروع کارم خیلی خوشبخت
بودم، چون از قبل برنامهریزی داشتم و از کودکی پولهایم را پسانداز کرده
بودم. اگر شما تا به حال این کار را انجام ندادهاید، همین حالا به بانک
بروید و حساب پسانداز برای خود باز کنید. نه حساب جاری بلکه حساب پسانداز
باز کنید و مادامی که برای توسعهی شغلتان به آن نیاز نداشته باشید، از
آن برداشت نکنید.
سعی کنید پولتان را مادامی که طرح شغلیتان هنوز
جوان است افزایش دهید. با رشد توسعهی شغلتان، این پول را به کار گیرید و
آن را دوباره جایگزین نمائید. در کنار پرداخت هزینههای زندگیتان بیشترین
مقدار ممکن را پسانداز کنید تا موقع توسعهی شغلتان این پول را پشتوانه
خود سازید، سپس شما باید توجه کامل خود را روی توسعهی شغلتان متمرکز
سازید. مدرسه و کارهای مربوط به آن موانعی هستند که مختص کارآفرینان جوان
میباشند. اولویتدهی به کارهایتان بسیار مؤثر خواهد بود.
مهم نیست که
چقدر موفقیت از شغلتان عاید شما شود و یا اینکه چه زمانی را به آن اختصاص
دهید. کارهای مربوط به درس و مدرسه باید در اولین اولویت شما قرار گیرند.
خیلی راحت است که برای رسیدن به میلیونها دلار پول، تکالیف مدرسه را انجام
ندهید و یا این که در مدرسه توجهتان به درس را کمتر کنید ولی باید بدانید
که درس چیزی است که در آینده با گسترش و ادامهی شغلتان در زندگی به شما
کمک خواهد کرد.
وقت خاصی را برای انجام تمرینات مدرسه اختصاص دهید و
وضعیت مطلوب نمراتتان را حفظ کنید. هیچ کس حاضر به ارتباط با شخصی که
نتوانسته درس خود را تمام کند و در مدرسه شکست خورده است، نمیباشد. زمانی
که شروع به بالفعل در آوردن طرح شغلیتان کردید، بدانید که هماکنون شما به
موفقیت رسیدهاید و این روحیهی کارآفرین و آرزوهایتان شما را در زندگی
یاری خواهد داد. حتی اگر نتوانستید به خوبی آن را پیاده کنید بدانید که به
تجربیات شغلی فراوانی دست یافتهاید که دیگر همسن و سالهایتان از آن
بیبهرهاند.
شما جوانی خود را برای کسب برتری صرف میکنید، پس باید
همیشه آماده باشید و همواره مثبت فکر کنید که موفق خواهید شد. هرگز از بالا
بردن مقام شغلی و ترقی دادن شغل خود بازنایستید و هرگز از موفقیت نترسید.
مطالب مشابه کارآفرین:
موفقیت کارآفرینان جوان در کسب و کار