آموزش کسب و کار، کسب درآمد اینترنتی، استخدام ، استخدامی، کنکور و موفقیت در کنکور و دانشگاه

آموزش کسب و کار,کسب درآمد,کسب درآمد از اینترنت , استخدام استخدامی کنکور موفقیت در کنکور و دانشگاه

آموزش کسب و کار، کسب درآمد اینترنتی، استخدام ، استخدامی، کنکور و موفقیت در کنکور و دانشگاه

آموزش کسب و کار,کسب درآمد,کسب درآمد از اینترنت , استخدام استخدامی کنکور موفقیت در کنکور و دانشگاه

بررسی ایده‌ کسب‌ درآمد نوین

بررسی ایده‌ کسب‌ درآمد نوین

قبل از پرداختن به اصل موضوع که بررسی ایده ها برای کسب درآمد نوین و جدید است گفت: واقعیت این است که بسیاری از ایده‌های کسب‌وکاری که در ذهن ما است، تنها روش‌هایی برای پول درآوردن هستند و نه کسب‌وکار! یک ایده‌ی کسب‌وکار وقتی تبدیل به یک کسب‌وکار واقعی شود، حداقل برای سه تا ۵ سال باید بتواند درآمدزایی پایدار داشته باشد و تازه در صورتی که بتواند با کسر هزینه‌ها، سود مشخصی را بازگرداند، می‌شود به جذابیت آن فکر کرد. مشکل این‌جا است که اغلب ایده‌های ما به‌صورت فردی و به‌شرط آن‌که حاضر باشیم هزینه‌های آن‌ها را تأمین کنیم ایده‌های جذابی هستند؛ اما با توجه به هزینه‌های کمرشکن دنیای واقعی کسب‌وکار، شاید چندان اجرای آن‌ها در قالب کسب‌وکاری (و نه فردی) منطقی نباشد...


این روزها بسیاری از ما در این جو شدید ترغیب به کارآفرینی در کشور، به‌دنبال اجرای ایده‌های کسب‌وکار خود و راه‌اندازی کسب‌وکاری موفق هستند. این ماجرا به‌خودی خود فرخنده و جذاب است؛ چرا که از یک سو می‌تواند به افزایش رفاه و ثروت جامعه و اشتغال‌آفرینی با هزینه‌ی کم و به‌شکلی نوآورانه کمک کند و از سوی دیگر می‌تواند به تحقق سیاست‌های کلان کشور در زمینه‌ی «اقتصاد مقاومتیِ درون‌زای برون‌گرا» یاری بسیاری برساند. اما در این میان اهمیت یکی از مهم‌ترین مواد خام کسب‌وکار نوپا یعنی «ایده» آن‌چنان جدی گرفته نمی‌شود.

به‌صورت کلاسیک «ایده‌ی کسب‌وکار راه‌حل مشکل یا نیازی در دنیای واقعی است که مشتری حاضر است برای آن پول پرداخت کند.» البته همین جمله‌ی ساده در دنیای واقعی هزار چرخ می‌خورد و سرانجام هم به ساحل آرامش نمی‌رسد. انگیزه‌ی نوشتن این پست پرداختن به یکی از مشکلاتی است در این چند سال تدریس و مشاوره در حوزه‌ی کسب‌وکار، در مورد ایده‌یابی کسب‌وکارهای نوپا (به‌ویژه دانش‌بنیان‌ها) آن را مشاهده کرده‌ام: عدم تفکیک میان ایده‌های درآمدزایی فردی با ایده‌های کسب‌وکاری.

با یک داستان واقعی توضیح این مشکل را شروع می‌کنم: چند هفته پیش دوستی با من در مورد ایده‌ی کسب‌وکارش مشورت می‌کرد. از من اصرار بود که این ایده‌ی کسب‌وکار نیست و از ایشان انکار که نه؛ هست! مدت زیادی با هم کلنجار رفتیم تا من متوجه شدم که چه پیش‌فرض اشتباهی پشت این اصرار نهفته است. از او پرسیدم: فکر می‌کنی چقدر می‌شود از این ایده پول درآورد؟ نتوانست به این سؤال پاسخ بدهد. با یک حساب سرانگشتی به او نشان دادم که نهایتا چیزی حدود ۴۰ تا ۵۰ میلیون تومان درآمدزایی این ایده خواهد بود و بعدش هم معلوم نیست آیا بشود از آن بیش‌تر درآمد داشت یا خیر. بعد از او پرسیدم که آیا برای‌ت این پول کافی است یا جاه‌طلبی‌ات را پاسخ‌گو نیست؟ پاسخ آن دوست این بود که به‌تر است دنبال ایده‌ی دیگری باشم.

فکر می‌کنم مشکل از این‌جا نشأت می‌گیرد که تعاریف ایده و مدل کسب‌وکار بیش از آن اندازه که باید، کلی هستند. سؤالی که من از آن دوست پرسیدم به‌صورت کلاسیک در مورد «مقیاس‌پذیری»ایده‌ی کسب‌وکارش بود. اما از این نکته که بگذریم، سؤال دوم به‌نظرم مهم‌تر است: فکر می‌کنی در سه سال آینده چقدر پول از این ایده دربیاوری برای‌ت جذاب خواهد بود؟ اگر پاسخ به این سؤال بی‌نهایت باشد، آن‌وقت لازم است کمی در مورد ماجرا دقیق‌تر فکر کنید. اما اگر یک عدد مشخص در ذهن دارید، آن‌وقت باید بببینید که آیا می‌ارزد که عمر و انرژی‌تان را روی آن صرف کنید؟ اما حتی همین سؤال هم نشان‌دهنده‌ی عمق ماجرا نیست! سؤال اصلی این است که آیا وقتی که از این مقدار درآمد، هزینه‌های راه‌اندازی و نگه‌داری و توسعه‌ی کسب‌وکار، هزینه‌ی تأمین مالی و سرمایه‌گذار و سایر هزینه‌های کسب‌وکار را کم کنیم، مبلغ باقی‌مانده برای‌ شما جذاب خواهد بود؟ این سؤالی است که اغلب ما که فریفته‌ی زیبایی ایده‌ی خودمان هستیم، جرأت پرسیدن آن را از خودمان نداریم.

اما در همان گفتگوی من و دوستم یک نکته‌ی مهم دیگر هم مستتر بود: این‌که آیا درآمدزایی از این ایده مکرر و مستمر خواهد بود؟ واقعیت این است که بسیاری از ایده‌های کسب‌وکاری که در ذهن ما است، تنها روش‌هایی برای پول درآوردن هستند و نه کسب‌وکار! یک ایده‌ی کسب‌وکار وقتی تبدیل به یک کسب‌وکار واقعی شود، حداقل برای سه تا ۵ سال باید بتواند درآمدزایی پایدار داشته باشد و تازه در صورتی که بتواند با کسر هزینه‌ها، سود مشخصی را بازگرداند، می‌شود به جذابیت آن فکر کرد. مشکل این‌جا است که اغلب ایده‌های ما به‌صورت فردی و به‌شرط آن‌که حاضر باشیم هزینه‌های آن‌ها را تأمین کنیم ایده‌های جذابی هستند؛ اما با توجه به هزینه‌های کمرشکن دنیای واقعی کسب‌وکار، شاید چندان اجرای آن‌ها در قالب کسب‌وکاری (و نه فردی) منطقی نباشد.

بنابراین بار بعدی که یک ایده‌ی کسب‌وکار درخشان به ذهن‌تان رسید، یک بار از خودتان صادقانه سؤالات زیر را بپرسید (و چه به‌تر که از یک مشاور یا فرد باتجربه در حوزه‌ی صنعت مورد نظرتان مشورت بگیرید):

۱- آیا این ایده راه‌حل یک مسئله‌ی مشخص برای تعداد زیادی از افراد است یا صرفا راه‌حلی برای مشکل شخصی خود من است؟ آیا دیگران حاضرند بابت خرید محصول / خدمت برآمده از این ایده پول بدهند؟

۲- چقدر می‌شود در یک بازه‌ی زمانی از این ایده پول درآورد؟ این عدد چقدر بزرگ است؟ با کسر هزینه‌ها چقدر برای من باقی می‌ماند؟ آیا این سود، ارزش دردسرها و هزینه‌های‌ش را دارد؟

۳- بازه‌ی زمانی که می‌توان از این ایده پول درآورد (با واحد زمانی سال!) چقدر است؟ آیا محصول / خدمت برآمده از ایده قابلیت فروش چندین باره به یک مشتری یا یک‌بار فروش به تعداد زیادی مشتری را دارد؟

پاسخ به این سؤالات دید به‌تری نسبت به راهی که قرار است در آن قدم بنهید به شما خواهد داد: این‌که‌ آیا قرار است مسیر یک شغل خویش‌فرما را شروع کنید یا این‌که یک کسب‌وکار بزرگ تأثیرگذار را بنا نهید.

مطالب مشابه ایده کسب درآمد:

شیوه اجرای ایده کسب و کار اینترنتی

بررسی عوامل شکست ایده ها در کسب آمد اینترنتی

بررسی عوامل شکست ایده ها در کسب آمد اینترنتی

بارها در مباحث مختلف کسب درآمد از اینترنت متذکر شدم که یکی از شیوه های راه اندازی کسب و کار اینترنتی دارای ایده مناسب کسب درآمد است . کسانی که ایده مناسب و خلاق دارند در صورت اجرای مناسب می توانند به کسب درآمد آسان و بالا برسند. منتهی تمام ایده های خوب در زمان اجرا و کسب درآمد به پولسازی منجر نمی شود و سرانجام به شکست می انجامد. مشاهده کسانی با ایده های متوسط به کسب درآمد بالا رسیدند ولی عده ای علیرغم ایده های خوب و عالی، کارشان به شکست انجامید. دلیل این شکست ایده های خوب و گاهی خاص و منحصر به فرد در کسب و کار اینترنتی چیست ؟ چه اتفاق و یا اتفاقاتی در کسب درآمد برای ایده خوب روی می دهد که به بار نمی نشیند؟ در اینجا قصد دارم تا دلایل و عوامل شکست ایده های خوب در کسب درآمد را بررسی کنم.

ایده خوب چیزی نیست که هر روز به ذهن تان برسد، گرچه داشتن ایده خوب کافی نیست، اما گاهی ایده های خوبی به ذهنمان میرسد اما متاسفانه به دلیل یک سری اشتباهاتی که مرتکب میشویم این ایده ها یا با شکست مواجه میشوند یا آنکه به دست فراموشی سپرده میشوند.

 

متاسفانه تبدیل ایده های خوب به واقعیت پروسه ای دارد که معمولا با اشتباهاتی که افراد مرتکب میشوند باعث شکست خوردن آن شده یا اصلا به مرحله اجرا نمیرسند.

در این مطلب با ۶ دلیل عمده که باعث شکست ایده ها میشوند، آشنا خواهید شد. آگاهی از این اشتباهات میتواند تا حدود زیادی به شما کمک کند که ایده های خوب خود را هر چه سریعتر عملی کرده و از شکست خوردن آن جلوگیری کنید.

عدم داشتن تعهد برای اجرای ایده

ایده خوبی دارید و برنامه های زیادی هم برای اجرایی کردن و گسترش آن دارید. متاسفانه بیشتر افراد ایده های خود را خیلی دوست داشته و برای آن هم برنامه های زیادی دارند اما تعهدی برای اجرای آن نداشته و فقط در رویای خود به سر میبرند و هیچ کاری برای عملی کردن آن نمیکنند.

مشکل زمانی پیش می آید که به ایده خوبِ خود پر و بال داده و آن را در چند سال آینده تصور میکنند و این کار را تا زمانی انجام میدهند که در رویای کسب و کار بزرگِ خود غرق شده به گونه ای که پروسه پیاده سازی آن را آنقدر پیچیده میکنند که دیگر توان اجرا کردن آن را ندارند.

برخی نیز برای اجرای ایده های خود منتظر رسیدن روز موعود، داشتن سرمایه و امکانات و مهارت های کافی هستند و با امروز و فردا کردن اجرای ایده های خود را به تعویق می اندازند تا زمانی که دیگر آن ایده به فراموشی سپرده میشود

مهمترین عامل موفقیت شما نه در داشتن ایده که در داشتن تعهد برای اجرای آن است. سعی کنید از آسمان به زمین بیایید و ایده های خوب تان را آنقدر ساده سازی کنید که بتوانید از کم شروع کرده و کم کم آن را گسترش دهید.

 

در این مورد پیروی از سیستم MVP میتواند به شما کمک کند. نگران نباشید در این مورد به زودی مطالب خوبی خواهیم گذاشت که به شما کمک میکند تا ایده ها و برنامه های بزرگتان را با ساده سازی، هر چه سریعتر اجرایی کنید.

عدم تحقیق و جستجوی کافی

مشکل بعدی زمانی است که متعهد شده اید که ایده خود را اجرا کنید، اما متاسفانه به اندازه کافی تحقیق و جستجو نکرده اید.
تحقیق و جستجوی کافی قبل از پیاده سازی ایده بسیار حائز اهمیت است. مهم نیست ایده تان از نظر شما چقدر خوب و ایده آل باشد، باید اول تحقیق کنید و ببینید آیا ایده ای که انتخاب کرده اید میتواند نیاز مخاطبان موجود در بازار هدف را پوشش دهد یا خیر.

بعد از ارزیابی ایده خود باز هم باید به تحقیق و جستجوی تان ادامه داده و بدانید که برای پیاده سازی ایده خود باید چه کار کرده، از کجا شروع کنید و چه قدم هایی را لازم است بردارید. پس به هیچ عنوان قدرت تحقیق و جستجو قبل از پیاده سازیِ ایده هایِ خوب خود را نادیده نگیرید.

اجرا در زمان اشتباه

همه کارهای لازم را انجام داده اید و ایده تان هم آماده پیاده سازی و اجراست، اما آیا بازار هدف هم آمادگی پذیرش ایده تان را دارد؟ حتما شنیده اید بسیاری از ایده ها زمانی به بازار می آیند که هنوز فرهنگ استفاده از آن در میان مردم جا نیفتاده است یا کشوری که آن ایده را می آورد هنوز تکنولوژی های استفاده از آن را ندارد.

به عنوان مثال سِری اول گوشی های آیفون زمانی که به بازار آمدند عملا در کشور ایران غیر قابل استفاده بودند و نمی توانستیم مثل کشورهای دیگر از تمام امکانات آن استفاده کنیم زیرا بستر لازم برای آن چون اینترنت پر سرعت و همراه هنوز وجود نداشت.

بزرگترین اشتباهی که بسیاری از افراد در مورد ایده های خود میکنند این است که آن را در زمان اشتباه اجرا میکنند. یا آن ایده بسیار جلوتر از زمان اجرای آن است، یا آنقدر دیر اجرا میشود که دیگر قابل استفاده نیست و قدیمی شده است.

یکی از بهترین روش ها برای آنکه بدانید ایده تان در زمان مناسب وارد بازار میشود، همانطور که گفته شد این است که ابتدا به اندازه کافی تحقیق و جستجو کنید و در مرحله بعد بازار را بسنجید و ببینید آیا رقبایی در بازار دارید یا خیر؟ وجود رقبا نشانه خوبی است که ایده تان میتواند موفقیت آمیز باشد.

با ارزیابی و بررسی رقبای خود میتوانید هم از زمان مناسب برای اجرای ایده های خود آگاه شوید هم اینکه ایده های تان را به گونه ای پیاده سازی کنید که رقبای تان را پشت سر بگذارید.

نداشتن استراتژی مشخص

اکثر کسب و کارهای نوپا و تازه کار و کسانی که ایده های خوبی دارند، هیچ برنامه و استراتژیِ مشخصی برای کسب و کار خود و ایده هایشان ندارند.
داشتن استراتژی مشخص به دو بخش تقسیم میشود:

یکی داشتن نقشه راه و برنامه ریزی برای انجام کارهایی که باید انجام دهید.
دوم داشتن انضباط شخصی و سازماندهی تمام کارهای لازم برای اجرا و اولویت بندی آن ها به ترتیب اهمیت.

برنامه ریزی معمولا کاری سخت و کسل کننده است که خیلی ها آن را دوست ندارند، اما اگر میخواهید موفق شوید باید بدانید که چه کارهایی لازم است انجام دهید، شاید برنامه هایی را که مشخص میکنید مو به مو اجرا نکنید و به هر دلیلی دچار تغییر شوند اما نداشتن برنامه هم منجر به شکست تان خواهد شد

باید برنامه تان طوری باشد که بدانید چطور و توسط چه اقداماتی میخواهید ایده تان را از روی کاغذ به واقعیت تبدیل کرده و آن را اجرایی کنید.

زمانی که برنامه ریزی کرده و نقشه راه تان را مشخص کردید، باید آن را سازماندهی کرده و اولویت بندی کنید و بدانید باید به ترتیب، چه کارهایی را انجام دهید. برای این منظور میتوانید از ابزارهای آنلاینی مثلِ اپلیکیشن Evernote یا برنامه ِاکسِل استفاده کرده و آن را در Google Drive ذخیره کنید تا بتوانید همیشه و از هر مکان به برنامه های خود دسترسی داشته باشید.

 

توقعات غیر واقع بینانه

مهم نیست ایده تان چه قدر عالی باشد، به هیچ عنوان برای موفقیت ایده خود توقعات و تصورات غیر واقع بینانه نداشته باشید و فکر نکنید با اجرایی کردن آن میتوانید یک شبه یا در مدت کوتاهی به درآمدهای بالایی برسید.

 

برای موفقیت هر ایده ای باید زمان بگذارید، دید بلند مدت داشته باشید و برای آن اقدامات لازم را انجام دهید. داشتن توقعات غیر واقع بینانه تنها شما را در کوتاه مدت نا امید کرده و یکی از مهمترین دلایل شکست ایده یا به فراموشی سپرده شدن آن است.

 

داشتن تفکر بزرگ و رویا پردازی خوب است اما اینکه تصور کنید میتوانید یک شبه یا در مدت کوتاه ایده تان را به درآمد برسانید اشتباه بزرگی است که تنها منجر به نا امیدی شما خواهد شد.

 

همانطور که بارها گفته شده، به کسب و کار خود چه ایده ساده ای باشد یا یک ایده ناب و فوق العاده با دید بلند مدت نگاه کرده و به هیچ عنوان تصور کسب درآمدهای بالا را در مدت کوتاه نداشته باشید.

ترس از شکست

در نهایت به هیچ عنوان نترسیده و ایده های خود را اجرا کنید، اجازه ندهید ترس از شکست باعث شود ایده های تان همیشه یک آرزو باقی بماند.

حتی اگر ایده تان با شکست هم مواجه شود، نگران نباشید زیرا نه تنها چیزی یاد گرفته اید بلکه از ۹۹ درصد مردمی که تنها آرزو میکنند و هرگز دست به اقدام نمی زنند جلوتر خواهید بود.

اینکه ایده ای را پیاده سازی کنید و به هر دلیلی با شکست مواجه شوید بهتر از این است که سال ها بعد حسرت بخورید که ای کاش ایده خود را اجرا کرده بودید و پشیمان باشید از عدم پیاده سازی آن، یا اینکه ببینید فرد دیگری آن را پیاده کره است و موفق هم شده.

فراموش نکنید اجرا کردن ایده هایی که دارید نیاز به کمی شجاعت و ریسک دارد و همین شجاعت و ریسک است که شما را از بسیاری از مردم جدا میکند، زیرا اگر قرار بود همه این جرأت را داشته باشند آن وقت دیگر کسی بی پول و شکست خورده نبود و کسی به دنبال کار کارمندی نمیرفت.

اولین ویژگی هر صاحب کسب و کار و کارآفرینی داشتن شجاعت و کمی ریسک است، از شکست نترسید و ایده های خود را اجرا کنید.
موفق ترین و بزرگترین ایده های دنیا و کسب و کارها از دل شکست ها به وجود آمده اند، شما با شکست خوردن یاد میگیرید و میتوانید اشتباهات خود را جبران کنید.

بزرگترین شکستی که میتوانید در زندگی بخورید، عدم اجرا کردن ایده ها و برنامه ها و آرزوهای تان است، پس نترسید و دست به کار شوید.

در پایان…

حال که با ۶ اشتباهی که اکثر افراد در مورد ایده های شان انجام میدهند آشنا شدید، زودتر دست به کار شده و فکری برای اجرایی کردن ایده های ناب خود بکنید.

 

شما که نمی خواهید سال های آینده ببینید ایده تان را کسان دیگری اجرا کرده اند و موفق هم هستند و شما تنها به دلیل نداشتن برنامه، ترس از شکست، منتظر رسیدن روز موعود و هزار و یک بهانه دیگر آن را اجرا نکرده اید.

 

پشیمانیِ کدام یک برای تان بزرگتر است؟ با تصمیم گیری برای اجرا و برنامه ریزی، تحقیق و ارزیابیِ رقبا و پیاده سازی ایده تان در زمان درست، همین امروز خود را از جمعیت عظیم کسانی که تنها فکر و آرزو میکنند و هرگز اقدام نمی کنند جدا کرده و موفقیت آینده تان را تضمین کنید.

در عین حال فراموش نکنید داشتن ایده به تنهایی کافی نیست. ایده ای که به نظر شما عالی است شاید خواهان زیادی در بازار هدف تان نداشته باشد، پس قبل از اجرا کردن آن حتما تحقیق کرده و بازار را بررسی کنید، سپس با یک برنامه و استراتژی درست دست به کار شوید.

مطالب مشابه ایده کسب درآمد:

شیوه اجرای ایده کسب و کار اینترنتی


کسب درآمدساده با ایده های دم دستی

کسب درآمدساده با ایده های دم دستی

زمانی که صحبت از کسب درآمد و کسب و کار اعم از تجارت آنلاین و یا تجارت فیزیکی و سنتی می شود همه به فکر ایده های تجاری بزرگ و یا سرمایه های کلان می افتند در حالی که واقعیت کسب و کار آنلاین و سنتی اینها را نمی طلبد . مهم نیست شما برای پولدار شدن و یا راه اندازی کسب و کار پولساز حتما یک ایده پرداز شاخص و یا کارآفرین برتر باشید . با ساده ترین ایده ها و به قول معروف دم دستی ترین ایده ها می توان به راحتی به کسب درآمد پرداخت و یا به عنوان کارآفرین کسب و کار مناسبی را راه اندازی کرد. شعار معروفی است که بزرگترین کارآفرینان از دل دم دست ترین ایده ها به موفقیت و کسب درآمد بالا رسیدند. در اینجا قصد دارم تا سرگذشت یک کارآفرین موفق که با مشورت توانست از دم دست ترین ایده به ثروتی هنگفت برسد بپردازم.

تجربه شکست در راه آفرینش یک کسب‌وکار تازه، تجربه‌ای اجتناب‌ناپذیر است. برنامه‌ریزی‌ها، استراتژی‌ها و آینده‌نگری‌ها ممکن است در ثانیه‌ای وارونه شوند و مسیر هموار کسب‌وکار را به کابوسی تیره‌وتار بدل کنند. همواره این امکان وجود دارد که پیش‌بینی‌ها ناقص و نادرست از آب درآیند و کارآفرینان را به سراشیبی سوق دهند. مت ویلسون کارآفرین ۲۹ساله آمریکایی و بنیان‌گذار وب‌سایت «مدیرعامل‌های زیر ۳۰ سال» است. او همچون بسیاری از کارآفرینان هم‌نسل خودش، مسیر موفقیت را به‌سادگی نپیموده و با آنکه در روزگار جوانی کسب‌وکاری خلاق و جهانی برای خود دست‌وپا کرده، چالش‌های فراوانی را پشت سر گذاشته است. وب‌سایت او امروز منبعی غنی برای آگاهی‌بخشی به کارآفرینان جوان و فضایی برای به اشتراک‌گذاری تجربه‌های شکست و موفقیت است. ویلسون بر این باور است که الگوهای کارآفرینی امروز با گذشته تفاوت زیادی دارند. او دراین‌باره می‌نویسد: «در نگاه اول این‌طور به نظر می‌رسد که کارآفرینان جوان امروز، منابع بیشتری برای استناد و چاره‌جویی دارند، تکنولوژی بیشتری در دسترس آنهاست و مسیر کسب‌وکار برایشان هموارتر است. اما ماجرا به اینجا ختم نمی‌شود.

کارآفرینان جوان امروز پا در دنیایی می‌گذارند که با قدیمی‌ترهای میدان و حرفه‌ای‌ها سروکار دارند. کسانی که پیش‌تر بازارهای رقابتی را در دست گرفته‌اند و تبدیل به برندهایی جاافتاده و جهانی شده‌اند. بزرگ‌ترین مشکل تازه‌واردان میدان کارآفرینی، یافتن اعتبار است. سرمایه‌گذاران معمولا مایل به حرف‌های جوانان جاه‌طلب و خلاق نیستند و ترجیح می‌دهند در چارچوب‌های محافظه‌کارانه خودشان کسب درآمد کنند.»

ویلسون بعد از فارغ‌التحصیلی در دانشگاه به سراغ برگزاری کارگاه‌های کارآفرینی می‌رود و تصمیم می‌گیرد کمیته کارآفرینی را در نیویورک راه‌اندازی کند، اما با ورشکستگی بنگاه پدرش او تمام آنچه به‌عنوان سرمایه کار در نظر گرفته بود را از دست می‌دهد. ویلسون که می‌دانست دیگر خبری از سرمایه اولیه راه‌اندازی کسب‌وکار رویایی‌اش نیست، خانه پدری را فروخت و همراه مادرش در آپارتمانی کوچک سکنا گزید. او برای گذران زندگی مجبور شد در شرکت تاسیسات شهری کار کند و شغلش حفر چاه در خیابان‌های نیویورک بود. «روزی ۱۲ ساعت چاه می‌کندم و وقتی به خانه می‌آمدم، رویای استارت‌آپم را در ذهن می‌پروراندم. در همان روزها یکی از دوستان دانشگاهی‌ام را دیدم. او که به توانمندی‌ام باور داشت، اصرار کرد به جای بنگاه بزرگ کارآفرینی، یک شبکه اجتماعی کوچک کارآفرینی راه‌اندازی کنم.»  مت با کمک جرد اُتول شبکه‌ای اجتماعی با نام «مدیرعامل‌های زیر ۳۰ سال» راه‌اندازی کرد. «از طریق صفحات شخصی‌مان در فیس‌بوک، آن را تبلیغ می‌کردیم و از تجربه‌های ریزودرشت شغلی‌مان در آن می‌نوشتیم. کم‌کم توانستیم مدل‌هایی برای توصیف انواع کسب‌وکار و شیوه‌های کسب درآمد و خدمات مشاوره‌ای طراحی کنیم. بزرگ‌ترین مشکلمان این بود که هنوز اعتبار چندانی نداشتیم و کسی حاضر به سرمایه‌گذاری روی شبکه اجتماعی ما نبود؛ با این حال بعد از شش ماه ۷۵ هزار نفر عضو داشتیم و این باارزش‌ترین دستاوردمان بود.»

او در مجله فوربز خطاب به کارآفرینان جوان می‌گوید: «من برای جوانانی که خودشان را از چارچوب‌های کار روزمره بیرون می‌کشند و به دنبال آرزوهایشان می‌روند، احترام زیادی قائلم. کارآفرینی و مسیر عملی کردن ایده‌ها، الزاما خلق کاری عجیب‌وغریب نیست. گاهی بزرگ‌ترین کارآفرینی‌ها از دل دم‌دستی‌ترین ایده‌ها بیرون می‌آیند. تازه‌واردان به دنیای استارت‌آپ نباید از سختی‌ها و نه شنیدن‌ها سرخورده شوند. رسم بازار کسب‌وکار این است که قدیمی‌ها به جوانان کمتر میدان می‌دهند، اما همین ناکامی‌هاست که به ایده‌ها قوت می‌دهد.

جوانان کارآفرین باید بدانند که اولین و آخرین کسانی نیستند که پا در این عرصه دشوار گذاشته‌اند. رویاها قرار نیست یک‌شبه محقق شوند و گاهی سال‌ها زمان می‌برد تا مسیری یک قدم جلو برود، اما کارآفرینی تنها رسیدن به نتیجه نیست، بلکه روندی است که هر لحظه‌اش به انسان درس می‌دهد.»