آموزش کسب و کار، کسب درآمد اینترنتی، استخدام ، استخدامی، کنکور و موفقیت در کنکور و دانشگاه

آموزش کسب و کار,کسب درآمد,کسب درآمد از اینترنت , استخدام استخدامی کنکور موفقیت در کنکور و دانشگاه

آموزش کسب و کار، کسب درآمد اینترنتی، استخدام ، استخدامی، کنکور و موفقیت در کنکور و دانشگاه

آموزش کسب و کار,کسب درآمد,کسب درآمد از اینترنت , استخدام استخدامی کنکور موفقیت در کنکور و دانشگاه

کسب درآمد دیجیتال جهت کسب و کارهای نو

کسب درآمد دیجیتال جهت کسب و کارهای نو

  تکنولوژی و پیشرفت فناوری در همه زمینه ها تغییرات اساسی ایجاد کرده و بازار کسب و کار و درآمد را متحول ساخت. در این بازاریابی دیجیتالی و پیشرفته مارکتینگ، برخی کسب و کارهای نو و کاملا جدید ایجاد شده است که اتفاقا مورد استقبال مردم و بازاریابان حرفه ای قرار گرفته و کسب درآمد میلیاردی به همراه دارند. کسب و کار نو یا همان استارتاپ ها تشنه بازار بزرگ کسب درآمد دیجیتالی می باشد و دغدغه اصلی آن هم جلب رضایت مشتری و افزایش فروش و درآمد بیشتر است حال با این توانمندی بالا چطور بازار هدف را به طرف خود بکشاند و با ارائه خدمات مناسب خود کسب درآمد بیشتر کند و با تامین سرمایه ، کسب و کارش را توسعه دهد؟

کسب درآمد . کسب و کار. بازاریابی دیجیتال. دیجیتال مارکتینگ.کسب و کار نوپا.

 

احتمالا راه اندازی یک کسب و کار نو با ایده ها و دیدگاههای جدید موضوعی هیجان انگیز برای هر فرد یا گروهی است. سوال اینجاست که چگونه می توان این کسب و کار جدید را به بازار معرفی و آن را به یک کسب و کار سود آور تبدیل کرد.

در کسب و کار های جدید توجه زیادی به رفع دغدغه ها و مسائل جامعه یا بازار مشخصی شده است و معمولا کالا یا خدمات ارائه داده شده موجب راحتی بیشتر مخاطبان می شود. به این منظور نیاز است با بازاریابی و تبلیغات هدفمند به معرفی آنها پرداخت و گروه هدف را از مزایا و فواید آنها مطلع ساخت.

کسب و کارهای نو یا همان استارتاپ ها باید هویت و برند خود را در کوتاه ترین زمان ساخته و آن را پیش از حضور رقبای جدید توسعه دهند.

دیجیتال مارکتینگ چگونه به توسعه استارتاپ ها کمک می کند؟

در دیجیتال مارکتینگ امکان رشد و توسعه برند در فضای آنلاین با استفاده از استراتژی های آن فراهم می شود و می توان باشگاهی از مشتریان بالقوه را با صرف هزینه ای پایین به وجود آورد. همچنین دیجیتال مارکتینگ کمک می کند تا با افزایش آگاهی از برند، جایگاه مناسبی را در ذهن مخاطبان ایجاد کنید. معمولا محدودیت های مالی در استارتاپ ها موجب می شود آنها برنامه های بازاریابی و تبلیغات را به گونه ای تدوین کنند تا بیشترین بازگشت سرمایه را به همراه داشته باشد. در اینجا برخی ابزارها و استراتژی های دیجیتال مارکتینگ را که در توسعه کسب و کارهای نو مفید است، ذکر کرده ایم.

۱. بهینه سازی سایت

بهینه سازی سایت راهکاری مقرون به صرفه با قابلیت اندازه گیری میزان پیشرفت آن است که منافعی بلند مدت را برای هر کسب و کاری به همراه دارد. این استراتژی موجب افزایش رتبه سایت می شود و دیده شدن وب سایت براساس کلمات کلیدی مشخص می شود. بهینه سازی سایت نقش مهمی در برندینگ کسب و کارها در فضای آنلاین ایفا کرده و موجب اعتماد و اعتبار نام برند می شود. مهم ترین مزیت بهینه سازی، نمایش برند به صورت دائم به مخاطبان است.

چه مواردی باید در بهینه سازی سایت رعایت شود؟

در ابتدا از نحوه نمایش درست سایت در موبایل و تبلت اطمینان حاصل کنید؛ نمایش سایت در این پلتفرم ها باید به گونه ای باشد که کاربران بتوانند به راحتی به آن موردی که دنبالش هستند دست یابند. این مورد در سایت های فروشگاهی اهمیت بیشتری دارد. سپس مطمئن شوید از تگ های مناسب در صفحات سایت استفاده کرده اید. تگ های عناوین، توضیحات و کلمات کلیدی نقش مهمی در ایندکس شدن سایت و معرفی محتوای آن به گوگل دارند، همچنین افزایش سرعت لود سایت، تهیه و بارگذاری محتوای با کیفیت در صفحات سایت از موارد مهم در این استراتژی است.

۲. بازاریابی محتوا

بازاریابی محتوا نقش تاثیرگذاری در ایجاد ترافیک و افزایش آگاهی از برند دارد و کمک می کند ارتباطی بهتر با مشتریان فعلی و بالقوه ایجاد شود. این استراتژی در افزایش رتبه سایت نقش مهمی ایفا کرده و موجب شناسایی سایت و محتوای آن در موتورهای جست وجو می شود.

در بازاریابی محتوا به چه مواردی باید توجه شود؟

تمرکز شما در بازاریابی محتوا باید به انتشار محتوای مفید و مناسب به صورت یکنواخت باشد. این محتوا باید متناسب با علائق و نیاز مخاطبان تهیه شود. با تهیه وبلاگ در سایت به انتشار مطالب مرتبط با صنعت خود به اشکال مرتبط بپردازید. همچنین می توانید با برخی سایت های فعال در زمینه انتشار محتوا همکاری کنید تا مطالب شما را منتشر کنند.

۳. بازاریابی در رسانه های اجتماعی

یکی دیگر از استراتژی های کم هزینه و تاثیر گذار برای گسترش نام برند، بازاریابی در رسانه های اجتماعی است. از این استراتژی می توان برای تعامل با مشتریان فعلی و آتی استفاده شود. نکته مهم، انتخاب بهترین رسانه متناسب با نوع کسب و کار و مخاطبان است.

چه مواردی در این استراتژی باید رعایت شود؟

ارائه مطالب مفید در هر یک از رسانه ها، متناسب با آن رسانه و همچنین تهیه جدول زمانبندی مشخص برای انتشار مطالب می تواند در گسترش نام برند موثر باشد. اکثر رسانه ها امکان مشاهده و آنالیز مطالب و رفتار بازدیدکنندگان را می دهند و از آن می توان برای بهبود و افزایش اثربخشی برنامه های آتی استفاده کرد.

۴. ایمیل مارکتینگ

مقرون به صرفه ترین و مناسب ترین استراتژی دیجیتال مارکتینگ با بازگشت سرمایه مناسب است. ایمیل مارکتینگ امکان تعامل و ارتباط با مخاطبان را سهولت داده و این امکان را می دهد تا با دسته بندی مخاطبان و ارسال مطالب مفید و اخبار مرتبط با برند برای هر دسته، موجب افزایش وفاداری مشتریان فعلی و جذب مشتریان جدید شود. در حال حاضر تعداد ایمیل های ثبت شده فعال حدودا سه برابر مجموع حساب های کاربری فیس بوک و توییتر است و این موضوع میزان محبوبیت و کارایی این استراتژی را نشان می دهد.

چگونه استراتژی ایمیل مارکتینگ را به خدمت بگیرید؟

در ابتدا باید بانک اطلاعاتی از مشتریان فعلی و بالقوه تهیه شود و توسط راهکارهایی آن را گسترش داد. با تقسیم و دسته بندی بانک های اطلاعاتی به بخش های مختلف و ارسال مطالب مفید و متناسب برای هر بخش میزان بازخورد آن افزایش می یابد. برای اجرای این استراتژی باید با برخی ارائه دهندگان این سرویس برای ارسال ایمیل و آنالیز آن همکاری کنید.

مطلب مشابه کسب درآمد دیجیتال:

آینده تبلیغات دیجیتال و کسب درآمد آنلاین

راهکار اجرای تفکر استراتژیک در کسب و کار

راهکار اجرای تفکر استراتژیک در کسب و کار

  در کسب و کار و افزایش درآمد، داشتن برنامه درازمدت بسیار مهم است. برنامه درازمدت شاهراه کسب درآمد برای آینده می باشد . داشتن تفکر و اندیشه بلندمدت که برخی به آن تفکر استراتژیک هم می گویند (که البته شاید درست هم نباشد) برای عملی شدن و اجرا ابزار و وسایلی لازم دارد . قبلا از پرداختن به شیوه های کاربردی جهت عملی شدن تفکر استراتژیک باید به این نکته مهم توجه کنیم که دلیلی وجود ندارد یک مدیر اجرایی ارشد از تمام جزئیات کسب و کار و مسائل ریز کسب درآمد اطلاع دقیق داشته باشد البته نیاز استراتژیک و تفکر سیستمی در کسب و کار ایجاب می کند که از برخی از کلیات مسائل کسب درآمد اطلاع داشته باشدو.
در اینجا مسائلی و موضوعاتی مانند: کسب و کار . کسب درآمد. تفکر. تفکر استراتژیک. تفکر استراتژیک مدیران. تفکر سیستمی.کسب و کار. نیاز استراتژیک را شرح خواهیم داد.


مدیران ارشد اجرایی غالبا گلایه می‌کنند که «من تمام وقت خودم را صرف مدیریت مسائل جزئی و تاکتیکی می‌کنم و به همین علت وقت نمی‌کنم به مسائل بلندمدت بپردازم.» با وجود این وقتی از مدیرانی که به من مراجعه می‌کنند، می‌پرسم: «اگر در تقویم شما یک روز اضافه‌تر وجود داشت تا بتوانید کمی استراتژیک باشید، آن روز را صرف انجام چه کاری می‌کردید»، اغلب شانه‌هایشان را بالا می‌اندازند و به من خیره می‌شوند.

بعضی از مردم تصور می‌کنند که فکر کردن به شکل استراتژیک یعنی پروراندن «فکرهای بزرگ» یا مطالعه تحقیقات علمی و پژوهشی درباره گرایش‌های کسب‌وکار. سایر مردم نیز فکر می‌کنند که تماشای سخنرانی‌های TED درباره آینده می‌تواند به آنها کمک کند تا آینده‌نگر شوند.چگونه می‌توانیم تفکر استراتژیک را به‌کار بگیریم وقتی حتی نمی‌دانیم آینده چه شکلی است؟

ما طی تحقیقات ۱۰ ساله خود که روی بیش از ۲۷۰۰ مدیر ارشد اجرایی تازه‌کار صورت گرفته، به نتایج جالبی دست‌یافته‌ایم. بیش از نیمی از (۵۸ درصد) مدیران مورد مطالعه ما می‌گفتند: «کارکنان از ما انتظار دارند از جزئیات پروژه‌هایی مطلع باشیم که به نظر ما، در حد و اندازه یک مدیر ارشد اجرایی نیست و دلیلی ندارد که یک مدیر تا این حد وارد جزئیات شود.»

بیش از نیمی از مدیران احساس می‌کردند که زحمت تمام تصمیم‌گیری‌ها بر دوش آنها است؛ حتی تصمیم‌‌هایی که جزو وظایف کارکنان سطوح پایین‌تر است.

از این پاسخ‌ها می‌توان این‌گونه نتیجه‌گیری کرد که مشکل رهبران سازمان‌ها، تنها محدود به تفکر استراتژیک نیست. رهبری استراتژیک علاوه‌بر تفکر، نیازمند عملکرد استراتژیک نیز هست.

ریچ هورواث، مدیر ارشد اجرایی موسسه تفکر استراتژیک در تحقیقات خود دریافت که ۴۴ درصد مدیران، بخش اعظمی از زمان خود را صرف حل مشکلات می‌کنند.

فرهنگ غالب در این سازمان‌ها واکنشی (Reactive) است، یعنی مدیران به جای آنکه چالش‌های احتمالی را پیش‌بینی و خود را برای مواجهه با آنها آماده کنند، زمانی به فکر چاره می‌افتند که در دل بحران فرو رفته‌اند. در این سازمان‌ها کسی به فکر پیشگیری نیست، بلکه همه به فکر درمانند.

تقریبا تمام رهبران (۹۶ درصد) ادعا کرده‌اند که برای تفکر استراتژیک، فرصت کافی ندارند چون تمام وقت آنها صرف حل مشکلات و مسائل جزئی می‌شود. به نظر می‌رسد که هر دو مساله (فرهنگ غلط و نبود زمان کافی) نشانه‌های یک مشکل اساسی‌ترند. تجربه سال‌ها همکاری و مشاوره به مدیران ارشد، به من نشان داده که تفکر استراتژیک از دل شغل شما بیرون می‌آید.

من طی این سال‌ها به صدها مدیر ارشد اجرایی کمک کرده‌ام با به‌کارگیری سه روش کاربردی، تفکر استراتژیک را در وظایف شغلی خود بگنجانند. این سه روش از این قرارند:

۱) نیازهای استراتژیک شغل خود را شناسایی کنید.

یک روز با مایک، مدیر ارشد عملیاتی یک شرکت ملاقات کردم که به تازگی این سِمت را پذیرفته بود تا مدیریت امور مربوط به ادغام دو شرکت زنجیره تامین را بر عهده بگیرد.

او بخش زیادی از زمان خود را صرف حل مشکلات پیش‌بینی‌نشده و رسیدگی به شکایات مشتریان می‌کرد. او به قدری در حل مشکلات مهارت داشت که تمام کارکنان عادت کرده بودند به محض مواجهه با کوچک‌ترین مشکلی به او رجوع کنند.

از او پرسیدم: «مهم‌ترین انتظار مدیران ارشد و هیات‌مدیره از تو چیست؟ چه دستاوردی مد نظر آنها است؟» او به سرعت پاسخ داد: «حذف هزینه‌های اضافی از فعالیت‌های تکراری و به‌کارگیری یک سکوی تکنولوژی برای مدیریت زنجیره تامین.» این پاسخ مختصر و شفاف حتی خود او را نیز شگفت‌زده کرد، چون ناگهان فهمید که چقدر از این اهداف فاصله دارد و کارهایی که به‌طور روزمره انجام می‌دهد، به هیچ وجه او را به این دو هدف نزدیک نمی‌کنند.

ما آن دو هدف را به چهار «حوزه تمرکز» تقسیم کردیم و ترتیبی دادیم تا تمامی جلسات و تصمیماتی که او در آنها دخیل بود، به‌طور مستقیم به آن دو هدف مرتبط باشند.

متاسفانه، بسیاری از مدیران اجرایی نمی‌توانند ارتباط میان نقش خود به‌عنوان مدیر و مشارکت استراتژیک را پیدا کنند. هورواث در کتاب خود از دیوید کالیس استاد مدرسه کسب‌وکار هاروارد نقل می‌کند: «اجازه دهید یک راز را فاش کنم. اغلب مدیران اجرایی نمی‌توانند هدف، حیطه وظایف و مزیت‌های کسب‌وکار خود را در چند جمله ساده شرح دهند.

اگر آنها نتوانند، باقی کارکنان نیز نخواهند توانست.» او همچنین به تحقیقات راجر مارتین، رئیس مدرسه مدیریت راتمن اشاره می‌کند. بر اساس این تحقیقات، ۴۳درصد مدیران قادر نیستند استراتژی خود را توضیح دهند. مدیرانی که فاقد شفافیت‌اند، به سختی می‌توانند توضیح دهند که کارهایی که امروز انجام می‌دهند چگونه بر آینده سازمان تاثیر خواهد گذاشت.

 

۲) پیش از تخصیص منابع، الگوها را کشف کنید.

زمانی که رهبر یک سازمان توانست ارتباط میان مشارکت خود و اهداف آینده را پیدا کند، باید از منابع موجود استفاده کند تا این مشارکت به بهترین نحو صورت پذیرد. هرچه تعداد منابع بیشتر باشد، تخصیص بودجه برای نیل به هدف دشوارتر است، به‌خصوص در سازمانی که تمام تصمیم‌گیری‌هایش به‌صورت واکنشی و در دل بحران انجام می‌گیرد.

اغلب مدیران هنگام وقوع بحران‌های ناگهانی، هم منابع مالی را هدر می‌دهند و هم کارکنانشان را از دست می‌دهند. این یکی از رایج‌ترین نشانه‌های نداشتن بینش است. بینش و درک مساله به شما کمک می‌کند منابع را اولویت‌بندی کنید، وگرنه تمام منابع شرکت شما صرف بحران فعلی خواهند شد.

مدیرانی که دارای تفکر استراتژیک‌اند، می‌دانند چگونه با استفاده از داده‌ها، راه‌های کسب درآمد در صنعت خود را کشف کنند. مطالعه الگوهای عملکرد در طول زمان و به‌کارگیری داده‌های رقابتی، مالی، عملیاتی و داده‌های مربوط به مشتریان به شما کمک می‌کند تا دوراندیش شوید و فرصت‌ها و خطرهای احتمالی آینده را پیش‌بینی کنید.

از نظر بسیاری از مردم، واژه بینش به معنای ایده‌های بزرگ است؛ همان جرقه‌هایی که در لحظات بحرانی به ذهن ما می‌رسند. اما دقیق‌ترین روش برای تشخیص اینکه چه چیزی شرکت شما را از سایر شرکت‌ها متمایز می‌کند، مطالعه الگوها و داده‌ها است.

مایک این روش را به‌کار برد و اتفاقا نتیجه مثبت گرفت. او با مطالعه داده‌هایی که در دست داشت، توانست از یک الگوی ساده پرده بردارد: تحویل به موقع و دقیق محصولات به مشتریان و کاهش هزینه‌ها. او فعالیت‌های اضافی یا فرآیندهایی را که به دو هدف مربوطه ربطی نداشتند، حذف کرد.

به این ترتیب هم هزینه‌ها کمتر شدند و هم تجربه بهتری برای مشتریان فراهم شد. مطالعه الگوها و تمرکز بر یک یا چند هدف مشخص به رهبران کمک می‌کند منابع مالی و انسانی را با اطمینان خاطر به حوزه‌هایی اختصاص دهند که نیازمند تغییر است. به این ترتیب آنها وقت خود را صرف حواشی و مسائل کم اهمیت نمی‌کنند.

 

۳) برای ایجاد تعهد در کارکنان، به آنها اجازه اظهار نظر بدهید.

بینش استراتژیک همان‌قدر که یک قابلیت ذهنی است، یک مهارت اجتماعی نیز هست. هیچ مدیری نمی‌تواند به تنهایی تفکر استراتژیک خود را عملی کند. او به افرادی که تحت رهبری او هستند نیاز دارد تا بینش و دیدگاه‌های استراتژیک او را برای کارکنان تفسیر کنند. استراتژی باید برای کارکنان ملموس باشد.

برای آنکه کارکنان نسبت به اجرای استراتژی سازمان متعهد باشند، باید هم این استراتژی را درک کنند و هم آن را باور داشته باشند.البته این موضوع در کلام آسان به نظر می‌رسد.

نتایج مطالعات نشان می‌دهد که تنها ۱۴ درصد کارکنان استراتژی شرکت خود را درک می‌کنند و فقط ۲۴ درصد افراد، احساس می‌کنند که میان استراتژی سازمان و پاسخگویی آنها به‌عنوان یک کارمند ارتباط وجود دارد (پاسخگویی یعنی هر فرد مسوولیت تمامی اقدامات مثبت و منفی‌اش را بپذیرد).

بعضی از مدیران اجرایی به اشتباه تصور می‌کنند که ارائه مداوم برخی نکات در قالب پاورپوینت به کارکنان کمک می‌کند تا هم از وجود استراتژی آگاه شوند و هم آن را بهتر درک کنند.بر عکس، تعهد کارکنان زمانی افزایش می‌یابد که حق اظهار نظر داشته باشند.

مدیری را می‌شناختم که درباره دیدگاه‌های استراتژیک خود با کارکنانش صحبت می‌کرد و از آنها می‌خواست که درباره این دیدگاه‌ها نظر بدهند و بگویند با او موافقند یا مخالف. پس از اتمام هر جلسه، مفروضات جای خود را به ایده‌هایی می‌دادند که محصول همفکری همه اعضای تیم بود.

 

آیا تفکر استراتژیک تنها مختص مدیران است؟

لیزا معاون بخش منابع انسانی یک شرکت است. یک روز یکی از همکارانش رو به او کرد و گفت: «شما باید کمی استراتژیک فکر کنید.» وقتی او این جمله را شنید، سخت به فکر فرو رفت. ذهن او مدتی درگیر بود تا اینکه تصمیم گرفت برای دریافت مشاوره نزد من بیاید. او به من گفت: «نمی‌دانم منظور آنها چیست. دقیقا چه کارهایی باید انجام دهم تا در شغل فعلی‌ام استراتژیک باشم؟»راه‌حل ساده است.

ابتدا باید طرز فکر خود را تغییر دهید. باید بدانید که تفکر استراتژیک تنها مختص رهبران و مدیران ارشد نیست. تفکر استراتژیک باید در تمامی سطوح سازمان در جریان باشد.

این بخشی از شرح وظایف نانوشته است. هر کارمندی در هر سطحی باید در استراتژی سازمان مشارکت داشته باشد. پس از اینکه تفکر استراتژیک را به عنوان بخشی از وظایف شغلی خود پذیرفتید، این سه قابلیت را در خود تقویت کنید.

 

۱- مشاهده کنید و گرایش‌ها را زیر نظر داشته باشید

لیزا نمی‌توانست به آینده دور نگاه کند چون حجم کارهای روزمره‌اش بسیار بالا بود. او هیچ‌گاه فرصت نداشت به پیرامون خود نگاه کند و ببیند در سازمان و خارج از آن چه می‌گذرد. او اطلاعاتی را که برای تمرکز، اولویت‌بندی و پیش‌بینی لازم است، در دست نداشت. نگاه او به شغلش و بالطبع رویکردش در استخدام و حفظ نیروی کار، استراتژیک نبود.برای آنکه استراتژیک فکر کنید، صنعت، گرایش‌ها و محرک‌های کسب‌وکارتان را بشناسید.

جمع‌آوری داده‌ها و زیر نظر داشتن گرایش‌ها کافی نیست. باید بتوانید: گرایش‌های داخلی سازمان را کشف کنید. این کار را به یک فعالیت روزمره تبدیل کنید.

مثلا ببینید که کدام مشکلات بارها و بارها مطرح می‌شوند و چه موانعی بر سر راه کارکنان قرار دارد.با همتایان خود، چه در داخل سازمان و چه در سازمان‌های دیگر ارتباط برقرار کنید تا ببینید مشاهدات آنها از بازار چیست. این اقدام به شما کمک می‌کند اتفاقات آینده را پیش‌بینی کنید.

 

۲- سوالات سخت بپرسید

پس از آنکه به درک درستی از گرایش‌ها و مشکلات سازمان رسیدید، می‌توانید تفکر استراتژیک را با پرسیدن این سوال در خود تقویت کنید: «چگونه دید خود را وسعت ببخشم؟» فراموش نکنید که هر استراتژی با یک سوال آغاز می‌شود. سوالات، الفبای استراتژی هستند. لیزا تلاش کرد حس کنجکاوی خود را افزایش دهد، به مسائل، از زوایای مختلف نگاه کند و تمامی احتمالات، رویکردها و نتایج احتمالی را در نظر بگیرد.

مثلا وقتی روی پروژه حفظ یکی از کارکنان کار می‌کرد، از خود سوالاتی از این دست پرسید: موفقیت در سال اول به چه شکلی است؟ در سال سوم چطور؟ چه چیزی می‌تواند روی نتایج تاثیر منفی بگذارد؟ نشانه‌های اولیه موفقیت چیستند؟ آیا این نتایج با اهداف بلندمدت سازمان هم‌جهت هستند؟ با پرسیدن این سوالات، او به این نتیجه رسید که باید با همکاران و مدیران ارشد مشارکت بیشتری داشته باشد تا پروژه را به بهترین نحو به انجام برساند.

 

۳- حتی صحبت کردن شما باید استراتژیک باشد

کسانی که دارای تفکر استراتژیک هستند می‌دانند چگونه صحبت کنند. آنها افکار خود را اولویت‌بندی و مرتب می‌کنند. ارتباطات کتبی و شفاهی آنها ساختارمند است تا مخاطب بتواند روی پیام اصلی آنها تمرکز کند. آنها وضعیت موجود را به چالش می‌کشند و فرضیه‌سازی می‌کنند. آنها شما را به سفری در آینده می‌برند.

هنگامی که قصد دارید پیامی را به فرد یا افرادی منتقل کنید، اهداف و نکات کلیدی را طبقه‌بندی و به ترتیب اهمیت مطرح کنید. ابتدا به‌طور خلاصه بگویید که قرار است درباره چه نکاتی صحبت کنید تا مخاطبان با اشتیاق بیشتری به صحبت‌هایتان گوش کرده و حتی در گفت‌وگوها مشارکت کنند.تفکر استراتژیک یک مفهوم انتزاعی نیست.

اغلب مدیران از نبود زمان کافی گلایه می‌کنند. حال آنکه مشکل از جای دیگر است. آنها باید خودشان را از قید و بند مشکلات روزمره بیرون بکشند و کاری را انجام دهند که با اهداف استراتژیک سازمان همسو باشد.

کارکنان نیز باید بپذیرند که تفکر استراتژیک، جزئی از شغل آنها است. اگر هر دو طرف به درک درستی از تفکر استراتژیک برسند، مشارکت آنها در امور سازمان به بالاترین سطح خود خواهد رسید.


مطالب مشابه استراتژیک:

مدیریت استراتژیک وب‌سایت جهت کسب درآمد

شیوه سئو و بهینه‌سازی وبسایت در رسانه‌های اجتماعی

شیوه سئو و بهینه‌سازی وبسایت در رسانه‌های اجتماعی

 رشد کسب و کار و کسب درآمد نیازمند سایت است تا کالا و محصول شما را به همگان معرفی کند. وبسایت کسب و کار نیاز به دیدن دارد و این میسر نمی شود مگر با تبلیغات و افزایش بازدید . افزایش بازدید از طریق موتورهای جستجو ممکن است و این نیاز به سئو یا بهینه سازی می باشد ولی بهینه سازی تنها توسط گوگل نیست . یکی از ابزارهای مهم برای رشد کسب و کار و افزایش کسب درآمد انلاین استفاده از پتانسیل بالای رسانه های اجتماعی است. شبکه های اجتماعی چنان رشد و اهمیت بالایی دارند که هر کسب و کاری را تحت تاثیر قرار می دهند. لذا آموزش بهینه سازی وبلاگ جهت کسب درآمد و یا افزایش بازدید در رسانه اجتماعی اهمیت بالایی دارد.

در حالی که شرکت‌ها در تلاش برای بهینه‌سازی سایت در گوگل هستند، اکثرا فرصت‌های دیگر دیجیتال مارکتینگ را از دست می‌دهند.

برای ارتباط بهتر سایت با رسانه‌های اجتماعی راه‌های تاثیر گذار بیشتری علاوه بر قرار دادن آیکون رسانه‌های اجتماعی در وب سایت و ارتباط مستقیم با آن رسانه وجود دارد.

متاسفانه بسیاری از مدیران اجرایی کسب و کارها، وب سایت و رسانه های اجتماعی را دو بخش مجزا در استراتژی های دیجیتال مارکتینگ لحاظ می کنند، در حالی که این دو می توانند تعامل بهتری با یکدیگر داشته‌باشند.

در صورتی که سایت و رسانه‌های اجتماعی در یک راستا و با یک برنامه‌ریزی مشخص حرکت کنند، نتایج بهتری در افزایش رتبه سایت، جذب مخاطبان بیشتر در رسانه‌های اجتماعی و بالا بردن فروش به دست می‌آید.

در زیر سه راهکار برای بهینه‌سازی سایت در رسانه‌های اجتماعی را ذکر کرده‌ایم:

۱. ارتباط با رسانه‌های اجتماعی

قبل از هر چیز به ساخت یک لینک ارتباطی بین وب سایت و حساب کاربری در رسانه ها نیاز است. قراردادن لینک سایت در پروفایل رسانه اجتماعی نخستین اقدامی است که برای ساخت ارتباط باید انجام دهید. تعداد بسیاری از شرکتها تنها به قرار دادن لینک رسانه های اجتماعی در وب سایت اکتفا می‌کنند.

قرار دادن لینک سایت در پروفایل تان این شانس را به شما می دهد تا ترافیک بیشتری روی وب سایت خود ایجاد کنید، البته برای ایجاد ارتباط از وب سایت با رسانه های اجتماعی، نیاز به قرار دادن کدهایی در صفحات سایت است.

با ایجاد ارتباط دوطرفه می توانید مخاطبان بیشتری را در رسانه های اجتماعی جذب و آنها را ترغیب به انتشار مطالب و محتوای سایت تان کنید.

رسانه های اجتماعی این امکان را به شما می دهد تا با قرار دادن آیکون آن رسانه در صفحات سایت، بازدید کنندگان بتوانند به راحتی مطالب سایت را در رسانه های خود به اشتراک گذارند.

۲. محتوای مفید و ارزشمند تولید کنید

محتوای مفید و ارزشمند برای مخاطبان و مشتریان نقش مهمی در بهینه سازی سایت در موتورهای جست وجو دارد، درصورتی که بخواهید سایت تان ارتباط بهتری با رسانه های اجتماعی داشته باشد، نیاز به تهیه محتوایی ارزشمند و منحصربه فرد برای سایت دارید و هر اندازه این محتوا از کیفیت بهتری برخوردار باشد شانس اشتراک گذاری آن محتوا در رسانه های اجتماعی بیشتر خواهد شد.

محتوا نباید تنها به صورت متن تولید شود، شما می توانید از تصاویر، ویدئو و کلیپ های آموزشی در محتوای خود استفاده و میزان تاثیرگذاری آن را بیشتر کنید.

۳.ساخت ارتباط متقابل

مخاطبان شما در رسانه های اجتماعی متعددی برای ارتباط با دوستان و گسترش شبکه کاری شان فعالیت می کنند. سایت شما می تواند این امکان را به بازدید کنندگان بدهد تا با نوشتن نظرات خود در وبلاگ و انتشار آن در رسانه ها موجب افزایش رتبه سایت و گسترش مطالب شما بین مخاطبان بیشتری شوند.

جهت افزایش بهره وری و ترغیب بازدید کنندگان به انتشار مطالب سایت از مجبور کردن آنها به ثبت نام و تکمیل فرم های پیچیده برای ایجاد حساب کاربری پرهیز کنید.

بسیاری از وب سایت ها به بازدید کنندگان این امکان را می دهند تا با حساب کاربری خود در رسانه های اجتماعی توسط گوگل یا یاهو وارد شوند و اقدام به درج مطالب کنند.

SEO.بهینه‌سازی سایت. رسانه اجتماعی. سئو.شبکه اجتماعی. کسب و کار.وبسایت کسب و کار. کسب درآمد.

مطالب مشابه بازاریابی و کسب درآمد از شبکه اجتماعی:

 دلیل موفقیت شبکه اجتماعی توییتر Twitter

 میزان تلاش در شبکه‌های اجتماعی برای کسب درآمد


موفقیت استارت‌آپ‌ها در تامین مالی

 موفقیت استارت‌آپ‌ها در تامین مالی

 در کسب درآمد و راه اندازی یک کسب و کار پولساز تنها ایده خوب مناسب نیست اگرچه ایده و نیروی انسانی مهم است ولی یکی از موارد موفقیت داشتن منابع مالی مناسب است بدون تامین سرمایه کافی، ممکن است که کسب و کار سالها طول بکشد تا به کسب درآمد عالی و پولسازی برسد . استارت آپ های زیادی هستند که به خاطر نداشتن سرمایه کافی نتوانستند در بازار رقابت دوام بیاورند و شکست خوردند. راز موفقیت یک استارت آپ تامین منابع مالی و سرمایه لازم است که این کار با شبکه سازی میسر است.

بسیاری از موسسان به دام مشابهی می‌افتد. آن‌ها تمام انرژی و منابع خود را صرف ساختن محصول و یافتن مشتریان می‌کنند و زمانی که کارشان تمام شد، تازه متوجه می‌شوند که باید سرمایه‌ خارجی خود را افزایش دهند. بنابراین تلاش می‌کنند با پیداکردن سرمایه‌گذاران بالقوه و درخواست پول از آن‌ها زمینه را فراهم سازند و البته معمولا شکست می‌خورند. در آخر، هیچ پولی و گاهی از اوقات هیچ شرکتی برایشان باقی نمی‌ماند.

جذب سرمایه اغلب سخت‌ترین و بحرانی‌ترین قسمت راه‌اندازی یک کسب‌وکار است و ممکن است بسیار زمان‌بر باشد. معمولا از زمانی که جذب سرمایه می‌کنید تا زمانی‌که پول به دست می‌آورد و به درآمدزایی می‌رسید، به‌طور میانگین شش ماه طول می‌کشد. اما رسیدن به آن نقطه ممکن است بیشتر هم طول بکشد، مخصوصا از آنجا که سرمایه‌گذاران تمایل دارند روی پروژه‌هایی سرمایه‌گذاری کنند که موسسانِ آن‌ها را می‌شناسند. این بدین معناست که ممکن است لازم باشد قبل از این‌که بتوانید با موفقیت سرمایه‌تان را افزایش دهید، دوازده ماه را صرف ساختن روابط خود کنید.

برخلاف جذب سرمایه از طریق معامله، شاید جذب سرمایه از طریق رابطه زمان‌بر باشد، اما این کلید جذب سرمایه و ایجاد مجموع‌های از مشاوران اصلی و سرمایه‌گذارانی است که برای مدتی طولانی از شما حمایت خواهند کرد.

در این مقاله چند نکته برای آغاز به کار بیان شده است:

* اگر به پول احتیاج دارید، درخواست راهنمایی کنید.
زمانی‌که یکی از شرکت‌های مخاطره‌آمیز خود را به نام تنئو (Teneo) (یک برنامه‌ غیرانتفاعی رهبری در سطح ملی) راه‌اندازی کردم، سرمایه‌داری موفق و انسان‌دوست، من و چند تن از دوستانش را برای جلسه‌ بحث و تبادل نظر به ناهار دعوت کرد. بعد از یک ساعت گفت‌وگوی مفید درباره‌ مفهومی که من درنظر داشتم، از من پرسیدند: «آیا در طول این ناهار، به هر آن‌چه می‌خواستی رسیدی؟»، با کمی گیجی جواب دادم: «بله، بله، از میزبانی شما متشکرم، خیلی چیزها یادگرفتم» او مکث کرد، و گفت: «خب ۲۵۰ هزار دلار چه‌طور است؟»

و آن اولین پولی بود که تا آن زمان به‌عنوان سرمایه به دست آورده بودم، درحالی‌که حتی آن را تقاضا نکرده بودم.

این تجربه به من یاد داد که اگر پول می‌خواهم، باید درخواست مشاوره کنم. زمانی‌که واقعا به دنبال مشاوره‌ از کسی هستید، فروتن می‌شوید و آن‌ها را بالا می‌برید و در موضع قدرت قرار می‌دهید، نشان می‌دهید توانایی خوب گوش دادن و سوال‌های خوب پرسیدن را دارید، و با ظرافت اجازه می‌دهید بدانند که شما در حال جذب سرمایه هستید بدون آنکه مستقیما از آن‌ها درخواست کرده باشید.

در آخرین شرکتم، اوت‌باکس (Outbox) (سرویسی که به‌صورت دیجیتال تمام نامه‌های غیر‌الکترونیک شما را به‌صورت آنلاین به دست شما می‌رساند) فهرستی از ۲۰ موضوع تهیه کردیم که در رابطه با آن‌ها به کمک احتیاج داشتیم. این موضوعات شامل همه چیز از تجهیزات تا انبارها، و از شرکای دولتی تا سرویس‌های ارسال نامه‌های تبلیغاتی می‌شد. سپس فهرستی از ۱۰۰ سرمایه‌گذار و مشاور تهیه کردیم که در زمینه‌های اصلی کسب‌وکارمان تخصص داشتند، و با همه‌ی کسانی که در این فهرست بودند ارتباط برقرار کردیم.

معمولا متوجه می‌شدیم که این متخصصان مشتاق بودند درباره‌ چیزی صحبت کنند که در حوزه‌ تخصص‌شان باشد و از طرفی جدید و هیجان‌انگیز نیز باشد. ما فقط به خاطر این‌که سرمایه‌گذاران پول داشتند با آن‌ها صحبت نمی‌کردیم، بلکه دراصل به دنبال مشاوره از افرادی بودیم که واقعا می‌توانستند برای حل مشکلات سخت، به ما کمک کنند.

* قبل از این‌که درخواست پول کنید، اعتماد جلب کنید.

شاید در نگاه اول، این واقعیت که سرمایه‌گذاران فقط پولشان را برای کسب‌وکاری هزینه می‌کنند که آن‌ها را می‌شناسند نوعی پارتی‌بازی باشد ولی با نگاهی عمیق‌تر، حداقل بعضی از قسمت‌های آن درست به نظر می‌رسد. سرمایه‌گذاران در شرکت‌های نوپا نه‌تنها ظرفیت کسب‌وکار شما را می‌سنجند، بلکه ویژگی‌های شخصیتی شما را نیز ارزیابی می‌کنند. آن‌ها می‌خواهند بدانند که آیا می‌توانند به شما اعتماد کنند یا نه. جلب اعتماد در جلسه اول بسیار سخت است، مخصوصا اگر شما درخواست پول کنید. چالش اینجاست که شما قبل از این‌که واقعا به سرمایه نیاز داشته باشید، با سرمایه‌گذاران به توافق برسید.

برای جلب اعتماد، روش‌های زیر را در نظر داشته باشید:

 روابط مشترک بسازید. اعتماد معمولا از طریق دوستان مشترک منتقل می‌شود. من به شخص الف اعتماد دارم، و شخص الف به شما اعتماد دارد. بنابراین من به شما اعتماد دارم. مطمئن شوید که از روابط مشترک آگاهی دارید و از آن‌ها به‌درستی استفاده نمایید.

  • در گفت و شنود فروتن باشید. بسیاری از مواقع، موسسان آن‌قدر مشتاقانه به هدف خود باور دارند که توانایی شنیدن و تحلیل انتقادها را ندارند.
  • نشان دهید که می‌دانید چه چیزهایی را نمی‌دانید. اگر از شما سوالی درباره‌ شرکت‌تان شد که پاسخ آن را نمی‌دانستید، به آن اقرار کنید. شاید یکی از راه‌های انجام آن گفتن این جمله باشد: «راستش درباره‌ی این قضیه مطمئن نیستم، اجازه دهید بررسی کنم و بعد برای شما توضیح دهم». و از آن مهمتر، هیچگاه از خود چیزی سر هم نکنید.

نشان دهید برای یافتن آن‌چه نمی‌دانید، برنامه دارید. اگر خلاءهایی اساسی در دانش شما وجود دارد که برای کسب‌وکار شما مشکل‌ساز است، آن‌ها را مشخص کنید و نشان دهید برای برطرف کردن آن‌ها برنا‌مه‌ای دارید.

نشان دهید کاملا مشتاق شنیدن انتقادها، تردیدها یا ترس‌های افراد در رابطه با مسایلی که می‌دانید، هستید. بااین‌که وقتی آمارهای لازم را در اختیار دارید تا پاسخ سوالات افراد را بدهید، قطع کردن و پریدن میان حرف‌های آن‌ها ساده است، اما کنجکاو بمانید و به حرف‌های آن‌ها گوش دهید. شاید از دیدگاه جدید آن‌ها نسبت به مساله، چیزی فراگیرید، و حداقل به آن‌ها نشان می‌دهید که برای آن‌چه می‌گویند ارزش قائلید.

* با سرمایه‌گذاران زمانی ملاقات کنید که به‌دنبال جذب سرمایه نیستید.

حقیقت دارد که طبیعی‌ترین زمان ملاقات با سرمایه‌گذاران زمانی است که شما در حال جذب سرمایه هستید، اما راه‌های بسیار دیگری نیز وجود دارد. من شخصا به‌دنبال بهترین سرمایه‌گذاران یک صنعت بودم تا از آن‌ها درباره‌ شرکت خودم بازخورد بگیرم. زمانی که به آن‌ها دسترسی پیدا می‌کردم چیزی شبیه این می‌پرسیدم: «مشغول ساختن شرکتی در فلان صنعت هستم و واقعا نوشته‌ها و سرمایه‌گذاری‌تان در این فضا را تحسین می‌کنم. ممکن است برای من ۳۰ دقیقه زمان بگذارید تا آن‌چه یادگرفته‌ایم را به اشتراک بگذاریم و از شما بازخورد دریافت کنم؟»

حتی زمانی‌که شما به دنبال جذب سرمایه نیستید در اغلب مواقع سرمایه‌گذاران مشتاق‌اند با کارآفرینان جدید ملاقات داشته باشند. شغل آن‌ها علاوه بر سرمایه‌گذاری، دانستن مسائل در آن صنعت است، درنتیجه از این به نفع خودتان استفاده کنید. ملاقات‌ها را به‌عنوان فرصتی برای به اشتراک‌ گذاشتن آن‌چه آموخته‌اید در نظر بگیرید. اگر از ملاقات رسمی می‎ترسید، این سه روش را مدنظر داشته باشید:

  • پیشنهاد دهید که کمک کنید و واقعا چنین کنید. من یکی از سرمایه‌گذاران کنونی خود را در اِیبل (Able) ملاقات کردم. ایبل یک شرکت فن‌آوری مالی است و زمانی‌که واقعا بخواهد کمک کند، وام‌های آنلاین با بهره کم را ارائه می‌کند. او می‌دانست که ما هنوز به جذب سرمایه نیاز نداریم، اما می‌خواست راهی برای ساختن روابط پیداکند. ارتباط خوبی با او ایجاد کردیم و  بنای این ارتباط را بر کمک به یکدیگر گذاشتیم. بعدها همین آشنایی سبب شد تا در جذب سرمایه بتوانیم از او کمک بگیریم.
  • با آن‌ها خارج از دفتر ملاقات کنید. بسیاری از سرمایه‌گذاران، به ویژه جوان‌ترهایی که بالاجبار باید معاملات جدیدی داشته باشند، سالانه به صدها رویداد مختلف می‌روند، از جمله زمان فروش ویژه نوشیدنی در رستوران‌ها، کنفرانس‎ها، نمایشگاه‌های ارائه‌ نسخه‌های آزمایشی محصولات، و جشن‌های فارغ‌التحصیلان. راه‌هایی برای پیدا کردن این رویدادها پیدا کنید و کاری کنید دعوت شوید، و سپس یاد بگیرید چگونه از رویدادهای شبکه‌ای به بهترین نحو استفاده کنید. خود را به‌صورت مفصل معرفی کنید. جملاتی کوتاه اما جذاب برای گفتن درباره‌ خودتان داشته باشید. سوال‌های خوب بپرسید، و سپس راهی برای پی‌گیری پیدا کنید.
  •  از لحاظ فکری با آن‌ها ارتباط برقرار کنید، حتی به‌صورت مجازی. بعضی از سرمایه‌گذاران تحلیل‌های بسیار عمیقی درباره‌ی مسائل مختلف در توئیتر و یا حتی وبلاگ‌ها منتشر می‌کنند. ارائه‌ نقطه نظری مخالف، یا پرسیدن سوالی کاوشگرانه، روش خوبی برای برقراری ارتباط است. می‌توانید از طریق ایمیل برایشان یک نامه‌ی ۲۰۰ کلمه‌ای به همراه اطلاعاتی درباره‌ این‌که چگونه می‌توانند استدلال‌هایشان را بهتر یا کامل‌تر کنند بفرستید. اشتباه متوجه نشوید، لطفا با سرمایه‌گذاران درگیر نشوید. اما باید بحث‌های داغی را با آن‌ها آغاز کنید.

زمانی که جذب سرمایه را شروع کردم، سرمایه‌گذاران به نظرم در نقطه بسیار بالاتری نسبت به من قرار داشتند. آن‌ها مرا می‌ترساندند. اما بعد از مدتی فهمیدم که آن‌ها تفاوت چندانی با من ندارند. بسیاری از سرمایه‌گذاران شرکت‌هایی را تاسیس کرده بودند، همان‌طور که بسیاری از موسسان قبلا سرمایه‌گذار بوده‌اند.

گاهی در زندگی همه چیز برعکس می‌شود، اما زندگی طولانی است. حتی در زندگی کاری کوتاه‌مدتی که داشته‌ام، سرمایه‌گذارانی بودند که سعی کردم ترغیب‌شان کنم و به مننه گفتند و چند ماه بعد به من نامه نوشتند و از من خواستند به سرمایه‌گذاران دیگر معرفی‌شان کنم زیرا خودشان شرکتی تاسیس کرده بودند و درحال جذب سرمایه بودند.
شکی وجود ندارد که جذب سرمایه از طریق رابطه می‌تواند کار دشواری باشد، اما با تمرین یاد خواهید گرفت چگونه در ملاقات‌ها، «خودتان» باشید و ایجاد روابط درست با افراد را آغاز کنید. شاید زمان طولانی تری نسبت به آن‌چه می‌خواهید صرف شود، اما با ایجاد روابط معنادار به‌جای انجام صرف معاملات، کسب‌وکار شما در طولانی مدت وضعیت بهتری خواهد داشت.

مطالب مشابه استارت آپ ها :

 کسب درآمد موبایلی برای استارت‌آپ‌ها

معرفی برترین استارت‌آپ های کسب درآمد

سه استارت آپ موفق در کسب درآمد و جذب مشتری