کارمند و کارآفرین در کسب درآمد
عده ای انگار برای کسب درآمدهای بالا خلق شدند و عده ای برای تقلید از کسب درآمد دیگران. درآمدزایی یک عده انگار ذاتی هست و گروهی در کسب و کار فقط باید پیروی کنند. اگر به اطراف خودمان نگاه کنیم گروهی را می بینیم که هر روز ایده و راه جدیدی برای کسب درآمد خلق می کند و گروهی کار پر تکرار انجام می دهند. در اینجا قصد دارم تا تفاوت یک کارمند و کارآفرین را در کسب و کار و انجام تجارت بررسی کنم. کارمندان می توانند کارآفرین و مبدع شیوه های مختلف کسب درآمد ساده و راحت باشند اگر بخواهند و فقط تقلید کننده و پیرو در کسب و کار نباشند . کارآفرینان از ایده های خود برای ایجاد اشتغال استفاده می کنند و کارمندان از استغال ایجاد شده استفاده کرده به کار گمارده می شوند. ولی در این میان سوالات و مواردی مطرح می شود از جمله اینکه:
هیچگاه با خود اندیشیدهاید که چگونه میتوانید از کارمندی به کارآفرینی بگریزید؟ برای نیل به این هدف باید تغییرات اساسی در طرز فکر، عادتها، و زندگی مرفهانه خود بدهید که همین تغییرات باعث ایجاد تفاوتهای کلیدی بین کسانی میشود که خود را از کارمندی رهانیدند و به کارآفرینی نائل شدند. برخی از مردم کارمندی را پیروی کردن و کارآفرینی را رهبری کردن تعریف میکنند. با این حال کارمندانی هم وجود دارند که کارآفرین هستند و کارآفرینانی هم وجود دارند که گاهی احساس میکنند باید پیرو رهبر دیگری باشند. تفاوت بین این دو گروه هنوز بدرستی روشن نشده است.
با این اوصاف، تفاوتهای اساسی بین کارمندان و کارآفرینان در چیست؟
۱ . کارمندان راهی را دنبال میکنند در حالیکه کارآفرینان راهی را میسازند.
کارمندان ترجیح میدهند هنگام بروز مشکلی در کار بدنبال کمک باشند. کارآفرینان اما وضعیتی ایجاد میکنند و راهی پیدا میکنند که سازمان آنها بتواند به پیشرفت خود ادامه دهد.
۲ . کارمندان کار میکنند در حالیکه کارآفرینان گوش میکنند.
مسلماً این کارمندان هستند که بیشتر کارهای یک سازمان را انجام میدهند. اما به جهت اینکه بتوانند کارشان را درست انجام دهند، یک کارآفرین بعنوان سکاندار این کشتی باید به نیازهای آنها گوش دهد و اطمینان حاصل کند که آنها در یک محیط سازنده و با کارایی خوب مشغول کار هستند.
۳ . کارمندان کمترین ریسک را میکنند در حالیکه کارآفرینان با ریسک زندگی میکنند.
با اینکه انجام کارها در مطمئنترین شرایط عملاً برای یک سازمان بسیار خوب است، ولی در عین حال یک کارآفرین ریسکپذیر باید وجود داشته باشد تا آن سازمان را به جایگاه بالاتری برساند.
۴ . کارمندان اکثراً در رشتهای متخصص هستند در حالیکه کارآفرینان معلومات عمومی بالایی دارند.
کارآفرینان از هر چیزی باید کمی اطلاعات داشته باشند که تا اندازهای بتوانند کارمندان متخصص خود را توانمند سازند. در واقع، محققان در یک تحقیق مشترک سویسی – آلمانی دریافتند که متخصصین برای پیشبرد نیازهای زندگی خود تمایل به ایفای نقش کارمندی دارند و میشود گفت که این نقش را ترجیح میدهند.
۵ . به کارمندان برای کارشان حقوق پرداخت میشود در حالیکه به کارآفرینان برای حاصل کارشان حقوق پرداخت میشود.
کارآفرینان گاهی جزو آخرین نفرات در لیست پرداخت حقوق جای دارند، زیرا اجر و مزدشان مستقیماً به بازدهی و سود نهایی گره خورده است.
۶ . کارمندان تعطیلات را دوست دارند زیرا در آن روزها کار نمیکنند در حالیکه کارآفرینان کار میکنند چون آنها میتوانند تمام روز را بدون مزاحمت کار کنند.
بسیاری از کارافرینان هنگام فرا رسیدن تعطیلات ذوق میکنند، نه بدین خاطر که زمانی را بیکار هستند، بلکه بدین خاطر که میتوانند با کارایی بیشتر تمام روز را مشغول کار و فکر کردن باشند بدون اینکه مزاحمت یا وقفهای در کارشان پیش بیاید.
۷ . کارمندان کار دائم را میپسندند در حالیکه کارآفرینان بدون امنیت شغلی هم راضی هستند.
کارآفرینان این را میدانند که ساختن یک تجارت با ریسک همراه است و آنها باید کار دائم را قربانی کنند تا بالاخره تجارت خود را بسازند.
۸ . کارمندان تابع قانون هستند در حالیکه کارآفرینان گاهی به قانون توجهی نمیکنند.
این موضوع تناقضی کاملاً آشکار است، ولی یک کارآفرین برای ساختن یک تجارت موفق باید بعضی چیزها ندید بگیرد، یا خلاف عمل کند، یا بازی را عوض کند. اما کارمندان باید طبق روال کار خود را ادامه دهند تا یک شرکت بتواند به روند پیشرفت خود ادامه دهد.
۹ . کارمندان در قبال برخی از تصمیمات مسئولیت دارند در حالیکه کارآفرینان برای همه چیز مسئول هستند.
مثبت یا منفی، دست آخر این کارآفرین است که بار مسئولیت کلیه تصمیمات در کلیه سطوح یک سازمان را بر عهده دارد.
۱۰ . کارمندان مجری طرح هستند در حالیکه کارآفرینان طرح میدهند.
یک کارمند کارش را بصورت روتین هر روز انجام میدهد، در صورتیکه یک کارآفرین باید در نظر بگیرد که با توجه به اهداف بلند مدت تجاری آیا کارها بخوبی انجام میشود یا نیاز به بررسی دوباره دارد.
۱۱ . کارمندان ساختار را دوست دارند در حالیکه کارآفرینان زیرساخت را دوست دارند.
کارمندان عموماً ترجیح میدهند وظایف تعریف شده و مشخصی گردن بگیرند و این در حالیست که کارآفرینان به این میاندیشند که با در نظر گرفتن فرد بعنوان جزئی از کل مجموعه، هر کدام از آنها با چه نقشی و چگونه به گسترش و رشد تجارتشان کمک میکند.
۱۲ . کارمندان طبق برنامه کاری سازمان کار میکنند در حالیکه کارآفرینان برنامه کاری خودشان را دارند.
اگر کارآفرینان با مهارت کامل وقتشان را مدیریت نکنند، با کار طولانی و بیش از حد توان در طول هفته آسیب جدی به خودشان وارد میکنند.
۱۳ . کارمندان همیشه در حال کار هستند در حالیکه کارافرینان همیشه در حال فروش هستند.
کار فرسایندهایست. کارآفرینان مجبورند بفروشند: سرمایهگذاران را به ایدههایشان، مشتریها را به ارزش کالای تولیدیشان، پرسنلشان را به منافع کاری، و حتی خانواده خود را به این خاطر که چرا در کار تجارت شخصی هستند.
۱۴ . کارمندان از معاشرت با دیگران و بودن در اجتماع لذت میبرند در حالیکه کارآفرینان اغلب در یک اطاق دربسته مشغول کار هستند.
کارآفرینی، خصوصاً در ابتدای کار، شخص را به انزوا میکشاند. بدین خاطر باید از مشاور یا افراد زبده برای بررسی ایدهها در مراحل اولیه شروع یک تجارت کمک گرفت.
۱۵ . کارمندان شکست را دوست ندارند در حالیکه کارآفرینان آنرا با آغوش باز میپذیرند.
شکست نوعی از آموزش و درس گرفتن است، و کارافرینان میدانند که شکست کم و بیش همان موفقیت است – و اینکه شکست گامی بسوی موفقیت است. کارمندان ترجیح میدهند در کارشان شکست نخورند چون میترسند کار دائمی که خیلی برایشان ارزشمند است را از دست بدهند.
تعریف کارآفرین و کسب و کار الکترونیک
قبل از آنکه به تعریف کارآفرین بپردازم باید به این نکته توجه کنیم که کشور ما از نظر کسب درآمد یکی از بهترین کشورها و مستعد ترین آنها برای کسب و کار هست . هر طرف از کشور را که بنگریم پتانسیل های کسب درآمد فراوان است تنها کافیست با ایده نوین همراه شود تا درآمدزایی آن شروع شود. کشوری که منابع متعدد و فراوان و زمینه های رشد تجارت را دارد کافیست تا یک کارآفرین این منابع را با ایده همراه کند و شروع به کسب درآمد و اشتغال کند. زمینه های اشتغال در زمینه صنعت ، تجارت، کشاورزی و... وجود دارد یکی از این منابع مستعد کسب درآمد در اینترنت و کسب و کارهای الکترونیک است و یک کارآفرین دارای اندیشه و فکر می تواند از این بستر مناسب تجارت الکترونیک به نحو احسن استفاده کرده و کسب و کار آنلاین و یا بازاریابی اینترنتی موفق راه اندازی کند.
دکتر احمدپور داریانی اولین کسی است که در ایران پایان نامه دکترای خود را در زمینه کارآفرینی ارائه کرد و همچون سایر فعالیت های درخشانش کارآفرینی را چه به صورت علمی در دانشگاهها و چه به صورت عمومی برای آحاد مردم به جامعه معرفی کرد.در گوشه ای از سوابق مدیریتی وی آمده است :عضوهیئت مدیره سازمان صنایع و معادن بنیاد و عضو هیئت مدیره شرکت های ایران خودرو ,نفت بهران ,لبنیات پاک ,صاایران ,پارس ,مینو, نفت پاسارگاد, چوب شمال, زمزم ایران, قند جوین ,سازمان اتکا ,توسعه صنایع لاستیک.
دکتر احمدپور مدرک کارشناسی و کارشناسی ارشد مهندسی صنایع خود را از دانشگاه امیرکبیر و دکترای خود را در رشته مدیریت منابع انسانی از دانشگاه تربیت مدرس اخذ کرده است.راه اندازی مرکز کارآفرینی دانشگاه صنعتی امیرکبیر ,خانه کارآفرینان ایران و دانشکده کارآفرینی دانشگاه تهران از دیگر فعالیتهای درخشان وی در جهت توسعه فرهنگ کارآفرینی در کشور است.انتشار ۱۴ کتاب در زمینه کارآفرینی نتیجه سال ها تلاش دکتر احمدپور داریانی در حوزه کارآفرینی است که به نیت ۱۴ معصوم(ع)نوشته ویا ترجمه شده است. همچنین ایشان هم اکنون عضو هیئت علمی دانشگاه تهران و مشاور عالی اقتصادی شهردار تهران هستند.
کارآفرین کسی است که دارای ایده و فکر جدید است که با ایجاد فرآیند کسب و کار توام با بسیج منابع و مخاطره مالی و اجتماعی ,محصول یا خدمات جدیدی در بازار عرضه میکند.ویژگی یک کارآفرین امیدواری است و در همه دنیا برخی شرکت های تاسیس شده در فرآیند رقابت شکست می خورند اما آنها از این ورشکستگی درس میگیرند و مجدداً با فکر جدیدتر و تجربه بیشتری وارد کار می شوند.دکتر احمدپور با توجه به سفرهای بسیاری که به خارج از کشور داشته اند معتقد است امروز اگر خواهان ایران آباد هستیم باید به دنبال الگوهای عملیاتی و اجرایی توسعه باشیم.او میگوید:کشوری موفق و توسعه یافته است که قدرت ایجاد شرکتهای برتر در سطح جهان را داشته باشد.
باید قهرمانان توسعه و خالق ارزش ها یعنی کارآفرینان را تقویت کرد.
۱٫ از کارآفرینان حمایت مالی شود.
۲٫ از کارآفرینان حمایت حقوقی شود.
۳٫ اطلاعات تاسیس شرکتها و کانون تجاری به کارآفرینان عرضه شود.
۴٫ کارآفرینان نیازمند حمایت های تکنولوژیک هستند و باید این اطلاعات و امکانات در اختیارشان قرار گیرد.
۵٫ مجلس و دولت از کارآفرینان حمایت های قانونی کند.
۶٫ بازاریابی برای کارآفرینان حیاتی است در این زمینه آنها را یاری دهند.
۷٫ حمایت هایی در زمینه تامین انرژی- آب- برق- گاز و … میتواند هزینه ها را کاهش داده و تولید را برای آنان رقابتی کند.
۸٫ دولت امنیت سرمایه را مدنظر قرار دهد و فضا را طوری ترسیم کند که سرمایه داران با اطمینان به سوی تولید بروند و تعرفه ها را نیز در جهتی برقرار کند که به نفع تولید کننده داخلی باشد.”
توصیه دکتر احمدپور به جوانان
کشور ما یکی از بهترین کشورها برای کسب درآمد است.جوانان مستعد نباید فقط به دنبال استخدام باشند.اکنون در فضای کشور ,خانواده ها و حتی رسانه های جمعی تلاش میکنند جوانان تحصیل کنند.گرچه این روند خوب است اما تنها یک بال موفقیت است بال دیگر آن تجربه است و اینکه با کسب و کار آشنا شوند و تجربیات گذشتگان را به کار گیرند.پول مشروع درآوردن باید یک ارزش باشد حتی در دوران تحصیل به صورت نیمه وقت.جوانان باید با اصول کسب و کار آشنا شوند و در مرحله بعدی به دنبال کارآموزی و پول درآوردن بروند.تجربه کار در حین تحصیل تجربه خوبی برای آنها است.
دکتراحمدپور از جوانان میخواهد زبان انگلیسی – اینترنت و بازاریابی و کارگروهی را یاد بگیرند و از کاری کوچک تجربه زیبای کارآفرینی و شروع یک زندگی جدید را شروع کنند.
به نقل از مجله موفقیت
مطالب مشابه کارآفرینان:
پرورش کودکان کارآفرین جهت کسب درآمد
همه ما علاقه داریم تا کودکمان کارآفرین موفق و در کسب درآمد شخصی شاخص شود . پرورش کودکان خلاق و دارای اندیشه مالی و اقتصادی بستگی به نوع رفتار ما دارد. کودکی که در کسب و کار و کسب درآمد موفق است از ابتاد با مشاهده نوع رفتارش مشخص می کند که کارآفرین هست یا نه؟ البته پدر و مادر با تقویت روحیه کودکان می توانند صفت کارآفرینی او را تقویت کرده و این استعداد خدادای را برجسته کنند. در اینجا قصد دارم تا نشانه های کارآفرین بودن کودک و علائم موفقیت او در کسب درآمد بالا را بیان کنم .
در کره جنوبی تولد یک سالگی بسیار مهم است. در این روز مراسم Doljabi به جا آورده می شود. طی این مراسم آینده کودک بخصوص راه و رسم شغلی او پیش بینی می شود. جزییات این مراسم در مکان های مختلف ممکن است کمی متفاوت باشد اما کلیات آن یکسان است. در طی این مراسم اولین آیتمی که کودک از بشقاب مقابلش برمی دارد بیان کننده شغلی است که در آینده انتخاب خواهد کرد. مثلا اگر قلم مو بردارد یعنی هنرمند می شود، اگر ذره بین بردارد دانشمند می شود و اگر پول بردارد یعنی پولدار می شود.
واضح است که پدر و مادرها سعی می کنند کودکانشان را تشویق کنند که آیتمی را انتخاب کنند که فکر می کنند بهترین گزینه است و البته در بیشتر مواقع پول٬ کتاب (تا محقق شود)٬ و یا سایر حرفه های جدی دیگر است.
هرچند که این مراسم این روزها بیشتر برای برپایی رسم و رسوم ها و دورهم بودن و شادی برگزار می شود اما همچنان خانواده ها از آن برای نمایش آینده بچه هایشان استفاده می کنند.شما برای دانستن آینده شغلی فرزندانتان و دانستن این که آیا یک کار آفرین می شود نیازی به برپایی چنین مراسمی ندارید.
در
ادامه شش علامت را به شما نشان می دهیم که در صورت دیدن آنها در کودک
احتمالا با یک کارآفرین بالقوه طرف هستید. در ادامه در کنار این شش علامت
راه های تشویق و همراهی برای ادامه راهش را مطالعه کنید.
۱ –
کارآفرینان به طور ذاتی رهبر هستند. البته این به آن معنی است که آنها می
توانند همه چیز را سر و سامان دهند و در بازی ها سردسته باشند. قابلیت های
رهبری در سایه باشند. گاهی حتی کودکان بسیار خجالتی هم ممکن است مهارت های
ویژه ای برای چنین مشاغلی داشته باشند. آیا کودک شما هر چه به او بگویید
انجام می دهد یا این که تمایل دارد تا در انجام امور با راه های خودش
پیشگام باشد؟ این شاید یکی از نشانه های اولیه شغل کارآفرینی باشد.
۲ – مرز باریکی بین بی پروایی درباره نتیجه کار و توانایی پذیرش پیامدهای آن وجود دارد. اگر کودک شما توانایی ریسک کردن را دارد و در عین حال به مزایا و معایب آن نیز فکر می کند٬ یک نشانه دیگر در او یافته اید. هیچ کسی نمی تواند یک شرکت را راه اندازی کند و مطمئن باشد که همه امور آن بدون مشکل پیش می رود٬ بیش از آن باید در نظر داشته باشد که در طی راه اندازی شرکت مربوطه راهکارهای احمقانه را در پیش نگیرد.
۳ – اگر کودک شما نمی خواهد خلبان٬ آتش نشان یا پرنسس باشد، هیچ جای نگرانی نیست. طبیعت بشر به گونه ایست که سعی می کنند یک طبقه خاص را پیدا کنند و سعی کنند خود را در آن جای دهند٬ اما کارآفرینان ترجیح می دهند که قالب ها را بشکنند و جایگاهشان در جامعه را خودشان تعیین کنند. اگر کودک شما وقتی از او می پرسند که «در آینده دوست دارد چه شغلی داشته باشد» جوابی نمی دهد، شاید نشانه خوبی باشد.
۴ – احتمالا به دفعات پیش آمده که از فرزندتان خواسته اید که کاری را انجام دهد و در توضیح دلیل انجام کار گفته اید که «چون من می گویم» و او هیچ توجهی به گفته شما نداده است! موسس شرکت ها چنین منطقی را نمی پذیرند. این که کارها همیشه یک روال خاص برای نتیجه رسیده را در پیش بگیرند برای آنها پذیرفتنی نیست و دنبال پیدا کردن راه های دیگر هستند.
۵ – این بچه ها خودمختار و خود کفا هستند. نیازی نیست دائم آنها را در مورد انجام دادن یا ندادن تکالیفشان کنترل کنید، یا آنها را برای شرکت در کلاس های فوق برنامه تشویق کنید. البته آنها کودکان با استعدادی هستند اما گاهی ممکن است گیج یا سردرگم شوند. به طور کلی اما شما مشکلاتی که سایر پدر مادرها در این قبیل مسائل با کودکانشان دارند٬ نخواهید داشت.
۶ – اگر کودک شما صبح ها راحت و بی دردسر بیدار می شود بدانید که کودکتان ذاتا یک کارآفرین است. تحقیقات نشان داده که افرادی که صبح ها زود بیدار می شوند موفق تر هستند.
علت شکست کارآفرین در کسب و کار
نکات فراوانی است که در کسب و کار و افزایش درآمد اعم از اینترنتی و یا تجارت بیرونی باید رعایت شود تا منجر به موفقیت شود. یک کارآفرین که وارد بازار اشتغال و کسب و کار می شود باید مجموعه قوانین حاکم بر بازار اعم از تجارت الکترونیک و واقعی را بداند و بر اساس شرایط مکانی و زمانی با درایت عمل کند. بدون اندیشه و تفکر و همچنین بدون برنامه و مدیریت مالی امکان موفقیت ضعیف است و کسب درآمد نه تنها افزایش نیافته که نتیجه معکوس دارد . انعطاف پذیری بالا، درک شرایط حاکم بر بازار ، متغییر بودن شرایط بازار کسب درآمد و تجارت، ناامید نشدن و نپذیرش شکست ، داشتن هدف و چشم انداز مناسب و درازمدت در کسب و کار و... از دلایل موفقیت و کامیابی یک کارآفرین در کسب و کار و تجارت است .
درباره کارآفرینی و موفقیت بسیار صحبت میشود و همه درباره راز و رمزهای موفقیت میگویند. البته درباره شکست کمتر کسی صحبت میکند؛ طبیعی هم هست. همه دوست دارند از موفقیتهایشان بگویند و مردم هم دوست دارند درباره موفقیتها بشنوند. کمتر کسی اسن که حاضر باشد درباره شکستهایش صحبت کند. با این حال چند ده برابر کارآفرینیهای موفق مواردی داریم که منجر به شکست شده است. اتفاقا دانستن این که چگونه ممکن است شکست بخوریم راه خوبی برای موفق شدن است. آن چه که در این یادداشت نوشتم آموزههای شخصی من در این سالهاست و لزوما علمی نیست و فرد دیگری ممکن است نظر دیگری داشته باشد.
۱.
کارآفرین یادش میرود که شرایط تغییر میکند
در ایران پیچیدگی خاصی در زمینه شناخت محیط وجود دارد. تغییر در ایران همزمان هست و نیست. برخی در ایران به چاه نفت متصل شدهاند و توپ هم آنها را تکان نمیدهد. اما برخی هستند که چاه نفت ندارند و تغییر شرایط به راحتی آنها را زمینگیر میکند. شرکتهای تولیدی فراوانی را میشود نام برد که در اثر وارد شدن یک محصول خارجی و جدید و البته کارا و ارزان کاملا از بین رفتهاند. در ایران تغییر شرایط یا هیچ تاثیری بر کسب و کارها ندارد یا به شدت تاثیر میگذارد. همان گونه که تغییر شرایط ممکن است کسب و کار را بالا ببرد به آسانی هم پایین میکشد. با این حال بیشتر کارآفرینها یادشان میرود که شرایط تغییر میکند و خودشان را باید با آن وفق دهند. متاسفانه کارآفرینها هم دچار خطا میشوند و موفقیتهای دیگران را به حساب پول و پارتی میگذارند و شکستهای خودشان را به حساب زیرآبزنی!
۲.
کارآفرین یادش میرود که پول پیش شرط کارآفرینی نیست
احتمالا شما هم مانند من اطراف خود کسانی را میشناسید که منتظرند همه شرایط جور شود و آن وقت یک کار بزرگ بکنند. تا به حال دیده نشده که همه شرایط جور شود و به همین دلیل آنهایی که منتظرند هنوز به انتظار نشستهاند تا همه شرایط جور شود. این مشکل در ایران دو چندان است. یک روز بیل نیست. یک روز قیف نیست. یک روز قیر نیست. یک روز تعطیل است. در ایران عواملی که دست به دست هم میدهند تا جلوی کار و فعالیت را بگیرند از شماره بیرون است. پول یکی از عواملی است که برخی تصور میکنند اول باید پول را جور و بعد کار را شروع کنند. درست است که بدون پول نمیشود کار را شروع کرد، اما من نزدیک به ۷ ماه بدون داشتن کوچکترین سرمایهای کارم را جلو بردم. طبیعتا در این ۷ ماه به کسانی که برای من کار میکردند هم پولی پرداخت نکردم. گاهی وقتها رابطه و ارتباط قوی مهمتر از پول است. دوستانی هم داشتم که بدون این که ظرفیت انجام کاری که میخواستم داشته باشند را از من پولهای بالایی طلب میکردند که خب من هم خیلی زود آنها را از کسب و کارمان کنار گذاشتم.
۳.
کارآفرینی که در حال زندگی نمیکند یک کارآفرین مرده است
این یکی از سختترین کارهای دنیاست. در ایران گذشته نقش مهمی دارد. انقدر مهم است که اصغر فرهادی هم فیلمی در نقد این روحیه در فرانسه ساخته است! در مقابل گذشته اما برخی مانند من شدیدا به آینده توجه دارند. گذشته پولی است که خرج شده و آینده چکی است که هنوز نقد نشده. ما فقط حال را داریم. در دانشگاه دوست نازنینی داشتم که دعا میکرد امتحانها تمام شود و بعد هوا هم خوب شود و جیبش نیز پر پول گردد و یک عروسی پر و پیمان بیفتد! طبیعی است که این اتفاق آن زمان هرگز نیفتاد. شاید یکی دو بار بیفتد اما این لذتها پایدار نیست. لذت پایدار شادی است و شادی فقط در زمان حال اتفاق میافتد. کارآفرینی که بیش از حد در گذشته است یا آینده یادش میرود که پایش را روی زمین بگذارد.
۴.
پذیرش شکست و همیشه بازنده بودن
این بدترین اتفاقی است که ممکن است برای یک کارآفرین بیفتد. چیز عجیبی هم نیست. قوی ترین انسانها هم در زمانهایی کم میآورند و آماده شکست میشوند. اما بدترین اتفاقی که ممکن است که برای یک کارآفرین بیفتد این است که از نظر ذهنی خودش را بازنده بداند. دیگر کار تمام است.
۵.
انعطافپذیری پایین
کارآفرینی از خلاقیت میآید. کارآفرینها همیشه یک خلاقیت را به نوآوری تبدیل میکنند و نوآوری را به کسب و کاری پایدار. بنابراین همه کارآفرینها روزی از انعطافپذیری بالایی برخوردار بودند. خدا نکند روزی بیاید که یک کارآفرین اسیر ساختههایش شود. روزی که یک کارآفرین تصور کند دستاوردهایش همیشگی است باید خودش را برای ترک صحنه آماده کند.
۶.
کمک نگرفتن از دیگران
کارآفرینها تمایل بالایی به این دارند که همه کارها را خودشان انجام دهند و ا این آفتی است که حتی ممکن است کارآفرینهایی با تعداد بسیاری زیادی کارگر و کارمند را هم گرفتار خودش کند. روحیه خودم همه کارها را انجام میدهم به شدت خطرناک است. کارآفرین معمولا در هر کاری خوب است و این در هر کاری خوب بودن باعث میشود نتواند به کمک دیگران بهترین باشد. هیچ کارآفرینی به تنهایی موفق نیست.
۷.
یادنگرفتن
اگر کارآفرین مدت زمان طولانی چیزی یاد نگیرد و تصور کند به مرحلهای رسیده که دیگران باید از او یاد بگیرند این به معنای مرگ کسب و کارش است. یاد گرفتن لزوما به معنای دانشگاه رفتن نیست که تقریبا دانشگاه چیزی به انسان یاد نمیدهد. کارآفرین هر روز باید چیزی در مورد دنیا بیاموزد و همیشه برای تجربههای نو آماده باشد. به راحتی ممکن است کارآفرین در این تله خطرناک بیفتد و خودش را بینیاز از یادگرفتن بداند.
۸.
بزرگنمایی چالشها
نق زدن طبیعی است. همه دوست دارند نق بزنند. اما کارآفرین نق نمیزند. کارآفرین عمل میکند و اگر روزی برسد که کارآفرین در برابر انبوه چالشها خودش را ضعیف ببیند یا آنها را بزرگ ببیند حتما شکست میخورد. کارآفرینی مانند بندبازی روی بندی است که روغنمالی شده. بندبازی که ترس به دلش راه بدهد میافتد. درست است؟
۹.
گنگ بودن اهداف
این مهم نیست که اهداف برای خود کارآفرین چقدر روشن است. مهم این است که اهداف برای کسانی که برای او کار میکنند چقدر روشن است. اگر کسانی که دور یک کارآفرین جمع شدهاند او را فردی غیرمعمولی بدانند با خواستههایی عجیب و غریب دچار مشکل میشوند. کارآفرین کسی است که دقیقا میداند چه چیزی میخواهد. او کاری که انجام میدهند را به روشنی میبیند و علاوه بر این به خوبی به همه همراهانش هم منتقل میکند که دقیقا از آنها چه میخواهد.
۱۰.
تیم غیرحرفهای
من بزرگترین آسیبها را در طول کارم از کسانی خوردم که غیرحرفهای بودند و خودشا را پشت کلمات پنهان میکردند. افراد زیادی دور و برم بودند که خوب حرف میزدند. اما خوب کار نمیکردند. آنها با خودشان دعوا داشتند و نمیدانستند که چه میخواهند. روز و شب این افراد بسیار متغیر است و شما میشود کانون توجه آنها. افراد غیرحرفهای بیشتر از این که به خود کار فکر کنند به حاشیهها و روابط فکر میکنند. افراد غیرحرفهای که ادعای حرفهای بودن دارند بزرگترین آسیب برای یک فعالیت کارآفرینانه در زمانی است که کسب و کار هنوز نوپاست. افراد غیرحرفهای با خودشان انبوهی از مسائل را میآورند و با رفتنشان هم انبوهی از مسائل را باقی میگذارند. بنابراین کارآفرینها برای این که دوام داشته باشند باید سیستم جذب منابع انسانی فوقالعاده حرفهای داشته باشند و پیوسته نیروهای خلاق و جوان و پرانرژی را شناسایی کنند. کسانی که در سیستمهای دولتی کار کردهاند اگر وارد کسب وکارهای نوآورانه شوند، مشکلات فراوانی را در فعالیتهای کارآفرین ایجاد میکنند.
۱۱.
مدیریت مالی ضعیف
بیشتر کارآفرینها مدیران مالی ضعیفی هستند. فعالیتهای کارآفرینانه فعالیتهای به شدت خلاقانه است و مدیران مالی قوی به شدت از خلاقیت فراری و دور! البته شاید برای مدیران مالی عزیز این حرف ناراحتکننده باشد اما این یک واقعیت است و مدیر مالی که کارش را خوب بلد باشد این را قبول میکند و بحثی نمیکند! با این حال وقتی کارآفرینی بحثهای مالی و مالیاتی و حقوقی و قانونی را دست کم بگیرد ممکن است هم دچار مشکلات عجیب و غریب شود و هم این که فرصت رشد را از خودش میگیرد. دو دو تا چهار تا کردن و جمع کردن حسابها و رسیدگی به ترازنامه و صورت سود و زیان و دهها فعالیت دیگر حسابداری ممکن است وقت زیادی بگیرند. و مهمتر از همه این که اصلا جذاب نیست اما هنوز چارهای نیست. بیشتر جوانانی که وارد دنیای کارآفرینی میشوند تصاویری از اتاقها و سالنهای شیک و رنگی در ذهن دارند، در حالی که بیشترین حجم فعالیتهای کارآفرینهای موفق سر و کله زدن با عددهای اعصاب خورد کن است!
۱۲.
نداشتن چشمانداز
این داستان را دوست دارم. شخصی از کنار جمعی رد میشد. از اولی پرسید چه کار میکنی. گفت مگر نمیبینی. دارم آجر روی آجر میگذارم. از دومی پرسید تو چکار میکنی. گفت دارم مسجدی میسازم که مردم در آن خدا را عبادت کنند. این داستان یک دنیا حرف دارد و هر کسی میتواند یک برداشت از آن داشته باشد. برداشت من این است که این که چه کاری میکنیم مهم نیست. مهم این است که به کارمان چگونه نگاه میکنیم. ما میتوانیم آجر روی آجر بگذاریم اما بدانیم که این آجر روی آجر گذاشتن ما به چه معناست. همین!
۱۳.
ترس از شکست
ترس از شکست از خود شکست بدتر است. برخی از کمپانیهای بزرگ دنیا برای شکستن ترس مدیران ارشدشان آنها را میفرستند بانجی جامپینگ. شکست یک اتفاق طبیعی و معمولی است اما ترس از شکست مانند خوره روح را میخورد. ترس از شکست مانند این است که کسی کار بدی کرده و میداند کسی جای دیگر مدرکی از او دارد و همیشه به او باج میدهد. ترس از شکست باج دادن به شکست است. باید گذاشت اتفاق بیفتد. تا زمین نخوریم بلند شدن را یاد نمی گیریم.
۱۴.
عدم تمرکز
ما همیشه زمانی کار دیگران را میبینیم که یا دارند روی فرش قرمز راه میروند و یا زمانی که پشت تریبون آمدهاند و همه با خوشحالی و هیجان برای آنها دست میزنند. ما هرگز اعصاب خوردیهای آنها را ندیدهایم و مهمتر از همه تمرکزی که آنها بر کارشان داشتهاند را ندیدهام. کارآفرین ها زمانی که همه مشغول فعالیتهای مختلف هستند و خبرهای جورواجور را دنبال میکنند و وقتشان را پای برنامههای بیارزش تلویزیونی هدر میدهند، روی کارشان تمرکز کردهاند و به شدت به کاری که میکنند و بهتر شدن آن فکر میکنند. عدم تمرکز بدترین دردی است که به سراغ یک کارآفرین میآید و در کسب و کارهای بزرگ زمانی اتفاق میافتد که یک کسب و کار ماموریت و فلسفه وجودیاش را فراموش میکند و پول درآوردن بیشتر از هر راه ممکن هدف میشود.
۱۵.
دانش و مهارت کم
شما ممکن است چیز زیادی درباره کارهایی که در مجموعه شما انجام میشود ندانید اما هرگز نمیتوانید چیزی ندانید. دانش و مهارت کم و البته عدم تلاش برای توسعه آن به مرور کارآفرینها را به اعماق میبرد و او هر روز دور و دورتر میشود. رضا قطبی رییس تلویزیون ایران در قبل از انقلاب بود. او یکی از معدود مدیران موفق ایرانی بوده که ما خیلی کم او را میشناسیم. میگویند بارها پیش میآمده که خودش میآمده پشت میز تدوین و تدوین میکرده. آگیلوی یکی از بزرگترین تبلیغاتچیهای دنیاست. در کتاب معروفش میگوید هر چند وقت یک بار خودم همه کارهای یک پروژه را دست میگرفتم تا نشان دهم که هنوز هم سرپا ایستادهام. کار عار نیست!
۱۶.
انجام یک باره همه کارها
اگر بنز از روز اول میخواست این چیزهایی که الان میسازد را بسازد هنوز به پای ایران خودرو هم نرسیده بود. یادتان بیاید محصولات اپل در چند سال پیش را. هیچ کاری هیچ وقت کامل نیست و فقط باید به این فکر کرد که بهترین کار را در بهترین زمان ممکن انجام داد. کسانی که میخواهند به سرعت بهترینها و قویترینها را ارائه کنند باد آنها را خواهد برد.
۱۷.
گرفتن پروژههای متعدد و بیارتباط به هم
بیشتر کارآفرینها مشکلی در گرفتن پروژه ندارند. آنهایی که نمیتوانند پروژه بگیرند را بگذاریم کنار. در ایران همیشه کار هست. آفتی که کارآفرینهای خوب هم ممکن است دچار آن شوند این است که تصور میکنند هر کاری که به آنها پیشنهاد میشود را در ابتدای کارشان نباید رد کنند. در حالی که هرگز نباید افسار کسب و کار را دست مشتری داد. این ما هستیم که میدانیم میخواهیم چه کار کنیم.
۱۸.
کارآفرینی همزمان
هیچ کارآفرینی را ندیدهام که همزمان دو کارآفرینی موفق داشته باشد. هرگز نمیتوان همزمان با یک تیر دو نشان را زد! این غلط است. یک نفر هرگز نمیتواند از دو نردبان همزمان بالا برود.
۱۹.
رویاپردازی نکردن
کارآفرینی ریشه در رویاپردازی دارد و زمانی که یک کارآفرین از منابع رویاپردازی دور میشود و دیگر نمیتواند رویاپردازی کند مرگش فرارسیده است. کارآفرین باید قدر منابع رویاپردازیاش را بداند و همیشه به آنها متصل باشد.
۲۰.
فرهنگ سازمانی
آخرین
چیز و البته نه کماهمیتتر از باقی موارد. فرهنگ سازمانی عجیتترین پدیده
سازمانهاست. فرهنگ همه چیز سازمانهاست و هرگز نمیتوان با انگشت آن را
نشان داد. فرهنگ زمانی که مورد توجه جدی قرار نگیرد به نقطه آسیب تبدیل
میشود. حالا این که فرهنگ کجاست و چگونه میتوان با انگشت نشانش داد
داستان مفصلی دارد که انشاالله در متنهای بعدی دربارهاش مینویسم.
مطالب مشابه کارآفرین: