تعداد کاربران تلفنهای هوشمند در سرتاسر جهان هرساله رو به افزایش است. همگام شدن با تغییرات مداوم فناوری برای کسبوکارهای کوچک آسان نیست. گوشیهای موبایلی جدیدی بهطور مرتب وارد بازار میشوند که هر کدام سیستمعامل خاص خود را دارند و به مجموعه ویژگیها و اپلیکیشنهای منحصربهفردی نیاز دارند. با در نظر گرفتن تمامی این تغییرات و شرایط غیرقطعی، استارتآپها چگونه میتوانند استراتژی بازاریابی موبایلی خود را ارتقا داده و بهینه سازند؟ پنج نکته زیر میتواند شما را در این زمینه یاری کند:
خود را برای بازاریابی موبایلی آماده کنید
پیش از آنکه حتی به سرمایهگذاری روی کمپین بازاریابی موبایلی خود فکر
کنید، ضروری است مشخص کنید که آیا آمادگی رویارویی با کاربران موبایل را
دارید یا خیر. اگر کسبوکار شما (یعنی وبسایت یا اپلیکیشنهای شما)
تجربهی فوقالعادهای را برای کاربران موبایل رقم نمیزند، چه لزومی دارد
که آنها را به سمت خودتان جذب کنید؟ اولین موضوعی که باید مشخص کنید این
است که از فناوری موبایلی خود چه انتظاری دارید و سپس اهداف کمپین بازاریابی موبایلی جدید خود را تعیین کنید.
این بدین معناست که اگر کاربران نتوانند در فروشگاه شما وبگردی کنند، خرید
کنند یا همزمان با بررسی صفحات سایت شما از طریق موبایلشان، سوالات خود را
مطرح کنند، کمپین بازاریابی موبایلی شما جز اتلاف وقت و هزینه، تاثیر
دیگری نخواهد داشت.
وبسایتی طراحی کنید که موبایل فرندلی (دارای قابلیت استفاده در موبایل) باشد
وبگردانی که از گوشیهای موبایل استفاده میکنند انتظارات زیادی دارند. اگر
یک مشتری بالقوه از سایت شما بازدید کنند و متوجه شود که سایت برای گوشی
او بهینهسازی نشده، بهاحتمالزیاد از سایت شما خارج خواهد شد. وبسایت
موبایلی شما باید بهگونهای طراحی شود که بتواند با تغییرات مداوم فناوری
موبایل (شامل گوشیهای موبایل و تبلتها) همگام شود و همزمان، کل این
فرایند را سریع و آسان انجام دهد. بدین معنا که شما باید ورود دادههای
لازم را محدود کرده و به حداقل برسانید تا بتوانید زمان لود صفحه را سرعت
ببخشید. استفاده از فرمهای ثبتنام برای دریافت پیامهای متنی برای
برقراری ارتباط با بازدیدکنندگان روش بسیار موثری است.
از رسانههای اجتماعی موبایلی حداکثر استفاده را ببرید
وقتی صحبت از راهاندازی کمپین بازاریابی موبایل میشود، ارزش رسانههای
اجتماعی را از یاد نبرید. این روزها اکثر کاربران فیسبوک از طریق گوشی
موبایلشان از این شبکهی اجتماعی استفاده میکنند. آمار کاربران موبایلی
فیسبوک نشان میدهد که از هر شش کاربر، بیش از یک نفر تنها از طریق گوشی
موبایلش وارد فیسبوک میشود. اگر استراتژی بازاریابی موبایلی خود را با
رسانههای اجتماعی تکمیل کنید، تاثیرگذاری آن را افزایش خواهید داد و
مشتریان بیشتری را جذب خواهید کرد.
طراحی واکنشگرا داشته باشید
یکی از روندهای مداوم بازاریابی موبایلی، استفاده از طراحی واکنشگرا است.
طراحی واکنشگرا در درجهی اول بدین معناست که سایت شما بتواند بهصورت
اتوماتیک محتوا و چیدمان صفحه را بر اساس اندازهی صفحهی نمایش و نوع گوشی
یا ابزار کاربر، تنظیم کند. وقتی صحبت از بهترین فعالیتها در زمینهی
طراحی وب میشود، وجود طراحی واکنشگرا بسیار ضروری است و حتی میتواند در
وقت بازاریابها صرفهجویی کند، چراکه امکان تطابق با تعداد بیشتری از
مخاطبان را فراهم میسازد، بدون آنکه نیازی باشد سایت یا اپلیکیشن
جداگانهای برای موبایل طراحی شود.
بازاریابی در گوشیها و ابزارهای جدید
باید تلاش کنید تا از ابزارهای متعدد و گوشیهای جدیدی که مردم در فصلهای
مختلف خریداری میکنند نهایت استفاده را ببرید. سری به ثبتنامهای IOS یا
Google Play بزنید تا به مالکان این ابزارها و گوشیهای جدید دسترسی پیدا
کنید. بسیاری از برندهای باسابقه، پیامهایی را برای مالکان گوشیهای جدید
ارسال میکنند و این روش برایشان کارآیی بسیاری دارد. میتوانید بازاریابی
موبایلی خود را با همکاری آنها انجام دهید.
آخرین نکتهای که باید به خاطر داشته باشید این است که تا آنجا که
میتوانید استراتژی خود را آزمایش کنید. از ابزارها برای تجزیهوتحلیل
استفاده کنید تا متوجه شوید تاثیرگذاری کمپین شما تا چه اندازه بوده است.
کمپینی موفق است که بهطور مداوم بهروز شود.
مطالب مشابه استارت آپ :
تالس تِشِرا (Thales Teixeira) سه تا از موفقترین استارتآپهایی که به مانند عامل ارتباط عمل میکنند را مورد مطالعه قرار داده است تا چالش مرغ و تخممرغ را در مورد اینکه شرکتها چگونه میتوانند اولین مشتریان خود را جذب کنند، بفهمد.
کسبوکارهای جدید معمولاً در حال کشمکش برای پیدا کردن اولین مشتریان خود هستند. این چالش در مورد دستهای از استارتآپها پررنگتر نیز هست: استارتآپهایی که در فضای مشترک اقتصادی به عنوان عاملی که ارائهدهندگان خدمات مستقل را به مشتریان متصل میکنند، راهاندازی میشوند.
اوبر(Uber) را در نظر بگیرید. سکوی آن دوطرفه است. مردمی که نیاز به راننده دارند را به افرادی که میخواهند دیگران را جابجا کنند، ارتباط میدهد. ایدهای مشابه نیز در مورد ایر بیاِنبی وجود دارد؛ به این صورت که افرادی که به اتاق نیاز دارند را با صاحبان املاک ارتباط میدهد. درنتیجه، برای اینکه این شرکتها به عنوان عامل ارتباطدهندهی خدمات راهاندازی شوند، نیاز است که در هردو سوی عرضه و تقاضا مشتریانی بیابند.
«شکار مشتریان چیزیست که تقریباً همهی شرکتها آن را به روشهای مختلف انجام میدهند.»
«وقتی که شما یک سکوی دوطرفه دارید، باید هم مشتریها را بدست آورید و هم خدمات را.»این را استاد مدرسه کسبوکار هاروارد، تالس تِشِرا میگوید.
او میگوید:«همان مسئلهی قدیمی مرغ و تخممرغ است.» نمیتوانی یکی را بدون دیگری داشته باشی ولی اول کدام را پیدا میکنی – مرغ که همان مشتری است یا تخممرغ که همان خدمات است؟ “به عنوان یک شرکت کوچک نمیتوانید با تلاشی که برای نظارت بر یکی از آنهاست، بر هر دو تمرکز کنید. ممکن است که نیاز باشد یکی از طرفین را در اولویت قرار دهید.”
تِشِرا که درحال آماده شدن برای تدریس یک دورهی جدید در خصوص تجارت الکترونیک در بهار آینده بود، یافتن یک پاسخ برای چالش مرغ و تخممرغ استارتآپهای سکویی را هدف خودش قرار داد. او سه تا از شناختهشدهترین و موفقترین استارتآپها یعنی اوبر، ایر بیاِنبی و اِتسی را مورد مطالعه قرار داد به امید این که در نحوهی حل کردن این معضل توسط این شرکتها، وجه مشترکی بیابد.
لو دادن جواب: تخممرغ است که نیاز به مراقبت و گرما دارد.
آنطور که تِشِرا در گزارش مدرسه تجارت هاروارد خود، “ایر بیاِنبی، اِتسی و اوبر: به دست آوردن اولین هزار مشتری” گزارش داد، هر سهی سکوها بر به دست آوردن قسمت خدمات متمرکز شده بودند و مشتریها را در اولویت دوم قرار داده بودند. اما مسئلهای هست که باید توجه شود. تِشِرا توضیح میدهد:«مسئله فقط مرغ و تخممرغ نیست؛ شما میخواهید تخممرغ های مناسب را نیز انتخاب کنید. اگر که شما تخممرغهای اشتباه را انتخاب کنید ممکن است شترمرغ از درون آن بیرون بیاید، و آن وقت است که شما در تله افتادهاید چون دراین صورت مرغها فرار خواهند کرد.»
درس اول: مانند یک مشتری فکر کن
از ابتدا برای موسسان سایت اشتراک آپارتمان ایر بیاِن (Airbnb)بی واضح بود که ابتدا باید افرادی را پیدا کنند که مایل اند آپارتمان خود را به اشتراک بگذارند تا اینکه افرادی را پیدا کنند که مشتاق اند در این خانهها اقامت داشته باشند.
تِشِرا میگوید: «اگر خانه و آپارتمان برای عرضه نداشته باشید، مردمی هم نخواهند آمد.»مسئله این بود که از کجا باید افرادی را پیدا کرد که مایلاند اجازه دهند غریبههایی در خانهی آنها بماند. اینطور نیست که بتوانند بروند و در خانهها در سانفرانسیسکو را بزنند.
بهجایش، بنیانگذاران شرکت، برایان چِسکی (Brian Chesky) و جو گِبیا (Joe Gebbia) سعی کردند مانند مشتریان فکر کنند که اگر ایر بیاِنبی وجود نداشت، کجا به دنبال چنین خانههایی میگشتند. زمان زیادی طول نکشید که جواب را پیدا کنند: وبسایت تبلیغات کریگزلیست (Craigslist). این دو کارآفرین فکر کردند که میتوانند کاری کنند که آپارتمانها جذابتر از چیزی که در لیست یک سایت تبلیغات هستند، به نظر بیایند. ولی اول باید مشتریهایی که دنبال این خانهها بودند را به خودشان جذب میکردند. برای این کار، چسکی و گبیا نرمافزاری ساختند که سایت کریگزلیست را هک کند تا اطلاعات تماس صاحبان خانهها را جمعآوری کند و سپس به آنها پیامی بفرستد که تبلیغ خود را بر روی ایر بیاِنبی نیز قرار دهند.
این روش کار کرد. بدون اینکه صاحبان خانهها چیزی از دست دهند، شانس خود را برای یک مستأجر بالقوه دو برابر کردند و ایر بیاِنبی تعدادی خانهی آماده به عرضه داشت که میتوانست برای آنها مشتری جذب کند.
تشرا میگوید:«شکار مشتریان چیزیست که تقریباً همهی شرکتها آن را به روشهای مختلف انجام میدهند. اگر شما یک وبسایت هستید که محتوا را به صورت عمومی به استفاده کنندگان ارائه میدهید، دیگران میتوانند آن اطلاعات را به چنگ آورند». او هشدار می دهد که: «اینکه فقط مشتریان کس دیگری را بدست آورید کافی نیست، باید چیزی به آنها بدهید که بهتر از چیزی باشد که قبلاً داشتند».
درس دوم: تجربهی بهتری خلق کنید
هنگامیکه بنیانگذاران ایر بیاِنبی صاحبان آپارتمانها را در چنگ داشتند، متوجه شدند که مشکلی وجود دارد. عکسهای بهدردنخوری که صاحبان املاک برای سایت کریگزلیست [از املاکشان] با آیفونشان میگرفتند هیچ وقت نظر مشتریانی که به دنبال جایگزینی برای هتل هستند را جلب نخواهد کرد.
تشرا میگوید: «اولین باری که فردی ایر بیاِنبی را باز میکند، کیفیت عکسها را با هتلهایی مقایسه میکند که عکسهای پر زرق و برق میگیرند. این عکسها نیاز است که در این سطح توانایی رقابت داشته باشند.»
برای انجام اینکار، چسکی و گبیا کاری کردند که با هیچ چیز قابل قیاس نیست؛ آنها عکاسانی حرفهای استخدام کردند تا به خانهی صاحبان املاک بروند و عکسهای مجذوب کننده بگیرند. حقه کار کرد و باعث شد که سایت از رقیبش بسیار جذابتر شود و استانداردی برای عکاسی را تعیین کرد که صاحبان املاک سعی کردند برای رقابت با دیگر خانهها، با آنها منطق شوند.
تشرا نتیجه میگیرد: «اصل اساسی این موضوع این است که شما باید به ارائهدهندگان خدماتتان کمک کنید که خودشان را به بهترین صورت به تصویر بکشند، حتی در صورتی که کار دشواری باشد. هیچ چیزی با این قابل مقایسه نیست که مشتری نداشته باشید.»
برنامهی سرویس همسفری اوبر استراتژی مشابهی را به کار گرفت. به جای اینکه با اوبر پول (Uber Pool) و اوبر ایکس (Uber X) شروع به کار کند، که در آنها رانندگان از ماشینهای شخصی خود استفاده میکنند، شرکت با استفاده از ماشینهای سیاهرنگ که توسط رانندگان حرفهای رانده میشدند، کار خود را آغاز کرد. به این ترتیب، میتوانستند مطمئن شوند که مشتریان عملاً هربار که از خدمات استفاده میکردند تجربهی بینظیری کسب میکردند؛ و به این ترتیب میتوانستند روی مشتریان حساب کنند که خبر این تجربه را خود دهان به دهان پخش کنند. تشرا میگوید: «به این دلیل است که شما باید اول سمت ارائهدهندگان خدمات را داشته باشید؛ اگر ارائهدهندگان مناسب را داشته باشید، مشتریان خدمات باکیفیت آنها را تجربه خواهند کرد و خودشان بازاریابی را برای شما انجام خواهند داد.»
اِتسی(Etsy) نیز استراتژیای بینظیر در یافتن تخممرغهای مناسب به کار برد تا کسبوکارش را راهاندازی کند. سکوی آن که به عنوان فروشگاهی آنلاین برای صنایع دستی عمل میکند، کسبوکار خود را با یک استراتژی آفلاین شروع کرد: شروع به جستوجوی نمایشگاههای صنایعدستی سراسر کشور کرد تا بهترین فروشندگان را شناسایی کند و آنها را مجاب کند که فروشگاهی آنلاین در سایت باز کنند. «آنها [فروشندگان] اول مشتریهایشان را آوردند و سپس صنعتگران دیگری که مشتریان را دنبال میکردند را آوردند.» هنگامی که اِتسی صنعتگران درجه اول را در سایتش داشت، صنعتگران دیگر به طور طبیعی آنها را دنبال کردند [و عضو سایت شدند].
درس سوم: ترتیببندی همه چیز است
اوبر و ایر بیاِنبی در مورد اینکه چگونه توسعه یابند نیز هوشمند بودند- انتخاب شهرهای مناسب در زمان مناسب تا موفقیتشان بیشینه شود.
از آنجایی که رقیب اصلی اوبر شرکتهای تاکسیرانی بودند، این استارتاپ در مورد اینکه در کدام شهرها بیشترین اختلاف میان عرضه و تقاضا برای تاکسی وجود دارد، تحقیق کرد. سپس آنها زمانهایی که این تقاضا به بیشترین مقدار خود میرسید، مانند طول تعطیلات که مردم تا دیروقت بیرون در جشنها میماندند، سرویس را راهاندازی کردند. همچنین کنسرتهای بزرگ یا مسابقات ورزشی موجب پیشرفت آنها شد، یعنی زمانهایی که جمعیت کثیری از مردم همزمان به تاکسی نیاز داشتند، و احتمال اینکه یک فرد از یک شرکت ناآشنا به نام اوبر استفاده کند بیشتر است.
در آن صورت، شرکت یک گروه بزرگی از مشتریان را در یک آن بدست میآورد. تشرا میگوید: «اول، آنها فهمیدند که چگونه یک دسته از مشتریان را در یک شب بدست آورند، یعنی زمانی که تقاضا بالا بود. سپس، مطمئن شدند که این گروه اولیه از مشتریان آنقدر تجربهی عالیای داشتهاند که دهان به دهان موج بعدی مشتریان را بیاورند.»شرکت روی این موضوع حساب باز کرد که وقتی که مشتریان بفهمند چقدر این سرویس آسان است، تنها مدت زمانی طول میکشد تا آنها شروع به استفاده از این سرویس برای رفتن به محل کار، سپس خرید کردن از خواروبار فروشی و غیره کنند.
ایر بیاِنبی نیز استراتژی مشابهای را با اجرایی مشابه دنبال کرد و در شهر دنور در سال ۲۰۰۸ راهاندازی شد تا با کمبود هتل در طی برگزاری کنوانسیون ملی دموکراتیک همزمان شود و شهرهای جدیدی را نیز در زمانهایی که کنوانسیونهای بزرگ یا رویدادهای دیگری داشتند اضافه کردند.
علاوه بر تقاضای آشکار، این استراتژی مزیت دیگری نیز دارد؛ تشرا میگوید: «رقیبان شما، شما را به صورت یک تهدید نمیبینند، چراکه شما در حال جذب کردن مشتریان آنها نیستید.» زمانیکه شما یک جای پای ثابت در بازار یافتهاید، دیگر برای آنها خیلی دیر است که بخواهند کاری در این باره انجام دهند.
راهاندازی شرکت در موقعیتهایی که تقاضا بالا و عرضه کم است نیز به استارتاپها کمک میکند که مشتریانی با نوع مناسب را بدست آورند؛ مشتریان اولیهای که ممکن است شرکت را در حالی که در حال برطرف کردن ایرادات است [به خاطر نواقصاش] ببخشند. گذشته از این، افراد نیازمند نمیتوانند توقع انتخاب داشته باشند، و اگر شما ممنون باشید که حتی یک اتاق در طی یک کنفرانس داشته باشید، شاید شما نبود حولهی دست را ببخشید. آخرین چیزی که یک شرکت در مراحل اولیهی خود میخواهد، دهان به دهان شدن گزارههای منفی [دربارهی آن] است.
شما هنوز یک استارتاپ هستید. نیاز است که شما افرادی را بیابید که نقصهای شما را بپذیرند و کمی آزادی عمل در رفتار به شما بدهند. برآورده کردن همهی نیازها و خواستههای آنها امکانپذیر نیست.
درس بعدی: از ۱۰۰۰ تا ۱۰۰۰۰۰۰۰۰
با تثبیت شدن اولین مشتریان، یک شرکت میتواند به نحوهی گسترش دادن مشتریانش از طریق روشهای سنتیتر بازاریابی، شروع به فکر کردن کند. برای رسیدگی به این مسئله، تِشِرا یک موردپژوهی متعاقب به نگارش درآورد، ایر بیاِنبی، اِتسی، اوبر: گسترش از هزار تا یک میلیون مشتری، و درحال حاضر نیز در حال کار بر روی مورد سوم از سهگانه است که این موضوع را بررسی خواهد کرد که چگونه یک سکو میتواند از یک میلیون تا چندین میلیون مشتری گسترش یابد.
در هر مورد، استراتژیها متفاوت است. درحالیکه شاید دهان به دهان شدن بتواند برای هزار تای اول کارآمد باشد، نمیتواند شما را به یک میلیون برساند.شما باید فعالتر باشید و فرایند بهدستآوردن را به دست بگیرید که روش دهان به دهان شدن این اجازه را به شما نمیدهد.
اینجا جاییست که بازاریابی دیجیتال میتواند کمک کند و به شرکتها اجازه دهد که مشتریان خاصی را از طریق جستوجوی تبلیغات یا شبکههای اجتماعی با قیمت کمی، مورد هدف قرار دهند.
تشرا میگوید: «این کار به شدت میتواند با هدف انجام شود و میتوانید به قیمت ارزانی نیز آن را انجام دهید.او میافزاید که بازاریابی دیجیتال تکرار کردن پیامهای تبلیغاتی برای شرکتها را آسان میکند و فهمیدن اینکه چه چیزی به بهترین نحو جواب میدهد را سرعت میبخشد. تنها بعد از رد کردن یک میلیون مشتری شما میتوانید به تبلیغات سنتی روی بیاورید. آن زمانی است که شما به مقیاس گسترده نیاز دارید، پس به سراغ تبلیغات گسترده میروید.»
هنگامیکه یک شرکت گسترش مییابد، باید هدف از تبلیغات برای دستیابی به بهترین نتایج در بهدستآوردن مشتریان جدید را درنظر بگیرد.
بعضی ابزارها برای شروع بهتراند، بعضی برای زمانی که بزرگتر شدید. موضوع این نیست که، من باید از بازاریابی دیجیتال استفاده کنم یا دهان به دهان یا تبلیغات تلویزیونی؟ این سوال فقط زمانی معنی میدهد که شما بگویید:من حالا در این مرحله هستم، چه رویکردی را باید انتخاب کنم؟ فقط زمانی که شما این سوال را پاسخ دهید خواهید دانست که کدام ابزار برای شما مناسبتر است.به بیان دیگر، شما به تخممرغهایی با اندازهی مناسب برای هر مرحله از لانهیتان نیاز دارید.
منبع
نوشته مایکل بلندینگ (Michael Blanding)، ترجمه محمد امین آبک آذربایجانی در مرکز کارآفرینی دانشگاه شریف
مطالب مشابه استارت آپ :
استارت آپ را یک تجارت نوپا در قالب یک کمپانی، شراکت یا سازمان موقت است که در پی ایجاد و راهاندازی یک مدل تجاری جدید در زمینهی خاصی است. در باور عمومی، استارتآپها معمولا ماهیتی مرتبط با فناوری دارند؛ اما این موضوع همیشه صحت ندارد. درونمایهی استارت آپ در جاه طلبی، نوآوری و تلاش برای رشد در سطح جهانی تعریف شده است.
با توجه به تعاریف ارائه شده میتوان به روشنی دید که تاسیس استارت آپ نیاز به برقراری قوانین خاصی ندارد؛ حال آنکه درآمد، سود و تعداد کارکنان همواره در کمپانیهای بزرگ تغییر کرده و دغدغهی این مسائل را نیز دارند. استارت آپ فارغ از مسائلی که کمپانیهای بزرگ با آن دست به گریبان هستند، فقط در زمینهی کاری خود مشغول به کار است.
با توجه به رشد استارت آپ ها در چند سال اخیر خوب است که با برخی از موفق ترین آنها در خارج از ایران آشنا شویم.
Ben McKean که پیش از این یکی از مدیران شرکت Groupon بوده Hungryroot را با هدف ارائه یک بشقاب پاستای سبزیجات راه اندازی کرده است. غذاهای ارائه شده توسط این استارتآپ ۸۰ درصد سبزیجات و ۲۰ درصد پروتئین است. (نودلها هم از سبزیجات تهیه میشوند) این استارتآپ در ماه نخست راهاندازی خود ۱۰هزار غذا فروخته است.
میژن اصلی این استارت آپ آوردن مزه سبزیجات به مرکز بشقاب است. موسس این شرکت که با دیابت نوع دو در ۲۷ سالگی دست و پنجه نرم میکرده است بیش از بیش به تاثیر إذا در زندگی بشر ایمان می آورد و به ایده غذایی سرشار از فیبر اما خوشمزه میپردازد و آن را با یکی از سرآشپزان مطرح در میان میگذارد.
سرمایهگذاری این استارت آپ ۲ میلیون دلار و سرمایه گذاران آن Lerer Hippeau Ventures, Crosslink Capital, Brooklyn Bridge Ventures, KarpReilly هستند.
برای اشنایی با این شرکت به وب سایت https://www.hungryroot.com/ سر بزنید.
برترین استارت آپ های ایرانی
در سه مقاله قبلی با موضوعات استارت آب : تعریف و کارکرد استارت آپ یا استارتاپ startup و آسیب ها و مشکلات استارت آپ startup و همچنین استارت آپ ویکند ایران به اهمیت استارت آپ ها در جهان امروز و ایران اشاره کردیم و متذکر شدیم که کسب درآمد برخی از این استارت آپ ها به اندازه ای بوده که صاحبانش الان جزو میلیاردرهای بزرگ جهان هستند. استارت آپ ها جهان کسب و کار را متحول کردند . به دلیل اهمیت استارت آپ ها قصد داریم در اینجا سه استارت آپ معروف ایران که ضمن درآمدزایی بالا تقریبا در این زمینه پیشرو هستند را معرفی کنیم برخی از این استارت آپ ها برند شده و ازنظر ارزش گذاری بسیار بالا هستند.
اکونومیست سه شرکت ایرانی را در سال گذشته به عنوان برترین استارت آپ ایرانی معرفی کرده که در جایگاه خوبی هستند .
استارت آپ سایت بررسی و انتخاب دی جی کالا که سال های گذشته به ارزش ۱۵۰میلیون دلار دست یافت و امروزه معروفترین سایت ایرانی نیز شده و زاده ی ۲ برادر دو قلو بنام محمدی می باشد که این دو برادر داستان خود را اینطور بیان می کنند که در حدود ۱۰ سال گذشته اقدام به خرید دوربین عکاسی کردند که به دلیل نا آگاهی خودشان در خریدشان اشتباه بزرگی کردند و این شد که بفکر سایتی باشند که مشخصات فنی دوربین عکاسی را بنویسد که دی جی کالا متولد شد و رفته رفته با افزایش بازدید بخش فروش را هم به آن اضافه کردندکه سود چندصد میلیونی را تجربه کردند و در نهایت با حدود ۱۶ هزار فروش در ماه های گذشته برترین فروشگاه خاورمیانه شده اند و هم اکنون در رتبه 2 الکسا حضور دارند .
اگر مبلغ ۱۶هزار فروش را بر اساس هر محصول تنها ۴۵۰٫۰۰۰ تومان حساب کنید به عدد بزرگ ۷٫۲ میلیارد تومان فروش در روز و ۶۱میلیون دلار فروش در ماه می رسیم که مبلغ فوق العاده بزرگی هست و همی باعث شده که کارکنان رسمی دی جی کالا به نزدیک ۹۰۰ نفر برسد . ارزشگذاری فعلی سایت استارت آپ دی جی کالا قطعا خیلی بیشتر از ۱۵۰ میلیون دلار می شود و حتما از ۱ میلیارد دلار رد شده است ( چون زمانی که ۱۵۰ میلیون دلار ارزشگذاری شد کمتر از ۲۰۰۰ فروش در روز داشت ) .
استارت آپ aparat زاده ی فکر شکوری مدیر سرویس میهن بلاگ و کلوب . سایت آپارات نیز یک انتشار دهنده ویدیو هست که به عبارتی یوتیوب ایرانی شده و برترین سایت از لحاظ آمار بازدید ویدیوها در خاورمیانه هم می باشد و ارزش این سایت را حدود ۳۰ میلیون دلار تخمین زدند و هم اکنون با رشد بسیار خوبی مواجه شده و از لحاظ بازدید صفحه طبق برآورد الکسا در رتبه 3 ایران قرار دارد .
استارت آپ کافه بازار استارت آپ تکراری مثل ۳ استارت آپ قبلی هست ( آپارات و دی جی کالا استارت آپ تکراری هستند و در دنیا نمونه های مشابه وجود داشته ) . استارت آپ کافه بازار توسط آقایان محمدی و میرآرمندهی راه اندازی شده و هم اکنون در جایگاه ۷۹ ایران قرار دارد ( لزوما این جایگاه نشان از قدرت سایت یا اپلیکیشن نمی گوید و پتانسیل و ارزش برند به خیلی چیزها بستگی دارد . ) ارزش استارت آپ cafebzaar حدود ۲۰ میلیون دلار تخمین زده شده است .
این دو که استارت آپ کافه بازار را هدایت می کنند با راه اندازی سایت دیوار دومین برند موفق خود را به ایرانی ها معرفی کردند و موفق هم شدند برترین جایگاه سایت های نیازمندی را به خود اختصاص دهند و با ثبت بیش از ۳۵هزار آگهی در روز رتبه نخست را داشته باشند و تخمین ارزش مالی سایت دیوار بین ۳ الی ۴ میلیون دلار می باشد .
مطالب مشابه درباره استارت آپ ها یا استارتاپ و موبایلها :
آسیب ها و مشکلات استارت آپ startup
تعریف و کارکرد استارت آپ یا استارتاپ startup
بازاریابی اینترنتی: کسب درآمد موبایل
اپلیکیشن ساده موبایل و کسب درآمد میلیاردی ؟
آموزش کسب درآمد با برنامه نویسی موبایل
تاثیر موبایل در کسب درآمد از اینترنت