آموزش کسب و کار، کسب درآمد اینترنتی، استخدام ، استخدامی، کنکور و موفقیت در کنکور و دانشگاه

آموزش کسب و کار,کسب درآمد,کسب درآمد از اینترنت , استخدام استخدامی کنکور موفقیت در کنکور و دانشگاه

آموزش کسب و کار، کسب درآمد اینترنتی، استخدام ، استخدامی، کنکور و موفقیت در کنکور و دانشگاه

آموزش کسب و کار,کسب درآمد,کسب درآمد از اینترنت , استخدام استخدامی کنکور موفقیت در کنکور و دانشگاه

واقعیت استراتژی کسب درآمد

واقعیت استراتژی کسب درآمد

در مقالات متعدد کسب درآمد و راه اندازی کسب و کار اینترنتی یکی از جنبه های تاکیدی ما داشتن استراتژی بود. استراتژی را به عنوان چراغ راه آینده و برنامه کاری رو به جلو تصور می کردیم و می گفتیم که موفقیت کسب درآمد به داشتن استراتژی کوتاه مدت، میان مدت و بلندمدت است . حال سوال این است که استراتژی در کسب و کار چیست؟ واقعیت داشتن استراتژی کسب درآمد اینترنتی چیست و چه تاثیری در رشد و افزایش درآمد کسب و کار دارد . در اینجا قصد دارم تا واقعیت استراتژیک در کسب و کار را بررسی کنیم.

استراتژی و مباحث مربوط به آن یکی از حوزه‌های سهل اما ممتنعی است که در آن‌ تورم واژگان موجود باعث شده تا شناخت مفاهیم عمیق و اصلی به‌سختی به‌دست آید. در این میان یکی از سؤالات اصلی این است که تفاوت میان استراتژی، پیاده‌سازی و اجرا چیست؟ آیا استراتژی خود یک طرح اجرایی نیست و حتما نیاز به پیاده‌سازی و اجرا دارد؟ اصلا پیاده سازی چه فرقی با اجرا دارد؟ آیا استراتژی به‌معنی تعیین مقصد و مقصود کسب‌وکار و راه رسیدن به آن برای خلق ارزش افزوده‌ی اقتصادی است؟ آیا استراتژی با کشف راه‌حل‌های مسائل ناشناخته یا بهره‌گیری از فرصت‌های غیرقابل انتظار رابطه‌ای دارد؟ سؤالاتی از این دست در دنیای پرهیاهوی استراتژی فراوان‌اند. اما آن‌چه نباید فراموش شود این است که جذابیت چالش‌برانگیز این سؤالات بیش‌تر در قالب مباحثات علمی مطرح است و تنها نیاز مدیری که به‌دنبال استفاده از استراتژی و ابزارهای‌اش برای موفقیت کسب‌وکار و سازمان خویش است، در ذهن داشتن یک تعریف ساده و کاربردی از مفاهیم کلیدی استراتژی است.

اولین گام در آشنایی با مفهوم استراتژی این است که بدانیم که استراتژی به دو نوع اصلی تقسیم می‌شود: استراتژی شرکتی (Corporate Strategy) و استراتژی واحد کسب‌وکار (Business Unit Strategy.) استراتژی شرکتی شامل سه انتخاب کلیدی است که باید توسط مدیرعامل و اعضای هیأت‌مدیره (مدیریت ارشد سازمان در یک کلام) انجام شود:

۱- چه شایستگی‌های کلیدی باید باعث تمایز شرکت ما بشوند؟

۲- مزیت نسبی (Comparative Advantage) شرکت ما، در خلق ارزش افزوده در حوزه‌‌ی کسب‌وکار منحصر به‌فردش باید چه چیزی باشد؟ توضیح این‌که مزیت نسبی به‌معنی توان‌مندی کسب‌وکار در فروش محصولات/خدمات با پایین‌ترین قیمت بازار نسبت به رقبا است که موجب ایجاد حاشیه‌ی سودی باثبات‌تر می‌شود. به‌عبارت به‌تر هر چقدر تولید برای ما از رقبای‌‌‌مان ارزان‌تر تمام شود، مزیتی در حاشیه‌ی سود نسبت به آن‌ها خواهیم داشت و می‌توانیم با فروش به قیمت‌های بازار، سود بیش‌تری به‌دست بیاوریم یا این‌که از فروش ارزان‌تر به‌عنوان استراتژی رقابتی استفاده کنیم. مزیت مقایسه‌ای باعث تعیین حوزه‌های تمرکز کسب‌وکار شرکت می‌شود: به‌تر است شرکت در کسب‌وکارهایی فعالیت کند که در آن‌ها پایین‌ترین حاشیه‌ی میان هزینه‌ی تولید و قیمت فروش را داشته باشد. بنابراین منظور از این سؤال می‌تواند این باشد: چه مزیت نسبی در حوزه‌های کسب‌وکاری‌مان داریم یا می‌توانیم ایجاد کنیم؟

۳- در چه کسب‌وکارهایی باید فعالیت کنیم؟ طبیعتا در کسب‌وکارهایی که در آن‌ها مزیت نسبی داریم!

کمی پیچیده به‌نظر می‌رسد؛ اما اصل داستان خیلی ساده است. به این جمله توجه کنید: شایستگی‌های کلیدی باعث ایجاد مزیت نسبی می‌شوند و شرکت باید در کسب‌وکارهایی فعالیت کند که مزیت نسبی دارد! دو مسیر در این‌جا داریم:

۱- شرکت شایستگی‌های کلیدی موجود را تعیین و براساس آن مزیت نسبی خود و در نهایت کسب‌وکارهای محل فعالیت خود را شناسایی می‌کند؛

۲- شرکت ابتدا کسب‌وکارهای محل فعالیت خود را تعیین می‌کند، سپس با تعیین مزیت‌های نسبی مورد نیاز برای آن کسب‌وکارها، در نهایت به شایستگی‌های کلیدی مورد نیاز برای فعالیت در آن کسب‌وکارها می‌رسد و آن‌ها را در سازمان خود ایجاد می‌کند.

نکته‌ی مهم این است که تصمیماتی که در سطح استراتژی شرکتی گرفته می‌شود هم‌چون چتری بر تمامی تصمیمات و اقدامات بلندمدت، میان‌مدت و روزمره‌ی مدیران و نیروی انسانی سازمان سایه می‌اندازد.

به‌همین شکل در سطح استراتژی واحد کسب‌وکار نیز سه سؤال کلیدی وجود دارد:

۱- کدام مشتری باید تعیین‌کننده‌ی بازار هدف ما باشد؟ کسب‌وکارها اگر بتوانند محصولات یا خدماتی را به مشتریان عرضه کنند که خود مشتریان خواستار آن‌ها هستند، می‌توانند رضایت مشتریان خود را جلب کنند. احتمال خرید یک مشتری از کسب‌وکاری که از آن راضی بوده‌ است بالاتر است و این موضوع خود به افزایش فروش و سودآوری خواهد انجامید. بنابراین لازم است طی فرایند بخش‌بندی بازار و مشتریان، یک یا چند گروه تقریبا همگن از مشتریان بالقوه‌ی ارزش افزوده‌ی کسب‌وکار با توجه به نیازها و ویژگی‌های آن‌ها شناسایی شوند.

۲- چه پیشنهاد ارزشی (Value Proposition) محصول/خدمت ما را در دیدگاه آن مشتری متمایز می‌سازد؟ ارزش پیشنهادی دلیل ترجیح محصولات و خدمات یک کسب‌وکار نسبت به دیگری توسط مشتریان آن است. هر ارزش پیشنهادی متشکل از بسته‌ای منتخب از محصولات و خدمات مرتبط با نیازهای یک بخش خاص از مشتریان است. بنابراین منظور از ارزش پیشنهادی، مجموعه‌ای منافع است که شرکت به مشتریان خود پیشنهاد می‌دهد. ارزش پیشنهادی هم می‌تواند نوآورانه و جدید باشد و هم می‌تواند مشابه ارزش‌های موجود بازار اما دارای ویژگی‌های متمایز و برتر باشد.

۳- چه چیزهایی می‌تواند باعث شود کسب‌وکار ما در ارائه‌ی پیشنهاد ارزش تعیین شده از تمامی رقبای خود به‌تر و برتر باشد؟پاسخ مزیت‌های رقابتی است. وقتی از ارزش محصول یا خدمت سخن به میان می‌آید، معمولا همه به یاد قیمت و ارزش پولی محصول می‌افتند. این درست است که در نهایت همه چیز با “پول” سنجیده می‌شود؛ اما تمامی ارزش محصول یا خدمت با این نوع نگاه نمایان نمی‌شود. چه بسیارند محصولاتی که حتی با قیمت بسیار پایین خریداری نمی‌یابند و چه اندک‌اند محصولاتی که هر قیمتی داشته باشند، صفی طولانی برای خرید آن‌ها ایجاد می‌شود. به‌نظر می‌رسد در این میان حلقه‌ی مفقوده‌ای وجود دارد: چرا این اتفاق رخ می‌دهد؟ مشتری برای خرید کردن، تنها براساس قیمت یا ارزش پولی تصمیم نمی‌گیرد؛ اگر چه این عامل، در تصمیم نهایی مشتری بسیار کلیدی است. اما چه عوامل دیگری در تصمیم نهایی مشتری برای قضاوت در مورد ارزش‌مندی محصول یا خدمت مؤثرند؟ پاسخ به این سؤالات، مشخص‌کننده‌ی مزیت‌های رقابتی کسب‌وکار هستند.

تدوین استراتژی به‌زبان ساده چیزی ز پاسخ‌گویی به سؤالات فوق نیست! اما این‌که چرا ماجرا در دنیای واقعی چنان پیچیده می‌شود که کسی از آن سر در نمی‌آورد (!) داستان دیگری است که شاید در آینده به آن‌ پرداختم.

مطلب مشابه استراتژی کسب درآمد:

استراتژی بازاریابی برای کسب درآمد

بررسی آینده تبلیغات دیجیتال و کسب و کار آنلاین

 بررسی آینده تبلیغات دیجیتال و کسب و کار آنلاین

تبلیغات آنلاین و دیجیتال هر روز در حال رشد است و کسب درآمد از طریق آنها روز به روز در حال افزایش هست. تبلیغات آنلاین از طریق سایتهای بزرگی چون گوگل، یاهو ، فیسبوک و.. مبین درآمد زایی زیاد آن است ولی در سالهای اخیر به نظر می رسد که تبلیغات دیجیتال و کسب و کار از طریق موبایل به شدت در سال رشد است در اینجا می خواهیم هفت روند بزرگ و چشمگیر که آینده تبلیغات دیجیتال و کسب درآمد آنلاین را می سازد بیان کنیم.

 

گزارش سالانه Internet Trends به قلم ماری میکر (Mary Meeker) از جمله گزارش‌هایی است که در حوزه صنعت فناوری بسیار به آن توجه می‌شود. مطالب ارائه‌شده سال جاری نیز حاکی از رشد موبایل، به خصوص در پلتفرم‌های اجتماعی است که در حال حاضر بخش اعظم هزینه تبلیغات و زمان صرف‌شده توسط کاربران را در اختیار دارند. در این مقاله به هفت نکته از جالب‌ترین آمارها می‌پردازیم که از میان بیش از ۲۰۰ اسلایدی که خانم میکر در کنفرانس برنامه‌نویسی Re/code ارائه کرد، انتخاب شده‌اند.

۱٫ درآمد حاصل از تبلیغات دسکتاپ نسبتاً ثابت و درآمد حاصل از تبلیغات موبایل در حال انفجار است 
بازاریاب‌ها از شنیدن این عبارت که «امسال سال موبایل» است، خسته شده‌اند، اما مطالبی که میکر ارائه داده‌است، نشان می‌دهد که درآمد حاصل از تبلیغات موبایل بسیار بیشتر از دستکاپ است. درآمد حاصل از تبلیغات اینترنتی به ۶۰ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۵ رسید که در مقایسه با سال ۲۰۱۴، افزایش ۲۰ درصدی داشته است. درآمد حاصل از تبلیغات موبایل ۶۶ درصد رشد کرده است که در خصوص دسکتاپ این مقدار تنها به پنج درصد می‌رسد.


شکل ۱: تبلیغات اینترنتی در آمریکا بین سال‌های ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۵

در ضمن، مصرف‌کنندگان ۲۵ درصد وقت خود را صرف موبایل‌هایشان می‌کنند که ۱۲ درصد بودجه تبلیغات را تصرف می‌کند. طبق ارزیابی میکر، این یعنی فرصت بکر ۲۱ میلیارد دلاری برای برندهای آمریکایی که خود را با نحوه استفاده مردم از رسانه همگام کنند. در مقایسه با موبایل، مصرف کنندگان ۲۲ درصد وقت خود را صرف دسکتاپ‌هایشان می‌کنند و تبلیغ‌کنندگان ۲۳ درصد بودجه را به تبلیغات دسکتاپ اختصاص می‌دهند.

۲٫ این بازی گوگل و فیسبوک برای برنده شدن است
دوست داشته باشید یا نه، مارک زاکربرگ، نیروی مخرب تبلیغات را ایجاد کرده است. بین سال‌های ۲۰۱۴ و ۲۰۱۵، درآمد حاصل از تبلیغات فیسبوک ۵۹ درصد رشد داشت و بخش عمده این تبلیغات در دستگاه‌های موبایل انجام می‌گرفت. در ضمن، درآمد حاصل از تبلیغات گوگل در همان دوره زمانی ۱۸ درصد بود. به نظر می‌رسد درآمد گوگل در مقایسه با فیسبوک ناچیز باشد، اما تمام دستگاه‌های پخش دیجیتال دیگر، به ۱۳ درصد رشد کل کمک کردند. گوگل و فیسبوک با هم ۷۶درصد رشد تبلیغات اینترنتی را در اختیار داشتند.


شکل ۲: درآمد حاصل از تبلیغات و نرخ رشد (%) گوگل در مقابل فیسبوک و دیگران. آمریکا؛ سال ۲۰۱۴-۲۰۱۵

۳٫ مصرف‌کنندگان از تبلیغات آنلاین ناراضی هستند
گزارش‌های میکر، شامل داده‌هایی از شرکت ویدیویی Unruly بود که نشان می‌داد رونق تبلیغات آنلاین برای مصرف‌کنندگان اصلاً جالب و شگفت‌انگیز نیست. ۹۲ درصد از ۳۲۰۰ کاربر اینترنت عنوان کرده‌اند که قصد دارند از مسدودکننده‌های تبلیغات (ad blocker) استفاده کنند و ۶۲ درصد مردم گفته‌اند که تبلیغات ابتدای فیلم موجب ناراحتی آن‌ها می‌شود. همچنین مطالعات نشان دادند که ۸۱ درصد تبلیغات ویدیویی بی‌صدا هستند و برای آنکه صدا پخش شود، مصرف‌کنندگان باید روی آن‌ها کلیک کنند.

۴٫ قوانین موبایل برای مسدود کردن تبلیغات
میکر، همچنین در خصوص مسدود کردن تبلیغات، تحقیقات جدیدی از PageFair ارائه کرد که نشان می‌داد ۴۰۰ میلیون کاربر در سطح جهان تبلیغاتی را که در وب موبایل عرضه می‌‌شود، مسدود می‌کنند که این تعداد در کاربران دسکتاپ به ۲۰۰ میلیون نفر می‌رسد.


شکل ۳: کاربران جهانی استفاده‌کننده از مسدودکننده‌های تبلیغات در وب (موبایل+ دسکتاپ)

از آنجا که فناوری PageFair به ناشران کمک می‌کند تا درباره مسدودکننده‌های تبلیغات کار کنند و مسدودکنندگان تبلیغات موبایل تنها یک سال است که فعالیت خود را آغاز کرده‌اند، به این نتایج باید با شک و تردید نگریست.

۵٫ هرچه کوتاه‌تر بهتر
میکر برای نشان دادن نحوه عملکرد ویدیوهای کوتاه در موبایل، به دو کمپین Snapchat -کمپینی برای Spotify و کمپینی برای Universal Pictures’Furious 7 – از سال گذشته اشاره کرد.
Universal در مارچ ۲۰۱۵ حامی مالی فستیوال موسیقی آلترا میامی بود که بیش از ۱۴ میلیون بازدید داشت. در ماه دسامبر، Spotify به دلیل راه انداختن کمپینی در بخش Discover که برجسته‌ترین هنرمندان سال را اعلام می‌کرد، حق اشتراک را تا  تقریباً ۳۰ درصد افزایش داد.

۶٫ نسل هزاره همچنـان در فیسبوک هستند
با وجود گزارش‌های پی‌درپی که فیسبوک را مناسب نوجوانان و جوانان نمی‌دانند، طبق داده‌هایی از comScore که میکر به اشتراک گذاشته، این پلتفرم اجتماعی همچنان در دسترس اکثر نسل هزاره است. این داده‌ها میانگین ماهیانه دقایقی را که هر بازدیدکننده در شبکه‌های اجتماعی حضور می‌یابد، اندازه‌گیری می‌کند؛ فیسبوک، اینستاگرام و اسنپ‌چت، مدعی بیشترین دسترسی هستند.


شکل ۴: نفوذ مخاطبان دیجیتال در رده سنی ۱۸ تا ۳۴ سال در مقابل تعامل شبکه‌های اجتماعی پیشرو در آمریکا

جالب است که با وجود آنکه این مقدار در وب‌گاه تامبلر متعلق به یاهو، به کمی بیشتر از ۲۰ درصد در ۱۸ تا ۳۴ساله‌ها می‌رسد، میانگین حضور هر کاربر در این شبکه اجتماعی ۲۰۰ دقیقه است. در ضمن این میزان در توییتر به بیش از ۵۰ درصد نسل هزاره می‌رسد، درحالی‌که میانگین زمان‌سپری‌شده در این شبکه اجتماعی به‌طور چشمگیری کمتر است.

۷٫ چت آینده است
برندهای تجاری بنا به دلایل واقعی، بازاریابی مبتنی بر چت و روبات‌ها را با آغوش باز می‌پذیرند. چارتی که در شکل شماره پنج آمده است، رشد سریع واتس‌اپ، فیسبوک مسنجر و ویچت را در شش سال گذشته و نحوه مقایسه آن‌ها با اینستاگرام، توییتر و لینکدین را نشان می‌دهد.


شکل ۵:‌ کاربران فعال ماهانه در شبکه‌های اجتماعی و مسنجرها، سال‌‌های ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۵

اهمیت برند فلانکر در کسب و کار

اهمیت  برند فلانکر در کسب و کار

دنیای کسب و کار و کسب درآمد همواره با ترفندهای نوین و جالب سر و کار دارد . شرکت های بزرگ و برندهای معروف برای حفظ بازار و جذب مشتری از شیوه های مختلف بازاریابی استفاده می کنند تا همچنان در راس هرم کسب درآمد باشند و این می تواند درس مهمی برای همه کارآفرینان جدید و  بازاریابان باشد . یکی از ترفندها و سیاست های جالب و یا به عبارتی بهتر استراتژیک برندها در بازار کسب و کار استفاده از برندفلانکر است استراتژی جالب که کسب درآمد را برای برندهای بزرگ حفظ می کند. در اینجا قصد دارم تا برند فلانکر و چگونگی کمک آن به کسب و کار را شرح دهم:

بیایید فرض کنیم شما مدیر یک برند خاص و معروف با قیمت و کیفیت نسبتا بالا مانند اپل،هستید و مشتریان خاص خود را دارید. اما متوجه می‌شوید که محصولات شما در برخی کشورها مانند هند و چین به دلیل قیمت بالا با کاهش درخواست مواجه می‌شوند. در اینجا اگر شما محصول جدیدی را  (به عنوان مثال : آیفون ۵c‌) ویژه مشتریانی که نیازمند برند اپل با قیمت کمتر هستند معرفی کنید، بازار خود را توسعه داده‌اید. در واقع از استراتژی برند فلانکر استفاده کرده‌اید.

برند فلانکر نوعی استراتژی است که توسط یک شرکت بزرگ برای ورود به بازار وسیع‌تر استفاده می‌شود. این برند برای رقابت، بدون آسیب رساندن به سهم اقلام موجود در بازار، برای گروه هدف خاصی از مصرف‌کنندگان اجرا می‌شود. همچنین این استراتژی مولتی برندینگ نیز نام گرفته است.

برند فلانکر مهم است زیرا به یک شرکت اجازه می‌دهد تا بخش‌های مختلف بازار را جذب کند و کسب‌وکار را گسترش دهد. استراتژی برند فلانکر زمانی اثر بخش است که با یک برنامه کامل و آماده بازاریابی، اجرا شود.

بخش اصلی برند باید حاوی اکثر مصرف‌کنندگان باشد. برند جدید می‌تواند مجموعه‌ای متفاوت ازمنافع و ویژگی‌های محصول کاربران دیگری را جذب کند.

 

برخی مزایای استراتژی برند فلانکر :‌

* بدست آوردن سهم بیشتری از بازار برای شرکت

*توسعه هیجان در شرکت بوسیله نظارت بر فروش برندهای مختلف

*ورود به بازاری نو با پتانسیل بالا

 

یکی دیگر از موارد استفاده از استراژی برند فلانکر توسط «پراکتر اند گمبل» اجرا شد.

پراکتر اند گمبل ( p&g) در زمینه مواد شوینده بسیار موفق است. با درخواست مصرف‌کنندگانی که خواستار مواد شوینده ارزان‌تر بودند ، این شرکت یک شوینده ارزان قیمت و با کیفیت کمتر از شوینده قبلی در قالب برند جدید به بازار عرضه کرد و توانست سهم قابل توجهی از مواد شوینده ارزان قیمت را بدست آورد.

البته به این موضوع توجه داشته باشید که برند فلانکر برای همه نیست، اگر می خواهید ببینید که این استراژی برای شما قابل استفاده است یا نه به این ۴ سوال پاسخ دهید:

 

۱- آیا برند من به اندازه کافی قابل تغییر است ؟ (برای مثال اگر شما مدیر یک شرکت غذایی مانند کاله باشید می‌توانید به راحتی از این استراتژی استفاده نمایید؛ اما اگر مدیر یک شرکت نرم افزاری باشید، این استراتژی چندان برای شما کاربرد ندارد. )

۲- برند جدید چه ویژگی هایی باید داشته باشد که سهم قابل توجهی از توجه مشتریان را جذب کند؟

۳- برند جدید چه تاثیری بر برند قبلی خواهد داشت؟‌ آیا آنرا گسترش می‌دهد یا تخریب می‌کند؟

۴- برند جدید چه تاثیری بر برندهای رقیب خواهد داشت؟

آموزش برندسازی دیجیتالی با جیب خالی برای کسب و کارهای کوچک

آموزش برندسازی دیجیتالی با جیب خالی برای کسب و کارهای کوچک

دنیای کسب و کار آنلاین و کسب درآمد از اینترنت به دلیل وسعت فراوان می توان هر کاری انجام داد به شرطی که هوشمندانه وارد شد. برند شدن و برندسازی در دنیای کنونی با هزینه های بسیاری همراه است و شرکتهای بزرگ و معتبر با سعی و تلاش فراوان به آن دست یافتند . در دنیای مجازی می توان با دست خالی برای کسب و کارهای کوچک خود برندسازی دیجیتالی کرد و شخصیت دیجیتالی  جهت اطمینان و اعتماد مشتری ایجاد کرد. در اینجا قصد دارم تا راهنمای برندسازی دیجیتالی را با کمترین هزینه و بیشتری کارایی و درآمدزایی بیان کنم:

برای آنکه استارتاپ یا کسب و کار کوچک شما روی پلتفرم‌های مختلف، برند دیجیتالی یکپارچه و منسجمی داشته‌باشد، ارتباط گرفتن با مشتریان، رؤیت‌پذیری در فضای آنلاین، و بالا بردن اعتبار آن از اهمیت زیادی برخوردارند. اما خلق چنین برندی به اذعان بسیاری از شرکت‌های تبلیغاتی گران تمام می‌شود. اگر منابع شرکتتان محدود باشند، و به ویژه تازه کار خود را شروع کرده‌باشید، فرایند مذکور می‌تواند نگران‌کننده و چالش‌برانگیز باشد.

اما Juntae DeLane، مؤسس انستیتو برندینگ دیجیتال می‌گوید هر شرکتی می‌تواند فارغ از میزان منابعی که در اختیار دارد برندسازی دیجیتال خود را آغاز کند. مؤسسه‌ی او به افراد و سازمان‌ها کمک می‌کند هویت، اعتبار و حضور دیجیتالی خود را تقویت کنند.

جونتای برخی از بهترین و اثربخش‌ترین ترفندهای خود را با کارآفرینان، دارندگان کسب و کارهای کوچک، فری‌لنسرها و هر کس دیگری که می‌خواهد بدون صرف هزینه‌ی آنچنانی، برند دیجیتالی قابل اتکایی برای خود خلق کند به اشتراک گذاشته‌است.

۱- برای تولید محتوا شریک بیابید

کسی که با شما مخاطب و منافع مشترک دارد می‌تواند به خلق محتوای مشترک در کنار شما علاقه نشان دهد. محتوای مشترکی که از آن صحبت می‌کنیم می‌تواند از پست‌های متنی گرفته تا اینفوگرافیک یا ویدیو متغیر باشد.

جونتای می‌گوید با کار کردن در کنار کسی که از قبل پلتفرمی برای این کار داشته قادر خواهید بود برند و تخصص خود را در معرض دید جمعی از مخاطبان آماده قرار دهید و با همفکران خود در همان حوزه ارتباطات مفیدی برقرار کرده و آن را حفظ کنید.

۲- پادکست‌ها و تولیدکننده‌هایشان را دریابید

استقبال گسترده‌ای که ظرف سال‌های اخیر از پادکست و محتوای صوتی شده است به آن معناست که احتمالاً در حوزه‌ی دنجی که برای فعالیت خود در نظر گرفته‌اید نیز پادکست یافت می‌شود. با تولیدکنندگان پادکست‌های مرتبط با حوزه‌ی فعالیت خود ارتباط بگیرید و برای آنان توضیح دهید چگونه با دانش و تجربه ی خود می توانید برای مخاطبانشان ارزش آفرین شوید.

اگر آنها نیز شما را برای مصاحبه انتخاب کنند، می توانید از این طریق با مشتریان بالقوه ی متعددی ارتباط بگیرید و داستان خود را برایشان شرح دهید. برای این منظور، گزیده ی مناسبی از تخصص یا تجربه ی خود را آماده داشته باشید تا به عنوان نمونه به مخاطبان یاد شده ارائه کنید.

۳- از بهترین منابع حوزه‌ی فعالیت خود استفاده کنید

اگر هنوز بودجه‌ی لازم برای تولید محتوای با اصالت در اختیار ندارید، می‌توانید به سراغ معتبرترین منابع حوزه‌ی فعالیت خود بروید و محتوای آنان را به اشتراک بگذارید. به گفته ی جونتای، این کار حداقل از یک طرف نشان می‌دهد اطلاعاتتان در صنعت مورد نظر به روز است، و از طرف دیگر برای دنبال کنندگان و مخاطبانتان ارزش آفرین می‌شود.

می‌توانید برای دنبال کردن کلمات کلیدی مد نظر خود از قابلیت Google Alerts یا اکانت‌های مرتبط در شبکه‌های اجتماعی استفاده کنید تا به سرعت از محتوایی که در زمینه ی تخصصی‌تان منتشر می‌شود آگاهی یابید. حتماً حواستان باشد منابع مورد استفاده در پست هایتان را تگ کنید.

۴- در گفتگو های مجازی رویدادهای مورد نظر شرکت کنید

اگر هنوز بودجه‌ی لازم برای شرکت در کنفرانس‌ها و همایش‌های صنعت خود را در اختیار ندارید یا از اعتبار کافی برای رفتن به روی صحنه برخوردار نیستید، لااقل می‌توانید در گفتگو های آنلاینی که درباره ی این رویداد ها صورت می‌گیرد شرکت کنید. جونتای توصیه می‌کند برای آنکه از دور در رویدادهای مورد نظر خود شرکت داشته باشید، از هشتگ استفاده کنید، فهرست یا بیوگرافی افراد تأثیرگذار و سخنرانان شرکت کننده را برای بقیه منتشر کنید، با الهام از موضوعات و سخنرانی های رویداد مورد نظر تولید محتوا کنید و به صورت زنده در مورد آن پست بگذارید.

۵- محتوای گرافیکی خلق کنید

به طور قطع افراد و سازمان های متعددی در صنعت شما وجود دارند که تحقیق می کنند. شما نیز می توانید از نتایج تحقیقات آنها برای تولید اینفوگرافیک و نمودارهای گرافیکی پرطرفدار و مزین به برند خود استفاده کنید. حتی اگر در زمینه های گرافیکی استعداد خاصی ندارید، ابزارهای متعددی وجود دارند که می‌توانند در ساخت سریع اینفوگرافیک به شما کمک کنند.

سپس می‌توانید محتوای گرافیکی خود را روی شبکه‌های اجتماعی مثل فیسبوک، توییتر، اینستاگرام یا هر پلتفرمی که مناسب تشخیص می دهید منتشر کنید تا توجه کاربران اینترنت را به خود معطوف دارید و بازدیدکنندگان تازه‌ای برای وبسایت یا وبلاگ خود دست و پا کنید.

۶- در شکل های مختلف به بازتولید محتوای خود بپردازید

جونتای می گوید: «وقتی منابعتان محدود باشند، باید از آنچه که در اختیار دارید نهایت بهره را ببرید». از هر دارایی دیجیتال خود به هر چند روشی که امکانش وجود دارد استفاده کنید: مثلا پست وبلاگی خود را به صورت اینفوگرافیک در بیاورید، و سپس هر یک از آمارهای موجود در آن را به صورت توییتی جداگانه منتشر کنید. مصاحبه‌ی پادکستی خود را به صورت متن دربیاورید و در قالب یک پست وبلاگی منتشر کنید. صحبت‌های مهمی که در این مصاحبه‌ها شده را نیز به صورت نقل قول روی شبکه‌های اجتماعی به اشتراک بگذارید.

مطلب مشابه برندسازی آنلاین:

شخصیت دیجیتالی کسب و کار و کسب درآمد