استارتآپهای
خود راهانداز یا Bootstrapping برای معرفی برند خود، ساعتهای زیادی را
صرف ایجاد کمپینهای بازاریابی غیرمعمول در شبکههای اجتماعی آنلاین
میکنند. مهمترین دلیل استفاده از این روش، هزینه کم آن برای انتشار نام
شرکت در میان مشتریان هدف است.علیرغم وجود شیوههای بازاریابی رسانهای
سنتی و غیرسنتی، امروزه کارآفرینان باید شیوه بازاریابی خود را به سمت
بازاریابی تجربی سوق دهند و با مشارکت مشتریان و سرمایهگذاران احتمالی در
این فرآیند و ایجاد شور و هیجان در میان عموم مردم، از این فرصتها نهایت
استفاده را ببرند.
بازاریابی تجربی فرآیندی است که بر ایجاد یک تجربه خوشایند و به یادماندنی
برای مشتری تمرکز دارد و این کار را ازطریق به وجود آوردن یک ارتباط حسی
میان مشتری و برند یا محصولات و خدمات انجام میدهد. کمپین بازاریابی تجربی
اپلیکیشن MOOLAGRAM نمونه موفقی است که اخیرا اجرا شده است. این اپلیکیشن
شرایطی را برای ارتباط میان مردم و صاحبان کسبوکار فراهم میکند. برای
معرفی این برند و برگزاری کمپین، از موسسه ICE Factor، با هدف تعامل با
مشتریان و جلب آنها به دانلود، عضویت، استفاده فعال از اپلیکیشن و
بهطورکلی افزایش آگاهی مردم از برند، کمک گرفته شده است.
این کمپین، شامل نمایندگان برند و ” Moolamen ” بود که لباسهای یکسره
قرمزرنگی شبیه به مورف به تن داشتند. به گردن آنها یک کد QR آویخته شده
بود. این کد به حاضرین فستیوال اطلاعاتی در رابطه با برنامه و نحوه ثبتنام
میداد. اولین فعالسازی بیش از سه روز طول کشید و در این مدت حدود ۶۴۰
کاربر عضو برنامه شدند و بیش از ده هزار تعامل یا ایمپرشن از اپلیکیشن ثبت
شد.
به دلایل مختلفی از Moolamen در این کمپین استفاده شد. اول اینکه رنگ
قرمز روشن باعث جلبتوجه شرکتکنندگان فستیوال میشد و با ایجاد حس صمیمیت و
راحتی در مخاطب امکان تعامل را افزایش میداد. لباسهای قرمز رنگ برند این
شرکت را تقویت میکردند. این شرکت میخواست خود را بهعنوان یک شرکت هیجان
انگیز و پویا نشان دهد، و برای همین رنگ قرمز را برای اپلیکیشن خود انتخاب
کرد. مهمترین بخش این کمپین کدهای QR بود. وجود این کد یک مرحله از
مراحل دانلود برنامه را کاهش میداد و اطلاعاتی سریع و قابل سنجش از میزان
فعال سازیهای موفق ارائه میداد. تقریبا همه شرکتکنندگان در فستیوال در
هنگام خروج از این رویداد، تجربهای از این تیم و برند کسب کرده بودند.
براساس ارزیابیهای بسیاری از متخصصان حوزه کسبوکار، امروزه رشد
بازاریابی تجربی از تبلیغات دیجیتال هم فراتر رفته است و با گسترش شبکههای
اجتماعی، ابزاری جدید و فوقالعاده برای تبلیغات فراهم آمده که با نیازهای
شرکتهای نوپا سازگار است. با کمک این روش، استارتآپها مانند گذشته
مجبور به استفاده از منابع مالی و اعتباری خود برای تبلیغات نیستند چراکه
این کمپینها نهتنها باعث شکل گیری تعامل میان مشتری و محصول و تجربه برند
میشوند بلکه همزمان باعث میشوند نام برند در ذهن مشتری نقش ببندد.
در چند سال اخیر، پیدایش و توسعه شبکههای اجتماعی و دیگر پلتفرمها، عامل
تحول و تکامل در فرآیند جذب مشتری شده است. امروزه برای بازاریابی موفق
باید تجربه مشتری را هدف قرار داد و با تحریک حواس چند گانه، ارتباط حسی
مشتری با برند را تقویت کرد. درواقع با استفاده از ابتکار و خلاقیت میتوان
اثر مثبتی روی مشتری ایجاد کرد که درنهایت روی احساس مشتری نسبت به برند
تاثیر بگذارد.
در اینجا هشت راهکار مهم مطرح میشود که در صورت استفاده از آنها در
کمپینهای بازاریابی تجربی، موفقیت برند استارتآپ تضمین خواهد شد.
۱-منحصر به فرد باشید
اگر قصد دارید کمپین خود را به همراه دیگر گروهها در یک رویداد یا
نمایشگاه ارائه دهید بهتر است تلاش کنید در جایی قرار بگیرید که همه به
راحتی بتوانند شما را ببینند. هدف اصلی دیده شدن هر چه بیشتر برند شما است.
درواقع هرچه تعداد بازدید شرکتکنندگان از یک برند و تجربه آن بیشتر باشد
کمپین آن برند موفقتر خواهد بود.
۲-خلاق باشید
عنصر اصلی دیگر، خلاقیت و نوآوری است که قابل آموزش دادن نیست. پیشنهاد یا
مشورت دادن به کسی در مورد نحوه برنامهریزی برای فعالسازی موثر
اپلیکیشن، درست شبیه به سفارش ساخت یک ویدیوی ویروسی توسط یک شرکت است، به
این دلیل که در هر دو مورد، توانایی پیشبینی اینکه بیننده یا مشتری چگونه
با آن برند ارتباط برقرار میکند، مثل غیب گویی است.
با حضور افرادی که برند را بهخوبی میشناسند جلسات طوفان فکری برگزار
کنید و در مورد اهداف کمپین و آنچه قرار است کمپین ارائه دهد یا هر ایده
جدیدی صحبت کنید. مهمترین مسئله این است که تمام ایدههای مطرح شده در این
جلسات باید مورد بحث و بررسی قرار گیرد چراکه اغلب تبلیغهای به یاد
ماندنی و خاطره انگیز از یک ایده بنیادی و محرک نشات گرفتهاند و درنهایت
عامل ایجاد واکنشهای حسی در مشتری شدند.
۳-حواس پنج گانه را به کار بگیرید
خاطرات خود را مرور کنید و زمانی را به خاطر بیاورید که در مهد کودک در
مورد بینایی، شنوایی، بویایی، چشایی و لامسه آموزش دیدهاید. همانطور که
در سراسر این مقاله اشاره شد موفقیت شما وابسته به جذب حواس مشتری است. اوج
موفقیت و درواقع نهایت بازدهی برای یک شرکت هنگامی است که توسط مشتریهایی
که آن برند را تجربه کردهاند به یاد آورده شود. در اصل رسیدن به این نقطه
همان هدف مهم و دشواری است که بسیاری از استارتآپها برای دست یابی به آن
تلاش میکنند.
۴- کمپین خود را طوری طراحی کنید که قابل مدیریت باشد
پس از توافق بر روی یک ایده، نوبت به طراحی خلاق آن میرسد که باید علاوه
بر بهصرفه بودن، بهسادگی هم قابل مدیریت باشد. یک استارتآپ میتواند
بهترین ایده جهان را داشته باشد اما در صورتیکه صاحبان ایده نتوانند آن را
به نتیجه برسانند درواقع تنها چیزی که خواهند داشت یک ایده است نه کمپین.
به همین دلیل، ضروری است در طراحی استراتژی، اصولی و منطقی عمل کنید.
قدمهای بزرگ بردارید یا حداقل تظاهر کنید که بزرگ هستید.
۵- تا آنجا که میتوانید ارگانیک عمل کنید
نه در حوزه موادغذایی، بلکه در هر زمینهای سعی کنید اثری طبیعی بر تجربه
مشتری ایجاد کنید. کمپینی که ارگانیک نباشد و تاثیری غیرطبیعی ایجاد کند
کمتر در میان مردم دهانبهدهان منتشر میشود. درنتیجه لازم است کمپینتان
علاوه بر دارا بودن جنبههای جذاب و غیرقابل پیش بینی، بر اساس مولفههای
قابل سنجش طراحی شود تا بتواند به تعامل میان مشتری و برند کمک کند.
۶- خاطره انگیز باشید
روشهای متعددی برای فعالسازی بازاریابی وجود دارد که بهطور موثری، باعث
شدهاند مشتریان سالها در مورد شرکتی صحبت و بدون هیچ هزینهای، برای
شرکت در گفتگوهای معمول خود تبلیغ کنند. بزرگترین و مهمترین منبع این
تبلیغات، مدتزمانی بود که بازاریابها صرف مصاحبه و نظرسنجی از مشتریان در
مناطق هدف میکردند. زمان موسسان استارتآپها و کارکنان آنها، یکی از
منابعی است که با وجود ارزشمند بودن بسیار محدود است. به همین دلیل است که
بازاریابی تجربی برای استارتآپها کارآیی بسیاری دارد.
۷- حرفهای رفتار کنید
پر انرژی و مشتاق بودن معمولا مهمترین مولفههای یک بازاریابی موفق است.
بااینحال، نمایندگان برند باید در تمام مدت کمپین و حتی در مکانهایی که
از هیجان بالایی برخوردار است حرفهای برخورد کنند. در بعضی موارد،
برنامههای تبلیغاتی باعث میشوند افراد از مسیر اصلی و حرفهای خود منحرف
شوند. بنابراین برای استفاده کامل از فرصتهای موجود، همه باید بدانند که
کمپین بازاریابی مکان و زمان مناسبی برای تفریح نیست.
۸- از فناوری استفاده کنید
با تکیه بر روشهای جدید جذب مشتری به روش تجربی، جمعآوری دادهها اهمیت
ویژهای دارد. دادههای جمعآوری شده، علایق و تمایلات مشتری را نشان
میدهند و به بازاریاب کمک میکنند که کمپین خود را متناسب با نیاز مشتری و
در تعامل کامل با او طرح ریزی کند. این دادهها تاثیر بازاریابی را روی
کاربر نهایی هم نشان میدهند. از فناوری میتوان بهعنوان ابزاری برای
فراهم کردن این دادهها استفاده کرد.
هدف نهایی بازاریابی تجربی آن است که مشتری، تجربه برند را فراموش نکرده و
پس از کمپین هم در مورد آن با دیگران گفتگو کند. مسئله مهمتر آن است که
مشتری باید بتواند پس از کمپین، برند و کاربرد آن را تشخیص دهد. ابداع و
نوآوری به همراه نیروی انسانی ( بهجای منابع مالی) ترکیب کاملی برای
اثربخشی یک کمپین است و همین موضوع، بازاریابی تجربی را به گزینه مناسبی
برای استارتآپها تبدیل کرده است.
با وجود اینکه اهمیت بازاریابی دیجیتال را نمیتوان نادیده گرفت و نباید
از آن غافل شد، اما استارتآپها باید به شیوههای جذاب و هیجان انگیزتری
روی بیاورند. دیدن گروهی از نمایندگان برند با لباسها و تجهیزاتی که
یادآور برند باشند، حرکت در خیابان یا برگزاری فستیوال و پخش کردن نمونه
محصولات برند یا توزیع آگهیهایی در رابطه با برگزاری یک کمپین در آینده
نزدیک، همگی مثالهایی هستند که اگر بهدرستی انجام شود چنان اثر عمیقی بر
مشتری خواهد داشت که خلاقانهترین کمپینهای دیجیتال نخواهند داشت.
اصطلاح استارتآپ معمولا به معنی شروع به کار یک پروژه، کسبوکار یا شرکت تعریف میشود.
پس از راهاندازی اولیه هر پروژهای، حرکت پر شتاب به سمت اهداف نهایی
کاملا منطقی است و موثرترین ابزار رسیدن به این هدف، افزایش شناخت مردم از
آن برند است. ازآنجاییکه امروزه مشتریهای سنتی به مشتریهای تجربی تکامل
یافتهاند، استارتآپها هم مجبوراند روشهای بازاریابی خود را تغییر دهند و
روشهایی شامل این ویژگیهای مهم و جدید را دنبال کنند، چراکه تعاملات و
فرصتهای مشترک میان استارتآپها و بازاریابی تجربی غیرقابلانکار است.
مطالب مشابه درباره استارت آپ :
فرصت سازی استارتآپی از بحران برای کسب درآمد
آموزش شبکهسازی استارتآپی مناسب جهت افزایش کسب درآمد
شناخت روحیه خود قبل از راهاندازی استارتآپ و کسب درآمد
آموزش کسب درآمد و جذب مشتری برای استارتآپ
کسب درآمد موبایلی برای استارتآپها
موفقیت یا شکست در هر کسب و کاری وجود دارد هیچ موفقیتی در کسب درآمد بی دلیل نیست همچنان که شکست در کسب و کار هم دلایلی دارد . برخی به خاطر احتمال شکست در کسب و کار از راه اندازی آن ترس دارند در حالی با غلبه بر ترس خود و افزایش آگاهی به راحتی می توانند کسب درآمد عالی و پول ساز داشته باشند. برای آگاهی بخشی بیشتر و ورود در کسب درآمد در اینجا قصد دارم تا ضمن معرفی دلایل شکست کارآفرینان در کسب و کار، راههای پیشگیری از این شکست ها را هم بگویم:
هر کارآفرینی که خطر شروع یک کسب و کار را به جان میخرد، در پس ذهناش به سود فکر میکند. داشتن یک کسب و کار میتواند بسیار سودمند و در عین حال، بسیار پرخطر باشد. عوامل مشخصی وجود دارند که میتوانند باعث شکست یک کسب و کار شوند، ولی عدم تحقیق مناسب و کافی در مورد سوددهی بازار پیش از چنین سرمایهگذاری پرخطری یکی از دلایل اصلی شکست در کسب و کار است.
شور و اشتیاق، کلید موفقیت در کسب و کار است ولی نمیتواند سوددهی را تضمین کند. اگر در مورد چیزی شور و اشتیاق داشته باشید ولی نتوانید از آن پول بسازید، و با این حال، خطر سرمایهگذاری را نیز در آن بپذیرید، آنگاه بیشتر شبیه یک خَیِر و کارآفرین اجتماعی هستید که بدون چشمداشت یا با حداقل سود میخواهد به دیگران خدمت کند.
پیش از قبول خطر و سرمایهگذاری در هر کسب و کاری، تحقیق جامع و مشورت با متخصصان، بسیار شایسته و مفید است. هیچکس نمیخواهد کسب و کاری شکستخورده داشته باشد. افتخار هر کارآفرینی این است که شاهد رشد و سود پایدار کسب و کارش باشد.
برخی کارآفرینان کسب و کاری راه میاندازند ولی به دلیل برخی عوامل خاص، کسب و کارشان پس از مدت کوتاهی دچار شکست میشود. در ادامه به بحث در مورد برخی علل اساسی شکست کسب و کارها خواهم پرداخت.
۱. عدم نظرخواهی و مشورت از افراد حرفهای
مهم نیست پیش خودتان فکر میکنید چهقدر خبره و مطلع هستید، وقتی میخواهید خط جدیدی را از کسب و کار راهاندازی کنید، بهتر است به دنبال نظرخواهی و مشورت با افراد حرفهای باشید. این کار کمک میکند بتوانید تشخیص دهید آیا این کسب و کار آنچنان که فکر میکردید سودده هست یا خیر. اغلب اوقات، کارآفرینان به این دلیل اقدام به راهاندازی یک کسب و کار میکنند که پیشتر شاهد سوددهی کسب و کاری مشابه برای دیگران بودهاند. آری، شاید چنین کسب و کاری برای دیگران سودده باشد، ولی شاید رازی نیز پشت این موفقیت نهفته باشد. شاید این راز مثلا مربوط موقعیت، خدمات مشتری خوب، آگاهی از منابع مناسب برای تامین مواد اولیه و غیره باشد.
داشتن یک مربی که همیشه شما را از ارتکاب اشتباهات احمقانه باز دارد، بسیار لازم و مفید است. مزیت دیگر مشورت با حرفهایها این است که، شما با آدمهایی ملاقات و گفتوگو میکنید که پیشتر، کسب و کار مشابهی شما را راه انداختهاند، اشتباهاتی مرتکب شدهاند، و راههای جبران یا جلوگیری از آن اشتباهات را یاد گرفتهاند.
برای مثال، بیل گیتس و سِر ریچارد برنسون دارای مربیانی نظیر وارن بافت و سِر فِرِدی لِیکر بودند. اگر آنها مشاور و مربی داشتند، شما چرا نداشته باشید؟
یکی از بهترین توصیههایی که میتوانم به هر آدمی در کسب و کار ارائه دهم این است که هرگز از یاد گرفتن دست نکشد؛ نه تنها باید در مورد بازاریابی در صنعت مربوط به خودتان مطالعه و کسب دانش کنید، بلکه در مورد چگونگی خرید و فروش خدمات و محصولات در دیگر صنایع، و همچنین چگونگی اصلاح و بهبود اوضاع نیز کسب اطلاعات کنید.
۲. عدم توجه مناسب به مشتری
اولویت دادن و توجه به مشتری بسیار اهمیت دارد. کسب و کاری که خدمات و توجه مناسبی به مشتریان داشته باشد، حتما پیشرفت میکند. توجه مناسب به مشتری باعث بازگشت مشتریان میشود، و بازگشت مشتریان باعث وفادار شدنشان میشود. اگر رفتار بسیار خوبی با مشتریان نداشته باشید، آنها سمت رقبایتان کشیده خواهند شد. یاد بگیرید چگونه باید به مشتریانتان نشان دهید که برایتان محترم و ارزشمند هستند. همیشه در مورد کیفیت محصولتان از آنها سوال کنید و در قبال اظهار نظرشان دربارهی محصول، تخفیفاتی برایشان در نظر بگیرید (صرفنظر از اینکه نظرشان مثبت باشد یا منفی). اگر به اندازهی کافی به مشتری نزدیک نشوید، اگر شبیه سایر فروشندهها با آنها رفتار کنید، فقط وقتی سراغتان میآیند که گزینهی دیگری جز شما نداشته باشند. عدم توجه کافی به مشتری، بسیاری از کسب و کارها را نابود کرده است. واحد خدمات مشتریانتان معرف برند شما است.
۳. تقلید از دیگران
آن چه برای آقای الف نتیجهبخش است، شاید برای آقای ب کارساز نباشد. بسیاری از آدمها به این دلیل وارد یک کسب و کار میشوند یا یک کسب و کار خاصی را انتخاب میکنند که شاهد موفقیت دیگران در این کسب و کار بودهاند و فکر میکنند اگر آنها نیز به این کار اقدام کنند، موفق خواهند شد. بهتر است این ایدهی خام را از طریق مشاورههای مناسب قوام بیاورید، و نقاط افتراق و تمایز خود را نسبت به دیگران بازشناسید. تقلید بدون مشورت به بنبست میرسد. هرگز تقلید نکنید، نوآوری کنید.
۴. فقدان تجربه
فقدان تجربه یکی از عوامل شکست کسب و کارها است. اگر بیتجربه باشید یا مدیریتتان خام و مبتدیانه باشد، کسب و کارتان محکوم به شکست است. هنگام شروع یک کسب و کار جدید، توصیه میشود از خدمات آدمّهای باتجربه در آن زمینه بهرهمند شوید. آنها میتوانند شریک یا کارمندتان باشند. حتما از بازاریابهای باتجربه و کارمندان آموزشدیده در زمینهی خدمات مشتریان استفاده کنید.
۵. عدم حساب و کتاب
باید حساب و کتاب هر ریالی را داشته باشید که در کسب و کارتان بهدست میآورید. اغلب اوقات، بسیاری از کارآفرینان حساب و کتاب فروشهای روزانهشان را ندارند. وقتی یک روز فروش میکنند، با این فکر که فردا هم میتوانند به هم میزان فروش کنند، سودشان را خرج نیازهای شخصیشان میکنند. اگر میخواهید در کسب و کارتان موفق شوید، باید حساب و کتاب هر ریال را از درآمدتان داشته باشد. حتما برای خرجهایتان برنامهریزی دقیق داشته باشید، زیرا اگر میخواهید کسب و کارتان رشد کند، باید ۶۰ درصد از سودتان به کسب و کار برگردد؛ به علاوه، یکدهم از آن را نیز به عنوان مالیات باید کنار بگذارید.
۶. عدم رشد شخصی
بسیاری از کارآفرینان بر روی خودشان سرمایهگذاری نمیکنند. آنها میخواهند خوب و موفق باشند، ولی مطالعه نمیکنند، تحقیق نمیکنند، و همچنین در سمینارها و کارگاههایی که باعث بالا رفتن سطح اطلاعاتشان میشود، شرکت نمیکنند. پیشرفت شخصی در زمینهی مهارتهای رفتاری و ارتباطی یک ضرورت است. رسیدن به این مهارت دشوار و نیازمند نظم و دقت است. رسیدن به موفقیت بدون اصلاح و بهبود رفتارتان کار بسیار دشواری است. هیچکس در زندگی بدون خودسازی و افزایش دانش خود پیشرفت نکرده است. هرگز دست از یادگیری بر ندارید.
۷. مکان نامناسب
یک کارآفرین تصمیم گرفت در یک منطقهی محلی اقدام به تاسیس کافیشاپ کند. قهوههای آن کافیشاپ بسیار دلپذیر و با قیمت مناسب بودند. رابطهی وی با مشتریان نیز بسیار عالی بود. ولی بعد از یک سال، کافیشاپاش به اندازهی کافی رشد نکرد و به سختی میتوانست آن را اداره کند؛ بنابراین تصمیم به فروش کافیشاپ گرفت. بعد از آن، کارآفرین ۲۹ سالهای که سرمایهی کافی نیز در اختیار داشت، احساس کرد میتواند با تزریق پول به کافیشاپ، این کسب و کار را سودده و شیک و مد روز کند. وی نیز نتوانست این کافیشاپ را به سوددهی برساند. چرا؟ به دلیل موقعیت مکانی این کسب و کار. نتیجه اینکه نمیتوانید در جایی کسب و کارتان را آغاز کنید که نیازی به خدمات شما نداشته باشند. شیک و مد روز کردن کسب و کار باعث نمیشود آدمها نزدتان بیایند و به شما وفادار بمانند. پیش از انتخاب مکان تاسیس کسب و کار باید به خوبی آن منطقه را از لحاظ بازار بررسی کنید.
۸. عدم تمرکز
ممکن است کارآفرینان به راحتی به دلیل مشغلههای جزئی بسیار زیاد از مسیر اصلی خود منحرف شوند. هر بار که تمرکزشان به یک سو جلب میشود، از قدرت تفکرشان کاسته میشود. یک کارآفرین یا تاجر خوب هرگز تمرکزش را از مسائل مهم و اولویتها بر نمیدارند. ولی برخیها گرفتار وسواس و کمالگرایی در مشغلههای جزئی میشوند که به راحتی میتوانند آنها را به افراد دیگر محول کنند. کارآفرین باید یاد بگیرد برخی کارها را به دیگران محول کند. کوتهبینی یک آدم وقتی آشکار میشود که گرفتار وسواسی شده باشد که به جای کیفیت به دنبال کمیت کار باشد. پرمشغله بودن به معنی سازنده و موثر بودن نیست.
۹. انتظارات نادرست
برخی نوبنیادها (استارتآپ) فکر میکنند همین که وارد کار شدند، بدون هیچ تلاش و برنامهای پول از در و دیوار به آنها هجوم میآورد. گاهی اوقات، مقصر فقط خودِ کارآفرینانی هستند که تنها آنچه را که دوست دارند میشوند و فکر میکنند بیشتر از دیگران میدانند. در نتیجه باید گفت، راهاندازی یک کسب و کار موفق، مثل دو صد مترِ سرعت نیست، بلکه مثل ماراتن است. اگر نمیخواهید در فقر و فلاکت بمیرید یا شاهد سقوط کسب و کارتان باشید، باید سخت بکوشید. هرگز از کاری که انجام ندادهاید، انتظار پاداش نداشته باشید.
۱۰. به سرعت تسلیم شدن
این مهمترین دلیل شکست بسیاری از کسب و کارها است. اگر پشتکار نداشته باشید؛ اگر مطالعه و تحقیق نکنید؛ اگر بعد از یک شکست بارها و بارها تلاش نکنید، شاید در کسب و کارتان موفق نشوید. اول باید بدانید رسیدن به نیمههای راه در کسب و کار هرگز به معنی موفقیت نیست. یکی دیگر از مشکلاتی که در همان آغاز، باعث تعطیلی کسب و کار میشود عدم تامین مالی یا کمبود بودجه است. بسیاری از کارآفرینان با راهاندازی کسب و کارشان با بودجهی عملیاتی ناکافی، مرتکب اشتباه مهلکی میشوند. عمر چنین کسب و کارهایی آنچنان طولانی نیست زیرا موسسان آنها به راحتی ناامید و دلسرد میشوند؛ به ویژه اگر مجبور باشند با افراد قوی رقابت کنند.
توصیه میکنم، پیش از شروع هر کسب و کاری، این جمله را ملکهی ذهنتان کنید: «هر کاری میکنم (کار مثبت) که به موفقیت برسم»؛ و همین جمله به تنهایی میتواند آغاز موفقیتتان باشد. این طرز فکر کمکتان میکند به گسترهی وسیعتری برای کسب و کارتان بیندیشید. تلاش کنید و تلاش کنید و باز هم تلاش کنید.
نتیجهگیری
عوامل و دلایل دیگری نیز برای شکست کسب و کار یک کارآفرین وجود دارد، ولی بر اساس سالها تجربهام در کسب و کار، ۱۰ مورد بالا جزء عوامل اصلی شکست در کسب و کار به حساب میآیند. اگر بتوانید بر این مشکلات غلبه کنید، تا موفقیت در کسب و کار مورد نظرتان راه زیادی ندارید.
مطالب مشابه شکست در کسب و کار:
شاید برایتان جالب باشد که بدانید که عادت و رفتار مشترک ثروتمندان و میلیاردر در کسب و کار و افزایش پول چیست؟ آنها چه عاداتی دارند که بین آنها مشترک است و ما چگونه می توانیم از این رفتار مشترک درس بگیریم و در کارآفرینی و کسب درآمد بالا استفاده کنیم. آنچه مسلم است پولدار شدن و راه اندازی کسب و کار حرفه ای و پایدار و موفقیت در کسب درآمدشان علاوه بر ایده خوبشان به دلیل رفتار و عادت منحصر به فردشان هم می باشد . مسلم ان است که این کارآفرینان اگرچه به ثروت و مال فراوان رسیدند ولی هدف اصلی آنها کسب درآمد و پول صرف نبوده است .
ریچارد برانسون (شرکت ویرجین)، بیل گیتس (مایکروسافت) و سارا بلیکلی (اسپانکس) چه ویژگی مشترکی به جز شهرت دارند؟همه آنها در این ۲۱ ویژگی تحسینآمیز اشتراک دارند، اگر میخواهید مسیر خود به سوی آزادی مالی و خوشبختی را هموار کنید، شما نیز این ویژگیها را در خود بپرورانید.
اپرا میگوید: «من معتقدم که یکی از بزرگترین خطرهای زندگی این است که هیچگاه خطر نکنید.» احساسات مربوط به ترس ناشی از مواد شیمیایی هستند که در هنگام دعوا یا سفر هوایی در بدنتان آزاد میشوند. کارآفرینان متوجه شدهاند که هیچ خطر قریبالوقوعی در کار نیست و حتی در هنگام داشتن چنین احساساتی احتمال بالای موفقیت وجود دارد. آنها میدانند که این احساس ترس انگیزه آنها برای پیش رفتن را قویتر میکند و باعث فلج شدن آنها نمیشود.
همه کارآفرینان پول به دست میآورند. چون راه حل منحصر به فردی برای حل مشکل مشتریانشان پیدا کردهاند. هیچ کدام از آنها شرکتشان را با هدف ثروتمندشدن بنیانگذاری نکردهاند. بلکه ایدهای داشتند. برنامه عملی را دنبال کردند. متوجه شدند که مصرفکننده چه چیز میخواهد و همان را به او تحویل دادند.
آنها میدانند که هنری فورد سه بار ورشکست شد و کوکاکولا در اولین سال کاری خود تنها ۲۰۰دلار درآمد داشت. آنها شکست را نمیبینند بلکه تلاشی که منجر به شکست شده را در نظر میگیرند. هر تلاشی که منجر به شکست شده باشد، آنها را به موفقیت نزدیکتر میکند.
آنها تواناییهای خود را میشناسند و در نتیجه با تیمی همراه میشوند که تواناییهای مکمل داشته باشند تا محیط کاری متعادلی ایجاد کنند.
پاداشهایی که در مسیر رسیدن به موفقیت برای خود تدارک دیدهاید نه تنها عوامل انگیزهبخش خوبی هستند، بلکه اغلب با ایجاد اهداف کوچک در طول مسیر در واقع شتاب بیشتری به سوی پایان مسیر به دست میآورید که دقیقا برخلاف چگونگی پیروزی در یک مسابقه است.
اعمال آنها همسو با ارادهایست که در پس اهدافشان وجود دارد. این موضوع به آنها اجازه میدهد تا از منحرف شدن در طول مسیر اجتناب کنند. داشتن ارادهای واضح و مشخص به انرژی شما اجازه رهایی میدهد.
این شعار ماری فورلو است. چون وقتی شما صبر میکنید تا وقتی کامل شدید، شروع به کار کنید، در واقع در انتظار چیز غیرممکنی هستید. هیچ چیز هیچگاه کامل نیست.
آنها حرکات خوبی انجام میدهند و برای تمام احتمالات برنامهای دارند. آنها فقط به دلیل این که دلبستگیشان به نتیجه را رها کردهاند، بازی را کنترل میکنند. این کار به آنها اجازه برداشتن حرکات بزرگ را میدهد.
آنها از روشهای ارتباطی به نفع خود استفاده میکنند. این کار زمان با ارزش آنها را از بین نمیبرد.
در دنیای امروز، موفقترین میلیاردرها نیز همان ۲۴ ساعت شبانهروز و همان دسترسی به اطلاعاتی را دارند که همه دنیا از آن بهرهمند هستند. وجه تمایز آنها با دیگران نوع تفکر متفاوت آنها نسبت به هرکس دیگریست.
دیدن موقعیت در هر چیزی یک نوع ذهنیت است نه ویژگی شخصیتی. افراد موفق افکار مخرب خود نظیر شک و تردید را شناسایی میکنند و سپس آنها را تغییر میدهند.
آنها میدانند که چه زندگی پر مشغلهای دارند؛ بنابراین زمانی که فکری به ذهنشان خطور میکند، آن را یادداشت میکنند تا سر فرصت و بعد از انجام دادن کار فعلی به آن بپردازند. این تمرکز نظم یافته بدون آن که عملکرد فعلیشان مغشوش شود، به آنها فعالیت چندگانه خلاقانه میدهد.
موفقترین کارآفرینان میدانند که فاصله زیادی بین کار و تفریح وجود دارد. آنها میدانند که چه زمان به خوبی کار کنند و چه زمان به استراحت و جوانسازی خود بپردازند.
آنها نه تنها برنامهای برای کارهایشان دارند، بلکه همچنین به برنامههای شما گوش میدهند و توصیههای مفیدی را ارائه میکنند. آنها میدانند که در چه زمینههایی مهارت دارند و با دست و دلبازی به دیگران کمک میکنند تا به رویاهایشان دست یابند.
آنها با حضور در جمع کوچکی از افراد فوق موفق متوجه میشوند که مغزهایشان به طور کاملا متفاوتی نسبت به دیگران عمل میکند و با درک این موضوع که به نظرات و دیدگاههای مختلفی احتیاج دارند، به سراغ پرسش و جستجو از دیگران میروند. حتی اگر تعداد مخالفین آنها بیشتر از حامیانشان باشد، زمانی که به اجرای ایدهای میپردازند، آنها را نیمهکاره رها نمیکنند.
شما هیچگاه نمیدانید که شراکت فوقالعاده بعدی بین چه کسانی ایجاد میشود؛ بنابراین کارآفرینان در هر موقعیتی (عروسی آشنایان، جشن مدرسه فرزندشان یا جلسات کاری) با دیگران ارتباط برقرار میکنند. هیچ زمانی برای برقراری ارتباطات نامناسب نیست.
به طور طبیعی نسبت به عملکرد اوضاع و اطراف خود و همچنین نوع تفکر دیگران کنجکاو هستند. سوال پرسیدن نه تنها آنها را افرادی مشتاق جلوه میدهد، بلکه به آنها اجازه میدهد تا مکالمه را به سمتی سوق دهند که برایشان بیشترین اهمیت را دارد.
این مورد شامل بهترین کارمندان فروش، بهترین کارمندان اداری، بهترین پزشکها و بهترین وکلا میشود. عقیده آنها در مورد این که هرکسی در زندگیاش در زمینه کاری خود بهترین است، افرادی را جذب میکند که میخواهند در بالاترین درجه قرار بگیرند.
چیزهای خوبی را که در زندگی دارند، میشناسند و همیشه سپاسگزار وجود آنها هستند. این رویکرد قدردانیست. به قول یکی از افراد بسیار موفق: «روی هرچیزی که متمرکز شوید، افزایش آن را خواهید دید؛ و اگر روی خوبیهای زندگیتان تمرکز کنید، خوبیهای بیشتری ایجاد خواهید کرد.»
با تکیه بر فراهمکردن نیازهای مردم به جایگاه امروزیشان رسیدهاند. اگر میخواهند در مورد این موضوع صحبت کنند، از صمیم قلب این کار را میکنند و مانند فروشندگان خودروهای قدیمی که هر روز و هر روز برای ختم معامله حرفهای تکراری میزنند، عمل نمیکنند.
به برخی میلیاردرها فکر کنید؛ حساب بانکی آنها مانند یک آسانسور بالا و پایین میشود اما اعتماد به نفس و ارزش وجودی او ثابت مانده است.
این عادات را آنقدر تمرین کنید تا بخشی از ماهیت وجودی شما شوند. مانند یک فرد موفق عمل کنید تا واقعا موفق شوید.
مطالب مشابه کارآفرینان و موفقیت در کسب و کار:
افراد موفق در کسب درآمد از اینترنت
اگر همت، ذکاوت کسبوکار و کار سخت تنها فاکتورهای لازم برای تاسیس یک شرکت بود، شروع هر کسبوکاری میتوانست موفقیت آمیز باشد.
در
حقیقت، به راهانداختن یک کسبوکار تازه و ادامه آن، به چیزی بیش
ازایدههای خوب، ابتکار و سرمایه نیاز دارد. این موضوع همچنین به معنای
ایجاد چالش کمتر برای خود و از پیش رو برداشتن قدرتها و تهدیدهایی است که
کسبوکار شما را در آستانه فروپاشی قرار میدهد.
در این قسمت به ۴ اشتباهی اشاره میشود که باید در حین سفری که برای کارآفرینی شروع کردهاید، از آن ها پرهیز کنید.
۱- تمرکز کردن بر موارد اشتباه
مشکل برخی کارآفرینان، تولید یکایده خوب نیست، بلکه به نظر میرسد برای آن ها کمبودی از این نظر وجود ندارد. در این شرایط، دنبال کردن آن ها یا تغییر دادن مداوم آن ها برای اجرایی کردنشان، باعث کاهش سرعت راهاندازی یک کسبوکار جدید میشود.
مایکل
لازرو، یکی از بنیانگذاران شرکت بادی مدیا، در یکی از پستهای شبکه
اجتماعی خود عنوان کرده که «کارآفرینان موفق تنها روی تلاشهایی که اهمیت
دارند تمرکز میکنند و میتوانند بقیه موارد را کنار بگذارند. به همین
سادگی، آن ها افرادی هستند که تنها روی موفقیت تمرکز میکنند».
سه اولویت خاص را که باید در شش تا ۱۲ ماه بعد برای شرکتتان به سرانجام
برسانید، تعیین کنید و این اولویتها را به صورت کاملا مقتدرانه با تیمتان
دنبال کنید.
۲- پنهان شدن پشت NDA
استفاده از توافقنامه عدم افشا یا NDA توافقنامهای که اشخاص را به افشا نکردن اطلاعات به صورت دو یا چندجانبه متعهد میکند، قبل از اینکه حتی در مورد هدف کسبوکار جدیدتان گفتوگو کرده باشید یا برای آن برنامهریزی کرده باشید، قطعا باعث میشود شرکا و سرمایهگذاران احتمالی از شما دور شوند. دیگران را در مورد مسائل و جزئیات کارتان مطلع نکنید، اما از اینکه درباره عقیدههای خود در مورد کسبوکار در جلسهها و دیگر مراسم ویژه صحبت کنید، ترسی نداشته باشید. جیان لب، یکی از موسسین شرکت آبهاش کومار میگوید: «وقتی میخواهید NDA را در مقابل کسانی که میخواهند به شما کمک کنند به زور پیش ببرید، شخصی در جای دیگر در حال برنامهریزی و اجرای هدف شماست. بنابراین، سعی کنید با دیگران صحبت کنید. او اینگونه استدلال میکند که یکایده کسبوکار، به خودی خود بیارزش است و اگر آن را برای روز مبادا نگهدارید، فقط میتوانید مطمئن شوید که از بین میرود.
به گفته آلیسون جانستون، مدیرعامل شرکت اینستا، اینکه به مردم اجازه دهید تا زیرچشمی از پشت پرده نگاهی بیندازند بیش از آنکه ضرر داشته باشد، مفید است. گفتوگو کردن با دیگران در مورد راهاندازی یک کسبوکار جدید، به شما چشمانداز وسیعتری میدهد تا بدانید که مشکلات کار از کجا ناشی میشوند و چه چیزهایی مورد پسند مردم هست یا نیست.
۳- ساختن سنگری از تنهایی با کمک تکنولوژی
بر اساس نظر برایان کوهن، رییس سازمان سرمایهگذاری نیویورک آنجلز، کسبوکار یعنی روابط. برای پرورش دادن این موضوع، لازم است تا زمان کمتری را پشت کامپیوتر به تایپ کردن بپردازید و وقت خود را صرف بحثهای رو در رو کنید. کسبوکار توسط شخص و پشت تلفن انجام میشود، نه در محل امن خود و از پشت کامپیوتر. ما همیشه والدین خود را به دلیل نداشتن آگاهی از تکنولوژی روز سرزنش میکنیم، اما در عین حال در حال تبدیل شدن به نسلی از کارآفرینان بزدل هستیم که با بیارزش کردن مهارتهای اجتماعی و ارتباطات انسانی، خود را به خطرانداختهایم. درست است که فناوری موبایل و ابزار رسانههای اجتماعی ارتباطات را آسان کرده، اما زمانی که میخواهیم مبلغ سرمایهگذاری در کار را افزایش دهیم یا قراردادی را به سرانجام برسانیم، هیچ چیز جای یک دست دادن صمیمانه را نمیگیرد.
۴- به آسانی موفق شدن
شما کار خود را شروع کردهاید، درآمد خوبی دارید و حتی شاید سودی نیز نصیب شما شده است. بدون شک، راهاندازی کسبوکار جدید شما موفقیت آمیز بوده است. اما کار شما هنوز تمام نشده است. سعی کنید به موفقیتی که به دست آوردهاید قانع نباشید. یعنی خیالتان راحت نباشد و انتظار نداشته باشید که روزهای خوب بدون هیچ تلاشی از طرف شما ادامه یابند. این مساله تلاش برای تعالی است و پیگیری آن باارزش است.
چرا مردم به فروشگاههای اپل و دیگر برندهای معروف هجوم میآورند؟ بنابراین اهداف خود را در بالاترین سطح قرار دهید، تا موفقیت به شما روی بیاورد.
به نقل از روزنامه دنیای اقتصاد. مترجم: شهلا زمانی
مطالب مشابه کارآفرینان:
پرورش کودک کارآفرین برای کسب و کار