یک انگیزه ذاتی در همه ما وجود دارد که بخواهیم مشکلات کسانی که دوستشان داریم را برطرف کنیم. اما باید بدانید که قادر به کنترل افسردگی عزیزتان نیستید. اما میتوانید وضعیت مراقبت از خودتان را کنترل کنید. همانقدر که برای آن فرد مبتلا به افسردگی مهم است که سالم بماند، برای شما هم مهم است. بنابراین حفظ سلامت خودتان هم باید یکی از اولویتهایتان باشد....
خوب خیلی وقت ها شده احساس ضعف و ناتوانی می کنی و حتی حس بی مصرفی ، نه این که فکر کنی تنهایی ، نه منم دقیقاً این حس رو داشتم و می فهمم چی میگی . . .
دوره ی نوجوونی کلاً پر از این چیزای غم انگیز و دلسرد کننده است که یا بعداً میشه عقده یا میشه خاطره و درس عبرت . . .
افسردگی خیلی بین نوجوون ها رایج شده و قطعاً تو هم از این قضیه مستثنی نیستی و احتمالاً گریبان تو هم گرفته ، خصوصاً حالا اگر کنکورم داری که دیگه اضطراب بدترش میکنه . . .
تعریفی که روانپزشک ها از افسردگی می کنند اینه : احساس غم ، دلسردی ، یا نا امیدی غیر منطقی به مدت حداقل 2 هفته در اغلب روزها و اغلب ساعات روز ، به علاوه علایم همراه یک سلسله علایم مشخص مانند :
از دست دادن علاقه به مسائلی که قبلاً برات لذت بخش و سرگرم کننده بوده
بیحوصلگی و دل زدگی از چیز هایی که قبلاً خیلی دوست داشتی
ناتوانی از لذت بردن
احساس ناامیدی های غیر منطقی به توانایی ها خودت
بیحالی ، خستگی ، بیخوابی و بی حوصلگی در انجام کارهای روزانت
خواب زیاد یا ناراحت گوشهگیری اجتماعی ناگهانی
احساس بی ارزش بودن و بی مصرف بودن ( مثلاً میگی من به هیچ دردی نمی خورم یا چه گلی به سر مامان بابام زدم )
بیاشتهایی یا پرخوری ( که دقت کرده باشید خیلی از بچه هایی که کنکور دارند خیلی چاق میشن چون بی تحرک میشن )
از دست دادن میل جنسی عمومی در نوجوونی
مشکل داشتن در تصمیمگیری های عادی روزمره
مشکل داشتن در تمرکز یکباره به یک موضوع خاص
به گریه افتادن بدون توضیح مشخص و با دلایلی غیر منطقی
احساس گناه شدید به خاطر وقایع بیاهمیت یا خیالی که اصلاً معلوم نیستاز کجا آوردیشون
تحریک پذیری سریع نسبت به کوچک ترین حرف یا سخن و بیقراری در مورد چیز های بی اهمیت
افکار خودکشی ( که البته در این مورد توضیحاتی بعداً میدم چون خیلی طولانیه )
دردهای مختلف ، مثل سردرد ، درد قفسه سینه بدون شواهدی از بیماری جسمی ( که این نشان میده قطعاً در سیستم عصبی اختلالی وجود داره )
علت های مختلفی ذکر شده ، اما علل واحدی واقعاً برای افسردگی وجود نداره . . .
بعضی از عوامل زیست شناختی مثل بیماریهای جسمی ، اختلالات هورمونی ، یا بعضی داروها میتوانند نقش داشته باشند .
عوامل اجتماعی و روانی نیز میتوانند نقش داشته باشند .
اختلالات ارثی نیز میتوانند مؤثر باشند . ( این بیشتر در خودکشی دیده شده )
بروز این حالت بیشتر ممکن است با تعداد وقایع ناراحتکننده زندگی فرد ارتباط داشته باشد و معمولاً با یافتن مورد ناراحت کننده می تونیم موضوع رو حل کنیم .
داشتن شخصیتی وسواسی ، منظم و جدی ، تکاملگرا ، یا شدیداً وابسته به شخص یا شی خاصی ، سابقه افسردگی خانوادگی ، وابستگی به الکل ، شکست در کار و ازدواج و یا روابط با دیگران ، مرگ یا فقدان یکی از عزیزان و یا از دست دادن یک چیز
مهم مثل شغل و خونه و سرمایه ، تغییر شغل یا نقل مکان به یک جای جدید ، انجام بعضی از اعمال جراحی مثل برداشتن پستان به علت سرطان ، وجود یک بیماری یا معلولیت ، استفاده از بعضی از داروها مثل رزرپین ، داروهای مسدود کننده بتا آدرنرژیک ،
یا بنزودیازپین ها و دوپامینرژیک ها ( البته خدارو شکر داروخونه بهت نمی ده اینارو ) محرومیت از داروها و مواد محرک مثل کوکائین و آمفتامین ها ( همون شیشه و ریتالین ) ، یا کافئین ( قهوه ) ، بعضی از بیماری ها مثل دیابت ، سرطان لوزالمعده ، و اختلالات
هورمونی دوره نوجوانی و غیره تماماً میتونن افسردگی رو تشدید کنن و تو هم که کنکور داری و اضطراب اگر دچار یکی از موارد بالا باشی به احتمال نود درصد میشه حدس زد دچار یک اختلال افسردگی باشی ، که امیدوارم اینطوری نباشه . . .
عواقب افسردگی معمولاً خودشون محو میشن یا با درون گرایی حل میشن و یا به طور طبیعی بر اثر اتفاقات مثبت داخل زندگی از بین میرن ، اما در بسیاری موارد اینطور نیست ، و حتی اگر اینطور هم باشد باز هم مراجعه به درمانگر واجبه ، چون طول دوره ی افسردگی رو کاهش میده و در برخی موارد که نیاز به کمک تخصصی دارید، از کمک تخصصی بهره مند میشی . . .
درصد بهبودی بالا است ، حتی اگر فرد به هنگام افسردگی ، نسبت به بهبودی خود دید منفی داشته باشد .
موارد معدودی از خودکشی در نوجوونا دیدم ( منظورم تو نیستی ) گفتنش و شنیدنش تلخه ، اما کلاً حقیقت تلخه ، پس آگاهی ازش خوبه چون که می تونیم پیشگیری کنیم .
عوامل ایجاد احتمالی خودکشی و علایم هشداردهنده آن عبارتند از :
گوشهگیری از خانواده و دوستان
عدم توجه به ظاهر خود
به زبان آوردن این که فرد میخواهد « همه چیز را تمام کند » یا اینکه « زیادی است و مزاحم دیگران »
شواهدی از داشتن نقشه برای خودکشی ( مثلاً نوشتن وصیت نامه یا توجه به یک سلاح قتاله )
خوشحالی ناگهانی پس از احساس نومیدی طولانی مدت . . . ( که این مورد وحشتناکه )
راه های کم خرج درمان افسردگی :
اگر دوست یا دوستان خوبی داری باهاشون حرف بزن و سعی کن همرنگ اونا بشی ( اگر دوست خوب نداری که اصلاً هیچی )
به طور منظم ورزش کن که ورزش واقعاً درمان خیلی چیزاس ، ترشح خیلی هورمون ها که کمبودشون موجب افسردگی شده با ورزش جبران میشه
یک رژیم غذایی متعادل داشته باش ولی چربی گیاهی ( روغن آفتابگردان و ذرت ) مصرف نکن ، اما اگر ورزش میکنی روغن حیوانی مصرف بکن که فوق العاده موثره . . .
* علت این امر هم اینه که پیش ساز خیلی از انتقال دهنده های عصبی و حتی هورمون ها کلستروله و در روغن آفتابگردان و ذرت این کلسترول وجود ندارد ، البته اگر ورزش نمی کنید موجب سخت شدن دیواره ی رگ هاتون میشه و بدتر میشه
اگر ورزش می کنید حتماً از روغن حیوانی استفاده کنید و به گفته پروفسور خیر اندیش روغن بز نه تنها چاق نمی کنه ، بلکه لاغر هم میکنه . . .
الکل مصرف نکن ، درسته همون لحظه بهت حال میده ، اما یه سری چیزا رو تو بدنت خراب میکنه که باعث تشدید افسردگی میشه ، فیلمای خارجی رو نبین که همش مشروب میخورن و عین خیالشون نیست .
اینطوری ها هم نیست ، الکل خیلی اعتیاد بدی داره و شدیداً افسردگی ایجاد میکنه . . .
شغل مورد علاقه ات رو انتخاب کن و کار کن . . . ( البته تو که کنکور داری بابا )
در صورت امکان به تعطیلات بروید و هر از گاهی یه استراحتی به خودت بده تا کارهات فرسایشی نشن . . .
احساسات خود را در یک دفتر خاطرات روزانه بنویس .
* این عمل معجزه میکنه ، خیلی خوبه ، من که یه دونه دفتر دارم و احساساتم رو توش می نویسم ، البته شدیداً مراقب باش کسی نخونتش چون یه بار یکی برای منو خوند و ، آره دیگه . . .
سعی کنید مشکلات در روابط با دیگران را حل کنید ( البته بهتر است که در این زمان تصمیمات عمده نگیرید ) .
تا حدی که میتوانید فعالیت خود را حفظ کنید .
مسؤولیت های خود را تا زمان بهبودی به فرد دیگری واگذار کنید .
داروها داروهای ضد افسردگی برای بعضی از افراد که افسردگی طولانی مدت یا نسبتاً شدید دارند .
لیتیم برای مواردی که دورههایی از سرخوشی غیرطبیعی و افسردگی متناوباً رخ میدهند و عارضه ی دوقطبی تجویز می شود .
فعالیتها و علایق روزانه را حفظ کنید حتی اگر حوصله آنها را ندارید .
اگر شما یا یکی از اعضای خانوادهتان علایم افسردگی دارید ، اگر احساس تمایل به خودکشی یا ناامیدی دارید حتماً به روانپزشک مراجعه کنید .
این اختلال میتواند در زندگی عادی شما ایجاد اخلال کند و موجب درد شدیدی ، نه فقط برای کسی که به آن مبتلاست ، بلکه برای همه اطرافیان او شود .
اگر یکی از عزیزانتان دچار افسردگی باشد ، ممکن است احساسات دشواری مثل ناامیدی ، خستگی ، کلافگی ، عصبانیت ، ترس ، گناه و ناراحتی را تجربه کنید .
همه این احساسات کاملاً طبیعی هستند .
کنار آمدن با کسی که دچار افسردگی است ، کار آسانی نیست .
اگر مراقب خودتان نباشید ، واقعاً ممکن است کلافهکننده باشد .
روشهایی
برای کمک به چنین عزیزانی وجود دارد. ابتدا سعی کنید اطلاعاتتان درمورد
افسردگی را بیشتر کنید و درمورد آن با آن عزیزی که دچار افسردگی است صحبت
کنید. اما یادتان نرود که حواستان به سلامت احساسی خودتان هم باشد. فکر
کردن و در نظر گرفتن نیازهای خودتان اصلاً خودخواهی نیست کاملاً هم ضروری
است. اگر از نظر احساسی قوی باشید، میتوانید دوست افسردهتان را به خوبی
حمایت کنید.
درک افسردگی یک دوست یا یکی از اعضای خانواده:
• افسردگی
مشکلی جدی است. جدیت این مشکل را شوخی نگیرید. افسردگی انرژی، خوشبینی و
انگیزه فرد را میگیرد. فرد افسرده نمیتواند فقط با نیروی اراده خود، خودش
را از این ورطه بیرون بکشد.
• علائم افسردگی شخصی نیست. افسردگی،
برقراری ارتباط با دیگران، حتی کسانی که دوستشان دارد را برای فرد افسرده
مشکل میسازد. علاوه بر این، افراد افسرده معمولاً حرفهای نیشدار به زبان
میآورند که در آخر منجر به افسردگی میشود. یادتان باشد این حرفها،
حرفهای یک فرد افسرده است نه کسی که دوستش دارید، پس سعی کنید حرفهای او
را به خودتان نگیرید.
• پنهان کردن این مشکل به از بین رفتن آن کمک
نمیکند. اگر بخواهید بهانه بیاورید، روی مشکل را بپوشانید یا به کسی که
افسردگی دارد دروغ بگویید، هیچ تغییر مثبتی ایجاد نخواهد شد. حل کردن این
مشکل فقط به شما بستگی ندارد، درواقع کاری هم نمیتوانید بکنید. نباید
خودتان را بخاطر افسردگی آن فرد مقصر بدانید یا خودتان را مسئول شادی آن
فرد بدانید. بهبودی فقط در دستان خود آن فرد است.
آیا دوست یا عضو خانوادهام افسرده است؟
دوستان
و خانواده معمولاً در خط اول دفاع در جنگ علیه افسردگی هستند. به همین
دلیل خیلی مهم است که با علائم و نشانههای افسردگی آشنا شوید. این باعث
میشود حتی قبل از آن فرد بتوانید افسردگی را در او تشخیص دهید و تاثیر و
نگرانی شما به آن فرد انگیزه بیشتری برای بهبودی دهد.
در صورت مشاهده علائم زیر در دوست یا عضو خانوادهتان باشد نگران شوید:
• به نظر میرسد که دیگر هیج چیز برای او فرقی ندارد.
• به طور غیرعادی ناراحت، آسیبپذیر، حساس، خردهگیر و دمدمیمزاج شده است.
• علاقه خود به کار، ارتباطجنسی، سرگرمیها و سایر فعالیتهای لذتبخش را از دست داده است.
• درمورد احساساتی مثل ناامیدی و درماندگی حرف میزند.
• نگرشی منفی به زندگی پیدا کرده است.
• مکرراً از دردهایی مثل سردرد، دلدرد و کمردرد شکایت میکند.
• از دوستان، خانواده و فعالیتهای اجتماعی کنارهگیری کرده است.
• کمتر یا بیشتر از حد طبیعی میخوابد.
• بیشتر یا کمتر از حد طبیعی میخورد و بهتازگی وزن اضافه یا کم کرده است.
• فراموشکار، دودل و بیبرنامه شده است.
• به مشروبات الکلی یا موادمخدر و همچنین انواع داروهای مسکن یا خوابآور روی آورده است.
چطور با آن فرد درمورد افسردگی حرف بزنید
گاهی
اوقات خیلی سخت است که بدانید با کسی که دچار افسردگی شده است چطور حرف
بزنید. ممکن است بترسید که اگر آن موضوع و نگرانیتان در آن رابطه را مطرح
کنید، آن فرد عصبانی یا ناراحت شده و یا نگرانی شما را نادیده بگیرد.
احتمالاً نمیدانید چه سوالاتی باید از او بپرسید و چطور از او حمایت کنید.
اگر
نمیدانید از کجا باید شروع کنید، توصیههای زیر میتواند به شما کمک کند.
اما یادتان باشد که شنوندهای خوب بودن خیلی مهمتر از نصیحت کردن است.
نباید سعی کنید آن فرد را «اصلاح» کنید؛ فقط باید خوب به حرفهای او گوش
دهید. گاهیاوقات فقط حرفزدن رودررو با آن فرد کمکی قابلتوجه برای او
خواهد بود. باید آن فرد را تشویق کنید که درمورد احساساتش حرف بزند و شما
نیز بدون قضاوت کردن به حرفهایش گوش دهید.
نباید انتظار داشته باشید که
یکبار گفتگو کار را تمام کند. افراد افسرده معمولاً از دیگران کناره گرفته
و خودشان را جدا میکنند. باید علاقهتان به شنیدن حرفهای او را بارها و
بارها به او نشان دهید. باید مهربان باشید و پشتکار داشته باشید.
راههایی برای شروع گفتگو:
• اخیراً نگرانت شدهام.
• جدیداً حس میکنم کمی تغییر کردهای و دوست دارم بدانم حال و اوضاعت چطور شده است.
• گفتم حالت را بپرسم چون متوجه شدهام اخیراً ناراحت به نظر میرسی.
سوالاتی که میتوانید بپرسید:
• از کی چنین احساسی پیدا کردهای؟
• آیا اتفاقی افتاده که باعث شده چنین حسی پیدا کنی؟
• چطور میتوانم کمکت کنم؟
• آیا به این فکر کردهای که از کسی کمک بگیری؟
یادتان
باشد برای حمایت کردن از این افراد باید به آنها امید و انگیزه بدهید.
برای اینکار باید با زبانی به آن فرد صحبت کنید که درک کند و بااینکه در
چارچوب فکری افسرده است، به آن واکنش دهد.
چه بگویید که تاثیرگذار باشد:
• تو تنها نیستی. من با توام و هر کاری از دستم بربیاید برایت انجام میدهم.
• شاید الان باور نکنی اما مطمئنم احساس و روحیهات خیلی زود عوض میشود.
• شاید نتوانم درک کنم که دقیقاً چه حسی داری اما من مراقبتم و میخواهم کمکت کنم.
• هرزمان احساس کردی ناامید و دلسرد شدهای، به خودت بگو فقط یک روز، یک ساعت، یا یک دقیقه دیگر طاقت میآوری.
• تو برایم خیلی مهمی. زندگی تو خیلی برای من مهم است.
• به من بگو چه کمکی از دستم برمیآید که برایت انجام دهم.
از گفتن این جملات خودداری کنید:
• فکرت خراب شده، به خودت تلقین میکنی.
• اینجور حسها برای همه ما پیش میآید.
• سعی کن به چیزهای خوب فکر کنی.
• چیزهای زیادی برای زندگی کردن وجود دارد، چرا دوست داری بمیری؟
• من کاری نمیتوانم برای وضعیت تو انجام دهم.
• سعی کن خودت را از این وضعیت بیرون بکشی.
• نباید تا الان بهتر میشدی؟
چطور در عین مراقبت از خودتان، به فرد افسرده کمک کنید
یک
انگیزه ذاتی در همه ما وجود دارد که بخواهیم مشکلات کسانی که دوستشان
داریم را برطرف کنیم. اما باید بدانید که قادر به کنترل افسردگی عزیزتان
نیستید. اما میتوانید وضعیت مراقبت از خودتان را کنترل کنید. همانقدر که
برای آن فرد مبتلا به افسردگی مهم است که سالم بماند، برای شما هم مهم است.
بنابراین حفظ سلامت خودتان هم باید یکی از اولویتهایتان باشد.
توصیه
مهمانداران هواپیما را همیشه به خاطر داشته باشید: قبل از اینکه برای
گذاشتن ماسک اکسیژن به کسی کمک کنید، ماسک خودتان را بگذارید. به عبارت
دیگر، قبل از اینکه به کمک یک فرد افسرده بروید، باید از سلامت و خوشبختی
خودتان مطمئن شوید. اگر خودتان زیر بار فشار ناشی از کمک به آن فرد خرد
شوید، هیچ کمکی هم به او نخواهد شد. وقتی نیازهای خودتان برآورده شوند،
انرژی لازم برای کمک به آن فرد را نیز پیدا خواهید کرد.
-نکاتی برای مراقبت از خودتان
•
به این شرایط سخت مثل ماراتن نگاه کنید؛ برای ادامه راه نیاز به مکمل
اضافه نیاز دارید. ایدههای زیر به شما کمک میکند خودتان را قویتر کنید
تا بتوانید در مراحل درمان و بهبودی افسردگی به عزیزتان کمک کنید.
•
حرفهایتان را بزنید. به احتمال زیاد وقتی عزیزی که دچار افسردگی است با
حرفهایش ناراحتتان کند، تصور میکنید نباید چیزی بگویید. اما گفتگوی
صادقانه در طولانی مدت کمک زیادی به رابطه شما خواهد کرد. اگر در خاموش فقط
تحمل کنید و اجازه بدهید که در دلتان کینه و خشم شکل گیرد، عزیزتان این
حسهای منفی را دریافت کرده و حال بدتری پیدا خواهد کرد. قبل ازاینکه
احساسات شرایط را برای گفتگو سخت کنند، خیلی آرام و با محبت درمورد
احساستان با آن فرد صحبت کنید.
• مرز تعیین کنید. البته که میخواهید
کمک کنید اما اگر اجازه دهید زندگی خودتان تحتتاثیر افسردگی عزیزتان قرار
گیرد، سلامت خودتان به خطر خواهد افتاد. برای جلوگیری از بروز خشم و خستگی
در خودتان، محدوده مشخص برای کارهایی که میخواهید انجام دهید تعیین کنید.
شما روانشناس آن فرد نیستید، پس آن مسئولیت را بر عهده نگیرید.
• در
جریان روند زندگی خودتان باشید. بااینکه وقتی میخواهید از کسی که دچار
افسردگی است مراقبت کنید، شاید نتوانید جلوی بعضی تغییراتی که در زندگی
روزمرهتان ایجاد میشود را بگیرید، اما باید سعی کنید قرارها و
برنامههایتان با دیگران را بر هم نزنید. اگر این دوست یا نزدیکتان
نمیتواند بیرون بیاید یا در برنامه سفری که ترتیب دادهاید شرکت کند، از
دوست دیگری بخواهید که شما را همراهی کند.
• از دیگران درخواست حمایت و
پشتیبانی کنید. اگر از دیگران درخواست کمک و پشتیبانی کنید، به دوستتان
خیانت نکردهاید. شرکت در گروههای حمایتی، صحبت با یک مشاور روانشناس یا
اعتماد به دوستی دیگر برای درمیان گذاشتن مسائل کمکتان خواهد کرد که از این
دوران سخت راحتتر عبور کنید. لازم نیست جزئیات مربوط به افسردگی آن
نزدیکتان را با دیگران درمیان بگذارید که به اعتماد او خیانت شود؛ درعوض
میتوانید روی احساسات خودتان متمرکز شوید. دقت کنید که با کسی که به او
روی آوردهاید صادق باشید و درمورد احساساتتان قضاوت نکنید!
تشویق فرد افسرده به درخواست کمک
افسردگی
چیزی نیست که فقط با نیروی اراده بتوانید آن را از بین ببرید اما حتی اگر
افسردگیتان بسیار شدید باشد، کمی کنترل روی آن دارید. رمز بهبودی از
افسردگی این است که با هدفهای کوچک شروع به اصلاح کنید. زمان میبرد تا
بهتر شوید اما اگر هر روز انتخابهای مثبتی برای خودتان داشته باشید و به
حمایت دیگران تکیه کنید، بهبود خواهید یافت.
بااینکه کنترل بهبودی فردی
دیگر از افسردگی دست شما نیست، میتوانید با تشویق آن فرد به درخواست کمک
شروع کنید. وارد کردن یک فرد افسرده به روند بهبودی کار سختی است. افسردگی
انرژی و انگیزه را از بین میبرد، به همین دلیل حتی وقت گرفتن یا پیدا کردن
یک دکتر، فرد را دچار دلهره و اضطراب میکند. همچنین افسردگی خط فکری فرد
را منفی میکند و ممکن است فرد افسرده تصور کند که هیچ راه نجاتی از این
وضعیت ندارد و درمان هم بیفایده است.
بخاطر همین موانع، اینکه فرد
افسرده را متقاعد به پذیرفتن مشکلش کنید و کمکش کنید باور کند که مشکلش
حلشدنی است، قدم بسیار مهمی در بهبودی او برداشتهاید.
اگر فرد افسرده دربرابر کمک گرفتن از دیگران مقاومت کرد:
•
یک معاینه و چکاپ عمومی را به او پیشنهاد دهید. ممکن است آن فرد برای دیدن
پزشک عمومی خانوادگیتان کمتر اضطراب پیدا کند تا یک دکتر متخصص روانشناس.
ملاقات منظم با دکتر عمومی انتخاب بسیار خوبی است زیرا آن دکتر میتواند
علل پزشکی آن افسردگی را نیز تشخیص دهد. اگر دکتر افسردگی را در فرد تشخیص
دهد، میتواند او را به یک مشاور یا روانشناس معرفی کند. گاهیاوقات، این
توصیه «تخصصی» بسیار بهتر عمل خواهد کرد.
• به فرد افسرده کمک کنید که
یک دکتر یا مشاور پیدا کند و در اولین ملاقات او را همراهی کنید. پیدا کردن
یک مشاور خوب کار سختی است و معمولاً یک فرایند آزمون و خطاست. برای فرد
افسرده که سطح انرژی او پایین آمده است، داشتن کسی که به او برای تماس
گرفتن و وقت گرفتن از دکتر کمک کند بسیار عالی است.
• فرد افسرده را
تشویق کنید کمی به علائم و نشانههای بیماری در خود فکر کرده و لیستی از آن
تهیه کند تا با دکتر درمورد آن صحبت کند. شما هم میتوانید نشانههایی که
در او مشاهده کردهاید را بعنوان کسی که از بیرون به وضعیت او نگاه میکند،
عنوان کنید.
حمایت از درمان افسردگی او
•
یکی از مهمترین کارهایی که میتوانید برای کمک به آن فرد انجام دهید این
است که عشق و حمایت بی قید و شرط خودتان را در طول دوره درمان نثار او
کنید. برای این کار باید بسیار صبور و مهربان باشید که خیلی وقتها در
برخورد با منفیگراییها، دشمنیها و دمدمیمزاجی این افراد کار آسانی
نیست.
• هر نوع کمکی که آن فرد به آن نیاز دارد را تامین کنید. به او
کمک کنید سر قرارملاقاتهای خود با دکتر حاضر شود، درمورد روشهای درمانی
آن تحقیق کند و به برنامه درمانی خود متعهد باشد.
• توقعات
واقعگرایانه داشته باشید. نگاه کردن به یکی از عزیزان که با افسردگی دست و
پنجه نرم میکند، مخصوصاً اگر روند بهبودی او کند باشد، بسیار سخت است.
خیلی مهم است که صبور باشید. حتی با بهترین روشهای درمانی هم بهبودی از
افسردگی یکشبه اتفاق نمیافتد.
• الگوی خوبی برای او باشید. فرد افسرده
را تشویق کنید تا سبکزندگی سالمتر و پرانگیزهتری را دنبال کند و خودتان
الگوی او باشید: نگرشی مثبت به زندگی داشته باشید، خوب غذا بخورید، از
مصرف نوشیدنیهای الکلی و موادمخدر دوری کنید، ورزش کنید و به کمک و حمایت
دیگران تکیه کنید.
• او را تشویق به فعالیت کنید. از او دعوت کنید همراه
شما در فعالیتهای پرهیجان و پرانرژی مثل رفتن به سینما یا شام خوردن در
یک رستوران شرکت کند. ورزش نیز بسیار تاثیرگذار است، بنابراین سعی کنید او
را به حرکت وادارید. میتوانید با هم به پیادهروی بروید که یکی از
سادهترین این فعالیتهاست.
• گاهی حتی انجام کارهای کوچک هم برای فرد
افسرده سخت است. در کارهای خانه به او کمک کنید اما تا جایی پیش روید که
خودتان خسته نشوید.
"خطر خودکشی جدی است"
در موقعیتهای بحرانی چطور عمل کنید:
اگر تصور میکنید که آن فرد در خطر دست زدن به خودکشی قرار دارد، هیچوقت و تحت هیچ شرایطی او را تنها نگذارید.
حتی میتوانید از مراکز جلوگیری از خودکشی کمک بگیرید.
باور
اینکه کسی که دوستش دارید به چیز ترسآوری مثل خودکشی فکر میکند بسیار
سخت است اما ممکن است فرد افسرده هیچ راه دیگری پیش پای خود نبیند. افسردگی
قدرت قضاوت و تفکر را از فرد میگیرد و یک فرد بسیار منطقی را به جایی
میکشاند که تصور کند مرگ تنها راه پایان دادن به این درد است.
وقتی کسی افسرده است، خطر خودکشی کردن او بسیار جدی است.
خیلی مهم است که نشانههای هشداردهنده آن را بدانید:
• حرف زدن درمورد خودکشی، مرگ یا آسیب رساندن به خود
• ابراز تمایل به مرگ
• ابراز احساسات دلسردی و ناامیدی و تنفر از خود
• رفتارها و اعمال خطرناک و مخرب
• انجام دادن و سر و سامان دادن به کارهایش و خداحافظی کردن
• جستجوی قرص، اسلحه یا هر وسیله کشنده دیگر
• حس آرامش ناگهانی بعد از افسردگی
اگر
تصور میکنید یکی از دوستان یا اعضای خانوادهتان به خودکشی فکر میکند،
درمورد نگرانیتان با او حرف بزنید. به میان آوردن چنین موضوعی برای خیلی
افراد آسان نیست اما این یکی از بهترین کارهایی است که میتوانید برای چنین
کسی انجام دهید.میگنا دات آی آر شفاف صحبت کردن درمورد فکر خودکشی
میتواند زندگی یک نفر را نجات دهد، پس موضوع را با او مطرح کرده و سعی
کنید برای کمک گرفتن از متخصص به او کمک کنید.
قبل از پرداختن به موضوع ترس و استرس از آزمون کنکور و اینکه راهکار آنها چیست این نکته را بگویم : همیشه بدونید که اگر شما با مشکلی در مورد کنکور مواجه باشید قطعاً افراد همتای شما هم همان مشکلات را در مورد کنکور دارند ، یا به روی خودشان نمی آورند و یا واقعاً راه حلی پیدا کرده اند که ترجیح می دهند به شما یاد ندهند تا خودشان رتبه ی کنکور بهتری بیاورند..
تعریف دگر پنداری : آن چیزی است که بدون اطلاع کامل از درون افراد ، با مشاهده ی رفتار های ظاهری همتایان ( مثلاً همکلاس کنکور ) ، نتیجه گیری قطعی در مورد جهت غلط کار های
خود ، و کاهش اعتماد به نفس خود و قبول کردن درستی مسیر همتایان پنداشته می شود .
تعبیر دگر پنداری را به لحاظ فلسفی به ((حسادت تسلیم شده )) تلقی می کنند .
تعریفش سخته ، و چون از روی کتاب یا مرجع خاصی هم ننوشتم خیلی هم سخت تر شده ، جلوتر بیشتر متوجه می شوید .
تعریف استرس و اضطراب : ترسی که منبع مشخصی در ضمیر ما ندارد .
چند روز پیش بود که برای بیش از صدمین دفعه ، از یک داوطلب کنکور جمله ی زیر را شنیدم :
این همکلاسیام تو کلاس کنکور رو که می بینم همش فکر می کنم ازشون عقب ترم و استرس می گیرم و روحیم خراب میشه
به ستوه اومدم و گفتم یک توضیحاتی در این رابطه بدم تا شاید یک تجدید نظری در سال کنکوری در این روابط داشته باشید . . .
اولاً یک دلیل موجه و خصوصی ( یعنی به کسی نگید ) برای ترس هایتان که صرفاً گردن کنکور می اندازید پیدا کنید .
چون مطمئناً شما کنکوری ها علل متفرقه ی زیادی دارید که لازم هم نیست به من بگید . . . ( حالا بماند )
اینطوری لااقل یک تعبیر خوش و یک نقشه برای حل یک مساله ( مثلاً کنکور ، مابقی حالا بماند ) که ازش ترس دارید جلوی چشمتان می آید . . .
به تعبیر مدرن که استرس را نهایتاً ناشی از وابستگی می داند باید یک نکته ی فنی بگم که سعی کنید وابستگی به کتاب هایتان را کم کنید و آن ها را طوری در خاطر بسپارید که نیازی به وجود فیزیکی آن ها حین کنکور یا کنکور آزمایشی ( که من مخالفشم ) نباشد که همین است که استرس شمارو تشدید کرده است .
وابستگی به ورق های کتاب درسی همون وابستگی ای است که استرس سر جلسه رو بالا می بره که ناشی از تقویت نشدن حافظه است .
البته در کنکور های آزمایشی که خودتان از خودتان می گیرید و یا آزمون های خلاقانه ای که برای سنجش علمی خودتان برای خودتان طراحی کرده اید باید طوری رفتار کنید که به هیچ وجه برای یافتن پاسخ در حین آزمون ( حتی آن هایی که خودتان از خودتان می گیرید ) سراغ کتاب نروید و نهایت فشار را به مغز بیاورید تا مجبور شود از حافظه کار بکشد .
خب ایده ی داشتن استرس برای یک کنکوری طبیعی به حساب می آید ، اما ایده ی داشتن حسادت یا دگر پنداری برای یک داوطلب کنکور کاملاً غیر طبیعی و مسدود کننده است و در نهایت قبول نشدن در کنکور را به همراه دارد .
همیشه بدونید که اگر شما با مشکلی در مورد کنکور مواجه باشید قطعاً افراد همتای شما هم همان مشکلات را در مورد کنکور دارند ، یا به روی خودشان نمی آورند و یا واقعاً راه حلی پیدا کرده اند که ترجیح می دهند به شما یاد ندهند تا خودشان رتبه ی کنکور بهتری بیاورند . . .
وقتی شما اضطراب کنکور دارید ، آیا بغل دستی شما اضطراب ندارد ؟
در چند حالت ممکن است اینطور باشد که داوطلب کنکوری بغل دستی شما مشکلات شما را نداشته باشد ، ببینیم :
1 - شخص اینقدر مشکل کنکور را بزرگ پنداشته که خود را تسلیم و مغلوب کنکور تصور می کند یا به تعبیر ادبی ↘
← هر چه پیش آید خوش آید →
* اینجور افراد معمولاً قبل از اینکه بلایی سرشون بیاد خیلی رلکس و آروم هستند ، تا این که در نهایت امر یک شکست ناگهانی آن ها را از پای در می آورد و مجبور می شوند به خودشان بیایند که آن وقت خیلی دیر است و سخت . . .
اینجور تصور ها معمولاً حتی با بالاترین پشتیبانی ها منجر به از دست دادن موقعیت های خوب در کنکور و مراحل دیگر غیر از کنکور می شوند .
مصداقش رو در داوطلبان کنکوری می بینم که بهترین دبیران کنکور تهران با آنها کار می کنند و بهترین پشتیبانی علمی کنکور را دارند ، اما در نهایت شکست می خورند و در کنکور چیز دلخواهشان را نمی گیرند .
نتیجه : توجه شما به این افراد تسلیم شده کم شود و تصور کنید 75 درصد همینطور هستند که برای اینکه یاد عواقب بعد کنکور نیفتند در حال زندگی میکنند و مطالعه را رها می کنند .
2 - عده ی دیگر تنها فکر می کنند که با خواندن خالی مطالب کنکور می توانند در کنکور قبول شوند و سر کلاس با غرور خاص و ژست های درس خون ها احتمالاً یه راهی پیدا می کنند و یک روند روزمره رو برای مطالعه ی کنکور طی می کنند که تصور می کنند به نتیجه میرسه که فقط خودشان را گول می زنند و هزینه هایی که خانواده برای کنکورشان سرمایه گذاری کرده را به فنا می دهند .
این افراد معمولاً به جهت اینکه از قبولی خود در کنکور مطمئن نیستند سعی دارند که کنکوری های مجاور خود را نیز کند و ضعیف کنند تا راهی برای جلو انداختن خود بدست اوردند .
این افراد در نهایت امر بازنده اند ، پس توجه کردن یک کنکوری به رفتار چنین افرادی خیلی خیلی جاهلانه است .
در ادامه بیشتر بحث روانشناختی کنکوری ها در همین مقاله به بحث پیرامون دگر پنداری کنکوری ها بیشتر و مفصل می پردازیم ، که چرا باید این تصور در شمای داوطلب کنکور تداعی شده باشد و قبولی در کنکور شما را تحت تاثیر قرار دهد .
بالاترین انگیزه برای انجام هر کاری ترس است
درسته ترس زیاد از حد خوب نیست ، اما توجه کنید که لازمه ی انگیزه ی اصلی شما ترس است .
در همه ی مراحل ، حالا به غیر از کنکور هم این موضوع صادق است .
کارفرمایی که کارمند و کارگر ازش نترسن ورشکسته میشه و هم کارگر و کارمند بیکار می شوند .
پس عامل ترس ( در کنکور ) خیلی مفیده و نباید اونقدر ها هم بهش منفی نگاه کنیم .
در واقع یک عامل طبیعی لازم تلقی میشه
درخت ها هم وقتی زیاد شوند جنگل با اکسیژن زیاد با حرارت عادی خورشید آتیش می گیره .
دیگه ترس که جای خود دارد ، درخت نباید زیاد بشه وگرنه آتیش سوزی به پا میشه ، ولی نباید کم هم بشه وگرنه سلامتی به خطر می افته . . .
در دو مقاله ی گذشته گفتم دو قانون رعایت بشه با مشکل مواجه نخواهید شد ( 1 - مریض نشو ، 2 - تعادل را بهم نزن )
ترس زیاد از کنکور خوب نیست ، ولی نترسیدن هم خوب نیست .
باید در حدی ترس از کنکور داشته باشید که هدف و انگیزه ی خودتون رو تعریف کنید ، اما اگر تبدیل به بی خیالی بشه بعداً پشیمونی و افسردگی داره و اگر تبدیل به استرس بشه ، هم بعداً و هم الان پشیمونی و افسردگی داره . . .
معمولاً هم کسی که خودش رو گول میزنه خوب می دونه چی سرش میاد ، پس خودتون رو گول نزنید ، سختی هر چیز رو همان مقدار که هست ببینید و ترسناک بودن هر چیز رو همان مقدار که ترسناک هست تلقی کنید ، نه بیشتر .
کنکور ترسناک هست اما مبالغه نکنید و با بیخیالی هم بهش نگاه نکنید .
خدمتتون هم عرض کردم اگر سلامتی شما کامل نباشد به هیچ عنوان سر جلسه ی کنکور خوب عمل نخواهید کرد .
ببینید تصمیمی که در مقامات علمی بالا برای شما گرفته شده اینه که انسان سالم و بی خطر و به دور از خیالات را مثلاً پزشک کنیم تا به جامعه خدمت کند .
ظرفیت کم دانشگاه ها باعث میشه این گزینش ( کنکور ) رو تنگ تر کنند و هر چه انسان سالم تری باشید موفق تر هستید .
تعابیر ماراتن نفس گیر و ورق خوردن سرنوشت هم اغراق آمیز و ترسناکه و باید از این عناوین دوری کنید .
افزایش استرس به تعبیر امروزی یعنی افزایش وابستگی ها . . .
اما یک کنکوری به چه چیز وابسته می شود که برایش اضطراب تولید می کند . . .
وابسته بودن به وجود فیزیکی کتب کنکور و وجود فیزیکی معلم ها این موضوع را تشدید کرده است .
در بازار امروز این موضوع از معقوله های تاجران کنکوری شده که از این اضطراب و وابستگی های کنکوری ها کسب درآمد های زیادی کنند .
به دور از برخی از همکاران شریف برخی از دبیران کنکور را دیده ام که با ایجاد حس نیاز و وابستگی در وجود داوطلب کنکور سعی می کند او را به طور غیر مستقیم مجاب به گرفتن دبیر خصوصی و هزینه های سودمند برای خودش کند .
اگر اضطراب ها بر شما غالب شوند همیشه این حس نیاز و ناتوانی در زندگی موجب سو استفاده ی دیگران از وجود شما خواهد شد و ضربات سنگینی را خواهید دید که جبران آن ها تقریباً محال است .
در اهمیت محتوا و متن تخصصی در رشد کسب درآمد همین بس که گفته شود، زمانی که مردم شما را برای تولید محتوای باکیفیت شناختند، آنگاه بهعنوان یک منبع قابلاعتماد به شما نگاه میکنند و برای گرفتن اطلاعات به وبسایت شما مراجعه خواهند کرد. درنهایت کسبوکار شما تبدیل به برندی میشود که مردم دوست دارند با آن همکاری کنند. مطمئن باشید که بعد از گذشت مدتی هرکدام از کارمندانتان بهنوعی به رشد و توسعهی کسبوکار شما کمک خواهند کرد....
تولید محتوای هدفمند و باکیفیت میتواند شروعی برای راهاندازی کسب و کار جدید شما باشد. برای تولید محتوای خوب چه نکاتی را باید در نظر گرفت؟
همهی بازاریابهای آنلاین معتقدند که یک وبسایت برای افزایش ترافیک خود باید محتوای جذاب داشته باشد. بعضی از آنها معتقدند که استفاده از محتوای تصویری، صوتی و ویدئویی تأثیر بیشتری بر جذب مخاطب دارد. معمولا تولید محتوا کار راحتی به نظر میرسد؛ اما بعد از گذشت ۲ هفته متوجه خواهید شد که تولید کردن محتوای مرتبط و سرگرمکننده، آن هم بهصورت روزانه کار آسانی نیست. کسب درآمد از طریق محتوا فقط به گرفتن آگهی محدود نمیشود. بسیاری از استارتاپها به چیزی فراتر از نمایش تبلیغات برای کسب درآمد فکر میکنند. بهعنوان مثال اکثر ما حداقل یک بار از اپلیکیشنها و وبسایتها برای پیدا کردن بهترین رستوران در نزدیکی محلی که در آن قرار داریم، استفاده کردهایم. این وبسایتها با رستورانهای زیادی برای جذب مشتری در رویدادها همکاری میکنند. دلیل پرطرفدار بودن اینوبسایتها تولید محتوای قوی و جذاب است. در ادامهی این مقاله راههای استفاده از محتوا برای ساخت یک کسبوکار واقعی را به شما خواهیم گفت.
۱- نیازهای مخاطب را در نظر بگیرید
برای تولید محتوای تأثیرگذار باید همیشه مخاطبان خود را در ذهن داشته باشید. درواقع محتوای شما باید به آنها کمک کند که مشکلات خود را از بین ببرند. شما این اطلاعات را باید از خود مردم و با خواندن مطالب کانالهای مختلف به دست آورید. شناخت نیازهای کاربران به شما کمک میکند تا بتوانید محتوای محبوب و مورد نیاز آنها را تولید کنید. برای این منظور میتوانید مستقیما از آنها بپرسید چه چیزهایی دوست دارند ببینند و بخوانند. بسیاری از شرکتها از هشتگها و موضوعاتی که مورد توجه قرار گرفتهاند یا ترند شدهاند، برای تعیین موضوع محتوا استفاده میکنند. انجام این کار برای شناخته شدن خوب است؛ اما برای ساختن یک کسبوکار واقعی جواب نمیدهد. قبل از نوشتن محتوا به خودتان توضیح بدهید که هدفتان از نوشتن این مطلب چیست و آن را برای چه کسانی میخواهید بنویسید. از تولید محتوای بیکیفیت مانند نوشتن اخبار زرد در مورد افراد معروف خودداری کنید و برای مخاطبان خود محتوای جذاب و باکیفیت تولید کنید.
۲- یک تیم از افراد مناسب بسازید
شرکت شما بدون کارمندانش هیچ ارزشی ندارد. محتوای شما باید توسط افراد مشتاق و علاقهمند به کسبوکارتان نوشته شود. اعضای تیم شما باید به کاری که انجام میدهند علاقهمند و برای مخاطبان خود ارزش قائل باشند. آنها همچنین با تحلیل محتواهای قدیمی خود، باید ببینند که کدام مطالب تأثیر بیشتری بر مخاطب گذاشته است و از آن روش برای تولید محتوای خود در آینده استفاده کنند. آنها باید هدف از تولید محتوا را همیشه در ذهن داشته باشند و به انتقادات و پیشنهادات کاربران خود گوش دهند.
زمانی که مردم شما را برای تولید محتوای باکیفیت شناختند، آنگاه بهعنوان یک منبع قابلاعتماد به شما نگاه میکنند و برای گرفتن اطلاعات به وبسایت شما مراجعه خواهند کرد. درنهایت کسبوکار شما تبدیل به برندی میشود که مردم دوست دارند با آن همکاری کنند. مطمئن باشید که بعد از گذشت مدتی هرکدام از کارمندانتان بهنوعی به رشد و توسعهی کسبوکار شما کمک خواهند کرد. داشتن کارمندانی که به مخاطبان شما بها میدهند و برای رفع نیازهای آنها محتوا تولید میکنند، میتواند تعداد کاربران وفادار شما را افزایش دهد.
از کارمندان خود بخواهید قبل از انجام هر کاری از خودشان بپرسند که انجام این کار چه نفعی برای مخاطب خواهد داشت. اگر نتوانستند پاسخ قانعکنندهای برای این سوال پیدا کنند، آن کار را انجام ندهند. این طرز تفکر باعث ایجاد رابطهی قوی میان برند شما و مردم در تمام پلتفرمها میشود. شما همچنین باید نحوهی دسترسی مردم به مطالب خود را بررسی و از بهترین شیوه برای نمایش مطالب خود در اپلیکیشن موبایل، تبلت یا لپتاپ استفاده کنید.
۳- با افراد مناسب مشارکت کنید
مرتبط بودن محتوای شما با ماهیت کسبوکارتان میتواند باعث ایجاد همکاریهای قوی میان شما و برندهای معروف در صنعت مرتبط بشود. آنها دوست دارند با شما همکاری کنند؛ زیرا میدانند شما برای کاربران خود ارزش قائل هستید. به یاد داشته باشید که هرگز نباید با برندهای غیر مرتبط با صنعت خود همکاری کنید. عدم همکاری ممکن است باعث شود درآمد زیادی از دست بدهید؛ اما در عوض باعث افزایش اعتماد میان شما و کاربرانتان میشود. اعتمادی که شما با مخاطبان خود برقرار میکنید، ارزش بسیار زیادی دارد و از بین رفتن آن میتواند به معنای از بین رفتن کسبوکار شما باشد.
۴- قبل از نوشتن فکر کنید
قبل از اینکه کار جدیدی شروع کنید یا کمپینی راهاندازی کنید، به خوبی فکر کنید. از خودتان بپرسید آیا واقعا کسی به این محتوا احتیاج دارد؟ اگر پاسخ مثبت بود در مرحلهی بعد باید ببینید چگونه باید با مخاطبان علاقهمند در آن زمینه ارتباط برقرار کنید و سپس سراغ نوشتن محتوا بروید. هیچکدام از برندهای معروف یکشبه به جایگاه فعلی خود نرسیدهاند. بنابراین بهآرامی پیش بروید و به اهدافتان پایبند باشید. اگر نتوانستید از کمک حمایتکنندههای مالی بهرهمند شوید، آنگاه از محتوا برای ساختن یک کسبوکار قوی استفاده کنید.
کسب درآمد . استارتآپ . بازاریابی آنلاین . برند . ساخت محتوا . محتوا . مدیرت محتوا . وب سایت تجاری
کسب درآمد و افزایش درآمد با شهرت و معروفیت بیشتر می شود و این موجب جلب اعتماد و اطمینان مشتری می شود . دلیل آن هم شاخص و مطرح شدن است . هر کسب و کاری که شاخص شود در دید بوده و محصولات و خدماتش مشتری بیشتری خواهد داشت. شاخص بودن یا برند شدن در توسعه کسب درآمد مهم است و جنبه های مختلفی دارد که بررسی خواهد شد.
افراد زیادی درباره برندینگ و توسعه آن صحبت کردهاند؛ که یکی از شاخصترین این افراد در ایران، پرویز درگی است .درگی در مورد انواع برندینگ، معتقد است که در یک دسته بندی معمول میتوانیم آنها را به شش مدل تقسیم بندی کرد:
ماشین، یخچال و … مرسومترین نوع برندها را تشکیل میدهند.
سازمانهای مختلف، خدماتی را ارائه میدهند که بیمهها و بانکها از معمولترین آنها هستند.
سازمانهای دولتی و خصوصی، باید که به سطحی از برندینگ برسند تا متمایز شده و مزیت رقابتی ایجاد کنند که بتوانند سرپا بمانند.
بعضی از شرکتها و کمپانیها، به واسطه نام مدیران و موسسان آنهاست که توسط مشتریان پذیرفته میشوند. در واقع، برند افراد از برند محصولات معروفتر میشود.
المپیک و جام جهانی و اسکار و نوبل و … از این دست وقایع هستند که در نوع خودشان برند محسوب میشوند.
در حوزه گردشگری خیلی به کار میآیند؛ مثل بعضی از مناطق که معروفتر میشوند. در ایران، شمال معروفیت خاص خودش را دارد؛ در حالی که شاید در غرب و شمال غرب و شمال شرق کشور مناطقی زیباتر هم داشته باشیم.
پرویز درگی همچنین، در مورد نامگذاری برندها معتقد است که باید پنج خصوصیت را مدنظر داشته باشید:
این کارشناس خبره بازاریابی و برندینگ کشور، همچنین معتقد است که همه برندینگ، تبلیغات نیست، بلکه اجزای تشکیل دهنده برند عبارتند از «نام، خدمات مشتریان، تعهدات، قیمت، احساسات، نگرش و طرز برخورد، نشان تجاری یا لوگو، تبلیغات، روابط عمومی، وب سایت، نحوه پاسخگویی به تلفن ها، ارتباطهای بازرگانی، افراد پاسخگو به مراجعان، روابط با رسانهها و …»
این کارشناس همچنین معتقد است که صاحبان کسبوکار، باید که از روانشناسی رنگها برای گسترش بازاریابی و فروش و برند استفاده کنند، لوگوی برند متمایزی خلق کنند که اصول گرافیک در آن رعایت شده باشد، از فناوریهای جدید و شبکههای اجتماعی در گسترش برندینگ خودشان نهایت استفاده را ببرند .
کسب درآمد . برند . برند سازمانی . برند شخصی . برند محصولات . برند وقایع . برندینگ . توسعه برند