آموزش کسب درآمد بالا با فروش بیشتر
بین فروش بیشتر و افزایش درآمد یک ارتباط تنگاتنگی وجود دارد و اصل فروش بیشتر و سود بیشتر در ادامه هم خواهد آمد. قاون این است: بیشتر بفروش پولدار شو . فروش بیشتر به اشتغال بهتر ، اقتصاد قوی تر و رونق کسب و کار و کارآفرینی کمک می کند. حال سوال این است که راهکار فروش قیمت ارزان تر یا کیفیت بهتر و یا توسعه کسب و کار و یا تنوع کالا و... می باشد؟ چکار کنیم تا مشتری بیشتری جذب کنیم و یا مشتریان خود را متقاعد به خرید بیشتر کنیم در این مقاله قصد دارم شیوه فروش محصول و کالا را با سرعت باد برایتان بیان کنم تا ضمن توسعه کسب و کار ، افزایش درآمد چشمگیری داشته باشید.
اولین و مهمترین راه برای افزایش درآمد، فروش کردن بیشتر است و البته راهی برای رسیدن به این منظور است که بر مشتریان خود بیفزایید.
اگر صاحب یک رستوران هستید چگونه میتوانید مشتریان بیشتری را به خود جلب کنید؟ اگر کارتان فروش قطعات یدکی است، چگونه میتوانید بر فروش خود بیفزایید؟ اگر کارهای چاپی میکنید، چگونه میتوانید مشتریان بیشتری را به موسسۀ خود بکشانید؟ و…
کدام راهکار جدید میتواند مشتریان بیشتری را جذب کارتان کند؟ شما چه تجربههای دارید؟
به مشتریان موجود بیشتر و با تکرار فزونتر بفروشید
علاوه بر زیاد کردن شمار مشتریان، میتوانید به مشتریان فعلی خود فروش بیشتری بکنید. هزینههای جلب مشتری میتواند بسیار سنگین باشد. وقتی مشتری بهخصوصی را جلب میکنید، دنبال راههایی بگردید که او از شما بیشتر خرید کند. علاوه بر افزایش فروش، این فروش سودمندی بیشتری هم نصیب شما میکند.
شخصی
یک کارخانه تولید شمع داشت. کارش سودمند بود و فایده داشت، اما سطح فروش
او در حد یک میلیون دلار در سال متوقف شده بود و نمیتوانست از این حد
فراتر رود. مشتریان او اغلب کارخانهداران بودند و در مراسم و اعیاد خاص
بر فروش شمع افزوده میشد. این شخص در حالی که ۱۰هزار مشتری داشت، تصمیم
گرفت با اجرای برنامه تبلیغاتی کاری کند که مشتریانش به دفعات بیشتری به او
مراجعه کنند. او علاوه برتاکید گذاشتن بر برخی از روزهای تعطیل رسمی، روی
جنبههایی مانند جشنهای تولد، ازدواج، سالگردها و غیره تبلیغ کرد. سال
بعد او توانست ۵ درصد بر خریداران خود بیفزاید، اما فروش او به دو برابر
افزایش یافت.
شما چگونه میتوانید کاری کنید که مشتریانتان به دفعات بیشتری از شما خرید کنند؟ اینجا تجربهها و دیدگاههای خود را بنویسید.
فروش یک کالا یا خدمت دیگر
علاوه بر اضافه کردن به تعداد دفعاتی که یک خریدار از شما خرید میکند، میتوانید به مشتریان خود کالاهای جدید هم بفروشید. افزایش درآمد ناشی از مشتری موجود، روش دیگری برای رسیدن به فروش بیشتر است.
از
خود بپرسید: «این مشتری فعلی من چه کالا یا کدام خدمات دیگر را میتواند
از من خریداری کند؟» مثلا کسی که اتومبیلش را به کارواش میبرد ممکن است به
خرید روکش صندلی و یا خوشبوکنندهها نیز علاقهمند باشد. یا مثلا کسی که
کفش میخرد، ممکن است بخواهد کیف جدیدی هم خریداری کند و… آیا شما این روش
را در کسبوکار خود پیاده کردهاید؟ چه نتایجی داشته؟ تجربههای ارزشمند
خود را با همۀ دوستداران مکتب کمال در میان بگذارید.
بر حجم فروشها بیفزایید
راه دیگری برای افزودن به فروش خود از هر مشتری، این است که بر میزان خرید او بیفزایید. اگر تولیدکنندۀ شمع که قبلا به او اشاره کردیم بتواند کاری کند که هر خریدار بر میزان خریدهایش بیفزاید، فروش کلی خود را بالا میبرد.
شما چگونه میتوانید بر حجم فروش خود به یک مشتری بیفزایید؟ پاسخهای خود را اینجا بنویسید.
قیمت کالاها و خدمات خود را افزایش دهید
شاید سادهترین راه کسب درآمد بیشتر، بالابردن قیمت محصولات و خدماتی است که تولید میکنید. سوال اینجاست: چگونه میتوانید مشتریان خود را راضی کنید که به قیمت بالاتری از شما خرید کنند؟
جواب
سادهای دارد: باید کاری کنید که مشتری ارزش بیشتری برای کالای شما قائل
شود. توجه داشته باشید که رقابت، قیمتهای شما را دیکته میکند. باید کاری
کنید که میان کالاها و خدمات تولیدی شما و کالاها و خدمات تولیدی دیگران،
تفاوتهایی در نزد مشتری ایجاد شود. برای رسیدن به این مهم، میتوانید
بستهبندی خود را بهتر کنید و یا بر کنترل کیفی کالاهای خود بیفزایید. و…
شما در این زمینه چه تجربههایی دارید؟
بر سودمندی فروشهای خود بیفزایید
تا اینجا دربارۀ چهار روشی بحث کردیم که میتوانید بر میزان مداخل فروش خود بیفزایید. اما نکته مهم برای هر تجارت در هر موسسه اقتصادی، جریان نقدینگی آن موسسه است. هر موسسهای باید تلاش کند که بر سود خود بیفزاید. علاوه بر افزایش فروش ناخالص، میتوایند بر حاشیۀ سود خود هم بیفزایید. برای رسیدن به این منظور، باید بر فروش خالص خود اضافه کنید.
سودمندی هر یک از مشتریان خود را بررسی کنید. ممکن است به این نتیجه برسید که هر مشتری به اندازۀ متفاوتی از بقیه به شما سود میرساند. بعضی از مشتریان خواهان خدمات پس از فروش بیشتری هستند. بعضی دیگر با توجه به سابقهشان امکان پس دادن محصول خریداریشده را دارند. حجم متوسط خرید مشتریان با هم تفاوت میکند. به همین شکل، بعضی از مشتریان کالاهای گرانقیمتتری خریداری میکنند.
هر یک از این تغییرها روی سوددهی هر فروش تاثیر میگذارند. در ضمن، سوددهی هر محصول و کالاهای خود را مشخص سازید. اگر بیش از یک محصول را تحویل بازار میدهید، متوجه میشوید که بعضی از آنها در مقایسه با دیگران سود بیشتری عاید شما میکنند. شاید باتوجه به قیمتهای جاری، حاشیۀ سود آنها بیشتر است. اگر به کالاهایی که بیشترین سودمندی را برای شما دارند توجه کنید و روی آنها فعالتر شوید، بر میزان سود خود میفزایید.
آیا
از سودمندی هریک از کالاها و مشتریان خود آگاه هستید؟ داشتن این اطلاعات
به شما کمک میکند تا بر میزان سود خود بیفزایید و در آمد بیشتری کسب کند.
شما چه نظری دارید؟
هزینههای فروش را کاهش دهید
برای رسیدن به سلامتی بیشتر در فعالیتهای اقتصادی، باید کاری کنید که مشتریان خود را با هزینۀ کمتری دستوپا کنید. آیا مشتریان خود را میشناسید؟ آیا میدانید چگونه میتوانید آنها را با هزینههای کمتری جلب خود کنید؟
فرآیندهای فروش خود را بررسی کنید. آیا مستقیما فروش میکنید یا از طریق توزیع کنندگان این کار را انجام میدهید؟ اگر کمیسیون میپردازید، آیا رقم آن مطلوب است؟ به عبارت دیگر، آیا حق العملی که میپردازید به اندازۀ کافی بالا هست که فروشندگان خوبی را جذب شما کند؟ آیا هزینههای حقالعمل شما به اندازه کافی کم هست که بتوانید بر اساس آن عمل کنید؟ آیا روشی برای اندازه گیری هزینههای فروش خود دارید؟ اگر ندارید، میتوانید در این خصوص اقدام لازم را به عمل آورید و هزینههای فروش خود را بهینه کنید. شما در این زمینه چه تجربههایی دارید؟ از تجربههای خود بنویسید.
پرورش کودکان کارآفرین جهت کسب درآمد
همه ما علاقه داریم تا کودکمان کارآفرین موفق و در کسب درآمد شخصی شاخص شود . پرورش کودکان خلاق و دارای اندیشه مالی و اقتصادی بستگی به نوع رفتار ما دارد. کودکی که در کسب و کار و کسب درآمد موفق است از ابتاد با مشاهده نوع رفتارش مشخص می کند که کارآفرین هست یا نه؟ البته پدر و مادر با تقویت روحیه کودکان می توانند صفت کارآفرینی او را تقویت کرده و این استعداد خدادای را برجسته کنند. در اینجا قصد دارم تا نشانه های کارآفرین بودن کودک و علائم موفقیت او در کسب درآمد بالا را بیان کنم .
در کره جنوبی تولد یک سالگی بسیار مهم است. در این روز مراسم Doljabi به جا آورده می شود. طی این مراسم آینده کودک بخصوص راه و رسم شغلی او پیش بینی می شود. جزییات این مراسم در مکان های مختلف ممکن است کمی متفاوت باشد اما کلیات آن یکسان است. در طی این مراسم اولین آیتمی که کودک از بشقاب مقابلش برمی دارد بیان کننده شغلی است که در آینده انتخاب خواهد کرد. مثلا اگر قلم مو بردارد یعنی هنرمند می شود، اگر ذره بین بردارد دانشمند می شود و اگر پول بردارد یعنی پولدار می شود.
واضح است که پدر و مادرها سعی می کنند کودکانشان را تشویق کنند که آیتمی را انتخاب کنند که فکر می کنند بهترین گزینه است و البته در بیشتر مواقع پول٬ کتاب (تا محقق شود)٬ و یا سایر حرفه های جدی دیگر است.
هرچند که این مراسم این روزها بیشتر برای برپایی رسم و رسوم ها و دورهم بودن و شادی برگزار می شود اما همچنان خانواده ها از آن برای نمایش آینده بچه هایشان استفاده می کنند.شما برای دانستن آینده شغلی فرزندانتان و دانستن این که آیا یک کار آفرین می شود نیازی به برپایی چنین مراسمی ندارید.
در
ادامه شش علامت را به شما نشان می دهیم که در صورت دیدن آنها در کودک
احتمالا با یک کارآفرین بالقوه طرف هستید. در ادامه در کنار این شش علامت
راه های تشویق و همراهی برای ادامه راهش را مطالعه کنید.
۱ –
کارآفرینان به طور ذاتی رهبر هستند. البته این به آن معنی است که آنها می
توانند همه چیز را سر و سامان دهند و در بازی ها سردسته باشند. قابلیت های
رهبری در سایه باشند. گاهی حتی کودکان بسیار خجالتی هم ممکن است مهارت های
ویژه ای برای چنین مشاغلی داشته باشند. آیا کودک شما هر چه به او بگویید
انجام می دهد یا این که تمایل دارد تا در انجام امور با راه های خودش
پیشگام باشد؟ این شاید یکی از نشانه های اولیه شغل کارآفرینی باشد.
۲ – مرز باریکی بین بی پروایی درباره نتیجه کار و توانایی پذیرش پیامدهای آن وجود دارد. اگر کودک شما توانایی ریسک کردن را دارد و در عین حال به مزایا و معایب آن نیز فکر می کند٬ یک نشانه دیگر در او یافته اید. هیچ کسی نمی تواند یک شرکت را راه اندازی کند و مطمئن باشد که همه امور آن بدون مشکل پیش می رود٬ بیش از آن باید در نظر داشته باشد که در طی راه اندازی شرکت مربوطه راهکارهای احمقانه را در پیش نگیرد.
۳ – اگر کودک شما نمی خواهد خلبان٬ آتش نشان یا پرنسس باشد، هیچ جای نگرانی نیست. طبیعت بشر به گونه ایست که سعی می کنند یک طبقه خاص را پیدا کنند و سعی کنند خود را در آن جای دهند٬ اما کارآفرینان ترجیح می دهند که قالب ها را بشکنند و جایگاهشان در جامعه را خودشان تعیین کنند. اگر کودک شما وقتی از او می پرسند که «در آینده دوست دارد چه شغلی داشته باشد» جوابی نمی دهد، شاید نشانه خوبی باشد.
۴ – احتمالا به دفعات پیش آمده که از فرزندتان خواسته اید که کاری را انجام دهد و در توضیح دلیل انجام کار گفته اید که «چون من می گویم» و او هیچ توجهی به گفته شما نداده است! موسس شرکت ها چنین منطقی را نمی پذیرند. این که کارها همیشه یک روال خاص برای نتیجه رسیده را در پیش بگیرند برای آنها پذیرفتنی نیست و دنبال پیدا کردن راه های دیگر هستند.
۵ – این بچه ها خودمختار و خود کفا هستند. نیازی نیست دائم آنها را در مورد انجام دادن یا ندادن تکالیفشان کنترل کنید، یا آنها را برای شرکت در کلاس های فوق برنامه تشویق کنید. البته آنها کودکان با استعدادی هستند اما گاهی ممکن است گیج یا سردرگم شوند. به طور کلی اما شما مشکلاتی که سایر پدر مادرها در این قبیل مسائل با کودکانشان دارند٬ نخواهید داشت.
۶ – اگر کودک شما صبح ها راحت و بی دردسر بیدار می شود بدانید که کودکتان ذاتا یک کارآفرین است. تحقیقات نشان داده که افرادی که صبح ها زود بیدار می شوند موفق تر هستند.
قانون نبرد زندگی و کسب درآمد
زندگی در جریان دارد چه ما بخواهیم و چه نخواهیم به جلو می رود. ما در این زندگی رو به جلو می توانیم در جا بزنیم و هیچ نوع کسب و کار و آمدی را تجربه نکنیم و یا مانند یک انسان موفق در نبرد با زندگی با تمام قوت و نیرو وارد شویم و کسب درآمد خوبی برای خودم به هم بزنیم. این بستگی به خواسته و تلاش ما دارد . کسب درآمد همیشه هست منتهی ما بخواهیم یا نخواهیم مهم است. بایدها و نبایدهای کسب درآمد دائم وجود دارد اینکه ما وارد قاعده این بازی بشویم یا نشویم مهم است. در اینجا قصد دارم شیوه جنگیدن و نبرد در زندگی را بگویم این دیگر بستگی به خود ما دارد که با پشتکار و تلاش در کسب و کار و زندگیمان موفق شویم و یا شکست را بپذیریم.
ناپلئون، هنر جنگ را هنری ساده می داند و می گوید که “جنگ، هنری ساده و همه چیزش مشخص است. هیچ چیز در آن مبهم نیست و همه چیزش مبتنی بر عقل است؛ ایدئولوژی در آن راهی ندارد.”
تعریف ایدئولوژی در اینجا، مجموعه ای از “بایدها و نبایدها” است. هر کدام از ما هم ایدئولوژی های کوچک و بزرگ و شخصی و عمومی خاص خودمان را هم داریم. البته من، در اینجا بیشتر توجه ام، به ایدئولوژی های شخصی است.
هر کدام از ما، بایدها و نبایدهای خاص خودمان را داریم که البته، خیلی هم علاقه داریم که دنیا، بر مدار همان ها بچرخد. وقتی هم که این اتفاق می افتد، خوشحال شده و وقتی هم که نمی افتد، غم برمان می دارد. اما برای پیروزی در نبرد و جنگی به نام زندگی، دیگر با این بایدها و نبایدها و احساسات و … سر و کار نداریم؛ هر چه هست، تصمیم ساده و شفاف و منطقی است. درست مثل ریاضی می ماند که وقتی این عدد را با آن عدد جمع می بندیم، حاصل مشخصی خواهد داشت و حاصلش، دو تا عدد نخواهد بود. جمع یک و چهار، می شود پنج؛ نمی شود یکی از عددهای پنج یا شش.
برای پیروزی در نبرد زندگی، باید درست شبیه به فرماندهان به آن نگریست؛ چرا که ما مدام در حال نبرد و جنگ با چالش ها و مشکلات و موانع و نیروهای منفی و ویرانگر هستیم. برای پیروزی بر این نیروهای ویرانگر نیز، باید درست مثل ریاضیات عمل کنیم. حال ما خوب باشد یا بد، نتیجه جمع دو و سه، می شود پنج. چه ما دوست داشته باشیم یا نداشته باشیم، چهار تقسیم بر دو، می شود دو. قرار نیست وقتی که عصبانی بودیم، چهار به علاوه سه، بشود یازده.
دنیا، قوانین خاص و محکم و قطعی خودش را دارد. برای بازی کردن، باید اول این قواعد را یاد بگیریم و بعد از آن، بیاموزیم که این قواعد، همیشه طبق فرمول خاص خودشان عمل می کنند و کاری به حال خوب یا بد ما ندارند. هنر جنگ، در خونسردی است؛ یعنی در هر حالی، آرام و منطقی فکر کردن. بعضی وقت ها، انسان خشمگین می شود، یا غمگین، یا دوست دارد که جهان بر مداری دیگر بچرخد، اما این ها، هیچ دخالتی نمی توانند در نتیجه و چگونگی قوانین قطعی جهان داشته باشد. هیچ احساساتی، نمی تواند بذر نپاشیده بر زمینی مساعد را، سبز کند؛ چون که طی یک فرایند منطقی، اول باید بذری وجود داشته باشد، بعد زمینی، بعد مراقبتی، بعد زمان بگذرد تا سرانجام، حاصل را مشاهده کنیم.
خونسرد باید بود، تا بتوان بالاتر از احساسات و هیجانات و عوامل غیرمنطقی ایستاد و تصمیم گرفت. تصمیم گرفتن هم کاری مثل ریاضیات است؛ کاملا عقلی و منطقی. با این توضیحات، می توان نتیجه گرفت که زندگی، یک اتفاق ساده است؛ چرا که می توانیم در آن، با اصولی ساده پیروز شویم، اما طی یک فرایند پیچیده، هیچ گاه به درک چنین نکته ای نمی رسیم. چه تاسف برانگیز! چیزی را نباید مبهم باقی گذاشته، چرا که پیروزی در این نبرد، اصول مشخصی دارد؛ اصولی ساده و شفاف. شما چه فکر می کنید؟
مسئولیت پذیری در کسب آمد و تجارت
اگر چنانچه وارد تجارت الکترونیک و یا هر کسب و کاری شدیم باید اصول و وقوانین آن را دقیق رعایت کنیم و به اصطلاح مسئولیت پذیر باشیم . معروف است که می گویند یا کاری را انجام نده و یا برای انجام دادنش از جان و دل مایه بگذار. واقعا هم اینگونه هست اگر کاری به ما محول شد و یا کسب و کاری را خودمان شروع کردیم باید به جد و با تمام توان آن را به سرانجام رساند مسئولیت پذیری رکن اساسی برای پیشرفت و ترقی در کسب درآمد است . وارد کسب و کاری نشویم و اگر تصمیمی برای کسب و کار گرفتیم و قصد درآمد زایی داریم باید با احساس مسئولیت وارد شده تا کار به پایان و سر منزل مقصود برسد . مسئولیت پذیری یکی از عوامل موفقیت در کسب و کار و مسئولیت نپذیرفتن اساس شکست و ناکامی در کسب درآمد است
کاری
ندارم که دون خوان چیست، کارش درست است یا درست نیست. حرف خوب، حرف خوب
است؛ حرف بد، حرف بد؛ گوینده حرف خوب هر کس که می خواهد باشد، و گوینده حرف
بد نیز.
این دون خوان، که از
شخصیت های سیر و سلوکی سرخپوستی بوده و پیروان زیادی هم داشته و دارد، در
توصیه هایی که به کاستاندا می کند، جایی که کاستاندا رفتاری دال بر مسئولیت
ناپذیری و سپس گفتارهایی دال بر سلب مسئولیت از خودش می زند، و حتی تصمیم
می گیرد قهر کند و دون خوان را ترک گوید، با او از اهمیت مسئولیت پذیری می
گوید.
عدم مسئولیت پذیری؟
خیلی از ضربه ها را از همین جا می خوریم؛ این که مسئولیت هایی را که بر
عهده می گیریم، پشت گوش می اندازیم. خیلی از شکست های مالی، کاری، عاطفی و …
به خاطر همین عدم مسئولیت پذیری اتفاق می افتد.
دون خوان درباره مسئولیت پذیری و اهمیت آن، معتقد است که:
– «وقتی انسان تصمیم می گیرد کاری را انجام دهد، باید با تمام وجود آن را
بپذیرد و انجام دهد و مسئولیت کامل آن را بپذیرد. او باید بداند که چرا آن
کار را انجام می دهد و آنگاه باید آنچه را برای انجام آن لازم است، بدون
کوچکترین تردید و پشیمانی بپذیرد.»
– «یا هوس دیگری را نپذیر، یا اگر پذیرفتی، بدان که هوس تو هم شده.»
– «مسئولیت عملی را پذیرفتن، یعنی آماده بودن برای مردن در راه آن تصمیم.»
– «چنانچه شخص دیگری تصمیم دیگری برای ما گرفت و ما پذیرفتیم، در واقع آن
تصمیم خودمان محسوب می شود. ملاک مسئول بودن انسان، پذیرش وی نسبت به تصمیم
است و پذیرش دروغین، معنایی ندارد.»
این
روزها خیلی ها خودشان را قربانی دیگران و تصمیم هایی که دیگران در هر لباس
و عنوان و قامتی که گرفته اند، می دانند. پس این وسط ما چه کاره ایم؟ می
توانیم بنشینیم و هوس های دیگران را اجرایی نکنیم. مگر قرار است چه بشود؟
اگر با این شدت و رویکرد، تصمیم گیری کرده و مسئولیت تصمیم های خودمان را
بپذیریم، بلاشک می توانیم آسمان و زمین را تکان بدهیم. اما اگر خودمان را و
مرکز کنترل خودمان را، در اختیار دیگران بدانیم، آن وقت است که همه چیز به
هم می ریزد.
از این پس،
– تصمیمی نگیریم و اگر گرفتیم، بدانیم که تصمیم ما هم هست.
– اگر مسئولیت کار و عمل و خانواده و جایی را بر عهده گرفتیم، یا این
مسئولیت را همان ابتدا زمین بگذاریم، یا آماده باشیم تا در راه آن تصمیم
بمیریم.
– باور کنیم که ما استقلال فراوانی داریم و کسی حق ندارد استقلال ما را خدشه دار سازد.