استارتآپهای
خود راهانداز یا Bootstrapping برای معرفی برند خود، ساعتهای زیادی را
صرف ایجاد کمپینهای بازاریابی غیرمعمول در شبکههای اجتماعی آنلاین
میکنند. مهمترین دلیل استفاده از این روش، هزینه کم آن برای انتشار نام
شرکت در میان مشتریان هدف است.علیرغم وجود شیوههای بازاریابی رسانهای
سنتی و غیرسنتی، امروزه کارآفرینان باید شیوه بازاریابی خود را به سمت
بازاریابی تجربی سوق دهند و با مشارکت مشتریان و سرمایهگذاران احتمالی در
این فرآیند و ایجاد شور و هیجان در میان عموم مردم، از این فرصتها نهایت
استفاده را ببرند.
بازاریابی تجربی فرآیندی است که بر ایجاد یک تجربه خوشایند و به یادماندنی
برای مشتری تمرکز دارد و این کار را ازطریق به وجود آوردن یک ارتباط حسی
میان مشتری و برند یا محصولات و خدمات انجام میدهد. کمپین بازاریابی تجربی
اپلیکیشن MOOLAGRAM نمونه موفقی است که اخیرا اجرا شده است. این اپلیکیشن
شرایطی را برای ارتباط میان مردم و صاحبان کسبوکار فراهم میکند. برای
معرفی این برند و برگزاری کمپین، از موسسه ICE Factor، با هدف تعامل با
مشتریان و جلب آنها به دانلود، عضویت، استفاده فعال از اپلیکیشن و
بهطورکلی افزایش آگاهی مردم از برند، کمک گرفته شده است.
این کمپین، شامل نمایندگان برند و ” Moolamen ” بود که لباسهای یکسره
قرمزرنگی شبیه به مورف به تن داشتند. به گردن آنها یک کد QR آویخته شده
بود. این کد به حاضرین فستیوال اطلاعاتی در رابطه با برنامه و نحوه ثبتنام
میداد. اولین فعالسازی بیش از سه روز طول کشید و در این مدت حدود ۶۴۰
کاربر عضو برنامه شدند و بیش از ده هزار تعامل یا ایمپرشن از اپلیکیشن ثبت
شد.
به دلایل مختلفی از Moolamen در این کمپین استفاده شد. اول اینکه رنگ
قرمز روشن باعث جلبتوجه شرکتکنندگان فستیوال میشد و با ایجاد حس صمیمیت و
راحتی در مخاطب امکان تعامل را افزایش میداد. لباسهای قرمز رنگ برند این
شرکت را تقویت میکردند. این شرکت میخواست خود را بهعنوان یک شرکت هیجان
انگیز و پویا نشان دهد، و برای همین رنگ قرمز را برای اپلیکیشن خود انتخاب
کرد. مهمترین بخش این کمپین کدهای QR بود. وجود این کد یک مرحله از
مراحل دانلود برنامه را کاهش میداد و اطلاعاتی سریع و قابل سنجش از میزان
فعال سازیهای موفق ارائه میداد. تقریبا همه شرکتکنندگان در فستیوال در
هنگام خروج از این رویداد، تجربهای از این تیم و برند کسب کرده بودند.
براساس ارزیابیهای بسیاری از متخصصان حوزه کسبوکار، امروزه رشد
بازاریابی تجربی از تبلیغات دیجیتال هم فراتر رفته است و با گسترش شبکههای
اجتماعی، ابزاری جدید و فوقالعاده برای تبلیغات فراهم آمده که با نیازهای
شرکتهای نوپا سازگار است. با کمک این روش، استارتآپها مانند گذشته
مجبور به استفاده از منابع مالی و اعتباری خود برای تبلیغات نیستند چراکه
این کمپینها نهتنها باعث شکل گیری تعامل میان مشتری و محصول و تجربه برند
میشوند بلکه همزمان باعث میشوند نام برند در ذهن مشتری نقش ببندد.
در چند سال اخیر، پیدایش و توسعه شبکههای اجتماعی و دیگر پلتفرمها، عامل
تحول و تکامل در فرآیند جذب مشتری شده است. امروزه برای بازاریابی موفق
باید تجربه مشتری را هدف قرار داد و با تحریک حواس چند گانه، ارتباط حسی
مشتری با برند را تقویت کرد. درواقع با استفاده از ابتکار و خلاقیت میتوان
اثر مثبتی روی مشتری ایجاد کرد که درنهایت روی احساس مشتری نسبت به برند
تاثیر بگذارد.
در اینجا هشت راهکار مهم مطرح میشود که در صورت استفاده از آنها در
کمپینهای بازاریابی تجربی، موفقیت برند استارتآپ تضمین خواهد شد.
۱-منحصر به فرد باشید
اگر قصد دارید کمپین خود را به همراه دیگر گروهها در یک رویداد یا
نمایشگاه ارائه دهید بهتر است تلاش کنید در جایی قرار بگیرید که همه به
راحتی بتوانند شما را ببینند. هدف اصلی دیده شدن هر چه بیشتر برند شما است.
درواقع هرچه تعداد بازدید شرکتکنندگان از یک برند و تجربه آن بیشتر باشد
کمپین آن برند موفقتر خواهد بود.
۲-خلاق باشید
عنصر اصلی دیگر، خلاقیت و نوآوری است که قابل آموزش دادن نیست. پیشنهاد یا
مشورت دادن به کسی در مورد نحوه برنامهریزی برای فعالسازی موثر
اپلیکیشن، درست شبیه به سفارش ساخت یک ویدیوی ویروسی توسط یک شرکت است، به
این دلیل که در هر دو مورد، توانایی پیشبینی اینکه بیننده یا مشتری چگونه
با آن برند ارتباط برقرار میکند، مثل غیب گویی است.
با حضور افرادی که برند را بهخوبی میشناسند جلسات طوفان فکری برگزار
کنید و در مورد اهداف کمپین و آنچه قرار است کمپین ارائه دهد یا هر ایده
جدیدی صحبت کنید. مهمترین مسئله این است که تمام ایدههای مطرح شده در این
جلسات باید مورد بحث و بررسی قرار گیرد چراکه اغلب تبلیغهای به یاد
ماندنی و خاطره انگیز از یک ایده بنیادی و محرک نشات گرفتهاند و درنهایت
عامل ایجاد واکنشهای حسی در مشتری شدند.
۳-حواس پنج گانه را به کار بگیرید
خاطرات خود را مرور کنید و زمانی را به خاطر بیاورید که در مهد کودک در
مورد بینایی، شنوایی، بویایی، چشایی و لامسه آموزش دیدهاید. همانطور که
در سراسر این مقاله اشاره شد موفقیت شما وابسته به جذب حواس مشتری است. اوج
موفقیت و درواقع نهایت بازدهی برای یک شرکت هنگامی است که توسط مشتریهایی
که آن برند را تجربه کردهاند به یاد آورده شود. در اصل رسیدن به این نقطه
همان هدف مهم و دشواری است که بسیاری از استارتآپها برای دست یابی به آن
تلاش میکنند.
۴- کمپین خود را طوری طراحی کنید که قابل مدیریت باشد
پس از توافق بر روی یک ایده، نوبت به طراحی خلاق آن میرسد که باید علاوه
بر بهصرفه بودن، بهسادگی هم قابل مدیریت باشد. یک استارتآپ میتواند
بهترین ایده جهان را داشته باشد اما در صورتیکه صاحبان ایده نتوانند آن را
به نتیجه برسانند درواقع تنها چیزی که خواهند داشت یک ایده است نه کمپین.
به همین دلیل، ضروری است در طراحی استراتژی، اصولی و منطقی عمل کنید.
قدمهای بزرگ بردارید یا حداقل تظاهر کنید که بزرگ هستید.
۵- تا آنجا که میتوانید ارگانیک عمل کنید
نه در حوزه موادغذایی، بلکه در هر زمینهای سعی کنید اثری طبیعی بر تجربه
مشتری ایجاد کنید. کمپینی که ارگانیک نباشد و تاثیری غیرطبیعی ایجاد کند
کمتر در میان مردم دهانبهدهان منتشر میشود. درنتیجه لازم است کمپینتان
علاوه بر دارا بودن جنبههای جذاب و غیرقابل پیش بینی، بر اساس مولفههای
قابل سنجش طراحی شود تا بتواند به تعامل میان مشتری و برند کمک کند.
۶- خاطره انگیز باشید
روشهای متعددی برای فعالسازی بازاریابی وجود دارد که بهطور موثری، باعث
شدهاند مشتریان سالها در مورد شرکتی صحبت و بدون هیچ هزینهای، برای
شرکت در گفتگوهای معمول خود تبلیغ کنند. بزرگترین و مهمترین منبع این
تبلیغات، مدتزمانی بود که بازاریابها صرف مصاحبه و نظرسنجی از مشتریان در
مناطق هدف میکردند. زمان موسسان استارتآپها و کارکنان آنها، یکی از
منابعی است که با وجود ارزشمند بودن بسیار محدود است. به همین دلیل است که
بازاریابی تجربی برای استارتآپها کارآیی بسیاری دارد.
۷- حرفهای رفتار کنید
پر انرژی و مشتاق بودن معمولا مهمترین مولفههای یک بازاریابی موفق است.
بااینحال، نمایندگان برند باید در تمام مدت کمپین و حتی در مکانهایی که
از هیجان بالایی برخوردار است حرفهای برخورد کنند. در بعضی موارد،
برنامههای تبلیغاتی باعث میشوند افراد از مسیر اصلی و حرفهای خود منحرف
شوند. بنابراین برای استفاده کامل از فرصتهای موجود، همه باید بدانند که
کمپین بازاریابی مکان و زمان مناسبی برای تفریح نیست.
۸- از فناوری استفاده کنید
با تکیه بر روشهای جدید جذب مشتری به روش تجربی، جمعآوری دادهها اهمیت
ویژهای دارد. دادههای جمعآوری شده، علایق و تمایلات مشتری را نشان
میدهند و به بازاریاب کمک میکنند که کمپین خود را متناسب با نیاز مشتری و
در تعامل کامل با او طرح ریزی کند. این دادهها تاثیر بازاریابی را روی
کاربر نهایی هم نشان میدهند. از فناوری میتوان بهعنوان ابزاری برای
فراهم کردن این دادهها استفاده کرد.
هدف نهایی بازاریابی تجربی آن است که مشتری، تجربه برند را فراموش نکرده و
پس از کمپین هم در مورد آن با دیگران گفتگو کند. مسئله مهمتر آن است که
مشتری باید بتواند پس از کمپین، برند و کاربرد آن را تشخیص دهد. ابداع و
نوآوری به همراه نیروی انسانی ( بهجای منابع مالی) ترکیب کاملی برای
اثربخشی یک کمپین است و همین موضوع، بازاریابی تجربی را به گزینه مناسبی
برای استارتآپها تبدیل کرده است.
با وجود اینکه اهمیت بازاریابی دیجیتال را نمیتوان نادیده گرفت و نباید
از آن غافل شد، اما استارتآپها باید به شیوههای جذاب و هیجان انگیزتری
روی بیاورند. دیدن گروهی از نمایندگان برند با لباسها و تجهیزاتی که
یادآور برند باشند، حرکت در خیابان یا برگزاری فستیوال و پخش کردن نمونه
محصولات برند یا توزیع آگهیهایی در رابطه با برگزاری یک کمپین در آینده
نزدیک، همگی مثالهایی هستند که اگر بهدرستی انجام شود چنان اثر عمیقی بر
مشتری خواهد داشت که خلاقانهترین کمپینهای دیجیتال نخواهند داشت.
اصطلاح استارتآپ معمولا به معنی شروع به کار یک پروژه، کسبوکار یا شرکت تعریف میشود.
پس از راهاندازی اولیه هر پروژهای، حرکت پر شتاب به سمت اهداف نهایی
کاملا منطقی است و موثرترین ابزار رسیدن به این هدف، افزایش شناخت مردم از
آن برند است. ازآنجاییکه امروزه مشتریهای سنتی به مشتریهای تجربی تکامل
یافتهاند، استارتآپها هم مجبوراند روشهای بازاریابی خود را تغییر دهند و
روشهایی شامل این ویژگیهای مهم و جدید را دنبال کنند، چراکه تعاملات و
فرصتهای مشترک میان استارتآپها و بازاریابی تجربی غیرقابلانکار است.
مطالب مشابه درباره استارت آپ :
فرصت سازی استارتآپی از بحران برای کسب درآمد
آموزش شبکهسازی استارتآپی مناسب جهت افزایش کسب درآمد
شناخت روحیه خود قبل از راهاندازی استارتآپ و کسب درآمد
آموزش کسب درآمد و جذب مشتری برای استارتآپ
کسب درآمد موبایلی برای استارتآپها
سامسونگ یک کمپانی خوشه ای و چندملیتی است که دفتر مرکزی آن در شهر سئول، پایتخت کره جنوبی واقع شده. این کمپانی، کسب و کارهای متعددی را تحت نام برند خود اداره می کند. سامسونگ توسط لی بیونگ-چول در سال ۱۹۳۸ تاسیس شد. در طول سه دهه، این شرکت در حوزههای مختلف از جمله فرآوری مواد غذایی، تولید پارچه، بیمه، ایمنی و خرده فروشی بوده است.
این شرکت از اواخر دهه ۶۰ میلادی وارد صنعت الکترونیک شد. با مرگ لی در سال ۱۹۸۷، سامسونگ به چهار گروه کسب و کاری تقسیم بندی شد که شامل Samsung Group، Shinsegae Group، CJ Group وHansol Group می شد. از سال ۱۹۹۰، فعالیتهای خود را به صورت جهانی گسترش داد، به خصوص گوشیهای تلفن همراه این شرکت، منبع اصلی در آمد این کمپانی به شمار میرفت.
سامسونگ تاثیر قابل توجهی در توسعه اقتصادی، سیاسی، رسانه ای و فرهنگی کره جنوبی داشته است. شرکت های زیر مجموعه سامسونگ، بخش زیادی از صادرات این کشور را بر عهده دارد.
تغییر رویکرد در کسب و کار
نظــام کــســب و کــاری سامسونگ، به شدت به بازار کره جنوبی گره خورده بود، همین موضوع آنها را به فکر انداخت که آینده کمپانی خود را در بازارهای جهانی تضمین کنند. سامسونگ نیاز داشت تا خود را دوباره سازی کند. برای این کار، این شرکت باید روی نو آوری تمرکز میکرد. با این رویکرد جدید، سامسونگ تصمیم گرفت نیروی کار خود را نیز تغییر دهد. به محض همگن شدن محیط کار، سامسونگ از افراد خلاقی دعوت به کار کرد که نه تنها به زبان کره ای تسلط نداشتند، بلکه با فرهنگ این کمپانی نیز نا آشنا بودند. از سوی دیگر، کارکنان جوان تر سامسونگ، نسبت به کارکنان مسن تر، منصب های بالا تری به دست آوردند.
طبیعتا تغییرات اعمال شده در سامسونگ، بسیاری را حیرت زده کرد و با انتقادات زیادی نیز همراه بود، اما مدیر عامل سامسونگ تنها راه کلیدی برای موفقیت را تنها در ایجاد این تغییرات میدید. او باور داشت که به زودی، همه شاهد نتایج مثبت این دگرگونیها خواهند شد. او خواستار تجدید نظر در اصول بنیادی شرکت بود و تصمیم داشت به صورت بلند مدت، روی نو آوری، تولید محصولات با کیفیت و ارزش برند سرمایهگذاری کند. از دید مدیر بخش بازاریابی جهانی سامسونگ اریک کیم، سامسونگ به دنبال استراتژیهای جدیدی بود، که بسیاری از آنها با فرهنگ و رویکرد قبلی شرکت در تضاد بودند.
خلاقیت و نو آوری در محصولات دیجیتال
بیشتر ما هنگامی که برند سامسونگ را میبینیم، محصولاتی مانند گوشی تلفن همراه، تلویزیون و پنل های ال. سی. دی را به خاطر خواهیم آورد. زمانی که در سال ۱۹۸۷، لی کان هی، فرزند موسس شرکت، ریاست سامسونگ را بر عهده گرفت، این شرکت طلایهدار بسیاری از بازار های کره بود. با این وجود، با رشد بازار الکترونیک ژاپن، محصولات سامسونگ خارج از کره، کم طرفدار و ارزان بود. برای مقابله با این مشکل، سامسونگ باید راهکار جدیدی پیدا میکرد تا فروش خود را در بازار های خارجی رونق دهد.
در اوایل دهه ۹۰، مصرف کنندگان به فناوری دیجیتال علاقه و توجه نشان دادند و در این زمینه، محصولاتی مانند دوربین، دستگاه های آدیو و سایر کالاهای الکترونیک به آنها معرفی شد. کمپانی های ژاپنی برای استفاده از فناوری های جدید در محصولات خود استقبال نکردند. از این رو، سامسونگ فرصت را غنیمت شمرد و تصمیم گرفت با نو آوری و خلاقیت، بازار دیجیتال را به دست آورد. سرمایهگذاری در حوزه محصولات دیجیتال، تصمیمی پر خطر به نظر میرسید و در عین حال، این کمپانی را از رقبا جدا می کرد.
کیفیت محصول
سامسونگ همیشه سعی داشته که کیفیت محصولات خود را بالا برده و به این منظور از دستگاههای کنترل کیفیت متعددی بهره میبرد. برای مثال، کارگران مختارند تا با دیدن کوچکترین مشکلی، چرخه تولید را متوقف کنند.
یکی از نقاط قوت این کمپانی، انعطاف پذیر بودن آن است. سامسونگ به عنوان یک شرکت بین المللی این امکان را دارد که بهترین منابع مواد خام را شناسایی کرده و بهترین نقاط دنیا را برای سوار کردن و تولید محصولاتش انتخاب کند. سامسونگ ۲۶ کارخانه در سر تا سر دنیا در اختیار دارد، در نتیجه ذاتا برندی شناخته شده در سراسر دنیا به شمار می رود.
از آنجایی که سامسونگ محصولات مختلفی تولید کرده و بازار های متعددی را تحت پوشش دارد، از تمام کارشناسان، فناوری ها و امکانات خود، جهت تولید محصولات بهتر بهره می برد. سامسونگ به عنوان کمپانی یکپارچه، تمام مراحل تولید از مواد خام و تولید محصول، تا رسیدن کالا به دست مصرف کننده را کنترل می کند.
ترویج و پیشبرد محصول
یکی از ویژگی های استراتژی بازاریابی این کمپانی، ترویج و پیشبرد محصول است. سامسونگ از روش های متنوعی به ترویج و معرفی محصولات خود می پردازد، از جمله این روش ها شرکت در گرد همایی های تجاری مرتبط و تولید و توزیع بروشور ها و پوستر ها را می توان نام برد.
اطلاعات مربوط به هر محصول نیز در وب سایت این شرکت قرار داده شده. از سوی دیگر، سامسونگ آگهی برند خود را از طریق اسپانسر شیپی، گسترش می دهد. برای مثال، حمایت مالی از رویداد هایی مثل Royal Windsor Horse و Samsung Open Tennis Tournament، جهت آگاهی برند این شرکت، صورت گرفته است. تمام این روش های ترویج و پیشبرد، جهت حمایت از معرفی یک محصول خاص صورت می گیرد. اگر چه رویکرد های بازاریابی هر محصول با محصول دیگر متفاوت است.
سامسونگ نقش مهمی در توسعه دستگاه های پخش DVD داشته است. گنجایش دستگاه های پخش DVD، ۲۶ بار بیشتر از CD یا CD-ROM بوده، که نشان می دهد کیفیت و انعطاف پذیری محصولات، به شکل قابل توجهی افزایش پیدا کرده است.
استراتژی بازاریابی
در رابطه با نمایشگر های تی. اف. تی، که از فناوری پیشرفته تری نسبت به نمایش گر های سی.آر.تی بهره می برد، سامسونگ بازار بالقوه ای را در میان برخی مصرف کنندگان شناسایی کرد. از جمله آنها کارمندان اداری بودند که به اجبار، مدت زمان طولانی را صرف نگاه کردن به صفحات نمایشگر رایانه می کردند، در نتیجه به صفحه ای بزرگ تر با کیفیت تصویر بالا تر نیاز داشتند.
سامسونگ برای تشویق این دسته از مصرف کنندگانش برای خرید مانیتور های این کمپانی، باید استراتژی بازاریابی اساسی را در پیش می گرفت. با کمک دفتر مرکزی این کمپانی در کره جنوبی، تدابیر خاصی جهت افزایش آگاهی برند، در نظر گرفته شد تا از این طریق مصرف کنندگان، درک مثبت و خوبی نسبت به محصول پیدا کنند. آگهی های تبلیغاتی این کمپانی به شکل هوشمندانه ای، مصرف کنندگان هدف را که بخشی از آنها کارمندان اداری بودند هدف قرار داد.
قیمت خرید نمایشگر های تی. اف. تی در مقایسه با نمایشگر های سی. آر. تی بیشتر بود، اما با پیشرفت فناوری تولید و افزایش رقبای این بخش از بازار، به مرور قیمت این محصول کاهش پیدا کرد.
توسعه محصول جدید
سامسونگ محصول تازه ای را وارد بازار کرد که هم باریک بود و هم از طراحی مبتکرانهای بهره میبرد. این محصول عمدا طوری ساختهشده بود که با بخش های مختلف بازار منطبق شود. قابلیتهای این گوشی جدید، استفاده آن را برای افراد تاجر و زنان گروه سنی ۲۵ تا ۴۴ سال ایده آل کرده بود. این رویکرد با عنوان تقسیم بازار یا تفکیک بازار شناخته می شود.
استراتژیهای بازاریابی گوشیهای تلفن همراه در بازار این محصول متفاوت است. با این حال، استراتژی ترویج و پیشبرد محصول که در جهت شناخت و معرفی برند صورت میگیرد، سطح وسیعی از حمایتهای مالی، از جمله برخی رویدادهای معتبر ورزشی را که در سراسر دنیا اتفاق می افتد طلب میکند. المپیک سیدنی ۲۰۰۰ و مسابقات ژیمناستیک قهرمانی جهان، از جمله رویدادهای مهم و معتبری بود که سامسونگ، حمایت مالی آنها را بر عهده گرفت.
خیلی مهم است که یک کمپانی با استفاده از استراتژی های بازاریابی مرتبط، هر یک از محصولات پورتفولیوی خود را معرفی کند.
کسب درآمد . کسب و کار . بازاریابی آنلاین . استراتژی بازاریابی . بازاریابی . سامسونگ . محصول دیجیتال . مدل کسب و کار . نظام کسب و کار
در مقالات متعدد کسب درآمد و راه اندازی کسب و کار اینترنتی یکی از جنبه های تاکیدی ما داشتن استراتژی بود. استراتژی را به عنوان چراغ راه آینده و برنامه کاری رو به جلو تصور می کردیم و می گفتیم که موفقیت کسب درآمد به داشتن استراتژی کوتاه مدت، میان مدت و بلندمدت است . حال سوال این است که استراتژی در کسب و کار چیست؟ واقعیت داشتن استراتژی کسب درآمد اینترنتی چیست و چه تاثیری در رشد و افزایش درآمد کسب و کار دارد . در اینجا قصد دارم تا واقعیت استراتژیک در کسب و کار را بررسی کنیم.
استراتژی و مباحث مربوط به آن یکی از حوزههای سهل اما ممتنعی است که در آن تورم واژگان موجود باعث شده تا شناخت مفاهیم عمیق و اصلی بهسختی بهدست آید. در این میان یکی از سؤالات اصلی این است که تفاوت میان استراتژی، پیادهسازی و اجرا چیست؟ آیا استراتژی خود یک طرح اجرایی نیست و حتما نیاز به پیادهسازی و اجرا دارد؟ اصلا پیاده سازی چه فرقی با اجرا دارد؟ آیا استراتژی بهمعنی تعیین مقصد و مقصود کسبوکار و راه رسیدن به آن برای خلق ارزش افزودهی اقتصادی است؟ آیا استراتژی با کشف راهحلهای مسائل ناشناخته یا بهرهگیری از فرصتهای غیرقابل انتظار رابطهای دارد؟ سؤالاتی از این دست در دنیای پرهیاهوی استراتژی فراواناند. اما آنچه نباید فراموش شود این است که جذابیت چالشبرانگیز این سؤالات بیشتر در قالب مباحثات علمی مطرح است و تنها نیاز مدیری که بهدنبال استفاده از استراتژی و ابزارهایاش برای موفقیت کسبوکار و سازمان خویش است، در ذهن داشتن یک تعریف ساده و کاربردی از مفاهیم کلیدی استراتژی است.
اولین گام در آشنایی با مفهوم استراتژی این است که بدانیم که استراتژی به دو نوع اصلی تقسیم میشود: استراتژی شرکتی (Corporate Strategy) و استراتژی واحد کسبوکار (Business Unit Strategy.) استراتژی شرکتی شامل سه انتخاب کلیدی است که باید توسط مدیرعامل و اعضای هیأتمدیره (مدیریت ارشد سازمان در یک کلام) انجام شود:
۱- چه شایستگیهای کلیدی باید باعث تمایز شرکت ما بشوند؟
۲- مزیت نسبی (Comparative Advantage) شرکت ما، در خلق ارزش افزوده در حوزهی کسبوکار منحصر بهفردش باید چه چیزی باشد؟ توضیح اینکه مزیت نسبی بهمعنی توانمندی کسبوکار در فروش محصولات/خدمات با پایینترین قیمت بازار نسبت به رقبا است که موجب ایجاد حاشیهی سودی باثباتتر میشود. بهعبارت بهتر هر چقدر تولید برای ما از رقبایمان ارزانتر تمام شود، مزیتی در حاشیهی سود نسبت به آنها خواهیم داشت و میتوانیم با فروش به قیمتهای بازار، سود بیشتری بهدست بیاوریم یا اینکه از فروش ارزانتر بهعنوان استراتژی رقابتی استفاده کنیم. مزیت مقایسهای باعث تعیین حوزههای تمرکز کسبوکار شرکت میشود: بهتر است شرکت در کسبوکارهایی فعالیت کند که در آنها پایینترین حاشیهی میان هزینهی تولید و قیمت فروش را داشته باشد. بنابراین منظور از این سؤال میتواند این باشد: چه مزیت نسبی در حوزههای کسبوکاریمان داریم یا میتوانیم ایجاد کنیم؟
۳- در چه کسبوکارهایی باید فعالیت کنیم؟ طبیعتا در کسبوکارهایی که در آنها مزیت نسبی داریم!
کمی پیچیده بهنظر میرسد؛ اما اصل داستان خیلی ساده است. به این جمله توجه کنید: شایستگیهای کلیدی باعث ایجاد مزیت نسبی میشوند و شرکت باید در کسبوکارهایی فعالیت کند که مزیت نسبی دارد! دو مسیر در اینجا داریم:
۱- شرکت شایستگیهای کلیدی موجود را تعیین و براساس آن مزیت نسبی خود و در نهایت کسبوکارهای محل فعالیت خود را شناسایی میکند؛
۲- شرکت ابتدا کسبوکارهای محل فعالیت خود را تعیین میکند، سپس با تعیین مزیتهای نسبی مورد نیاز برای آن کسبوکارها، در نهایت به شایستگیهای کلیدی مورد نیاز برای فعالیت در آن کسبوکارها میرسد و آنها را در سازمان خود ایجاد میکند.
نکتهی مهم این است که تصمیماتی که در سطح استراتژی شرکتی گرفته میشود همچون چتری بر تمامی تصمیمات و اقدامات بلندمدت، میانمدت و روزمرهی مدیران و نیروی انسانی سازمان سایه میاندازد.
بههمین شکل در سطح استراتژی واحد کسبوکار نیز سه سؤال کلیدی وجود دارد:
۱- کدام مشتری باید تعیینکنندهی بازار هدف ما باشد؟ کسبوکارها اگر بتوانند محصولات یا خدماتی را به مشتریان عرضه کنند که خود مشتریان خواستار آنها هستند، میتوانند رضایت مشتریان خود را جلب کنند. احتمال خرید یک مشتری از کسبوکاری که از آن راضی بوده است بالاتر است و این موضوع خود به افزایش فروش و سودآوری خواهد انجامید. بنابراین لازم است طی فرایند بخشبندی بازار و مشتریان، یک یا چند گروه تقریبا همگن از مشتریان بالقوهی ارزش افزودهی کسبوکار با توجه به نیازها و ویژگیهای آنها شناسایی شوند.
۲- چه پیشنهاد ارزشی (Value Proposition) محصول/خدمت ما را در دیدگاه آن مشتری متمایز میسازد؟ ارزش پیشنهادی دلیل ترجیح محصولات و خدمات یک کسبوکار نسبت به دیگری توسط مشتریان آن است. هر ارزش پیشنهادی متشکل از بستهای منتخب از محصولات و خدمات مرتبط با نیازهای یک بخش خاص از مشتریان است. بنابراین منظور از ارزش پیشنهادی، مجموعهای منافع است که شرکت به مشتریان خود پیشنهاد میدهد. ارزش پیشنهادی هم میتواند نوآورانه و جدید باشد و هم میتواند مشابه ارزشهای موجود بازار اما دارای ویژگیهای متمایز و برتر باشد.
۳- چه چیزهایی میتواند باعث شود کسبوکار ما در ارائهی پیشنهاد ارزش تعیین شده از تمامی رقبای خود بهتر و برتر باشد؟پاسخ مزیتهای رقابتی است. وقتی از ارزش محصول یا خدمت سخن به میان میآید، معمولا همه به یاد قیمت و ارزش پولی محصول میافتند. این درست است که در نهایت همه چیز با “پول” سنجیده میشود؛ اما تمامی ارزش محصول یا خدمت با این نوع نگاه نمایان نمیشود. چه بسیارند محصولاتی که حتی با قیمت بسیار پایین خریداری نمییابند و چه اندکاند محصولاتی که هر قیمتی داشته باشند، صفی طولانی برای خرید آنها ایجاد میشود. بهنظر میرسد در این میان حلقهی مفقودهای وجود دارد: چرا این اتفاق رخ میدهد؟ مشتری برای خرید کردن، تنها براساس قیمت یا ارزش پولی تصمیم نمیگیرد؛ اگر چه این عامل، در تصمیم نهایی مشتری بسیار کلیدی است. اما چه عوامل دیگری در تصمیم نهایی مشتری برای قضاوت در مورد ارزشمندی محصول یا خدمت مؤثرند؟ پاسخ به این سؤالات، مشخصکنندهی مزیتهای رقابتی کسبوکار هستند.
تدوین استراتژی بهزبان ساده چیزی ز پاسخگویی به سؤالات فوق نیست! اما اینکه چرا ماجرا در دنیای واقعی چنان پیچیده میشود که کسی از آن سر در نمیآورد (!) داستان دیگری است که شاید در آینده به آن پرداختم.
مطلب مشابه استراتژی کسب درآمد:
هر کسی که اقدام به راه اندازی کسب و کار می کند و به دنبال این است که افزایش کسب درآمد داشته باشد باید یک برنامه بلندمدت یا استراتژی بازاریابی داشته باشد. اگرچه عده ای معتقدند داشتن برنامه بلندمدت بازاریابی یک کار اضافه بوده و هزینه و انرژی زیادی را تحمیل می کند و فروش و کسب درآمد را مختل می کند ولی در بررسی بازار روشن می شود که کاملا منطقی است در کسب درآمد استراتژی ترسیم شود. در واقع لازم نیست تا ما امکانات وسیع فراهم کنید همین اندازه که با وسیله و یا پیام رسانی هدف و پیام خود را به مشتری برسانیم موجب افزایش درامد خواهد شد ، لازم نیست برای ایجاد یک استراتژی موثر میلیونها دلار خرج یا یک گروه بزرگ گرد هم جمع کنید.
پیش از آغاز پروژهای، اهدافام را تثبیت میکنم. این اهداف را «شرایط رضایت»مینامم؛ به عنوان مثال، فهرست ثبتشدهای از تمام انتظاراتام که برای رساندن پروژه به سوی موفقیت باید برآورده شوند. دهها سال است که انتظاراتام از یک پروژهی موفق از این قرار است: پول در آوردن، یاد گرفتن چیزهای جدید، و لذت بردن از کاری که انجاماش میدهم.
برای مثال، یک کسب و کار را اداره میکنم که چندین برند را تحت لوای یک برند دارد. هر ماه یک جلسهی عملیاتی با هر برند ترتیب میدهم، که در آن اعضای گروه و خودم میتوانیم میزان دستیابی به شرایط و انتظارات بالا را ارزیابی کنیم. اگر در این ماه قرار است ۱۰۰۰ دلار برای تبلیغات رسانههای اجتماعی در پادکست هزینه کنیم، میخواهم دلایل این تصمیم را بدانم. اگر پاسخ منطقی برایاش نداشته باشند، این بودجه را قطع میکنیم. اگر پاسخشان این باشد که مثلا «صرف ۱۰۰۰ دلار برای تبلیغاتی که بتواند نظر کارآفرینان نیویورکی را جلب کند، کمکمان میکند پیاممان را از حد بالقوهاش فراتر ببریم و مخاطبان بیشتری جذب کنیم، » آن را تایید خواهم کرد.
فرقی نمیکند در حال ایجاد یک طرح بازاریابی ، مذاکره با یک مشتری، یا شروع یک پروژهی جدید باشید؛ پیش از همهی اینها، باید کارها را با تشریح «شرایط رضایت» آغاز کنید و این شرایط باید به تایید همهی افراد برسد. این کار کمک میکند پروژهها در مسیر درست هدایت شوند، و همچنین رسیدن به حد انتظارات را تضمین، و اجرای تدابیر را تسهیل میکند.
چند پرسش کلی که پیش از ایجاد یک استراتژی بازاریابی جدید باید از خود بپرسید، از قرار زیر هستند:
اگر میخواهید دنبالکنندگان رسانه های اجتماعی تان زیاد شوند، ابزارهای مختلفی برای این کار وجود دارند؛ ابزارهایی از قبیل برنامهی توسعهی مخاطبان، وبگاه OneQube یا برنامهی حمایت اجتماعی از برندها، وSmync که برای دست یافتن به مخاطبین هدف کاربرد دارند. در آغاز باید تصمیم بگیرید آیا میخواهید برای رسانه های اجتماعی و تبلیغات هزینه کنید، یا میخواهید خودتان محتوی ایجاد کنید. استراتژی بازاریابی مشخص کمک میکند تمرکزتان را در کار حفظ کنید، مخارجتان را مشخص کنید، و به اهدافتان برسید.
وقتی فهرستی را از ”شرایط رضایت” به صورت شفاف تهیه کردید، نوبت به مراحلی میرسد که باید برای تحقق اهدافتان آنها را طی کنید. تهیهی یک طرح مشخص و شفاف کمک میکند از سوءتفاهمّها جلوگیری و همهی افراد گروه را در یک مسیر هدایت کنید. این طرح را ثبت و مکتوب کنید و در اختیار همهی افراد قرار دهید؛ به این ترتیب کارمندان از نقشها و انتظاراتی که از آنها میرود، آگاه میشوند. این کار ساده و معمولی به نظر میرسد، ولی در پایان واقعا در صرفهجویی در وقت و پول بسیار تاثیرگذار است.
اکنون که هدف، و طرح و برنامهی رسیدن با آن را در اختیار دارید، نوبتِ انتخاب روش انجام کار است. آیا میخواهید مشتریان وفاداری بهدست بیاورید و آنها را نگه دارید، و همچنین دنبالکنندگانتان را نیز درگیر برندتان کنید؟ در این صورت باید به این نکته توجه کنید که دیگر بازاریابی شخصیسازیشده و نفر-به-نفر یک گزینهی اختیاری نیست، بلکه یک ضرورت است.
راههای آسان و مختلفی وجود دارند که میتوانید از طریق آنها کسب و کار تان را کمی شخصیتر کنید. برای مثال، من مشتری وفادار استیکفروشی محلهمان هستم. هر وقت به آنجا میروم، مسئول آنجا من را با نام صدا میزند و پیشخدمت نیز با پیشغذای مورد علاقهام به استقبالام میآید. ولی اگر مالک رستوران نیستید، برای شخصیسازی رفتارتان با مشتری راههای مختلفی وجود دارد. مثلا مالک یک فروشگاه میتواند تخفیفات مخصوصی برای خریداران وفادارش در نظر بگیرد، یا یک شرکت خطوط هوایی میتواند به مسافرانی که پروازشان دچار تاخیر شده است از طریق رسانههای اجتماعی پیشنهادهای سرگرمکننده ارائه دهد. اتخاذ رفتار شخصی با هر مشتری باعث میشود مشتریان احساس صمیمیت و نزدیکی بیشتری با شرکتتان پیدا کند، و در نتیجه آنها در رسانه های اجتماعی و گفتار از شما تبلیغ میکنند.
این مطلب را در گذشته چندین بار بیان کردم، و همچنان بر آن تاکید دارم: صرفنظر از نوع صنعت یا کسب و کار ، پیشرفت کیفیت محتوی باید تبدیل به یک قانون و قاعده شود، نه اینکه همچنان برخی آن را یک کار عجیبوغریب بپندارند. بعضی وقتها بازاریابی محتوی، نوبنیادها (استارتآپ) را به ترس وا میدارد؛ ممکن است دلایل این ترس به این خاطر باشد که انجام این کار در خودِ شرکت، بسیار وقتگیر خواهد بود؛ و از طرفی نیز درخواست انجام این از خارج از شرکت، ممکن است ماهانه ۲، ۰۰۰ تا ۲۰، ۰۰۰ دلار هزینه داشته باشد. لازم است به طور کامل از تواناییهای اعضای گروهتان آگاه باشید، و بدانید چه وقت به استخدام یک کارشناس نیاز دارید. بر اساس این مطلب، بهتر است گروهی را گرد خود جمع کنید که تجربه و توانایی طراحیهای گرافیکی را داشته باشند. به این ترتیب میتوانید محتوی را در داخل شرکت تولید کنید. اگر به یک مسئول تبلیغات نیاز دارید، حتما آن را استخدام کنید.
در صورت امکان، از استراتژی بازاریابی استفاده کنید که باعث صرفهجویی در وقت شود. اگر منابع کافی ندارید، سعی بیهوده نکنید و همه چیز را ابتدا درست کنید. در یکی از پادکستهایام با نام همهچیز در کسبوکار با جفری هِیزلِت، با معاون جذب مشتری در شرکت کانستنت کانتکت، که یک شرکت بازاریابی برخط (آنلاین) است، در مورد بهترین راههایی بحث و گفتوگو کردیم که از طریق آنها، کسبوکارهای کوچک میتوانند محتوای با کیفیت تولید کنند. وقتی این کار به درستی انجام شود، میتواند حاوی پژوهشهای منحصربهفردی، بسیار کاربردی و موثر، و برای مخاطبانتان باارزش باشد. ولی به طور کلی، بازاریابی محتوای باکیفیت، یک کار وقتگیر است. هر چند، برخی استراتژیها وجود دارند که میتوانند سرعت این فرآیند را افزایش دهند و در زمان صرفهجویی کنند؛ استراتژیهایی از قبیل محول کردن مسئولیت نگارش یا پژوهش به اعضای شایستهی گروه، قرار دادن ستونهایی که همیشه مجموعهای از اطلاعات تخصصی را از منابع دیگر به اشتراک بگذارند، و ایجاد محتوای جدید که محتوی کنونی را تایید یا اصلاح کند. برای مثال، من هر هفته قطعههای ویدئویی در پادکستام قرار میدهم. از آنجا که مصاحبهها را از قبل ضبط کردهام، این قطعههای ویدئویی نیازی به مطلب طولانی یا پژوهشهای اضافی ندارند.
این نمونهای عالی از یک کار هوشمندانه است که دشواری خاصی نیز در بر ندارد؛ تدبیری که باید همراه همهی تلاشهایتان در خصوص بازاریابی به کار ببندید.
مطالب مشابه بازاریابی و کسب درآمد:
بازاریابی اینترنتی : بازاریابی در شبکه های اجتماعی
بازاریابی اینترنتی: کسب درآمد با بازاریابی حضوری
بازاریابی اینترنتی : کسب درآمد با ایمیل مارکتینگ
بازاریابی اینترنتی: کسب درآمد از سایت پزشکی
بازاریابی اینترنتی: تاثیر سئو در کسب درآمد از اینترنت
آموزش کسب درآمد و بازاریابی اینترنتی برای رستوران
آموزش بازاریابی اینترنتی : کسب درآمد با بازاریابی چریکی
آموزش بازاریابی اینترنتی : بازاریابی دهان به دهان در کسب آمد از اینترنت
آموزش بازاریابی اینترنتی : ابزار بازاریابی و کسب درآمد از اینترنت
آموزش بازاریابی اینترنتی: ویژگی سایت کسب درآمد
آموزش بازاریابی و کسب و کار اینترنتی، شروع درآمد از کجا؟
ارتباط هزینه تبلیغات و کسب درآمد از اینترنت
دابسمش فرصتی برای کسب درآمد و بازاریابی