در مقالات قبلی درباره استراتژی و تعریف آن در کسب و کار مطلبی نوشتیم :
و یا در اینجا استراتژی کسب درآمد:
استراتژی بازاریابی برای کسب درآمد
هر کارآفرین و یا شروع کننده کسب و کار می تواند با توجه به شرایط و ایده خود استراتژی خاص و متمایز از بقیه را برای خود در کسب درآمد لجاظ کند. این استراتژی ممکن است برای رشد باشد و یا قیمت گزاف و یا هر چیز دیگر باشد در هر حال استراتژی آن شرکت تعیین کننده سیاست کاری برای کسب و کار و افزایش درآمد است قبل از پرداختن به انواع استراتژی در کسب و کار و یا کسب درآمد ، یک کارآفرین باید آگاهی کامل نسبت به استراتژی و انواع آن داشته باشد تا در کسب و کار خود موفق باشد.
یک شرکت کوچک میتواند بسته به موقعیتی که دارد، از چندین مورد از انواع استراتژی های کسب و کار استفاده کند. به عنوان مثال، شرکتهای استارت آپ ممکن است در مقایسه با شرکتهایی که به ثبات رسیدهاند، با چالشهای مختلفی روبهرو شوند. بنابراین، استراتژیهای کسب و کاری که آنها به کار میبرند ممکن است با استراتژی مورد استفادهی رقبای کلیدیشان فرق داشته باشد. چهار نوع استراتژی کسب و کار وجود دارند که عبارتند از: رشد، تمایز محصول، قیمتگذاری گزاف ، و استراتژی تحصیل.
استراتژی رشد مستلزم معرفی محصولات جدید یا اضافه کردن مشخصههای جدید به محصولات موجود است. گاهی اوقات، یک شرکت کوچک ممکن است مجبور شود خط تولید خود را تغییر یا افزایش دهد تا بتواند پا به پای رقبایشان جلو برود. در غیر این صورت، مشتریان ممکن است استفاده از فناوری جدید یک شرکت رقیب را شروع کنند. به عنوان مثال، شرکتهای تلفن همراه دائما ویژگیهای جدید اضافه میکنند یا فناوریهای جدید را کشف میکنند. شرکتهای تلفن همراه که پا به پای تقاضای مشتریان پیش نمیروند، در میدان کسب و کار دوام زیادی نمیآورند. شرکتهای کوچک نیز ممکن است با پیدا کردن یک بازار جدید برای محصولاتشان، یک استراتژی رشد اتخاذ کنند. گاهی اوقات، شرکتها به طور تصادفی بازارهای جدیدی برای محصولات خود پیدا کنند. به عنوان مثال، یک تولیدکنندهی کوچک صابون ممکن است از طریق تحقیقات بازاریابی کشف کند که کارگران صنعتی محصولات این شرکت را دوست دارند. از این رو، این شرکت میتواند علاوه بر فروش صابون در فروشگاههای خردهفروشی، صابونها را در ظروف بزرگتر برای کارخانه و کارگران کارخانه بستهبندی کند.
شرکتهای کوچک اغلب زمانی از استراتژی تمایز محصول استفاده میکنند که یک مزیت رقابتی دارند، از جمله کیفیت یا خدمات برتر. به عنوان مثال، یک تولیدکنندهی کوچک دستگاه تصفیهی هوا ممکن است خود را از رقبایاش با طراحی مهندسی برتری که دارد متمایز کند. بدیهی است که شرکتها از استراتژی تمایز محصول برای جدا کردن خودشان از رقبای اصلی استفاده میکنند. با این حال، با توجه به مقالهی « استراتژی عمومی پورتر» در وبگاه کوئیک امبیاِی (QuickMBA.com) استراتژی تمایز محصول همچنین میتواند به شرکت کمک کند که وفاداری به برند (نام تجاری) ایجاد کند.
۳٫ استراتژی قیمتگذاری گزاف
شامل تعیین قیمت بالا برای یک محصول، به ویژه در مرحلهی مقدماتی چرخهی زندگی آن محصول است. یک شرکت کوچک استراتژی قیمتگذاری گزاف را استفاده میکند تا به سرعت هزینههای تولید و تبلیغات آن محصول را جبران کند. با این حال، کالای مورد نظر باید ویژگی خاصی برای مصرفکنندگان داشته باشد تا بابت آن پول گزافی پرداخت کنند. معرفی یک فناوری جدید میتواند مثالی برای این استراتژی باشد. ممکن است یک شرکت کوچک نخستین شرکتی باشد که نوع جدیدی از پانلهای خورشیدی را ارائه میدهد. از آنجا که این شرکت تنها مرجع فروش محصول ذکر شده است، مشتریانی که واقعا پانلهای خورشیدی را میخواهند، ممکن است هر قیمتی را برای خریداری آن بپردازند. با توجه به گزارش« آژانس مدیریت مشاغل کوچک» یکی از مضرات قیمتگذاری گزاف این است که تقریبا به سرعت، منجر به جذب رقابت میشود. شرکتهای مختلف ممکن است متوجه سودی که این شرکت به جیب میزند بشوند و همان محصول را تولید کنند؛ البته به این شرط که فوت و فن فناوری آن را بدانند.
یک شرکت کوچک با سرمایهی اضافی ممکن است استراتژی تحصیل را برای بهدست آوردن مزیتی رقابتی استفاده کند. استراتژی تحصیل مستلزم خرید یک شرکت دیگر یا یک یا چند خط محصول از آن شرکت است. به عنوان مثال، یک خرده فروش مواد غذایی در سواحل شرقی ممکن است یک فروشگاه زنجیرهای مواد غذایی همتراز را در ایالتهای غرب بخرد تا عملکردش را توسعه بدهد.
دامپینگ در کسب و کار و درآمد
خیانت بزرگی بنام دامپینگ در جامعه در حال وقوع است. هوشیار باشید.
یک
فروشگاه زنجیره ای را تجسم کنید. بسیار بزرگ. بسیار شیک. وارد محله ای می
شود. محله ای با مردمانی از طبقه متوسط. نبش اصلی ترین چهار راه محله،
زمینی به وسعت 10 هزار مترمربع را می خرد. آن را در هفت طبقه می سازد. با
پله برقی، آینه ها و لامپ های زیبا.
خوشحالید نه؟
فروشگاه شروع به
کار می کند. تعداد زیادی از اهالی محل را هم استخدام می کند. ولی فقط چند
ساعت در هفته. مثلا روزی یکی دو ساعت. چه خاصیتی دارد؟ روشن است که وقتی
خانم خانه دو ساعت در فروشگاهی که با آن همه زلم زیمبو و رعایت قواعد
مارکتینگ چیده شده کار می کند، خرید روزانه اش را هم از همانجا انجام خواهد
داد. بخصوص که قیمت ها هم پائین تر از عباس آقای میوه فروش و حسین آقای
پارچه فروش است. حتی پائین تر از قیمت تمام شده! به این می گویند دامپینگ!
جالب اینکه خانم عباس آقا هم میوه اش را تازه از همان فروشگاه می خرد. چرا؟
چون عباس آقا سالها هرچه میوه بد داشته که کسی نخریده بوده به منزل آورده.
الان خانم عباس آقا خودش دارد کار می کند. با حقوق خودش حسرت سالیان را
از دلش در می آورد.
چند ماهی گذشته. کار و بار عباس آقا و حسین آقا
خراب است. درآمدشان اجاره مغازه شان را هم در نمی آورد. شاگرد مغازه اخراج
می شود و می رود در فروشگاه زنجیره ای استخدام می شود. هفته ای 10 ساعت.
ولی حقوق ساعتی اش بالاست. این حقوق ساعتی آنچنان توقع او را بالا برده که
جای دیگری نمی تواند کار پیدا کند.
دو سال گذشته. عباس آقا در شرف
ورشکستگی است. آخرین مقاومت ها را کنار می گذارد و مغازه را تعطیل می کند.
او نیز به فروشگاه زنجیره ای می رود و زیر دست شاگرد سابقش که حالا یکی از
انباردارهای فروشگاه است استخدام می شود. همسرش اما اخراج شده است. چون
انتظار داشته بعد از دو سال حقوقش یا دست کم ساعت کارش اضافه شود.
چهار
سال گذشته است. صاحب مغازه عباس آقا دو سال است اجاره ای نگرفته است. از
وقتی عباس آقا مغازه اش را خالی کرده یکی دو مستاجر عوض کرده که هیچکدام
بیش از یکی دو ماه دوام نیاورده اند. کاسبی نیست. مغازه ها را به قیمت
ارزانی می فروشد به یک بساز و بفروش.
سال پنجم دیگر محله مردمانی از
طبقه متوسط ندارد. حسین آقا و شاگردش هر دو کارگر ساختمانی هستند. قیمت های
فروشگاه زنجیره ای بالاست. سود هشتصد درصدی روی قیمت تمام شده کالا عادی
است. فروشگاه حقوق ساعتی را کم کرده. تعداد بیشتری را با ساعت های کمتر
استخدام کرده است.
سال هفتم. فروشگاه محله را به خاک سیاه نشانده. کسی
دیگر در آن محله پس اندازی ندارد. فروشگاه کالاهایش را به سایر شعبه ها
انتقال می دهد. این شعبه تعطیل است. مردم فقیر منطقه قدرت خرید از چنین
فروشگاه باکلاسی را ندارند!
این اتفاقی است که هر روز در آمریکا می
افتد. صاحب فروشگاه همان یک درصد است و ساکنین محله همان 99 درصد. فقرا
فقیرتر و پولدارها پولدارتر می شوند. شهردارهای مناطق و شهرهای کوچک هر روز
با التماس از مردم می خواهند که به جای خرید از فروشگاه های عظیم، از
بیزینس های محلی (عباس آقا و حسین آقا) خرید کنند. ولی اغلب مردم با همین
طرز فکر شما خریدشان را از غول های بزرگ انجام می دهند. شیک. ارزان!
از
خودتان بپرسید چرا اروپا غول های آمریکایی مثل والمارت را محدود کرده؟
جالب اینکه به دلیل همین محدودیت متهم به کمونیست بودن و مخالفت با تجارت
آزاد هم می شود.
نه دوست عزیز. هرکه ارزان می فروشد برای رضای خدا ارزان نمی فروشد!
اگر
چین سیب و پرتقالش را با ضرر وارد کشورتان می کند و ارزانتر از باغدار شما
میفروشد برای این است که می خواهد باغدار باغش را نابود کند و ویلا بسازد.
اگر چین پیراهن مردانه را در تهران می فروشد 5000 تومن و شما برای دوختن
همان پیراهن باید 10 هزار تومن مزد بدهی، فقط به دلیل ارزانی نیروی کار
چینی نیست! بلکه دارد دامپینگ می کند! قضیه خیلی ساده است .
این قضیه متاسفانه دلیل اصلی تعطیلی کارخانجات اخیر است.
✍️برگرفته از پژوهش استاد جامعه شناسی دکتر جمالو
کسب و کار بدون مشتری معنا ندارد وجود مشتری است که به کسب درآمد و ادامه کسب و کار منجر می شود. لذا جذب مشتری از اصول اصلی کسب درآمد و بازاریابی می باشد . بدون توجه به جذب مشتریان و اهمیت وجدی آنها، هیچ کسب و کاری موفق نخواهد بود. در اینجا دو حالت باقی می ماند یکی اینکه ما مشتری های قدیمی و ثابت خود را حذف کنیم و اعتماد و وفاداری آنها را به کسب و کار خود حفظ کنیم و حالت دوم اینکه علاوه بر اینها ، باید مشتری جدید جذب کنیم جذب مشتری جدید در رشد کسب و کار و توسعه درآمدمان تاثیر دارد لذا در این مقاله قصد دارم تا ارزش واقعی جذب مشتری جدید در کسب درآمد را بدانیم.
بسیاری از صاحبان کسب و کارهای کوچک به اهمیت « برخورداری از مشتری دائمی خوب برای رونق کسب و کارشان» واقف نیستند. شاید عجیب به نظر آید، اما بسیاری از صاحبان کسب و کارهای کوچک به اهمیت « برخورداری از مشتری دائمی خوب برای رونق کسب و کارشان» واقف نیستند.
با بررسی این موضوع، شما به یک دیدگاه روشن برای جذب یک مشتری دائمی از طریق سرمایهگذاری یا خطرپذیری خواهید رسید. این بررسی، اهمیت حفظ مشتریان موجود و جلب رضایت آنها برای کسب و کارتان را مشخص خواهد کرد. هزینهی حفظ مشتری و حتی گسترش ارزش مشتری، بسیار کمتر از جذب یک مشتری جدید است.
برای تعیین ارزش واقعی جذب مشتری جدید ، برای سوالات زیر پاسخ مشخصی داشته باشید:
این محاسبات را میتوان در معاملات یا بازدیدکنندگان بهصورت هفتهای، ماهانه یا سالانه بیان کرد، البته به نوع فعالیت شما نیز بستگی دارد.
ما این درصد را « ضریب تبدیل» مینامیم. این ضریب تبدیل، بدون شک بسته به اینکه چگونه این مشتریان جدید جذب شدهاند، متفاوت است. به عنوان مثال، کسی که برای نخستین بار با استفاده از کوپن تخفیف قیمت خرید میکند، در مقایسه با شخصی که به توصیههای شخصی یک دوست خرید کرده است، احتمال کمتری دارد مشتری دائمی شما شود. برای اینکه محاسبات دقیقتر باشد، برای محاسبه این اطلاعات میتوانید از معیارهای مختلف و سپس محاسبهی میانگین استفاده کنید.
پس از جذب مشتری جدید، آن مشتری قبل از ترک شما یا تغییر نظر یا صرفنظرکردن از خدمات و محصولات شما، چه مدت به خرید از شما ادامه خواهد داد؟ این مدت زمانی را میتوان به طور کلی در بازهی ماه یا سال تشریح کرد. این دورهی زمانی سخت محاسبه میشود، اما تمام تلاش خود را بکنید.
۵. چه تعدادی از مشتریان جدید توسط مشتریان فعلی به شما مراجعه کردهاند؟
هنگامی که شما در مورد یک مشتری جدید اطلاعات جمعآوری میکنید، از آنها بپرسید که در مورد شما چگونه اطلاع یافتهاند؟ یک پاسخ ممکن میتواند این باشد: “توصیه شده توسط یک دوست”.
به منظور فهم میزان تاثیر مشتری جدید دائمی در فروش ناخالص شما در یک سال، شما به ارائهی تشریح روشن از «مشتری جدید دائمی» نیاز دارید. از طریق یک ممیزی دقیق میتوانید این اطلاعات را تعیین کنید. بدیهی است، «خرید منظم یا دائمی»میتواند از چند بار در هفته یا چند بار در سال متغیر باشد. بنابراین، این معیارها را تعیین کنید. به عنوان مثال، کسب و کار مربوط به غذا میتواند حدود ۳ تا ۴ بار در ماه باشد در حالیکه در مورد یککسب و کار مهمتر ۳ تا ۴ مرتبه در سال منطقی است.
سپس میتوانید متوسط تعداد دفعات را با متوسط میزان مصرف مشتری خودتان ضرب کنید. ما از آمار متوسط مصرف یک مشتری، نه میانگین مشتری، استفاده میکنیم چرا که برای بازاریابی فروشگاههای محلی (LSM) این ارقام دقیقتر هستند.
برای روشنتر شدن موضوع به مثالی در اینباره توجه کنید: فرض کنید متوسط تکرار منظم خرید مشتری یکبار در هر هفته و میزان خرید متوسط ۱۰ دلار است. به سادگی با ضرب ۵۲ (هفتههای سال) به ۱۰ دلار، ارزش یک مشتری جدید دائمی ۵۲۰ دلار در سال برآورد میشود. آنچه مشهود است این است که، برخی کارفرمایان به ارزش این موضوع واقف نیستند و به راحتی از آن میگذرند.
سوال سادهای است، اما اجازه دهید آن را به صورت جزییات توضیح دهیم. فرض کنید شرکتی ۱ میلیون دلار در سال فروش دارد. هدف سال بعدی افزایش ۵ درصدی در فروش ناخالص، یعنی ۵۰، ۰۰۰ دلار فروش اضافی در مقایسه با سال گذشتهی آن است!.
هدف فروش ۵۰.۰۰۰ دلاری را بر ارزش یک مشتری دائمی (۵۲۰ دلار در سال) تقسیمکنید. پاسخ ۹۶.۱ است. شما به ۹۶.۱ مشتری جدید برای تحقق افزایش ۰۰۰، ۵۰ دلار فروش اضافی نیاز دارید.
یک نکتهی مهم دیگر در بررسی ارزش واقعی جذب مشتری جدید این است که چند درصد مشتریان (خریداران) که برای نخستین بار خرید میکنند، مشتریان دائمی جدید میشوند؟ براساس تجربهی ما، دستکم ۱۲ درصد تا حدود ۲۵ درصد، هر چند تا ۵۰ درصد برای مکانهای جدیدالتاسیس با کارکردهای عالی متغییر خواهدبود. نکتهی مهم این است که شما نباید بر حدس اصرار داشته باشید. پژوهش و تحقیقات به شما برای رسیدن به آمار دقیق برای تحقق اهداف فروش و مشخصکردن مسائل دیگر کمک خواهندکرد. حال با فرض اینکه تلاش شما نرخ تبدیل را ۲۵ درصد مشخص کرده باشد!. درنتیجه شما میدانید که به ۱۹۳ مشتری جدید دائمی برای رسیدن به اهداف خود نیاز دارید. بنابراین شما به چهار برابرکردن «خریداران جدید که برای بار اول از شما خریدکردهاند» برای رسیدن به ۱۹۳ مشتری دائمی نیاز دارید.
به عبارت ساده، با آوردن ۷۷۲ خریدار که برای بار اول خرید میکنند (در شرایط مناسب)، به احتمال بسیار زیاد به ۱۹۳ مشتری دائمی جدید خواهید رسید. آن ۱۹۳ نفر مبلغ ۰۰۰، ۵۰ دلار فروش در امسال و ۰۰۰، ۵۰ دلار در سال بعدی را محقق خواهندکرد. بنابراین هدف شما بهطور متوسط از بین ۶۴ و ۶۵ مشتری که برای بار اول در هر ماه از شما خرید میکنند تحقق خواهدیافت.
علاقمندان قبل از یارگیری فانتزی رتبهبندیهای ارائه شده توسط متخصصان را بررسی میکنند، اطلاعات خود را درمورد مصدومیت و پیشرفت بازیکنها بهروز میکنند، و حتی در یک یارگیری شبیهسازی شده شرکت میکنند تا بتوانند بهترین بازیکنهای ممکن را یارگیری کنند. حتی وقتی فصل آغاز میشود، عجیب نیست که برای بهبود تیمتان، بهدنبال راهنمایی گرفتن از انجمنهای برخط یا فانتزی بازهای دیگر باشید.
در کسبوکار هم باید درمورد شناسایی مخاطبان، شناختن رقبا، و چگونگی عرضهی کالا و خدمات تحقیق کنید. وقتی هیچچیز دیگری نتیجه نداد، در راهنمایی خواستن از یک پیشکسوت تردید نکنید.
فرض کنیم شما آرون راجرز و نیک فولز را در تیمتان دارید. ممکن است راجرز یک یا دو بازی داشته باشد که بهترین بازی او نباشد، ولی حتی اگر فولز چند بازی بسیار عالی داشته باشد باز هم شما راجرز را به خاطر فولز نیمکتنشین نمیکنید. وقتی تحتفشار قرار میگیرید، مجبور هستید بازیکنهای تازهکار را وارد میدان کنید و بگذارید بار تیم را به دوش بکشند.
در دنیای کسبوکار هم میتوان این را گفت. شما نه تنها باید برترین استعداد را شناسایی کنید، بلکه باید به آنها آزادیعمل بدهید و تشویقشان کنید تا با انگیزه و مشتاق بمانند. یک فرد مستعد مشتاق و باانگیزه شرکتتان را به مرحلهی بعد میبرد.
در طول فصل بازیکنانی هستند که فصلی بسیار عالی خواهند داشت. برای همین مهم است که حواستان به ویوروایر باشد تا سوپراستارهای آینده را پیدا کنید. حتی اگر یک ستاره دارید، میتوانید مهاجم یا دریافتکنندههای پاس دور بالقوه را پیدا کنید که با کمک آنها میتوانید تیمتان را به بازیهای سرنوشتساز حذفی برسانید.
همیشه چشمانتان را برای یافتن استعداد برتر در شرکت یا حتی صنعتتان باز کنید. نیازمندیهای شغلی یا شبکههای اجتماعی حرفهای را بررسی کنید. اگر بتوانید این ستارهی در حال ظهور را بهدست بیاورید، میتوانید افزایش بهرهوری و سودتان را ببینید.
در فاصلهی یارگیری و آغاز فصل فوتبال، ممکن است خیلی چیزها اتفاق بیفتد. مثلا، ممکن است بهترین دریافتکنندهی پاسدورتان در هفتهی سوم فصل مصدوم شود. بسته به شدت مصدومیت، ممکن است مجبور شوید او را کنار بگذارید، چون تا آخر فصل خارج از زمین است. ممکن است یکی از مهاجمهایی که یارگیری کردهاید چند شروع بد داشتهباشد، ولی شاید بخواهید او را نگهدارید، چون او دوباره خوب میشود و یکی از بهترین مهاجمهای بازی است.
هرچند، وقتی صحبت از کسبوکارتان میشود، ریسکهای بیشتری وجود دارد، ولی دانستن اینکه چه وقت بازیکنی را کنار بگذارید و چهوقت بازیکنی را نگهدارید، تقریبا همان کارآیی را دارد. آیا شما عضوی از تیم را که ضعیف عمل میکند نگهمیدارید؟ یا چون قابلیت پیشرفت دارند با آنها ادامه میدهید؟ لازم است فرآیندی بهجا و مناسبی داشتهباشید تا در این تصمیمگیریهای سخت به شما کمک کند.
اگر به فوتبال فانتزی علاقه دارید، احتمالا متوجه شدهاید که هر سال بازیکنهای ثابتی در بین ۱۰ یا ۲۰ رتبهی اول هستند. چرا؟ چون آنها در طول فصلهای قبل ثابت کردهاند بازیکنهای برتر میدان بازی هستند. هرچند اگر آن بازیکن درگیر مصدومیت بودهباشد یا به تیم جدیدی پیوستهباشد، ممکن است مثل همیشه بهرهور نباشد. همچنین باید بفهمید کدام بازیکنها همان ظرفیت فصلهای درخشان را دارند.
به عنوان صاحبان کسبوکار، برای اینکه جلوتر از رقبایتان باشید، باید بیشترین دادههای ممکن را تجزیهوتحلیل کنید. این یعنی نگاهکردن به دادههای قبلی برای بررسی ثبات، در نظرگرفتن همهی تغییرات، و استفاده از دادهها برای پیشبینی آینده است.
اگر میخواهید تیمتان را بهبود ببخشید، نقل و انتقال یکی از بهترین راههای دستیابی به آن است. پیشنهادکردن نقل و انتقال یک هنر است. باید منصف باشید و در ازای بازیکنهایی که میخواهید، بازکنهایی را از دست بدهید. مثلا، شما مهاجم یک سوم و دفاع یک چهارم پشتیبان در تیم جگوار را برای پیتون منینگ پیشنهاد نخواهید کرد. همچنین باید بااخلاق باشید. مثلا، فرض کنید ۲ بازیکن با نام آدرین پترسون در لیگ حضور دارند. اگر شما هنگام معامله با کسی نمیداند ۲ آدرین پترسون در لیگ حضور دارند، آگاهانه آدرین پترسون را که در بیرز است نقل و انتقال کنید، این کاملا غیر اخلاقی است. با این حال درمورد نقل و انتقال باید محکم باشید. اگر پیشنهاد یک مهاجم یک سوم و دفاع یک چهرم پشتیبان را درمورد منینگ دریافت کردید باید فورا آن را رد کنید.
هنگام مذاکرهی معاملات کاری باید منصف و بااخلاق باشید و همچنین باید بدانید ممکن است مجبور باشید کمی بیش از آنچه پیشبینی کردهبودید بپردازید تا هر دو طرف راضی باشند.
شاید کنارگذاشتن تعصبهای شخصی در دنیای فانتزی دشوار باشد. مثلا یک هوادار بازیکن شمارهی ۴۹ شاید مجبور باشد در هنگام یارگیری تعصب شخصی را کنار بگذارد چون جیمی گراهام در دسترس است. تقریبا احمقانه است که بهترین بازیکن موجود را به این خاطر که در تیم حریف است، انتخاب شود. همچنین، فقط به این دلیل که هوادار پروپا قرص تیم فالکنز هستید کلوین جانسون و مت فورت را به خاطر رادی وایت از دست نمیدهید.
در کسبوکار هم وقتی صحبت از بهترین مصلحت است، باید احساسات شخصی را کنار بگذارید. شاید شخصا به یک عاملفروش یا یک مشتری اهمیتی ندهید، ولی اگر آنها در کارشان عالی هستند و همیشه سفارشها را به موقع تحویل میدهند، به خاطر منافع کاری، باید نگاه دقیقی داشته باشید. بههمزدن این رابطه فقط به دلیل اینکه احساسات شخصیتان جای منطق را گرفتهاند، هیچ توجیهی ندارد. همینطور، نباید یک دوست را فقط به خاطر اینکه دوستتان است استخدام کنید. شاید استعداد و مهارت لازم برای کمک به پیشرفت کسبوکارتان را نداشته باشد.
طبیعی است که بازیکنها در طول فصل آسیب ببینند یا خوب عمل نکنند. برای همین مهم است که تیم فانتزیتان ذخیره داشته باشد. مثلا میتوانید بازیکنها را، مثل یک جفت مهاجم در یک تیم، به هم “دستبند” بزنید. اینگونه، اگر یک بازیکن بازی نکند، از قبل برای او جایگزینی در تیم دارید.
در محل کار، با موقعیتهایی رو به رو خواهید شد که کارمندان بیمار میشوند یا درگیر یک وضعیت اضطراری میشوند. هرچند این موضوع بهرهوریتان را تحتتاثیر قرار خواهد داد، اگر یک تیم مستعد داشته باشید که هنگام غیبت یک روزهی فردی، بتوانند این خلاء را پر کنند، بهرهوریتان خیلی صدمه نمیبیند.
فرقی نمیکند موضوع ذخیرهداشتن باشد یا به روزبودن دربارهی بازیکنها، در فوتبال فانتزی همیشه باید به چند قدم جلوتر فکر کنید. مثلا، اگر جایی خواندید که پنجهی پای دریافتکنندهی اول پاسدورتان دچار آسیب شدهاست. باید برای پیداکردن یک دریافتکنندهی اول پاسدور ویور وایر را به دقت زیر نظر بگیرید یا سریع به سراغ نیمکت بروید.
در محل کار باید قبل از اینکه مشکلات به وجود بیایند درموردشان فکر کنید. فرقی نمیکند مسئله یکدستبودن بازیکنها باشد، یا یک پشتوانه برای مواقع ضروری، یا زیر نظرداشتن همه، شما نمیخواهید وقتی بدترین سناریو رخ میدهد غافلگیر شوید.
در خلال فصل، ممکن است ببنید مهاجمهای تیمتان رو در رویتان دفاع میکنند. و برای حریفتان عادی است که آرون راجرز را داشته باشد و شما هم رندال کاب را دارید. بنابراین از کاب انتظار دارید با چند عبور از خط دروازه و انجام تاچدوان امتیاز بگیرد. در عین حال نمیخواهید آرون راجرز تاچدان کند. ولی اگر این کار را میکند. آنها باید به سراغ کاب بروند.
در کسبوکار، باید هزینهی فرصت را در نظر بگیرید. اگر تصمیم میگیرید کسبوکارتان را در توییتر بازاریابیکنید، مخاطبهای فیسبوک را نادیده گرفتهاید. با این حال دنبالکنندگان توییتر شما بیشتر احتمال دارد تبدیل به مشتری شوند، بنابراین تمایل دارید به این قهاتر ادامه بدهید.
اگر نمیدانید در ویور وایر چه کسی را یارگیری یا انتخاب کنید، علاوهبر بازیکنهایی که در تیمهای بزرگ بازی کردهاند، دنبال بازیکنهایی هم باشید که از آرون راجرز، پیتون منینگ، و تام بردی پاس دریافت میکنند. حتی اگر آنها بازیکنهای پروبول نباشند، در کنار بازیکنهای برتر کار کردهاند. ولی کدامیک از این بازیکنها سعی میکنند مشارکت استراتژیک داشتهباشند؟ راجرز دریافتکنندههای بیشماری را امتحان میکند تا کسی را پیدا کند که میتواند برای پاس مشارکتی روی او حساب کند.
میخواهید در کسبوکار موفق شوید؟ باید زوجهای کاری استراتژیک تشکیل بدهید تا با کمک آن مشتریهای جدید یا تجربههای جدید بهدست بیاورید، اعتبارتان را افزایش بدهید، و نمای کلی کسبوکارتان را بسازید. فقط باید زوجهای کاری مناسب را پیدا کنید، زوج کاری اوبر و اسپاتیفای را در نظر بگیرید، این میتواند کسبوکارتان را گسترش بدهد.
فوتبال فانتزی، رقابت با دیگران با چینش خودتان است، و حتی کمی کریخواندن هم دور از انتظار نیست. در حقیقت خیلی عادی است که افایکس(یک شبکهی تلویزیون کابلی) در طول فصل فوتبال، برنامهی تلویزیونی به نام “لیگ” بسازد که در آن یک گروه از دوستان با یکدیگر رقابت سنگینی دارند.
رقابت در محیط کار هیچ اشکالی ندارد. میتواند بهترین توانایی کارمندان را به نمایش بگذارد و حتی آنها را به سوی بهرهمندی از تمام ظرفیتشان هدایت کند. فقط کریخواندن را از حد نگذرانید، شما نمیخواهید از خطوط قرمز عبور کنید.