در کسب درآمد و افزایش فروش هم، بهترین استراتژیهای مصرفکننده با علم به این موضوع آغاز میشوند که افراد کجا و چرا محصول شما را میخرند.مفهوم یک مصرفکننده، بنا به جنسیت، سن، نژاد و موقعیت جغرافیایی که بتواند در ایجاد فروض دقیق و معقولانه در مورد رفتار خرید استفاده شود، دیگر منسوخ شده است. شاید قابلپیشبینیترین ویژگیهای مصرفکنندگان امروز تغییرپذیری آنها باشد؛ آنها بسته به جایی که خرید میکنند و موقعیتی که برای آن خرید میکنند، برندهای متفاوتی را برخواهند گزید.
این ویژگی بیانگر یک توسعه منطقی از محیط خردهفروشی در دنیای امروز است: اکنون شاهد آن هستیم که هر هفته بسیاری از طبقهبندیهای کالاهای بستهبندی شده مصرفی (CPG) شامل صدها برند و آغاز محصولات «گوشه»۱ جدید میشود. افراد میتوانند در سوپرمارکتها، خواربارفروشیهای کوچک که معمولا در جای سهلالوصول قرار دارد و اغلب اوقات باز است و طیف وسیعی از سایتهای تجارت الکترونیک خرید کنند، اما امروزه روشهای به مراتب بیشتری برای بازاریان وجود دارد تا با خریداران وارد تعامل شوند، از جمله این روشها میتواند به اپلیکیشنهای موبایل و رسانههای اجتماعی اشاره کرد.با فرض این پیچیدگیها، یافتن مصرفکنندگان بسیار حیاتیتر از همیشه است. تحقق این امر به دیدگاه به مراتب جامعتری از چگونگی ایجاد یک انتخاب نیاز دارد؛ دیدگاهی که مرتبط با جمعیت خاص یا یک نیاز تعریفشده نیست.
شرکتها باید علم به اینکه چه کسانی، چه زمانی، کجا و چرا خرید میکنند را با درک مزایای هیجانی و عملکردی محصولاتشان ترکیب کنند. وقتی این ارتباطات را ایجاد میکنید، دیدگاهی در مورد موقعیتهای خاص یا «پنجرههای تقاضا» بهدست میآورید؛ دیدگاهی که بیانگر آن است کدام مصرفکننده میخواهد یا نیاز دارد که یک خرید انجام دهد. این پنجرهها بر مبنای عوامل متفاوت در دفعات مختلف باز و بسته میشوند. فرض کنید فردی در یک مغازه خواربارفروشی به دنبال محتویات ساندویچ برای ناهار فرزندش است؛
ممکن است او یکی از برندهای گوشت ساندویچی (مثلا سوسیس و کالباس) را انتخاب کند؛ اما فرد دیگر به فکر آماده کردن یک اسنک سریع و سالم در خانه باشد.پنجرههای تقاضا، با ارتباط دادن مستقیمتر برند، مصرفکننده، کانال و موقعیت، فرصتهایی برای هدفگذاری بهتر و تعهد در امتداد مسیر خرید ایجاد میکنند. (نمودار).این مفهوم بین رهبران کالاهای بستهبندیشده مصرفی (CPG) محبوبیت یافته است؛ اما به هماناندازه به صنایع مختلف نیز مربوط است: تقریبا هر شرکتی نیاز به درک روشی دارد که مردم از طریق آن محصولات را ارزیابی میکنند و تصمیم میگیرند که کدام محصول را خریداری کنند. در عین حال این مفهوم تنها زمانی ارزش خواهد داشت که روش اجرای استراتژی شرکتها را تغییر دهد. آنها نیاز به شناسایی پنجرههایی خواهند داشت که برای برندهای آنها امیدبخشتر است و سپس باید در چگونگی بازاریابی و فروش محصولات فعلی به علاوه توسعه محصولات جدید خود تغییراتی ایجاد کنند. شرکتهایی که این موضوع را به درستی درک میکنند بهطور چشمگیری مسیر تعامل با مصرفکنندگان خود را بهبود خواهند بخشید.
گذشته پیشدرآمد اکنون است
بیایید نگاهی به یک طبقه بزرگ از خردهفروشی بیندازیم تا چگونگی کارکرد پنجرههای تقاضا در بازارهای شلوغ را بهتر درک کنیم: طبقهای که میخواهیم به آن اشاره کنیم پوشک بچه است. برخی مصرفکنندگان یک برند پوشک که از مواد طبیعی ساخته شده و قیمت بالاتری دارد را برای نوزاد تازه متولد شده خود میخرند و سپس زمانی که کودک آنها شروع به چهار دست و پا راه رفتن میکند، بردوام آن تمرکز میکنند.مجرای خردهفروشی و بخصوص طیفی از گزینههای موجود در یک موقعیت مفروض نیز بر تصمیمات خریداران تاثیر میگذارد. بهعنوان مثال ممکن است مصرفکنندگان پوشک بچه همیشه به صورت عمده از فروشگاههای بزرگ یا به صورت آنلاین خرید کنند، اما با علم به اینکه قیمت هر پوشک بالاست، زمانی که در شرایط اضطراری قرار میگیرند، به صورت تکی از فروشگاههای کوچک خرید خواهند کرد.
شرکتها با نگاه به اطلاعات خرید گذشته مصرفکنندگان، در مورد علائق آنها اطلاعات کسب میکنند. این دادهها و توانایی استخراج آن برای ایجاد دیدگاههای مفید، شرکتها را قادر میسازد تا پنجرههای تقاضا برای محصولاتشان را بشناسند.تنها یک دهه گذشته، شرکتها عمدتا به پژوهشها روی مصرفکنندگان توجه میکنند.
امروزه، آنها
هنوز به نتایج مطالعات نگاه میکنند، اما میتوانند این اطلاعات را با
دادههای تفصیلی در مورد رفتار آنلاین مصرفکنندگان (تاریخچه جستوجوهای
اینترنتی، خریدها، بازدیدها آنلاین و فعالیت رسانههای اجتماعی) به علاوه
معیارهایی که رفتار آنها را در فروشگاههای فیزیکی دنبال میکنند، ترکیب
کنند.خبر خوب این است که تکنولوژی موردنیاز برای شناسایی پنجرههای تقاضا
چندان پیچیده نیست. قطعا شما نیاز به توانمندیهای تجزیه و تحلیل دارید،
اما میتوانید این توانمندیها را با بهکار بردن تکنیکهای بازاریابی کمی
ثابت در روشهای نوآورانه خلق کنید؛ روشهای نوآورانهای که از طیف وسیعی
از منابع اطلاعاتی
استفاده میکنند.
چالش اجرا
برای اجرای یک استراتژی بر مبنای پنجرههای تقاضا، با سه مرحله زیر شروع کنید:
۱٫ پنجرههای ایدهآل خود را شناسایی کنید.
هر نوع محصول مفروضی لیست بلندی از پنجرههای تقاضای بالقوه دارد؛ اما تنها تعداد خاصی از آنها انتخاب درستی برای شرکت شما هستند. این فرآیند با درک واضحی از توانمندیهای شرکت شما شروع میشوند. نکات خاصی وجود دارد که برند شما برای آن شناخته شده است و شرکت شما به بهترین شکل آنها را انجام میدهد؛ این نکات میتواند توسعه محصول جدید، بستهبندی نوآورانه یا هر چیز دیگری باشد. پنجرههای تقاضای معین بهطور طبیعی تناسب بهتری با این نقاط خواهند داشت. در این مرحله، باید اطمینان یابید که اندازه بازار یک پنجره تقاضای خاص برای هدفگذاری آن برای محصولات جدید یا توسعه محصولات جدید کافی باشد.تجزیهوتحلیلها میتوانند از طریق شبیهسازیهای بازار، مدلسازی سناریو و دیگر ابزارهای مشابه در سنجش سود بالقوه ناشی از گزینههای متفاوت به شما کمک کنند.
۲٫ نگرشهای فروش و بازاریابی خود را تطبیق دهید.
درک دقیقی از پنجرههای تقاضا به شما اجازه میدهد تا مشتریان را از روشی جذب کنید که شرکتی که از نگرشهای تفکیکی قدیمی استفاده میکند، قادر به آن نخواهد بود. کانال درست و استراتژیهای بازاریابی میتوانند به شما کمک کنند تا مشتریان را در مکان و زمان درست جذب کنید و در نتیجه ارتباطات درست و فروشهای بالاتری بهدست آورید. به مثال زیر توجه کنید: یک شرکت اخیرا نوع جدیدی از قیچی را توسعه داده است که از طریق کمپینهای جداگانه با هدف دستیابی به افراد ماهر، دانشآموزان و کارمندان اداره، بازاریابی و فروخته میشود. این شرکت کانال و استراتژیهای بازاریابی خود از جمله تصمیماتی در مورد اینکه در کدام فروشگاهها فروخته شود، ارتقای محصول، سهمیهها، بستهبندی، و تبلیغات دیجیتال را تطبیق داده است. هدف این شرکت از این فعالیتها، خدمت به مشتریان متفاوت و در موقعیتهای مختلف بوده است.
بهعنوان مثال، این شرکت بازدیدهای کاربران را تفکیک میکند تا اطمینان یابد که مشتریان دانشآموز تنها بازدیدهای کاربران دانشآموز را میبینند. نتیجه این کار، افزایش فوقالعاده در فروش در مقایسه با ابتدای تولید محصول بود.وقتی شما از پنجرههای تقاضا برای شکل دادن به استراتژی فروش و بازاریابی خود استفاده میکنید، بهکارگیری تجزیه و تحلیلها شما را قادر میسازد تا نتایج ابتکارات خاص را بسیار دقیقتر مورد سنجش قرار دهید.
۳٫ برای ایجاد محصولات و خدمات جدید نوآوری کنید.
علاوهبر بهبود استراتژیهای بازاریابی برای محصولات فعلی، پنجرههای تقاضا میتوانند به شرکتها در توسعه محصولات جدید نیز کمک کنند. آنها قادر هستند تا محصولاتی با خصوصیات موردنیاز مشتریان خلق کنند.بهعنوان مثال، اگر یک تولیدکننده پوشک بچه با توانمندیهای قوی در تولید پایدار۲یک پنجره تقاضا برای والدین جدیدی که به دنبال کاهش اثر آنها بر محیطزیست هستند پیدا کند، این شرکت میتواند تلاشهای نوآوری خود را بر حداقلسازی مواد بهکار رفته و ارائه بستهبندیهای قابلبازیابی یا تجزیهپذیر متمرکز کند.
در اینجا تجزیه و تحلیلها، تلاشهای شما را هدایت خواهد کرد. در یک سطح خرد، تجزیه و تحلیلها میتوانند به شما کمک کنند تا بهطور دقیقتر فرصتهای نوآوری را برای برندتان در فصل مشترک مشتری، کانال و موقعیتی که برای کسبوکار شما مناسب است، هدفگذاری کنید. شما قادر خواهید بود بهدرستی پیشبینی کنید که چه محصولی را توسعه دهید و کدام یک از مشتریان احتمال بیشتری دارد تا آن را خریداری کنند. در سطح کلان، میتوانید از تجزیه و تحلیلها برای پیگیری بهتر بازدهی بر سرمایهگذاری نوآوری از طریق معیارهایی مانند time-to-market (طول زمان صرف شده از ایده یک محصول تا روانه شدن آن به بازار)و بهرهوری تحقیق و توسعه (R&D) استفاده کنید.
پنجرههای فرصت
برای مشاهده اینکه چگونه شرکتها میتوانند با استفاده از پنجرههای تقاضا برای ارتباط با مشتریان و ایجاد رشد سازماندهی شوند، به یک شرکت تولید گوشتهای ساندویچی توجه کنید که توانمندیهای قوی در بستهبندی محصول دارد. این شرکت والدینی را که به دنبال خرید محصولات سالم برای ناهار فرزندان خود هستند را بهعنوان یک پنجره تقاضای به شدت بالقوه شناسایی میکند.هدفگذاری این گروه از مشتریان نیاز به یک نگرش متفاوت دارد؛ نگرشی متفاوت از آنچه شرکت در صورت لحاظ طیف جمعیتی ساده (بهعنوان مثال «خوراکی موردعلاقه کودکان در یک سن معین چیست؟» یا «ترجیحات گوشت ساندویچی در هر منطقه چیست؟» استفاده میکرد.
با فرض وجود تخصص، این شرکت میتوانست بر توسعه بستهبندیهای ناهار مورد علاقه کودکان تمرکز کند. این شرکت فروشگاههای خواربارفروشی سنتی را مورد هدباط با مشتری
ف قرار میدهد که در آن بسیاری از خانوادهها خریدهای عمده هفتگی خود را انجام میدهند و نمایشگرهایی را داخل فروشگاه قرار میدهد که این حقیقت را برجسته میسازند که محصول موردنظر برای قرار گرفتن در یک ظرف غذا به اندازه کافی کوچک است، به راحتی باز میشود، بهطور مناسب تقسیم شده و سالم است. این شرکت میتواند این فعالیتها را در آغاز سال تحصیلی یا آخر هفته که والدین برای هفته آینده مدارس کودکان خود خرید میکنند انجام دهد.
این شرکت میتواند برای افزایش جذب مشتریان، یک کمپین در رسانههای اجتماعی ایجاد کند و از والدین بخواهد تا از ظرف ناهار خالی کودکان خود بعد از بازگشت از مدرسه عکس بگیرند و به این ترتیب نشان دهند که محصول مربوطه تا چه حد پرطرفدار است.
در یک حوزه شلوغ، پنجرههای تقاضا شرکتها را قادر میسازد تا مشتریانی را بیابند که خواستار برندهای آنها هستند. آنها میتوانند به شرکتها کمک کنند تا منبع پایدارتری از مزیت رقابتی را توسعه دهند که رشد و سودآوری را به ارمغان میآورند.
برای رهبران شرکت، این پیام واضح است: مصرفکنندگانی که خواه به صورت آنلاین یا از قفسه یک فروشگاه به محصولات شما نگاه میکنند افرادی هستند که ترجیحات آنها به اینکه چه کسانی هستند، کجا هستند و در لحظه چه میخواهند، بستگی دارد. هرچه بیشتر در مورد این موارد تامل کنید، برند شما جذابتر خواهد شد.
منبع سایت پول یابی
http://poolyabi.ir/
پینوشت:
۱٫ niche products به کالا یا خدماتی گفته میشود که دارای ویژگیهایی است که برای یک زیرگروه خاص بازار درخواست میشود.
۲٫ (sustainable manufacturing) به ایجاد محصولاتی گفته میشود که اثرات محیطزیستی اندکی داشته باشند و انرژی و منابع طبیعی را حفظ کنند.
کسب درآمد . کسب و کار .ارتباط با مشتری . استراتژی خرده فروشی . بازاریابی خدمات . بازاریابی محصول . پنجره ایدهآل . پنجره فرصت . جذب مشتری . فروش محصول . مصرف کننده . نیچ
منبع : سایت پول یابی
استارتآپهای
خود راهانداز یا Bootstrapping برای معرفی برند خود، ساعتهای زیادی را
صرف ایجاد کمپینهای بازاریابی غیرمعمول در شبکههای اجتماعی آنلاین
میکنند. مهمترین دلیل استفاده از این روش، هزینه کم آن برای انتشار نام
شرکت در میان مشتریان هدف است.علیرغم وجود شیوههای بازاریابی رسانهای
سنتی و غیرسنتی، امروزه کارآفرینان باید شیوه بازاریابی خود را به سمت
بازاریابی تجربی سوق دهند و با مشارکت مشتریان و سرمایهگذاران احتمالی در
این فرآیند و ایجاد شور و هیجان در میان عموم مردم، از این فرصتها نهایت
استفاده را ببرند.
بازاریابی تجربی فرآیندی است که بر ایجاد یک تجربه خوشایند و به یادماندنی
برای مشتری تمرکز دارد و این کار را ازطریق به وجود آوردن یک ارتباط حسی
میان مشتری و برند یا محصولات و خدمات انجام میدهد. کمپین بازاریابی تجربی
اپلیکیشن MOOLAGRAM نمونه موفقی است که اخیرا اجرا شده است. این اپلیکیشن
شرایطی را برای ارتباط میان مردم و صاحبان کسبوکار فراهم میکند. برای
معرفی این برند و برگزاری کمپین، از موسسه ICE Factor، با هدف تعامل با
مشتریان و جلب آنها به دانلود، عضویت، استفاده فعال از اپلیکیشن و
بهطورکلی افزایش آگاهی مردم از برند، کمک گرفته شده است.
این کمپین، شامل نمایندگان برند و ” Moolamen ” بود که لباسهای یکسره
قرمزرنگی شبیه به مورف به تن داشتند. به گردن آنها یک کد QR آویخته شده
بود. این کد به حاضرین فستیوال اطلاعاتی در رابطه با برنامه و نحوه ثبتنام
میداد. اولین فعالسازی بیش از سه روز طول کشید و در این مدت حدود ۶۴۰
کاربر عضو برنامه شدند و بیش از ده هزار تعامل یا ایمپرشن از اپلیکیشن ثبت
شد.
به دلایل مختلفی از Moolamen در این کمپین استفاده شد. اول اینکه رنگ
قرمز روشن باعث جلبتوجه شرکتکنندگان فستیوال میشد و با ایجاد حس صمیمیت و
راحتی در مخاطب امکان تعامل را افزایش میداد. لباسهای قرمز رنگ برند این
شرکت را تقویت میکردند. این شرکت میخواست خود را بهعنوان یک شرکت هیجان
انگیز و پویا نشان دهد، و برای همین رنگ قرمز را برای اپلیکیشن خود انتخاب
کرد. مهمترین بخش این کمپین کدهای QR بود. وجود این کد یک مرحله از
مراحل دانلود برنامه را کاهش میداد و اطلاعاتی سریع و قابل سنجش از میزان
فعال سازیهای موفق ارائه میداد. تقریبا همه شرکتکنندگان در فستیوال در
هنگام خروج از این رویداد، تجربهای از این تیم و برند کسب کرده بودند.
براساس ارزیابیهای بسیاری از متخصصان حوزه کسبوکار، امروزه رشد
بازاریابی تجربی از تبلیغات دیجیتال هم فراتر رفته است و با گسترش شبکههای
اجتماعی، ابزاری جدید و فوقالعاده برای تبلیغات فراهم آمده که با نیازهای
شرکتهای نوپا سازگار است. با کمک این روش، استارتآپها مانند گذشته
مجبور به استفاده از منابع مالی و اعتباری خود برای تبلیغات نیستند چراکه
این کمپینها نهتنها باعث شکل گیری تعامل میان مشتری و محصول و تجربه برند
میشوند بلکه همزمان باعث میشوند نام برند در ذهن مشتری نقش ببندد.
در چند سال اخیر، پیدایش و توسعه شبکههای اجتماعی و دیگر پلتفرمها، عامل
تحول و تکامل در فرآیند جذب مشتری شده است. امروزه برای بازاریابی موفق
باید تجربه مشتری را هدف قرار داد و با تحریک حواس چند گانه، ارتباط حسی
مشتری با برند را تقویت کرد. درواقع با استفاده از ابتکار و خلاقیت میتوان
اثر مثبتی روی مشتری ایجاد کرد که درنهایت روی احساس مشتری نسبت به برند
تاثیر بگذارد.
در اینجا هشت راهکار مهم مطرح میشود که در صورت استفاده از آنها در
کمپینهای بازاریابی تجربی، موفقیت برند استارتآپ تضمین خواهد شد.
۱-منحصر به فرد باشید
اگر قصد دارید کمپین خود را به همراه دیگر گروهها در یک رویداد یا
نمایشگاه ارائه دهید بهتر است تلاش کنید در جایی قرار بگیرید که همه به
راحتی بتوانند شما را ببینند. هدف اصلی دیده شدن هر چه بیشتر برند شما است.
درواقع هرچه تعداد بازدید شرکتکنندگان از یک برند و تجربه آن بیشتر باشد
کمپین آن برند موفقتر خواهد بود.
۲-خلاق باشید
عنصر اصلی دیگر، خلاقیت و نوآوری است که قابل آموزش دادن نیست. پیشنهاد یا
مشورت دادن به کسی در مورد نحوه برنامهریزی برای فعالسازی موثر
اپلیکیشن، درست شبیه به سفارش ساخت یک ویدیوی ویروسی توسط یک شرکت است، به
این دلیل که در هر دو مورد، توانایی پیشبینی اینکه بیننده یا مشتری چگونه
با آن برند ارتباط برقرار میکند، مثل غیب گویی است.
با حضور افرادی که برند را بهخوبی میشناسند جلسات طوفان فکری برگزار
کنید و در مورد اهداف کمپین و آنچه قرار است کمپین ارائه دهد یا هر ایده
جدیدی صحبت کنید. مهمترین مسئله این است که تمام ایدههای مطرح شده در این
جلسات باید مورد بحث و بررسی قرار گیرد چراکه اغلب تبلیغهای به یاد
ماندنی و خاطره انگیز از یک ایده بنیادی و محرک نشات گرفتهاند و درنهایت
عامل ایجاد واکنشهای حسی در مشتری شدند.
۳-حواس پنج گانه را به کار بگیرید
خاطرات خود را مرور کنید و زمانی را به خاطر بیاورید که در مهد کودک در
مورد بینایی، شنوایی، بویایی، چشایی و لامسه آموزش دیدهاید. همانطور که
در سراسر این مقاله اشاره شد موفقیت شما وابسته به جذب حواس مشتری است. اوج
موفقیت و درواقع نهایت بازدهی برای یک شرکت هنگامی است که توسط مشتریهایی
که آن برند را تجربه کردهاند به یاد آورده شود. در اصل رسیدن به این نقطه
همان هدف مهم و دشواری است که بسیاری از استارتآپها برای دست یابی به آن
تلاش میکنند.
۴- کمپین خود را طوری طراحی کنید که قابل مدیریت باشد
پس از توافق بر روی یک ایده، نوبت به طراحی خلاق آن میرسد که باید علاوه
بر بهصرفه بودن، بهسادگی هم قابل مدیریت باشد. یک استارتآپ میتواند
بهترین ایده جهان را داشته باشد اما در صورتیکه صاحبان ایده نتوانند آن را
به نتیجه برسانند درواقع تنها چیزی که خواهند داشت یک ایده است نه کمپین.
به همین دلیل، ضروری است در طراحی استراتژی، اصولی و منطقی عمل کنید.
قدمهای بزرگ بردارید یا حداقل تظاهر کنید که بزرگ هستید.
۵- تا آنجا که میتوانید ارگانیک عمل کنید
نه در حوزه موادغذایی، بلکه در هر زمینهای سعی کنید اثری طبیعی بر تجربه
مشتری ایجاد کنید. کمپینی که ارگانیک نباشد و تاثیری غیرطبیعی ایجاد کند
کمتر در میان مردم دهانبهدهان منتشر میشود. درنتیجه لازم است کمپینتان
علاوه بر دارا بودن جنبههای جذاب و غیرقابل پیش بینی، بر اساس مولفههای
قابل سنجش طراحی شود تا بتواند به تعامل میان مشتری و برند کمک کند.
۶- خاطره انگیز باشید
روشهای متعددی برای فعالسازی بازاریابی وجود دارد که بهطور موثری، باعث
شدهاند مشتریان سالها در مورد شرکتی صحبت و بدون هیچ هزینهای، برای
شرکت در گفتگوهای معمول خود تبلیغ کنند. بزرگترین و مهمترین منبع این
تبلیغات، مدتزمانی بود که بازاریابها صرف مصاحبه و نظرسنجی از مشتریان در
مناطق هدف میکردند. زمان موسسان استارتآپها و کارکنان آنها، یکی از
منابعی است که با وجود ارزشمند بودن بسیار محدود است. به همین دلیل است که
بازاریابی تجربی برای استارتآپها کارآیی بسیاری دارد.
۷- حرفهای رفتار کنید
پر انرژی و مشتاق بودن معمولا مهمترین مولفههای یک بازاریابی موفق است.
بااینحال، نمایندگان برند باید در تمام مدت کمپین و حتی در مکانهایی که
از هیجان بالایی برخوردار است حرفهای برخورد کنند. در بعضی موارد،
برنامههای تبلیغاتی باعث میشوند افراد از مسیر اصلی و حرفهای خود منحرف
شوند. بنابراین برای استفاده کامل از فرصتهای موجود، همه باید بدانند که
کمپین بازاریابی مکان و زمان مناسبی برای تفریح نیست.
۸- از فناوری استفاده کنید
با تکیه بر روشهای جدید جذب مشتری به روش تجربی، جمعآوری دادهها اهمیت
ویژهای دارد. دادههای جمعآوری شده، علایق و تمایلات مشتری را نشان
میدهند و به بازاریاب کمک میکنند که کمپین خود را متناسب با نیاز مشتری و
در تعامل کامل با او طرح ریزی کند. این دادهها تاثیر بازاریابی را روی
کاربر نهایی هم نشان میدهند. از فناوری میتوان بهعنوان ابزاری برای
فراهم کردن این دادهها استفاده کرد.
هدف نهایی بازاریابی تجربی آن است که مشتری، تجربه برند را فراموش نکرده و
پس از کمپین هم در مورد آن با دیگران گفتگو کند. مسئله مهمتر آن است که
مشتری باید بتواند پس از کمپین، برند و کاربرد آن را تشخیص دهد. ابداع و
نوآوری به همراه نیروی انسانی ( بهجای منابع مالی) ترکیب کاملی برای
اثربخشی یک کمپین است و همین موضوع، بازاریابی تجربی را به گزینه مناسبی
برای استارتآپها تبدیل کرده است.
با وجود اینکه اهمیت بازاریابی دیجیتال را نمیتوان نادیده گرفت و نباید
از آن غافل شد، اما استارتآپها باید به شیوههای جذاب و هیجان انگیزتری
روی بیاورند. دیدن گروهی از نمایندگان برند با لباسها و تجهیزاتی که
یادآور برند باشند، حرکت در خیابان یا برگزاری فستیوال و پخش کردن نمونه
محصولات برند یا توزیع آگهیهایی در رابطه با برگزاری یک کمپین در آینده
نزدیک، همگی مثالهایی هستند که اگر بهدرستی انجام شود چنان اثر عمیقی بر
مشتری خواهد داشت که خلاقانهترین کمپینهای دیجیتال نخواهند داشت.
اصطلاح استارتآپ معمولا به معنی شروع به کار یک پروژه، کسبوکار یا شرکت تعریف میشود.
پس از راهاندازی اولیه هر پروژهای، حرکت پر شتاب به سمت اهداف نهایی
کاملا منطقی است و موثرترین ابزار رسیدن به این هدف، افزایش شناخت مردم از
آن برند است. ازآنجاییکه امروزه مشتریهای سنتی به مشتریهای تجربی تکامل
یافتهاند، استارتآپها هم مجبوراند روشهای بازاریابی خود را تغییر دهند و
روشهایی شامل این ویژگیهای مهم و جدید را دنبال کنند، چراکه تعاملات و
فرصتهای مشترک میان استارتآپها و بازاریابی تجربی غیرقابلانکار است.
مطالب مشابه درباره استارت آپ :
فرصت سازی استارتآپی از بحران برای کسب درآمد
آموزش شبکهسازی استارتآپی مناسب جهت افزایش کسب درآمد
شناخت روحیه خود قبل از راهاندازی استارتآپ و کسب درآمد
آموزش کسب درآمد و جذب مشتری برای استارتآپ
کسب درآمد موبایلی برای استارتآپها
اشتغال زایی برای ۱۰ نفر با پاک کردن سبزی
سعدی قزروبی در استان البرز، با پاک کردن سبزی توانسته برای ۱۰ خانم سرپرست خانواده اشتغال زایی کند.
دیگر کسی حوصله سبزی پاک کردن ندارد و همه به دنبال بسته های آماده خرید هستند. بسته بندی سبزی سرمایه زیادی نمی خواهد ولی سود سرشاری دارد. بسته بندی سبزی از ابتدا تا انتها دارای مراحل مختلفی است و تا هر مرحله ای که مشتری مایل باشد، این فرآیند طی می شود و حاصل آن به مشتری تحویل داده می شود.
تایوانی ها یک شعار اقتصادی جالب دارند: «هر خانه یک کارخانه و هر کارخانه یک خانه!» این شعار نخستین بار با هدف توسعه کسب وکارهای کوچک خانگی طراحی شد. آنها گام اول کسب وکارهای کوچک شان را با فرآوری ساده محصولات برداشتند. کارهایی مثل تولید مربا یا تهیه غذاهای خانگی . . . . این مدل ساده و کاربردی می تواند برای خیلی از ما به عنوان یک کسب وکار خانگی یا حتی شغل دوم درآمدزا باشد.
در سال های اخیر با افزایش مشغله و گرفتاری خانواده ها، بسیاری از آنها استفاده از محصولات فرآوری شده را ترجیح می دهند. به عنوان مثال در حال حاضر کمتر خانواده ای تمایل دارد، قند مصرفی خود را به صورت کله قند خریداری کرده و در خانه خرد کند یا خرید سبزیجات خرد یا خشک شده رواج زیادی پیدا کرده است.
همین موضوع فرصت های شغلی مناسبی ایجاد می کند. قبلا خانواده ها تنها سبزی را خریداری و سپس اقدام به تمیز کردن آن می کردند، اما خرد کردن آن را به این مراکز سبزی خردکنی می سپردند که به ازای هر کیلو مبلغ معینی را پرداخت می کردند، اما اکنون وضعیت فرق کرده و این مراکز به تنهایی و با شغل سبزی خردکنی نمی توانند امرار معاش کنند و باید خود را مطابق شرایط روز تغییر دهند. حال اگر شما نیز به عنوان یکی از مهره های عرضه این نوع محصولات محسوب می شوید، بد نیست نگاه کوتاهی به این گزارش بیندازید تا با ریزه کاری های آن بیشتر آشنا شوید.
با توجه به اینکه زندگی بدون یک فریزر با ذخایر استراتژیک اگر هم امکان پذیر باشد، راحت و لذت بخش نیست، خیلی ها حاضرند پول بیشتری بدهند و انواع سبزی غذا، بادمجان، کدو و پیاز خرد و سرخ شده و . . . تهیه کنند. این وسط چند آدم خوش فکر هم پیدا می شوند که پاسخ این نیاز مردم را بدهند. این می شود که می زنند توی کار سبزی پاک کنی تا به مردم خدمات بدهند و در عوض درآمد خوبی هم کسب می کنند. شما هم می توانید آن آدم خوش فکر باشید که قرار است یک کسب و کار خانگی از منزل به فریزر مردم را راه بیندازد.
۲۰۰ تومان برای پاک کردن هر یک کیلو سبزی
کارآفرین کرجی می گوید: شغل قبلی من ساخت و ساز درب منازل بود، اما با رکود ساختمان کار ما هم خوابید و دیگر بازار خوبی نداشتیم. از آنجایی که به واسطه برادرم با مشاغل خانگی آشنایی داشتم، تصمیم گرفتم سبزی پاک کنی و سبزی خردکنی را راه اندازی کنم. با برادرم که درگذشته مغازه سبزی خرد کنی داشت با هم کارگاه را در سال ۹۳ راه اندازی کردیم. این کار به دقت زیادی نیاز دارد زیرا با سلامت جامعه در ارتباط است.
ما شست وشو را با دقت بسیار زیادی انجام می دهیم که سبزی ها سالم و بهداشتی باشند و لیچ نشوند. در حال حاضر همسر و برادر و همسر برادرم در کارم به من کمک می کنند و مجموعا در کارگاه ۱۵ نفر هستیم. مسئول خرید سبزی ها من و برادرم هستیم. ساعت دو صبح به بازار میوه و تره بار تهران می رویم و سبزی ها را خرید می کنیم و به کارگاه میآوریم. شروع می کنیم به شستن سبزی ها تا اینکه بقیه نیروها هم برسند.
خانم ها ۱۰ نفر هستند که سرپرست خانواده خود هستند و در کارگاه مشغول به کارند و خداراشکر درآمد خوبی دارند. برای هر کیلو سبزی پاک کردن به خانم ها ۲۰۰ تومان می دهم که معمولا در روز بین ۱۳۰ تا ۱۵۰ کیلو را خانم ها پاک می کنند و در ماه درآمد یک میلیون تومانی دارند. در نظر دارم که دستگاه شست وشو را خودم بسازم. نقشه آن را نیز طراحی کردم.
فروش برنامه ریزی می خواهد، با شناخت بازار شروع کنید
این فعال اقتصاد مقاومتی با اشاره به نقش برنامه ریزی در فروش گفت: ما قبل از اینکه کار فروش و راه اندازی کارگاه را انجام بدهیم ، مطالعاتی در زمینه نیاز مردم و بازار انجام دادیم و بازاریابی کردیم و توانستیم با ۱۰۰ فروشگاه قرارداد ببندیم و محصولات سبزی آنها را تامین کنیم. هر کس که قصد شروع این کار را دارد باید با شناخت بازار شروع کند و نیاز بازار را بشناسد.
بازار فروش مناسب است مخصوصا در اوایل خیلی بهتر بود، اما الان به دلیل اینکه دست زیاد شده درآمد کمتر شده که البته ما چاره ای برای زیادشدن کارگاه های سبزی پاک کنی و فروش کمتر اندیشیده ایم. باید مقدار تولیدات مان را بیشتر کنیم و با فروشگاه های بیشتری برای خرید محصولات مذاکره کنیم. من با ۱۰ میلیون شروع کردم و برای آغاز این عرصه حداقل باید ۱۰ میلیون سرمایه داشت.
کار سخت است اما هر کاری زحمت خاص خودش را دارد. برای این کار باید واقعا وقت گذاشت. وام بسیج سازندگی نیز می تواند راهگشای مناسبی برای آغاز فعالیت در عرصه های اقتصاد مقاومتی باشد. بنده از بسیج سازندگی ۱۰ میلیون وام گرفتم، ولی برای گسترش کارم و سودآوری بیشتر به سرمایه بیشتری نیاز دارم.
با ۷ میلیون تومان می توان ابزار را تهیه کرد
او در ادامه بیان داشت: سبزی پاک کنی سرمایه آنچنانی نمی خواهد. می توانید با ۵ تا ۷ میلیون تومان ابزار کار را تهیه و شروع کنید؛ اصلی ترین وسیله ای که نیاز دارید، یک سبزی خردکن ۱۰ کیلویی است که یک میلیون و ۳۰۰ هزار تومان و نمونه ۱۵ کیلویی اش یک میلیون و ۵۰۰هزار تومان قیمت دارد. وقت خرید دستگاه تهیه تیزکن و تیغه اضافه را فراموش نکنید که وسط کار دچار مشکل نشوید.
در مورد خرید این دستگاه هم بدانید که در پی حوادث ناگواری که اخیرا در اثر استفاده از سبزی خردکن های خانگی غیراستاندارد و بدون کیفیت اتفاق افتاده است، باید مراقب خودتان باشد و با احتیاط کار کنید. سبزی خردکن خانگی که دارای نشان استاندارد ایمنی باشد، هنگام بردن دست به داخل دستگاه روشن نمی شود و همچنین احتمال باز شدن مجرای خروج سبزی در هنگام روشن بودن دستگاه وجود ندارد تا در هر صورت، خطری استفاده کننده را تهدید نکند.
در مرحله بعدی، اگر می خواهید محصولات غیرفصل هم داشته باشید فریزر هم لازم تان می شود. یک فریزر دو در، تقریبا یک میلیون و ۴۰۰ هزار تومان قیمت دارد که البته می توانید برای این کار به خرید فریزر دست دوم با قیمت مناسب فکر کنید. مدل صندوقی هم یک میلیون و ۳۰۰هزار تومان می شود که برای اول کار خوب است.
چه وسایل و امکاناتی نیاز داریم؟
حداقل فضای لازم برای راه اندازی این کسب و کار خانگی یک اتاق ۱۲ متری است. این کسب و کار به امکانات و تجهیزات سطح بالا و گران قیمت نیازی ندارد. مهم ترین امکانات و تجهیزات مورد نیاز برای راه اندازی این شغل عبارتند از میزی بزرگ و چند صندلی (برای پاک کردن سبزی روی آن)، تعدادی سبد و تشت بزرگ (برای شست وشوی سبزیجات)، یک یا تعدادی قابلمه یا ظرف بزرگ و اجاق گاز (برای تفت دادن یا پخت سبزیجات)، یک دستگاه پرس خانگی (برای بسته بندی سبزیجات)، یک وسیله نقلیه مانند موتور سیکلت یا خودرو (برای حمل و نقل سبزیجات، در صورت نیاز)، یک خط تلفن و گوشی تلفن (برای سفارش گرفتن) و ارتباط با مشتری و ملزوماتی مانند تعدادی پیش بند، چکمه و چاقو (برای پرسنل).
اگر مغازه ندارید، از پارکینگ یا حیاط خانه شروع کنید
غیر از کار خانگی، مغازه ای که اجاره یا خریداری می کنید باید جواز کسب مربوط به میوه و سبزی فروشی را داشته باشد که دیگر نخواهید خودتان بروید دنبال جواز. کارهای مربوط به خورد و خوراک نیاز به تایید وزارت بهداشت و درمان دارند تا قابل اعتماد شوند و به قول معروف مو لای درز کار نرود.
این وزارتخانه، آموزشگاه های معتبری را در نواحی مختلف هر شهر دارد که با توجه به محل کسب و زندگی، شما را به این آموزشگاه ها معرفی می کند تا یک دوره حدود ۴۰روزه را بگذرانید. اگر تمایل دارید شروع کنید و نگران نباشید، مقدمات لازم وجود دارد زیرساخت ها به اصطلاح آماده هست فقط همتی می خواهد و بس. در ضمن اگر مغازه ندارید از پارکینگ یا حیاط خانه استفاده کنید برای شروع بد نیست تا زمانی که بتوانید خودتان را جمع و جور و پولی پس انداز کنید.
چگونه بفروشیم؟
قبل از اینکه به فکر فروش بیفتید به یک نکته مهم توجه کنید: سعی کنید قبل از تولید، سفارش بگیرید. این نکته به ویژه برای تولیدکنندگان مواد فسادپذیرتر مثل سبزی خردشده یا چیپس میوه اهمیت بیشتری دارد و اما فروش؛ برای فروش چند راه حل دارید.
مهم ترین گزینه، مذاکره با سوپرمارکت های محله تان است. گزینه بعدی فروش اینترنتی است. با ایجاد صفحات شخصی می توانید برای فروش محصولات تان تبلیغ کنید یا میتوانید با نصب چند آگهی در خیابان محل زندگی تان کالاهای تولیدی تان را به صورت مستقیم عرضه کنید. در آگهی تان قیمت عرضه به صورت مستقیم را محور تبلیغ تان قرار دهید تا هم محله ایهایتان ترغیب شوند به جای خرید از واسطهها به صورت مستقیم از شما خرید کنند.
خدمات ویژه ای برای مشتریان در نظر بگیرید
قزروبی در پایان میافزاید: بعد از اینکه مشتریان حسابی شما را شناختند، تبلیغات خود را گسترش دهید. حتی می توانید خدمات ویژه ای برای مشتریان خاص خود در نظر بگیرید. این خدمات می تواند شامل تحویل سبزی در منزل و ارسال آن باشد. برای شروع، این کار را در محدوده ای مشخص انجام دهید. حتی می توانید از یک دستگاه کوچک سبزی خرد کنی متحرک بهره ببرید و دستگاه را به جلوی در منزل مشتری منتقل کنید و خدمات را در محل انجام دهید.
این کار هم ابتدا باید در محدوده ای مشخص انجام شود که هزینه ایاب و ذهاب آن برای شما صرفه اقتصادی داشته باشد. بخش دیگری از خدمات شما می تواند ارسال سبزی های آماده باشد. شعار تبلیغاتی شما می تواند راحتی مشتریان باشد. آنها به کمک شما می توانند با خیال راحت در خانه بنشینند و سبزی مورد نیاز خود را در منزل دریافت کنند.
کسب و کار . کسب درآمد. جواز میوه و سبزی فروشی . سبزی خردکنی . فروش اینترنتی . کارگاه سبزی پاکنی . کسب و کار خانگی . مشاغل خانگی
مطالب مشابه کسب درآمد در منزل:
ترفندهای موفقیت در کسب و کار خانگی
ایده کسب درآمد اینترنتی و خانگی: راه اندازی آموزشگاه موسیقی
اصول رقابت و احترام در کسب درآمد اینترنتی و خانگی
اگر فردی هستید که چندان از اعداد و ارقام خوشتان نمیآید، مسائل مالی برای شما اضطرابآور خواهد بود. مهم نیست در کجای چارت سازمانی قرار دارید، در هر صورت ضوابطی مانند EBITDA (درآمد قبل از بهره، مالیات و استهلاک) و ارزش فعلی خالص بسیار مهم هستند. اما چگونه میتوانید دانش مالی خود را بالا ببرید؟ چگونه تصمیم میگیرید که کدام مفاهیم برای درک کسبوکار شما بیشترین اهمیت را دارند؟ و چه کسی در بهترین موقعیت برای ارائه مشاوره به شماست؟
کارشناسان چه میگویند؟
طبق نظر ریچارد روباک، استاد دانشگاه هاروارد و یکی از نویسندگان «راهنمایی برای خرید یک کسبوکار کوچک»، حتی اگر نیازی به دانش زیاد در مورد مسائل مالی برای انجام امور روزانه خود ندارید، اما با آگاهی بیشتر در مورد این موضوع، در شرایط بهتری قرار خواهید گرفت. او میگوید « اگر بتوانید به زبان پول سخن بگویید، موفقتر خواهید بود.» در واقع اگر میخواهید یک محصول یا استراتژی را بفروشید، باید بتوانید نشان دهید که این کار هم عملی است و هم سود بالایی دارد. او میگوید «تصمیمگیرندگان میخواهند یک مدل ساده ببینند که درآمدها، هزینهها، مخارج بالاسری و جریان نقدی را نشان میدهد.» او میافزاید «آنها باید بدانند که چرا این ایده مهم است.»جو نایت شریک و مشاور ارشد در Business Literacy Institute و یکی از نویسندگان «هوش مالی» میگوید که فقدان درک مالی «مانع موفقیت شغلی» است. اگر نمیتوانید در بحثی درمورد عملکرد شرکت مشارکت کنید، احتمال موفقیت شما پایین خواهد آمد. او میگوید «شما نمیتوانید در پروژههای در حال اجرا شرکت کنید، مگر اینکه مسائل مالی را درک کنید.» در این مقاله چند استراتژی برای بهبود هوش مالی شما ارائه شده است.
بر ترسها غلبه کنید
به گفته روباک تنها به این دلیل که از اعداد و ارقام میهراسید، از مسائل مالی فرار نکنید. قرار نیست آپولو هوا کنید. به این شیوه به آن فکر کنید که «مسائل مالی روشی برای حساب و کتاب کسبوکارها است.» او میگوید «درست مثل شمارش توپها و ضربهها در بازی بیسبال، شما در کسبوکار پیشرفت از طریق عملکرد مالی را اندازهگیری میکنید. بنابراین اصلا مساله پیچیدهای نیست.» نایت میگوید «این کار در کنار دانش ریاضی، آسانتر از آن چیزی است که فکرش را میکنید. امور مالی و حسابداری بسیار ساده هستند. این کار اغلب یک جمع و تفریق و گاهی ضرب و تقسیم ساده است.»
زبان خاص آن را بیاموزید
نایت میگوید «مسائل مالی زبان خاص خود را دارد. خوشبختانه، روشهای بسیاری برای یادگیری این اصطلاحات وجود دارد.» او میافزاید «تنها باید ابتکار عمل را در دست بگیرید.» او میافزاید «اگر شرکت شما مسائل مالی را در داخل شرکت آموزش میدهد، از آن استفاده کنید. اگر این چنین نیست، ثبتنام در یک کلاس آنلاین یا دانشگاه را مدنظر داشته باشید. البته، کتابها و منابع بیشماری برای راهنمایی شما در مورد این موضوع وجود دارد. مهمترین مفاهیمی که باید بر آن تسلط یابید عبارت است از «چگونه سودآوری، EBITDA، درآمد عملیاتی (درآمد حاصل از عملیات اصلی جاری بنگاه اقتصادی)، درآمد و هزینههای عملیاتی را اندازهگیری کنیم». یک کتاب یا مرجع مالی سرمایهگذاری خوبی است؛ اما گوگل نیز بسیار مفید خواهد بود.
ترازنامه را بررسی کنید
به گفته نایت باید خودتان را در صورت درآمد سازمانتان غرق کنید. او میگوید «به ترازنامه شرکت توجه نشان دهید، سپس برای درک آن تمام جنبههای آن را در نظر بگیرید.» به گفته روباک بهترین راه یادگیری «بازنوشتن این اعداد» هم به صورت الکترونیکی و هم روی کاغذ و سپس «گروهبندی آنها به طبقات مختلف است؛ طوری که بتوانید میزان خرجکرد شرکتتان و محل حصول درآمد آن را ببینید.» اعداد را به درصدها تبدیل کنید؛ به این ترتیب بسیار آسانتر تفکیک درآمدها و هزینهها برای شما ممکن خواهد بود.
بر معیارهای کلیدی تمرکز کنید
افزایش مهارتهای مالی شما، نیاز به تعیین معیارهایی دارد که به وسیله آن شرکت شما موفقیت را اندازهگیری میکند. به گفته نایت هدف شما توسعه درک عمیقی از «ارتباط دقیق بین سود و زیان» و چگونگی تاثیر آن بر عملکرد سازمان شما طی زمان است. این معیار اغلب به شکل یک نسبت بیان شده است. او میگوید «چهار نسبت رایج در هر شرکتی وجود دارد: سودآوری، نسبت بدهی به دارایی خالص، نقدینگی و کارآیی عملیاتی. هر سازمانی «دو یا سه نسبت» در خلال این گروهها دارد که معیارهای اولیه عملکرد آن به علاوه «نسبتهای خاص هر صنعت» در نظر گرفته میشوند.» توجه دقیقتر به ترازنامه و گزارشهای سه ماهه شرکت، در درک این معیارها مفید است. به گفته او «محاسبه آنها دشوار نیست. تنها اندکی تلاش و کوشش میطلبد.»
با اعداد بازی کنید
به گفته روباک وقتی درک درستی از ترازنامه شرکتتان و آنچه رشد شرکتتان را میسر میسازد، داشته باشید، با استفاده از مجموعه سوالاتی که با «چه میشد اگر؟» شروع میشوند، بازی با اعداد را امتحان کنید. به عنوان مثال، چه میشد اگر قیمتها پایینتر بود؟ چه میشد اگر درآمدها بالاتر بود؟ چه میشد اگر هزینهها پایینتر یا بالاتر میرفت؟«شما تصمیمات خاص کسبوکار را مدیریت نمیکنید، بلکه تلاش میکنید چگونگی کارکرد مدلها و فروضی که ایجاد میکنند را درک و درونی سازید.»به این ترتیب زمانی که نیاز به فهرستبندی پیامدهای یک تصمیم خاص دارید (مثلا آیا یک محصول خاص را شروع کنید یا در کارخانه را ببندید) ابزار موردنظر را دارا هستید.
یک مشاور مالی بیابید
به گفته نایت، ارتباط با یک «مدیر ارشد مالی یا عملیاتی» که بتواند به شما «آموزش دهد» و «به تک تک سوالات شما پاسخ دهد» راه دیگری برای بهتر شدن در امور مالی است. او میافزاید «این روش بسیار طبیعی برای یادگیری است.» روباک نیز با این موضوع موافق است. او میگوید «مشاوران همیشه برای کسی که با اعداد و ارقام ارتباط خوبی ندارد، مفید هستند.»این فرد میتواند هم به توضیح مفاهیم کمک کند و هم به عنوان یک راهنما برای هر نوع تصمیمات مالی عمل کند. پیشنهاد روباک این است که از همکاران خود بخواهید تا «طرحها و مدلهای خود را در صورت نیاز تکرار کنند.» او میگوید «این امر تمرکز شما را بیشتر میکند.»«میبینید که همکارتان فروض خاصی را اخذ میکند، در صورتی که شما فروض دیگری را درنظر میگیرید. یکی از این فروض درست است و دیگری غلط؛ اما این تفاوتها به شما کمک میکند تا آنچه منطقی است را دریابید.»
موضوع را شخصی کنید
نایت میگوید اگر هنوز انگیزه لازم را ندارید مهارتهای مالی خود را به یک مساله حیاتی تبدیل کنید. هر بار که پولی پرداخت میکنید، سازمان شما سود کمتری بهدست میآورد بنابراین باید به این موضوع فکر کنید که برای کمک به سودآوری شرکت چه میتوانید بکنید.او میگوید «هدف گسترش این درک است که چگونه فعالیتهای روزانه شما به کارفرمایتان کمک میکند تا درآمد بهدست آورده یا هزینهها را کاهش دهد.» روباک میگوید «این کار میتواند یک تمرین مفید باشد؛ اما به آن اجازه ندهید انرژی شما را تحلیل برد.» «نقش خودتان را با همکاری سایرین ترکیب کنید و تمرکز خود را بر مشکلاتی بگذارید که میتوانید آنها را کنترل کنید و نه آنهایی که قادر به کنترلشان نیستید.»
اصولی که باید بهخاطر بسپارید
بایدها:
• در یک کلاس دانشگاهی یا آنلاین ثبتنام کنید تا مفاهیم اساسی و اولیه مالی را بیاموزید.
• گزارشهای سهماهه سازمانتان را مرور کنید؛ این کار به شما کمک میکند نکات خاصی را که سودآور هستند درک کنید.
• با استفاده از مجموعهای از سوالات «چه میشد اگر؟» اعداد و ارقام ترازنامه سازمانتان را امتحان کنید.
نبایدها:
• بترسید؛ معادله کسبوکار نسبتا آسان است.
• به تنهایی کار کنید؛ مدیر مالی را پیدا کنید که بتواند به سوالات شما پاسخ دهد و به عنوان یک راهنما به شما کمک کند.
• از اثر مهارتهای مالی در شغلتان چشمپوشی کنید؛ اگر میخواهید پیشرفت کنید، نیاز به فراست مالی دارید.
موردکاوی ۱: مشارکت با یک همکار در امور مالی
لری دانیوان، مدیر ارشد اجرایی در Ceridian، به شدت معتقد است «همه رهبران سازمانی باید بتوانند با یک روش گسترده و پیچیده در مورد اعداد و ارقام صحبت کنند.»اما لری میپذیرد که او همیشه نتوانسته است این کار را انجام دهد. در اوایل شروع حرفهاش، او به عنوان یک مدیر محصول در یک شرکت نرمافزار کار میکرد. به عنوان یک دانشجوی MBA در دانشکده مدیریت کلاگ، او دورههای مالی اولیه را گذراند و مهارتهای او تناسب بسیار خوبی با شغلش داشتند. وی به یاد میآورد که «من هزینهها را مدیریت و فعالیتهای عمومی کسبوکار را که مرتبط با محصولات است حمایت میکردم.»اما زمانی که برای «ادغام و تملک» در شرکت ترفیع یافت، احساس کرد که این موقعیت برای او بسیار دشوار است. او میگوید «ناگهان باید چیزهایی مانند EBITDA و چگونگی تعیین ارزش شرکت را میدانستم.» «کار سختی بود. به یاد دارم که با خودم میگفتم چگونه میتوانم در این جلسه شبیه یک احمق به نظر نیایم؟»او به کمک نیاز داشت. خوشبختانه، لری رابطه خوبی با «ریک» همتایش در بخش مالی داشت. شغل ریک ساخت مدلهای مالی بود که بتواند تصمیمات استراتژیک در مورد فعالیت ادغام و تملک (M&A) بالقوه را اطلاع دهد. ریک همیشه آماده بود تا چگونگی کار مدلها را به تفصیل شرح و به سوالات پاسخ دهد. لری به یاد میآورد «او بسیار صبور و زیرک بود.»
لری میگوید: «باید به او میگفتم «متغیرهایی که بیشترین حساسیت را دارند به من نشان بده» و آنگاه فروض متفاوت را آزمون خواهم کرد.» «هنوز نمیدانستم که چگونه محاسبه اصولی را برای ایجاد این مدل انجام دهم؛ اما درک خوبی از فروض بهکار رفته در آن داشتم.»به گفته لری، کمک و حمایت ریک در افزایش دانش مالی او فوقالعاده باارزش بوده است. «یک مشارکت فوقالعاده با یک همکار مالی شما را به موفقیت خواهد رساند.»
موردکاوی ۲: معیارهایی را که شرکت شما برای اندازهگیری موفقیت استفاده میکند، بیاموزید
جیمز پیپر، مدیر ارشد حسابداری در TransUnion، (یک مرکز اعتبارسنجی بزرگ) میگوید «درک اولیه مسائل مالی برای کارمندان بسیار مهم است؛ به این ترتیب میتوانند چگونگی عملکرد مالی شرکتشان را درک کنند.» او میگوید «نکته مهم در مورد حسابداری و مالی همگانی بودن آن است؛ بنابراین وقتی شما اساس آن را بدانید، میتوانید پیش بروید.»
ضمنا، جیمز به خوبی میداند که هر شرکت عملکرد خود را به بهترین روشی که خودش داراست بازبینی میکند. جیمز بیشتر دوران شغلی خود را در شرکتهای سهامی عام گذراند، اما زمانی که او به شیکاگو (که TransUnion در سال ۲۰۱۴ در آنجا بنا شد) رسید، یک گروه سرمایهگذاری خصوصی آن را خرید. او به یاد میآورد «بنابراین باید میآموختم که کدام معیارهای مالی مهم هستند؛ چرا مهمند و چگونه TransUnion موفقیت را اندازهگیری میکند.»او توضیح میدهد که «خوشبختانه من در موقعیتی که هستم به هر عدد و رقمی دسترسی دارم؛ بنابراین خود را برای کار با نرمافزار اکسل آماده و تلاش کردم تا این صورت حساب را دوباره تهیه کنم. زمانی را صرف معتبر ساختن این اعداد کردم تا از منطقی بودن آنها اطمینان یابم.»
او همچنین به دنبال راهنمایی از یک فرد آشنا به مسائل مالی بود؛ کسی که همزمان یک همتا در بخش حسابداری به شمار میرفت. او میگوید «او برای مدتی در شرکت حضور داشت و به من کمک کرد تا جزئیات این محاسبات را درک کنم.» در سال ۲۰۱۵، TransUnion به سهامیعام تبدیل شد و جیمز باید به شرکت کمک میکرد تا این گذار مالی را مدیریت کند. او برای افزایش مهارتها و دانشش، به دقت به ترازنامههای نزدیکترین همتایان شرکت (۲۵ شرکت) نگاه کرد تا دریابد که چگونه آنها درآمدهای خود را سازماندهی میکنند و چه چیزی را به عنوان معیارهای مالی اصلی خود بهکار میبرند.»
جیمز اغلب جلسات آموزش مالی درون سازمانی را برای شرکتش رهبری میکند. او میگوید این کار همکاران او را تشویق میکند تا متوجه شوند که در کدام قسمت امور مالی TransUnion متناسب هستند. «به عنوان بخشی از مبنای هزینه، تلاش میکنم تا سازمانم را تا حد ممکن کارآ سازم.»
کسب درآمد . کسب و کار . امور مالی کسب و کار . ترازنامه شرکت . دانش مالی . مشاور مالی . مهارت مالی . هوش مالی