آموزش کسب و کار، کسب درآمد اینترنتی، استخدام ، استخدامی، کنکور و موفقیت در کنکور و دانشگاه

آموزش کسب و کار,کسب درآمد,کسب درآمد از اینترنت , استخدام استخدامی کنکور موفقیت در کنکور و دانشگاه

آموزش کسب و کار، کسب درآمد اینترنتی، استخدام ، استخدامی، کنکور و موفقیت در کنکور و دانشگاه

آموزش کسب و کار,کسب درآمد,کسب درآمد از اینترنت , استخدام استخدامی کنکور موفقیت در کنکور و دانشگاه

کسب درآمد در کشور آلمان

 کسب درآمد در کشور آلمان

کشور آلمان یکی از قوی ترین اقتصادهای جهان را در اختیار دارد، مدیریت قوی، کار و تلاش و توجه به کسب و کار نوین و دقت در تولید و رضایت مشتری اساس فرهنگ کسب درآمد و کار این کشور می باشد. اقتصاد و کسب و کار آلمان بر نظم دقیق و توجه به دانش روز و تولید محصول با کیفیت استوار است . در اینجا قصد دارم تا فرهنگ کسب و کار در کشور آلمان و اینکه شیوه کسب درآمد در این کشور اروپایی چگونه است را بررسی کنم.

آلمان دارای تراکم جمعیت زیاد و منابع طبیعی بسیار کمی‌ است. پایه اصلی اقتصاد این کشور که مجبور است مواد اولیه تولیدات خود را وارد کند، بر مبنای صادرات کالا گذاشته شده است.
در این کشور مواد غذایی، لوازم فنی، چشم پزشکی، الکترونیک، عکاسی و نظایر آن در حد وسیعی با خدمات بعد از فروش و آموزش‌های لازم تولید و به جهان صادر می‌شود.
رقابت جهانی در صادرات کالا و خدمات، لزوم نوآوری‌ را برای آلمان، در مقیاس بزرگی الزامی‌کرده است. استفاده از روش‌ها و تولیدات سایر کشورها در این کشور با اعمال تغییرات لازم و بهبود و تکمیل آن تا رسیدن به یک نتیجه نهایی مطلوب، بخش عمده‌‌ای از فعالیت‌ها را تشکیل می‌دهد.
بیست و پنج درصد صنایع آلمان دارای کارکنان بیشتر از ۵۰۰ نفر است و این کشور در مقیاس زیادی از سرمایه‌های خارجی استفاده می‌کند. صنایع متوسط، دارای کارکنان بین ۱۰ تا ۴۹۹ نفر هستند و بیش از ۵۹ درصد از شاغلین را در استخدام دارند که ۵۰ درصد تولیدات ملی را بر عهده دارند. کارگاه‌های کوچک صنعتی ۱۲ درصد تولیدات را به خود اختصاص داده‌اند و ۱۶ درصد شاغلین را تشکیل می‌دهند.
در سال‌های اخیر تغییر در ساختار مالکیت، نقش بزرگی را در بهبود سطح کیفیت صنایع آلمان داشته است هرچند ابرهای رکود نسبی اقتصادی و اجتماعی، بر موفقیت چشمگیر آلمان پس از جنگ سایه افکنده‌اند. اتحاد آلمان شرقی و آلمان غربی پس از جنگ سرد، توام با تشدید مزیت رقابتی کشورهای شرقی با نیروی کار ارزان، آلمانی‌ها را وادار کرده است که نگاه دقیق تری به مدل اقتصادی این کشور داشته باشند.
هم اکنون به شکل فزآینده‌ای، هم در میان سیاستمداران و هم در میان تجار و صاحبان بنگاه‌ها، این احساس ریشه دوانده است که آلمان امروز می‌بایست خود را با واقعیات نه چندان مطلوب جهان مدرن وفق دهد. تغییری که در صورت رخداد، ناگزیر برای بسیاری دردناک خواهد بود.
موفقیت آلمان پس از جنگ، تقریبا تا حد زیادی بدون توجه جدی به دانش مدیریت تجاری حاصل شده؛ در حالی که این دانش در انگلستان و حتی بیش از آن در ایالات متحده مورد توجه جدی بوده است. در آلمان عمده توجه به تحصیلات فنی دانشگاهی و نقش کلی آن در تجارت معطوف شده است. بنا بر این شرکت‌ها معمولا ترجیح می‌دهند برای پست‌های مدیریتی از مهندسان و متخصصان فنی استفاده کنند و نه حقوقدانان یا حسابداران. این قضیه از میزان احترامی‌ که جامعه آلمان به مهندسان مبذول می‌دارد، نشات می‌گیرد.
پشتکار و صلاحیت، ارزشمندترین ارکان در نزد کارکنان شرکت‌ها و شاخص‌های کلیدی عملکرد به حساب می‌آیند. سیستم‌های تشویقی نظیر آنچه در شرکت‌های انگلستان و ایالات متحده به کار گرفته می‌شود، در شرکت‌های سنتی آلمان هنوز رایج نیست.

ساختار‌های فضای کسب و کار در آلمان

در شرکت‌های آلمانی بیشترین قدرت در اختیار عده محدودی از مدیران ارشد قرار دارد. شرکت‌های بزرگ‌تر دارای هیات رییسه (Aufsichtsrat) هستند که هیات مدیره (Vorstand) را تعیین می‌کنند. هیات‌مدیره آخرین حلقه زنجیره تصمیم‌گیری در مسائل مربوط به خط مشی شرکت‌ها در حوزه مدیریت است.اعضای هیات مدیره در حیطه مدیریتی کل شرکت، مسوولیت مشارکتی دارند و این بدان معنا است که رییس شرکت قدرت نفوذ شخصی کمتری نسبت به موارد مشابه در بسیاری کشورهای دیگر در اختیار دارد. می‌توان گفت مدیریت در سطوح بالا، آکادمیک است.
با این وجود در سطوح پایین‌تر از هیات مدیره شرکت‌ها رویکردی شدیدا سلسله مراتبی دارند که در آن نقش و حیطه مسوولیت تک‌تک افراد به دقت تعیین و طبقه‌بندی شده است و این منجر به پیدایش رویکردی نظام مند در بیشتر حوزه‌های تجاری می‌شود، چنان که رویه‌ها و التزام به نقش‌های از پیش تعیین شده، حائز جایگاه والایی می‌گردد.
این رویکرد نظام‌مند مزایا و معایبی دارد. جنبه مثبت قضیه این است که هر کسی جایگاه و وظایفی که از وی انتظار می‌رود را به درستی می‌داند و فرآیندی برای یاری رسانی او در جهت حصول فهرست مشخص از اهداف معین وجود دارد. از سویی انتقادی که همواره نسبت به صنعت آلمان به شکل عام و افراد درگیر کسب‌وکار به شکل خاص، مطرح بوده، این است که آنها انعطاف‌ناپذیر و در تغییر به تناسب موقعیت، کند هستند.

تلاش لگو در کسب درآمدآنلاین اسباب بازی

تلاش لگو در کسب درآمدآنلاین اسباب بازی

لگو مثل سایر شرکتهای اقتصادی با فراز و فرودهای زیادی همراه بوده است. زمانی این تولید کننده بزرگ اسباب بازی در کسب و کارش با مشکل اسی روبرو شد و نه تنها کسب درآمد نداشت که تا مرز ورشکستگی پیش رفت ولی لگو دست از تلاش بر نداشت و با استفاده از تبلیغات آنلاین و تبلیغ در شبکه های اجتماعی و نیز نمایش برند خود در فضای مجازی دوباره خود را اجیا کرد و چنان در کسب درآمد آنلاین موفق عمل کرده که دیگر اثری از رکود در آن مشاهده نمی شود. ضمن اینکه به خواسته مشتریان خود اهمیت می دهد و تلاش می کند تا حضورش در شبکه های اجتماعی و کسب درآمد آنلاین به روز و کاملا جدید باشد. از توییتر و فیسبوک گرفته تا پیام رسانها همه را ابزار تبلیغ کسب درآمد آنلاین خود کرده است.

همان طور که گفتم، لگو یکی از برند های دوست داشتنی  این سیاره است. بقای این برند به مدت ۸۰ سال، گواه کیفیت بالا و نوآوری های آن بوده که آن را در طول چندین دهه، برای هر نسلی دوست داشتنی کرده است.

یک دهه پیش لگو در آستانه ورشکستگی قرار داشت، اما مدیر اجرایی این کمپانی «یورگن ویگ نادستورپ» تغییراتی را در لگو اعمال کرد که درنتیجه این تغییرات امروزه لگو به پر قدرت ترین کمپانی اسباب بازی سازی جهان تبدیل شده‌است.

بدون شک یکی از دلایل بقای چندین ساله این برند، همکاری با تولید کنندگان فیلم‌های محبوبی مثل Harry Potter، Star Wars  و The Simpsons  بوده است. لگو در سال ۲۰۱۴ از طریق بازاریابی محتوا و با ساخت فیلم The LEGO Movie در اوج موفقیت قرار گرفت.

در سال ۲۰۱۲، گراهام چارتون استراتژی آنلاین لگو را بر عهده گرفت. وی معتقد بود با وجود گستردگی نام لگو در شبکه‌های اجتماعی و استقبال مردمی نسبت به این برند، ارتباط لگو در مقایسه با سایر برندها با مصرف کنندگانش بسیار محدود است. با این وجود، لگو طی دو سال رویکرد خود را تغییر داد. امروزه کانال‌های اجتماعی این کمپانی دائما مشغول تولید محتوا بوده و ارتباط با مشتریان را جزو اولویت‌های خود قرار داده است. لگو همچنین وب سایتی طراحی کرده که به کمک آن از ایده‌های خلاقانه مخاطبان در تولید محصولات خود بهره می‌برد.

لگو در طول سال‌های تاسیس خود، روش‌های تبلیغاتی و بازاریابی مختلفی را به کار گرفته‌است؛ چاپ مجله  مخصوص کودکان، تولید کتاب‌های مرتبط با این برند و تغییر لوگوی این شرکت ازجمله این روش ها و اقدامات بوده‌است.

تبلیغات در شبکه های اجتماعی

فیس بوک لگو حدود ۱۰میلیون مخاطب دارد و از طریق این شبکه اجتماعی، ویدئو ها و محتوای تبلیغاتی خود را با هشتگ های مرتبط با آنها در معرض دید مخاطبان قرار می‌دهد. بیشتر مخاطبان فیس بوک لگو داخل ایالات متحده هستند و پس از آن برزیل و انگلستان در رتبه های دوم و سوم قرار دارند. با بررسی فیس بوک لگو متوجه خواهیم شد که محتوای آن بیشتر شامل عکس‌ها، ویدئوها و لینک‌های تبلیغاتی است که برای دنبال کنندگان خود به اشتراک گذاشته.

تمام به روز رسانی‌های فیس بوک لگو بصری بوده و به شدت روی کیفیت عکس‌ها و ویدئوهای خود تاکید دارد. این برند در صفحه فیس بوک خود تبلیغات کمپانی‌های دیگری را که با آنها همکاری دارد نیز قرار می‌دهد. لگو به تمام نظرات و سوالات مخاطبان خود پاسخ می‌دهد و با این شیوه نه  تنها مخاطبان خود را راضی نگه می‌دارد، بلکه در جذب مخاطبان جدید نیز به آنها کمک می‌کند.

توییتر لگو بیش از ۲۰۰K  دنبال کننده دارد. آنها بیشتر توییت‌های خود را در طول روز و بعد از ساعات کاری پست می‌کنند، چون معمولا کاربران بیشتری در این ساعات در توییتر هستند. درست مثل فیس بوک، توییت‌های لگو نیز شامل ویدئو ها و عکس های تبلیغاتی این کمپانی است. اضافه کردن هشتگ نیز یکی از بخش های مهم توییت هاست.

لگو از توییتر بیشتر به عنوان مجرایی برای خدمت به مشتریانش استفاده می‌کند، به این شکل که مشتریان می‌توانند انتقادات و پیشنهادات خود را توییت کرده و پاسخ خود را به سرعت دریافت کنند. اکانت توییتری که هفت ماه پیش از اکران فیلم The LEGO Movie ساخته شده‌بود، به پیش بینی استقبال مردمی از این فیلم کمک کرد.

لگو از طریق این اکانت گزیده عکس‌های طرفداران و دنبال کنندگان خود را با دیگران به اشتراک می‌گذاشت. به  این ترتیب لگو از توییتر برای بازاریابی و تبلیغات، ارتباط با مردم، رسیدگی به خدمات مشتریان و انتشار اخبار خود استفاده می‌کند.

لگو حجم زیادی محتوای ویدئویی داشته و دائما آنها را در کانال‌های مختلف خود منتشر می‌کند. هر یک از مجموعه‌های لگو کانال و محتوای مخصوص به خودش را دارد. محتوای این ویدئوها سریال‌های کوتاه، تبلیغات و موزیک ویدئو را شامل می شوند. یک بخش از این ویدئو ها Micro Square نام دارد که روش های ساخت اشیاء مختلف را به مخاطبان آموزش می‌دهد. در نتیجه لگو از یوتیوب برای بازاریابی محتوا، ارتباط با مشتریان و انتشار تبلیغات کمپانی به خوبی بهره برده‌است.

طراحی دوباره وب سایت

لگو طراحی وب سایت خود را در سال ۲۰۱۱ تغییر داد و بخش گالری عکس، بازی  و ارسال پیغام را به آن اضافه کرد. آنها همچنین آدرس وب سایت  تولید کنندگان خط داستانی این کمپانی مثل Lord of the Ring  و Star Wars را نیز در وب سایت خود قرار داده‌اند. به این ترتیب این وب سایت بستری را فراهم می کند تا طرفداران این برند در فضای مجازی با یکدیگر در تعامل بوده و این فرصت را داشته باشند که به بازی و تقسیم افکار خلاقانه خود با دیگران بپردازند.

لگو لند

این کمپانی با در اختیار داشتن تیم تحقیقاتی به تحقیق و بررسی مشتریان خود مشغول است تا محصولات آینده خود را براساس خواسته و سلیقه مردم تولید کند.

محققان لگو متوجه شدند که تفاوت بزرگی بین والدین اروپایی و آمریکایی وجود دارد؛ والدین آمریکایی ترجیح می دهند کودکان شان به تنهایی بازی کرده و نیازی به حضور پدر و مادر در کنار آنها وجود نداشته باشد. در مقابل والدین اروپایی بیشتر تمایل دارند وقت خود را با فرزندان شان سپری کنند. به این ترتیب بود که ایده ساخت «لگولند» به ذهن این کمپانی رسید تا از این راه بتواند والدین را بیشتر از گذشته در کنار کودکان شان نگه دارد.

بازاریابی و تبلیغات برای مخاطبان بزرگسال

تا پیش از سال ۲۰۰۰، بازاریابان لگو تمام  وقت و تلاش خود را برای جلب رضایت کودکان و والدین آنها صرف می کردند. اما در این بین جمعی از طرفداران بزرگسال نیز وجود داشتند که پتانسیل بازاریابی را داشتند ولی به طور کلی نادیده گرفته شدند.

تیم تحقیق لگو متوجه شد طرفداران بزرگسال این برند سالانه به طور میانگین، هزینه بیشتری را برای خرید محصولات این کمپانی می پردازند. همین موضوع لگو را به فکر ساخت محصولات گران قیمت تر انداخت. برای مثال ماکت ۵۰۰۰ تکه ای Star Wars ساخت این شرکت به قیمت ۵۰۰ دلار به سرعت به فروش می رسید.

کارخانه لگو

در سال ۲۰۰۵، این شرکت ایده کارخانه لگو را عملیاتی کرد. کارخانه لگو وب سایتی بود که افراد می توانستند مدل های مورد نظر خود را طراحی کرده و برای ساخت طرح خود هر تعداد آجر و وسایلی را که نیاز دارند از این وب سایت خریداری کنند.

کالای مورد نیاز مشتریان از طریق حمل و نقل دریایی به دست شان می رسد و در نهایت این امکان وجود خواهد داشت که مدل نهایی شده خود را با سایر کاربران به اشتراک بگذارند. کارخانه لگو این اشتیاق را در کاربران به وجود می آورد که مدت زمان بیشتری را داخل وب سایت صرف کنند.

تبلیغات چاپی

در سال ۲۰۰۶، لگو با کمک آژانس تبلیغاتی Blattner Brunner، مجموعه ای از تبلیغات چاپی را منتشر کرد که در آن به رشد خلاقیت افراد از طریق سازه های لگو اشاره داشت.

لگو همچنان به پیشرفت کسب و کار و بازار خود ادامه می دهد. دفتر اصلی این کمپانی در دانمارک، انگلستان، ایالات متحده و چین قرار دارد و طی دهه های گذشته توانسته است میزان سود دهی خود را چهار برابر افزایش دهد. لگو با پیروی از استراتژی تداوم و وفق پذیری در شرایط مختلف بدون  شک برای دو تا سه قرن آینده نیز تداوم خواهد داشت.

دامپینگ در کسب و کار و درآمد

دامپینگ در کسب و کار و درآمد
خیانت بزرگی بنام دامپینگ در جامعه در حال وقوع است. هوشیار باشید.
یک فروشگاه زنجیره ای را تجسم کنید. بسیار بزرگ. بسیار شیک. وارد محله ای می شود. محله ای با مردمانی از طبقه متوسط. نبش اصلی ترین چهار راه محله، زمینی به وسعت 10 هزار مترمربع را می خرد. آن را در هفت طبقه می سازد. با پله برقی، آینه ها و لامپ های زیبا.
خوشحالید نه؟  
فروشگاه شروع به کار می کند. تعداد زیادی از اهالی محل را هم استخدام می کند. ولی فقط چند ساعت در هفته. مثلا روزی یکی دو ساعت. چه خاصیتی دارد؟ روشن است که وقتی خانم خانه دو ساعت در فروشگاهی که با آن همه زلم زیمبو و رعایت قواعد مارکتینگ چیده شده کار می کند، خرید روزانه اش را هم از همانجا انجام خواهد داد. بخصوص که قیمت ها هم پائین تر از عباس آقای میوه فروش و حسین آقای پارچه فروش است. حتی پائین تر از قیمت تمام شده! به این می گویند دامپینگ! جالب اینکه خانم عباس آقا هم میوه اش را تازه از همان فروشگاه می خرد. چرا؟ چون عباس آقا سالها هرچه میوه بد داشته که کسی نخریده بوده به منزل آورده. الان خانم عباس آقا خودش دارد کار می کند. با حقوق خودش حسرت  سالیان را از دلش در می آورد.
چند ماهی گذشته. کار و بار عباس آقا و حسین آقا خراب است. درآمدشان اجاره مغازه شان را هم در نمی آورد. شاگرد مغازه اخراج می شود و می رود در فروشگاه زنجیره ای استخدام می شود. هفته ای 10 ساعت. ولی حقوق ساعتی اش بالاست. این حقوق ساعتی آنچنان توقع او را بالا برده که جای دیگری نمی تواند کار پیدا کند.
دو سال گذشته. عباس آقا در شرف ورشکستگی است. آخرین مقاومت ها را کنار می گذارد و مغازه را تعطیل می کند. او نیز به فروشگاه زنجیره ای می رود و زیر دست شاگرد سابقش که حالا یکی از انباردارهای فروشگاه است استخدام می شود. همسرش اما اخراج شده است. چون انتظار داشته بعد از دو سال حقوقش یا دست کم ساعت کارش اضافه شود.
چهار سال گذشته است. صاحب مغازه عباس آقا دو سال است اجاره ای نگرفته است. از وقتی عباس آقا مغازه اش را خالی کرده یکی دو مستاجر عوض کرده که هیچکدام بیش از یکی دو ماه دوام نیاورده اند. کاسبی نیست. مغازه ها را به قیمت ارزانی می فروشد به یک بساز و بفروش.
سال پنجم دیگر محله مردمانی از طبقه متوسط ندارد. حسین آقا و شاگردش هر دو کارگر ساختمانی هستند. قیمت های فروشگاه زنجیره ای بالاست. سود هشتصد درصدی روی قیمت تمام شده کالا عادی است. فروشگاه حقوق ساعتی را کم کرده. تعداد بیشتری را با ساعت های کمتر استخدام کرده است.
سال هفتم. فروشگاه محله را به خاک سیاه نشانده. کسی دیگر در آن محله پس اندازی ندارد. فروشگاه کالاهایش را به سایر شعبه ها انتقال می دهد. این شعبه تعطیل است. مردم فقیر منطقه قدرت خرید از چنین فروشگاه باکلاسی را ندارند!
این اتفاقی است که هر روز در آمریکا می افتد. صاحب فروشگاه همان یک درصد است و ساکنین محله همان 99 درصد. فقرا فقیرتر و پولدارها پولدارتر می شوند. شهردارهای مناطق و شهرهای کوچک هر روز با التماس از مردم می خواهند که به جای خرید از فروشگاه های عظیم، از بیزینس های محلی (عباس آقا و حسین آقا) خرید کنند. ولی اغلب مردم با همین طرز فکر شما خریدشان را از غول های بزرگ انجام می دهند. شیک. ارزان!   
از خودتان بپرسید چرا اروپا غول های آمریکایی مثل والمارت را محدود کرده؟ جالب اینکه به دلیل همین محدودیت متهم به کمونیست بودن و مخالفت با تجارت آزاد هم می شود.
نه دوست عزیز. هرکه ارزان می فروشد برای رضای خدا ارزان نمی فروشد!
اگر چین سیب و پرتقالش را با ضرر وارد کشورتان می کند و ارزانتر از باغدار شما میفروشد برای این است که می خواهد باغدار باغش را نابود کند و ویلا بسازد. اگر چین پیراهن مردانه را در تهران می فروشد 5000 تومن و شما برای دوختن همان پیراهن باید 10 هزار تومن مزد بدهی، فقط به دلیل ارزانی نیروی کار چینی نیست! بلکه دارد دامپینگ می کند! قضیه خیلی ساده است .  
این قضیه متاسفانه دلیل اصلی تعطیلی کارخانجات اخیر است.

✍️برگرفته از پژوهش استاد جامعه شناسی دکتر جمالو

بررسی آینده تبلیغات دیجیتال و کسب و کار آنلاین

 بررسی آینده تبلیغات دیجیتال و کسب و کار آنلاین

تبلیغات آنلاین و دیجیتال هر روز در حال رشد است و کسب درآمد از طریق آنها روز به روز در حال افزایش هست. تبلیغات آنلاین از طریق سایتهای بزرگی چون گوگل، یاهو ، فیسبوک و.. مبین درآمد زایی زیاد آن است ولی در سالهای اخیر به نظر می رسد که تبلیغات دیجیتال و کسب و کار از طریق موبایل به شدت در سال رشد است در اینجا می خواهیم هفت روند بزرگ و چشمگیر که آینده تبلیغات دیجیتال و کسب درآمد آنلاین را می سازد بیان کنیم.

 

گزارش سالانه Internet Trends به قلم ماری میکر (Mary Meeker) از جمله گزارش‌هایی است که در حوزه صنعت فناوری بسیار به آن توجه می‌شود. مطالب ارائه‌شده سال جاری نیز حاکی از رشد موبایل، به خصوص در پلتفرم‌های اجتماعی است که در حال حاضر بخش اعظم هزینه تبلیغات و زمان صرف‌شده توسط کاربران را در اختیار دارند. در این مقاله به هفت نکته از جالب‌ترین آمارها می‌پردازیم که از میان بیش از ۲۰۰ اسلایدی که خانم میکر در کنفرانس برنامه‌نویسی Re/code ارائه کرد، انتخاب شده‌اند.

۱٫ درآمد حاصل از تبلیغات دسکتاپ نسبتاً ثابت و درآمد حاصل از تبلیغات موبایل در حال انفجار است 
بازاریاب‌ها از شنیدن این عبارت که «امسال سال موبایل» است، خسته شده‌اند، اما مطالبی که میکر ارائه داده‌است، نشان می‌دهد که درآمد حاصل از تبلیغات موبایل بسیار بیشتر از دستکاپ است. درآمد حاصل از تبلیغات اینترنتی به ۶۰ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۵ رسید که در مقایسه با سال ۲۰۱۴، افزایش ۲۰ درصدی داشته است. درآمد حاصل از تبلیغات موبایل ۶۶ درصد رشد کرده است که در خصوص دسکتاپ این مقدار تنها به پنج درصد می‌رسد.


شکل ۱: تبلیغات اینترنتی در آمریکا بین سال‌های ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۵

در ضمن، مصرف‌کنندگان ۲۵ درصد وقت خود را صرف موبایل‌هایشان می‌کنند که ۱۲ درصد بودجه تبلیغات را تصرف می‌کند. طبق ارزیابی میکر، این یعنی فرصت بکر ۲۱ میلیارد دلاری برای برندهای آمریکایی که خود را با نحوه استفاده مردم از رسانه همگام کنند. در مقایسه با موبایل، مصرف کنندگان ۲۲ درصد وقت خود را صرف دسکتاپ‌هایشان می‌کنند و تبلیغ‌کنندگان ۲۳ درصد بودجه را به تبلیغات دسکتاپ اختصاص می‌دهند.

۲٫ این بازی گوگل و فیسبوک برای برنده شدن است
دوست داشته باشید یا نه، مارک زاکربرگ، نیروی مخرب تبلیغات را ایجاد کرده است. بین سال‌های ۲۰۱۴ و ۲۰۱۵، درآمد حاصل از تبلیغات فیسبوک ۵۹ درصد رشد داشت و بخش عمده این تبلیغات در دستگاه‌های موبایل انجام می‌گرفت. در ضمن، درآمد حاصل از تبلیغات گوگل در همان دوره زمانی ۱۸ درصد بود. به نظر می‌رسد درآمد گوگل در مقایسه با فیسبوک ناچیز باشد، اما تمام دستگاه‌های پخش دیجیتال دیگر، به ۱۳ درصد رشد کل کمک کردند. گوگل و فیسبوک با هم ۷۶درصد رشد تبلیغات اینترنتی را در اختیار داشتند.


شکل ۲: درآمد حاصل از تبلیغات و نرخ رشد (%) گوگل در مقابل فیسبوک و دیگران. آمریکا؛ سال ۲۰۱۴-۲۰۱۵

۳٫ مصرف‌کنندگان از تبلیغات آنلاین ناراضی هستند
گزارش‌های میکر، شامل داده‌هایی از شرکت ویدیویی Unruly بود که نشان می‌داد رونق تبلیغات آنلاین برای مصرف‌کنندگان اصلاً جالب و شگفت‌انگیز نیست. ۹۲ درصد از ۳۲۰۰ کاربر اینترنت عنوان کرده‌اند که قصد دارند از مسدودکننده‌های تبلیغات (ad blocker) استفاده کنند و ۶۲ درصد مردم گفته‌اند که تبلیغات ابتدای فیلم موجب ناراحتی آن‌ها می‌شود. همچنین مطالعات نشان دادند که ۸۱ درصد تبلیغات ویدیویی بی‌صدا هستند و برای آنکه صدا پخش شود، مصرف‌کنندگان باید روی آن‌ها کلیک کنند.

۴٫ قوانین موبایل برای مسدود کردن تبلیغات
میکر، همچنین در خصوص مسدود کردن تبلیغات، تحقیقات جدیدی از PageFair ارائه کرد که نشان می‌داد ۴۰۰ میلیون کاربر در سطح جهان تبلیغاتی را که در وب موبایل عرضه می‌‌شود، مسدود می‌کنند که این تعداد در کاربران دسکتاپ به ۲۰۰ میلیون نفر می‌رسد.


شکل ۳: کاربران جهانی استفاده‌کننده از مسدودکننده‌های تبلیغات در وب (موبایل+ دسکتاپ)

از آنجا که فناوری PageFair به ناشران کمک می‌کند تا درباره مسدودکننده‌های تبلیغات کار کنند و مسدودکنندگان تبلیغات موبایل تنها یک سال است که فعالیت خود را آغاز کرده‌اند، به این نتایج باید با شک و تردید نگریست.

۵٫ هرچه کوتاه‌تر بهتر
میکر برای نشان دادن نحوه عملکرد ویدیوهای کوتاه در موبایل، به دو کمپین Snapchat -کمپینی برای Spotify و کمپینی برای Universal Pictures’Furious 7 – از سال گذشته اشاره کرد.
Universal در مارچ ۲۰۱۵ حامی مالی فستیوال موسیقی آلترا میامی بود که بیش از ۱۴ میلیون بازدید داشت. در ماه دسامبر، Spotify به دلیل راه انداختن کمپینی در بخش Discover که برجسته‌ترین هنرمندان سال را اعلام می‌کرد، حق اشتراک را تا  تقریباً ۳۰ درصد افزایش داد.

۶٫ نسل هزاره همچنـان در فیسبوک هستند
با وجود گزارش‌های پی‌درپی که فیسبوک را مناسب نوجوانان و جوانان نمی‌دانند، طبق داده‌هایی از comScore که میکر به اشتراک گذاشته، این پلتفرم اجتماعی همچنان در دسترس اکثر نسل هزاره است. این داده‌ها میانگین ماهیانه دقایقی را که هر بازدیدکننده در شبکه‌های اجتماعی حضور می‌یابد، اندازه‌گیری می‌کند؛ فیسبوک، اینستاگرام و اسنپ‌چت، مدعی بیشترین دسترسی هستند.


شکل ۴: نفوذ مخاطبان دیجیتال در رده سنی ۱۸ تا ۳۴ سال در مقابل تعامل شبکه‌های اجتماعی پیشرو در آمریکا

جالب است که با وجود آنکه این مقدار در وب‌گاه تامبلر متعلق به یاهو، به کمی بیشتر از ۲۰ درصد در ۱۸ تا ۳۴ساله‌ها می‌رسد، میانگین حضور هر کاربر در این شبکه اجتماعی ۲۰۰ دقیقه است. در ضمن این میزان در توییتر به بیش از ۵۰ درصد نسل هزاره می‌رسد، درحالی‌که میانگین زمان‌سپری‌شده در این شبکه اجتماعی به‌طور چشمگیری کمتر است.

۷٫ چت آینده است
برندهای تجاری بنا به دلایل واقعی، بازاریابی مبتنی بر چت و روبات‌ها را با آغوش باز می‌پذیرند. چارتی که در شکل شماره پنج آمده است، رشد سریع واتس‌اپ، فیسبوک مسنجر و ویچت را در شش سال گذشته و نحوه مقایسه آن‌ها با اینستاگرام، توییتر و لینکدین را نشان می‌دهد.


شکل ۵:‌ کاربران فعال ماهانه در شبکه‌های اجتماعی و مسنجرها، سال‌‌های ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۵